eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
20.9هزار دنبال‌کننده
610 عکس
313 ویدیو
3 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ #قسمت_۴۸۹ #رمان_آنلاین_نرگس(فصل دوم) به قلم #زهرا_حبیب‌اله(لواسانی) با سر و صدای ب
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ (فصل دوم) به قلم (لواسانی) – نرگس‌خانم، من دیروز جهاد بودم. بهم گفتن به‌جای مرغ ارگانیک، مرغ گوشتی بریز، برات بیشتر می‌صرفه، دردسرش هم کمتره. شما که داری خرج می‌کنی، یه خرجی باشه که سوددهیش برات بیشتر باشه. گفتم: – می‌خواستی بگی ما بیشتر هدفمون اینه که یه گوشت سالم دست مردم بدیم. این مرغ‌های هورمونی رو مردم می‌خورن، بدتر مریض می‌شن. – اتفاقاً خودش برام توضیح داد، گفت این یه باور غلطه که مردم می‌گن به مرغ‌ها هورمون می‌زنن، همچین چیزی نیست. اینا روی جوجه‌ها دستکاری ژنتیکی انجام دادن که وقتی بزرگ می‌شن، تخم می‌ذارن گوشتی می‌شن. از اون طرف هم روی غذاهاشون ویتامین و پروتئین کار کردن. این دوتا باعث می‌شه مرغ زود رشد کنه. پرسیدم: – یعنی هیچ تزریقی به مرغ انجام نمی‌شه – چرا، تو سینه‌ش واکسن می‌زنن. گفتم: – یعنی به سر و بال مرغ هیچ تزریقی انجام نمی‌شه؟ – والا گفت نمی‌شه. فقط تو سینه‌ش واکسن می‌زنن، اونم مضرات واکسن رو جگر مرغ به خودش جذب می‌کنه، که اگه مردم نخورن یا کمتر بخورن، خیلی بهتره. – واقعاً این حرف‌ها رو زد – آره. بعدش هم گفت ما بهتون وام می‌دیم. حالا اگه تصمیمتون قطعیه و می‌خواید مرغداری بزنید، بیاید درخواست وام بدید. پرسیدم: – نگفت مبلغ وام چقدره؟ انقدر هست که من بتونم اون‌جا یه سوله بزنم؟ – دربارهٔ مبلغش یادم رفت بپرسم، ولی اونایی که اون‌جا بودن می‌گفتن خوبه، وامی که می‌دن می‌شه باهاش شروع کرد. – خب این‌که عالیه. مش‌رحیم، هر جا لازمه من بیام، از قبل بهم بگو، چون می‌دونیکه نمی‌شه آقا ناصر رو تنها تو خونه گذاشت. باید هماهنگ کنم یکی پیشش باشه. – باشه، من فردا می‌رم، هر چی بهم گفتن به شما انتقال می‌دم. – خدا خیرت بده، عاقبت‌به‌خیر بشه ان‌شاءالله. پس من منتظر خبرت هستم... جمعه ها و روزهای تعطیل پارت نداریم🙏 ⛔️کُپی حَرام اَست⛔️ و پیگرد الهی و قانوی دارد❌ پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/78183 ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨💫 🌸🍃 💖 دل‌هامون رو به نور امام‌‌‌مهربون‌حضرت‌جوادِ آل‌الله گره می‌زنیم 💖 🌸 تا با هم، سهمی هرچند کوچیک 🙏 عزیزان، اجرتون با پدر بزرگوارشون امام رضا علیه‌السلام❤️ هر مقدار که در توانتون هست، ما رو در برگزاری این جشن یاری کنید 🌹 👇👇 5892107050025454 فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli : https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a عزیزان، این اجازه رو به گروه جهادی ما بدید که احیاناً اگر مبلغی اضافه اومد، صرف کارهای خیر شود🙏
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨💫 🌸🍃 💖 دل‌هامون رو به نور امام‌‌‌مهربون‌حضرت‌جوادِ آل‌الله گره می‌زنیم 💖 🌸 تا با هم، سهمی هرچند کوچیک 🙏 عزیزان، اجرتون با پدر بزرگوارشون امام رضا علیه‌السلام❤️ هر مقدار که در توانتون هست، ما رو در برگزاری این جشن یاری کنید 🌹 👇👇 5892107050025454 فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli : https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a عزیزان، این اجازه رو به گروه جهادی ما بدید که احیاناً اگر مبلغی اضافه اومد، صرف کارهای خیر شود🙏
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
✨💫 #میلاد‌نهمین‌اختر‌تابناک‌امامت‌ولایت #حضرت‌امام‌محمد‌تقی‌امام‌جواد #علیه‌‌السلام‌مبارک 🌸🍃 💖 دل‌
اجرتون با موسی‌ابن جعفر ان‌شاالله قسمتتون شه میلاد امام جواد علیه السلام کاظمین کنار حرم شریفینشون باشید🤲 عزیزان در حد توانتون به برگزاری جشن جوانترین امام‌مون حضرت جواد الا ائمه کمک کنید🙏🌹
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ #قسمت_۴۹۰ #رمان_آنلاین_نرگس(فصل دوم) به قلم #زهرا_حبیب‌اله(لواسانی) – نرگس‌خانم، م
\╭┓ ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\ (فصل دوم) به قلم (لواسانی) خداحافظی کردیم، گوشی رو گذاشتم روی دستگاه تلفن سرم رو گرفتم بالا زیر لب زمزمه کردم: _ لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم… خدایا هر چی نیرو و قوته از توئه. من بدون توجه تو هیچی نیستم. یا رزاق کمکم کن بتونم این کارو بزنم تا کمک‌ خرج زندگیم باشه… یه نفس عمیق کشیدم اومدم آشپزخونه، غذا گذاشتم خواستم وسایل سفره رو آماده کنم. هنوز دستم بندِ کار بود که صدای هیجان‌زدهٔ امیرحسن از ته خونه اومد: – مامان! بُدو بیا، بابا بیدار شد! دل‌م هُری ریخت...همه‌چی رو همون‌جوری ول کردم و با عجله دویدم تو هال. کنار رخت‌ خواب ناصر نشستم و با صدای آروم گفتم: – سلام عزیزم… خوب خوابیدی؟ چشم‌هاش هنوز کامل باز نشد. یه لحظه نگاهم کرد، انگار می‌خواد بفهمه کجاست. – آره… تو کجا بودی؟ – تو آشپزخونه. شام گذاشتم، مهمون داریم. داشتم وسایل سفره رو آماده می‌کردم. یه کم ابروهاش تو هم رفت. – عزیز کجاست؟ ناخودآگاه نگاهم چرخید دور اتاق، نیست. امیرحسن زود جواب داد: – با دایی جواد تو حیاطن. الان صداش می‌کنم. قبل از اینکه کسی چیزی بگه، دوید بیرون. نگاهم میخ شد به درِ هال. دلم می‌خواد زودتر بیان، یه حس دلشورهٔ ریزی تو دلم نشست. در باز شد، اول امیرحسن اومد، پشت سرش عزیز، بعد بقیه. جواد با فاصله، از ناصر وایساد و آروم به بچه‌ها گفت: – بذارید فقط عزیز بره جلو. عزیز یه لحظه مکث کرد، بعد اومد کنار رخت‌خواب باباش نشست. – سلام بابا… خوبی؟ ناصر با یه نگاه خسته ولی مهربون بهش خیره شد. – کجا بودی؟ – تو حیاط. سرش رو تکون داد... – تنهایی جایی نرو، بابا، یه وقت گم می‌شی. عزیز لبخند کمرنگی زد. – باشه بابا… تنهایی جایی نمی‌رم. ناصر نگاهش رو از عزیز گرفت و آورد سمت من. – کمک کن بشینم. دستش رو گرفتم، آروم نشوندمش. نفسش یه کم سنگین شده رو به عزیز گفت: – صورتتو بیار جلو… یه بوست کنم. عزیز سرش رو جلو برد. ناصر گونه‌شو بوسید و عزیز هم صورت باباشو بوسید. یه لحظه سکوت فضای خونه پر کرد. امیرحسن که تا اون موقع ساکت یه گوشه وایساده بود، جلو اومد. با صدای لرزون و چشم‌هاش پر اشک گفت: – تو بابای خوبی بودی… یه مکث کرد، آب دهنشو قورت داد. – چرا حالا فرق می‌ذاری؟ منم امیرحسنِ پسرِ بابا… چرا منو بوس نمی‌کنی؟... جمعه ها و روزهای تعطیل پارت نداریم🙏 ⛔️کُپی حَرام اَست⛔️ و پیگرد الهی و قانوی دارد❌ پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/78183 ╭‌🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\
به نام خدا♥️ من" میعاد پیشرو"بعد از ۳سال بالاخره انتقام الهه مو گرفتم زنی که تمام زندگیم بود ولی از یه آدم اشتباه از آدمی که هیچ ربطی به این قضیه نداشت و من بهش ظلم کردم آهش گرفت و خدا پشت اون دخترو بچه ی بی گناش دراومد وحالا من موندم و تاوانی که باید برای بزرگترین اشتباه زندگیم پس بدم..‌... https://eitaa.com/joinchat/1927480656C5e5b470256
📍میخوای💟و زندگیتو بسازی شب‌ها قبل خواب ۱۰ دقیقه پست هاشو چک کن😜 بی تعارف ترین نکات شوهرداری 🙈👌😅 https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c راز زنان زیــــــــرک و با سیـاست 👸👸👸
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ معلوم نیست دعات مستجاب بشه وقتی که فقط برای خودت دعا می‌کنی! ولی دعایی که برای رفیقت می‌کنی صد‌ها برابر برای خودتم اجابت می‌شه حتما و قطعاً... دعا برا فرج امام زمان عج برای رسیدن به هوایج خودتون 📌 محمدحسین یوسفی
اون فرمانده بود و من دانشجوی پرستاری؛ سایه همدیگه رو با تیر می‌زدیم و از هم متنفر بودیم، زخمی شد و آوردنش بهداری، سرباز و معاونش نمیذاشتند پرستار زن نزدیکش بشه و گفتند: ایشون مذهبی‌اند و سختشونه خواهرها زخم‌شون رو ببندند. + من به ایشون محرمم و خودم براشون می‌بندم. بخاطر نجات جونش مجبور شدم دروغ بگم و به خدا قول دادم آخرین دروغم باشه، اونها با تعجب نگاهم کردند چون شباهتی بهش نداشتم و میدونستند خواهر به سن و سال من نداره ولی چیزی نگفتند و اجازه دادند. وقتی بهوش اومد و معاونش بهش گفت: خداروشکر همسرت اینجا بود و زخمت رو مداوا کرد. درخواست کرد منو ببرند پیشش، آهسته داشتم فرار می‌کردم که صدام زد و گفت: مگه زنم نیستی، کمک کن لباسم رو عوض کنم... چشمام گرد شد و ناباورانه نگاهش کردم که معاونش ساکش رو دستم داد و از اتاق بیرون رفت... 🤦‍♀ 🤣👇 https://eitaa.com/joinchat/3375759688Cddb5e445af انتقام به سبک فرمانده 🙃 رمان براساس واقعیت 👆
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا پیرامون یوسف زهرا سلام الله علیها از استاد دانشمند
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨💫 🌸🍃 💖 دل‌هامون رو به نور امام‌‌‌مهربون‌حضرت‌جوادِ آل‌الله گره می‌زنیم 💖 🌸 تا با هم، سهمی هرچند کوچیک 🙏 عزیزان، اجرتون با پدر بزرگوارشون امام رضا علیه‌السلام❤️ هر مقدار که در توانتون هست، ما رو در برگزاری این جشن یاری کنید 🌹 👇👇 5892107050025454 فیش واریزی رو برای این آیدی بفرستید🌹👇👇 @shahid_abdoli : https://eitaa.com/joinchat/3165061169C62614d580a عزیزان، این اجازه رو به گروه جهادی ما بدید که احیاناً اگر مبلغی اضافه اومد، صرف کارهای خیر شود🙏