ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت:
این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سالها گذشت، مادرش درگذشت.
روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود:
کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم!
ادیسون ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.
قدر والدینمان را بدانیم...
مایکل کلب
تکه کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موجود فضای . واقعی است نگاه کنید
همه چیز از همه جا ....💙💚💛💜👌👫👬👪💥
http://eitaa.com/joinchat/3397582857Cd627ee1ad6
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گریه آیتالله جوادی آملی و شاگردان؛ مومن هنگام مرگ چه میبیند؟
صدای من
همه چیز از همه جا ....💙💚💛💜👌👫👬👪💥
https://eitaa.com/fffffm125
4_5801109492305232397.mp3
2.91M
یا غریب الغربا. اقا جون قربونتم
صدای من
خاطرات دهه شصت و ....💙💚💛💜👌👫👬👪💥
https://eitaa.com/fffffm125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موسیقی پر از احساس . راستی واقعا داره پیر می شیم ها.
صدای من
خاطرات دهه شصت و ....💙💚💛💜👌👫👬👪💥
https://eitaa.com/fffffm125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر . کاش بود بچه بودیم. یاد سیحون و باغ سر سیحون بخیر. یاد دعواهای خواهر و برادر بخیر یاد قهر کردنها بخیر یاددریا بخیر یاد ننه بخیر .کاش بچه بودیم .
خاطرات دهه ۶۰
https://eitaa.com/fffffm125
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت بلند شدن سحر
هدایت شده از فروشگاه نوشهرحکیم طب النبی🇮🇷🇵🇸
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله
🔴 عدالت دقیق خداوند
❇ روزی حضرت موسی (علیهالسّلام) از کنار کوهی عبور میکرد، چشمهای در آنجا دید، از آب آن وضوگرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد.
💓 در این هنگام دید اسبسواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسهاش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت.
💓 پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
💓 سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت.
💓در این هنگام، اسبسوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسهاش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت:
🔻کیسه مرا تو برداشتهای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست❗
💓 پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم.
🔺️ گفتگو بین اسبسوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید.
🔺️اسبسوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد. موسی (علیهالسّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت میدید) عرض کرد:
🍂 «یا ربّ کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»🍂
♥️خداوند به موسی (علیهالسّلام) وحی کرد:
💓 آن پیرمرد هیزمشکن، پدر اسبسوار را کشته بود❗
🍂. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسبسوار به هماناندازه پولی که در کیسه بود به پدرچوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد،❗
❣ «و انا حکمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم»❗
بحار الانوار ج ۶۴ صفحه ۱۱۷ و ۱۱
🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾♥️🌾