eitaa logo
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
18.8هزار دنبال‌کننده
774 عکس
402 ویدیو
7 فایل
عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱 https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/7 رمان به قلم‌ زهرا حبیب اله #لواسانی جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم کپی از رمان حرام تبلیغ👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2009202743Ce5b3427056
مشاهده در ایتا
دانلود
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خانم حبیب الله: 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 #پارت_445 #رمان_آنلاین_ به قلم ✍️⁩
🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾 🍁 به قلم ✍️⁩ (لواسانی) _اون موقع که حاج خانم بیمارستان بستری بود منم حالم خوب نبود، باهم توی یه اتاق بستری بودیم، اونجا با هم آشنا شدیم از هم شماره تلفن گرفتیم گاهی با هم تلفنی حرف میزدیم، تا اینکه من موضوع پسرم رو بهش گفتم، عذرا خانم هم زحمت کشیدن شما رو معرفی کردن دلم خیلی برای اون خانم سوخت، با خودم گفتم اگر مشکل از مرده بود زنش میگفت عیبی نداره من زندگی میکنم الان که زنش مشکل داره مرده میخواد یه زن دیگه بگیره شایدم مَرده حق داشته باشه دوست داره بابا بشه _نه حاج خانم من حاضر به ازدواج نیستم اونم با یه مردی که زن داره _مادر جان زنش خودش گفته برو یه زن دیگه بگیر برات بچه بیاره _باشه من کاری ندارم خودتون میدونید، برید براش زن بگیرید من قصد ازدواج ندارم عذرا خانم گفت _دختر لگد به بخت خودت نزن، پسرش فرش فروشی داره وضع مالیش توپ، توپِ، قبول کن بیا برو سر زندگیت رو کردم بهش _مگه نشنیدید به حاج خانم هم گفتم نه نمیخوام عذرا خانم توپید به من _اگر منتظر مجید من هستی بهت بگم مگه تو خواب ببینی عروس ما بشی لبم رو برگردوندم _چه توهماتی داری عذرا خانم، کی پسره تو رو خواست، رو کردم به حاج خانم _ببخشید شما برای خواستگاری اومده بودید جواب منم نه هست دیگه حرفی نمونده عفت خانم بلند شد ایستاد _ولی ایکاش یه جلسه پسر من رو می دیدی باهاش حرف میزدی شاید نظرت عوض میشد _نه نمیشه من قصد ازدواج ندارم اگر هم داشتم به هیچ وجه زن مردی که زن داره نمیشدم _من که میگم زنش بچه دار نمیشه _شنیدم حاج خانم نه نمیخوام عفت خانم رو کرد به عذرا خانم _نمیخواد دیگه بیا بریم خدا حافظی کردن رفتن، تا حیاط بدرقه‌شون کردم سریع برگشتم تو اتاق اومدم کنار بخاری مش زینب گفت _خوب کردی قبول نکردی، حتما هی به اون زنه گفتن تو چرا بچه دار نمیشی اونم از ناچاری قبول کرده و گرنه هیچ کسی از هوو خوشش نمیاد گوشیم زنگ خورد، جواب دادم _بله بفرمایید سلام مریم خانم حالت خوبه _سلام توران خانم الحمدلله میگم داریم میریم جمکرام دو تا جا داریم شما و مش زینب میاید با هم بریم آخی خوش به حالتون رفتید برای من خیلی دعا کنید، من نمیام ولی احتمالا مش زینب بیاد گوشی رو از دهانم فاصله دادم، صدا زدم مش زینب توران خانم میگه دارن میرن جمکران صندلی خالی دارن میرید باهاشون _اونوقت تو چی تنها میشی! یک شبه دیگه، اتفاقی نمیوفته، بیاید برید... حکم تهمت زدن مینا اومده اما آیا به نظر شما این حکم اجرا میشه یا با واسطه گری از مریم رضایت میگیرن؟ سلام نویسنده هستم🌹 هر کس میخواد پارت های رمان رو جلوتر بخونه توی کانال وی آی پی عضو بشه🌹 https://eitaa.com/joinchat/2124415010C2ac5b7a71a 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 ◾️کپی حرام است ⛔️پیگرد الهی وقانونی دارد❌ 👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/49516 ❣جمعه‌ها پارت نداریم❣ 🍁 🍁🌾 🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾 🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾