eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر زیاد در معرض امواج موبایل یا Wi-Fi هستید ، قسمت سفیدی هندوانه را حتما بخورید ! سفیدی هندوانه با افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن ، از بدنتان در برابر رادیکال‌های آزاد محافظت میکند. ✅
از حرف پوپک اصلا خوشش نیامد. حس بدی داشت. انگار حنجر گذاشته باشند بیخ گلویش... حالا ببرند یا چند دقیقه ی دیگر. -حالا چرا اخمات توهمه؟ -چقدر حرف می زنی دختر؟ -حرفم نزنم؟ پس اومدی دنبال من که چی؟ عبوسانه رویش را برگرداند. پولاد هم تلای نکرد که باز صحبتی کند. فکرش به ریخته بو. حس های عجیبی داشت که می ترساندش. حالا وقتش نبود. هنوز از قبلی التیام نیافته بود. می گفتند آدمی بنده ی محبت است. ولی او که فعلا عشق و محبتی نگرفته. یک دختر بچه مستاجر مادرش است و تمام. نباید برای خودش بزرگش می کرد. -خجالت نمی کشی؟ -ها؟! گیج و منگ از گوشه ی چشم به پوپک نگاه کرد. -به آدم بد و بیراه میگی بعد از دلشم در نمیاری؟ -کدوم بد و بیراه؟ -رسما گفتی خفه شو. چشمانش عین نلبکی بزرگ شد. تا چند دقیقه ی دیگر می گفت کتک هم خورده. -فازت چیه بچه؟ -من بچه ام؟ کلا سرش درد می کرد برای یکی به دو کردن. عجب دختر جنوری بود. -بسه پوپک. -چی؟ -یکی به دو کردن هات. -حوصله ام سر رفته. -تا الان تو بداشت چیکار می کردی؟ پوپک با لحن شیرینی گفت:صحبت. ای خدایی گفت. ماشین را کنار جاده کشید. پیاده شد. از جویی که رد می شد دستش را پر از آب کرد. به صورتش پاشید. این دختر کاری می کرد موتورش داغ کند. ملکه عذاب بود. پوپک شیشه را پایین کشید. -تو این سرما دات شده؟ -مگه تو می ذاری؟ پوپک ریز ریز خندید. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 -من چیکارت دارم آخه؟ -بیا منو بخور. -ایش، خوردنی هم نیستی که! بلند شد و با غضب نگاهش کرد. زیر لب الله اکبر گفت. شیطان می گفت یک فصل کتک مفصل بزندش. سوا ماشین شد. -می خوای من برونم؟ -نه! -چرا آخه؟ -دختر قرص وراجی خوردی؟ -بده دارم سرگرمت میکنم؟ -بیشتر سردرده تا سر گرم. پوپک تیز نگاهش کرد. -لیاقت نداری دیگه، وگرنه قدرمو می دونستی که چه هم خونه ی خوبی نصیبت شده. -شیطون نشنوه. -چی گفتی؟ پولاد لب گزید. -هیچی نگفتم. -یه چیزی گفتی. صدایش تیز بود. البته وقت دعوا و بلبل زبانی. وگرنه در حالت عادی صدایش جوری بود که می توانست او را از جهنم به بهشت بکشاند. بدجور زیبا بود. انگار یک پرنده ی بهشتی چهچه بزند. -باشه نگفتی ولی شیطون از تو چش خودت دربیاد. خنده اش گرفت. ناکس شنیده بود ولی می خواست باز تکرار کند که ضربه فنیش کند. عجب مارمولک بود -دیگه چی؟ -هیچی دیگه، هرچی دلت بخواد به من میگی توقع داری من هیچی نگم. -بگم غلط کردم تموم میشه؟ -اصلا من نمیام سر سد. -خدایا... -چیه؟ -سرم داره می پوکه. -به من چه؟ اصلا دیگر جوابش را نمی داد. هرچقدر می خواست حرف بزند. پوپک از گوشه ی چشم نگاهش کرد. -حالا چته حرف نمی زنی؟ پولاد جواب نداد. -خب حرف نزن، انگار برای من مهمه. باز خنده اش گرفت. جلوی خودش را نمی گرفت. هی باید یک حرفی می زد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
4_6003464432619881990.mp3
2.4M
کار برای اهل بیت علیهم السلام 🔊حجت‌الاسلام عالی
پزشک رایگان و برتر در ‌جهان، که همه‌ ما هر روز به آن‌ها نیاز داریم 👌 👈آب 👈ورزش 👈هوای تازه 👈استراحت 👈نور‌ خورشید 👈 رژیم غذایی مناسب ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمیکنند چون خوب بودن برای آنها عادت شده آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند... آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند... هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید... مهربان باشید با مهربانان http://eitaa.com/cognizable_wan
دیشب یه پشه نیشم زد .... افتادم دنبالش گوشه اتاق خفتش کردم تا اومدم بکشمش بهم گفت: بابایی!!! دیدم راست میگه؛ خون من تورگهاش بود. بغلش کردم تاصبح دونفری گریه کردیم😭 😍http://eitaa.com/cognizable_wan
یه بار بابا بزرگم با مامان بزرگم دعواشون شد وسط دعوا دندونای مصنوعی هردو از دهنشون پرت شد بیرون، قاطی کردن کدوم مال کی بود، بابا بزرگم گفت اونی ریحون چسبیده بهش برا منه، مامان بزرگم گفت ریحون نداشتیم که ما، باز رفتی پیش کی کباب خوردی، دعوا جدی تر شد😂 😍http://eitaa.com/cognizable_wan
❇️ از فیزیوتراپی هم موثرتر است: ✍️درباره تاثیر مغز روی بدن هرچه بگوییم کم گفته‌ایم. محققان در آخرین تحقیقات دریافتند که آنچه در ذهن افراد می‌گذرد، حتی روی دردهای آرتروزی هم می‌تواند تاثیر بگذارد. ساینس دیلی در این مورد نوشته است که فعالیت ذهنی مثبت ، می‌تواند دردهای مفصلی را کم کند و حتی از فیزیوتراپی هم تاثیرگذارتر باشد. محققان در این بررسی، با کمک یک گوشی هدفون، افراد را در معرض موسیقی آرامی قرار دادند و حین پخش موسیقی، رایحه لیمو و عطر رز را هم همراه با نوری ملایم در فضا پخش کردند. آنها از افراد خواستند که به موسیقی گوش کنند و فکرهای مثبت را در ذهن‌شان بپرورانند. و جالب اینجا بود که با این تمرین، درد 85 درصد افراد آرام گرفت. 💥به همین دلیل محققان توصیه می‌کنند که برای آرام کردن دردهای مفصلی و عضلانی، چشم‌هایتان را ببندید و کمی مثبت فکر کنید.‌ اگر قرار باشد خوبی ما، وابسته به رفتاردیگران باشد؛ این دیگرخوبی نیست ،بلکه معامله است! http://eitaa.com/cognizable_wan
موشک نقطه زن فقط دمپایی هایی که مامانا سمتمون پرت میکنن هم . . . . . . بردشون بی نهایته هم رادارگریزین و هم مستقیم میخوره به هدف 😄😂 😍http://eitaa.com/cognizable_wan
عذاب برزخی شمر علامه امینی تعریف کرده است که: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او می‌دهد؟ ،تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت  امیرالمومنین(ع) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم. لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین (ع) پی نوشت ها : ۱-البدایه النهایه، ج ۸، ص ۲۹۷ ۲-یادنامه علامه امینی ص ۱۳ و ۱۴ ۳-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان   http://eitaa.com/cognizable_wan