زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#پارت_47 #رمان_آنلاین_نرگس به قلم #زهرا_حبیباله ناهارمو خوردم تغذیمو گذاشتم تو کیفم مانتو مدرسمو
#پارت_48
#رمان_آنلاین_نرگس
به قلم#زهرا_حبیباله
تا گفت برید دوتایی دویدیم رفتیم دفتر .
به به دخترهای مارو ببین ساعت و نگاه کنید .کجا بودید تا حالا؟
ببخشید خانم امروز دیر شد.
کجا بودید که دیر شد؟
من نمی تونستم دروغ بگم ویا بپیچونم همیشه راستشو میگفتم .
گفتم خانم داشتیم حرف میزدیم هواسمون پرت شد .
خیلی خوب برید سرکلاس ولی فردا ماماناتونو بیارید اگر نیارید سر کلاس راتون نمی دم متوجه شدید؟
بله خانم
اومدیم دم کلاس در کلاس رو زدیم .
بیاتو
سلام خانم
کجا بودید چرا دیر کردید؟
گفتیم ببخشید دیر شد.
رفتید دفتر
بله خانم رفتیم خانم مدیر گفتن فردا با مانانامون بیایم مدرسه
باشه برید بشینید.
رفتیم سر میزا مون نشستیم ،زنگ فارسی داشتیم خانم داشت درس جدید میداد کتاب فارسی مو از توی کیفم در آوردم گذاشتم رو میز جلوی روم ولی اصلا هواسم به درس نبود مرتب تو ذهنم داشتم حرفایی رو که به ناصر تو نامه میخوام بگم رو مرور میکردم . که یه دفعه صدای معلمم بلند شد مطیعی .
بله بله خانم
هواست هست
بله داریم گوش میدیم
پس کتابتو باز کن و صفحه ۳۶ بیار
چشم چشم خانم.
به کتاب نگاه میکردم ولی فکرم جای دیگه بود آخه تا حالا به پسر نامه نداده بودم حتی بهش فکر هم نکرده بودم .یه حسی بهم گفت الانم به پسر نامه نمی دی داری حرفاتو به شوهر آیندت میگی
شوهر !
ازاین اسم خوشم نمیومد .نامزد رو دوست داشتم .
خب باشه نامزد .میخوای به نامزدت نامه بدی تو حس بودم که صدای زنگ تفریح رو شنیدم . آخ جون زنگ خورد. تندی دفتر مشقمو از تو کیفم در آوردم یه ورق از وسط دفتر کندم .خطکار آبی مو از جا مدادیم برداشتم کتاب فارسی و دفترو جامدادی رو گذاشتم تو کیفم زیپشم کشیدم رو کردم به فریده بریم ؟
اونم وسایلاشو جمع کرده بود گفت بریم.
دوتایی از کلاس اومدیم بیرون به سمت حیاط .نمی دونم چرا دلشوره گرفته بودم .
فریده دل من داره مثل سیرو سرکه میجوشه.
یه لبخند زد_چرا!
برای این نامه . دست منو گرفت ازنیم رخ بهم نگاه کرد لبخند زد _دلت شور نزنه هیچی نمیشه .اون تانکر آب رو گوشه مدرسه مبینی؟
اهوم
الان میریم اونجا مینویسیم
باشه بریم. دیگه چیزی نگفتم اومدیم ته حیاط مدرسه پشت تانک .
من مواظبم کسی نیاد تو بنویس.
من نمی دونم چی بنویسم
خب هرچی که میخوای بهش بگی همونا رو بنویس
نمی دونم چه جوری شروع کنم .
ببین هرچی به فکرت میرسه بنویس بعد دوتایی دزستش میکنیم .نرگس وقت نداریم دیر میشه الان زنگ میخوره زود باش .
باشه.
روی دو زانو نشستم برگه رو هم گذاشتم روی زانوم و شروع کردم
به نام خدا.
سلام....