سورنجان ریشه گیاهی است که برگ هایش با زمین در تماس است و گل های سفید و زردی دارد. شکوفه و گل سورنجان قبل از هر جایی در تپه ها و دامنه کوهساران می روید. دارای طبع گرم و خشک است، بهترین نوع آن است که رنگ ظاهر و مقطع آن هر دو سفید و طعم آن شیرین، تازه و کرم نخورده باشد.
گیاه سورنجان دفع کننده مواد زاید است .
این گیاه رطوبت بدن را از اعضا، به خصوص مفاصل و اطراف استخوانها دور و دفع مینماید. مصرف این گیاه تسکین دهنده امراض با آلوئه ورا، معالج سیاتیک و نقرس میباشد. استفاده سورنجان با زنجبیل، برای درمان دیگر بیماریهای مفصلی و تسکین دردهای مفاصل بسیار تاثیرگذار است.
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
خواص باورنکردنی«توت خشک» چیست؟
رفع کم خونی
کاهش فشار خون
جلوگیری از دیابت
آنتی اکسیدان قوی
کاهش کلسترول بد خون
پیشگیری از بیماری قلبی
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
درمان یبوست با روغنهای گیاهی
روغنهای گیاهی برای درمان یبوست به صورت خوراکی یا استعمالی استفاده میشوند.
درمان یبوست با روغن زیتون
روغن گیاه زیتون را میتوان در پخت و پز استفاده کرد یا روزانه یک قاشق غذاخوری از آن را به تنهایی برای نرم شدن رودهها استفاده کرد.
درمان یبوست با روغن بنفشه
ماساژ شکم با روغن بنفشه حرکات روده را بیشتر میکند و موجب حرکت روانتر مواد غذایی در روده و دفع آسانتر آنها میشود.
درمان یبوست با روغن کرچک
استفاده از روغن کرچک برای درمان یبوست شدید در طب سنتی یک گزینهی موثر و قابل پیشنهاد است.
ماساژ دورانی شکم با روغن کرچک یا استفادهی خوراکی از آن باعث خروج مواد غذایی از روده و رفع یبوست میشود.
#طب_و_سلامت
🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ #روزنما | رد خون!
▪️ #یهودیان_صهیونیست در سرتاسر جهان هر سال در ماه مارس عیدی رو به اسم پوریم جشن میگیرن که ارتباط مستقیمی با #ایران و ایرانی داره.
http://eitaa.com/cognizable_wan
رنگی ترین پرنده دنیا !
سبزقبای سینهیاسی نام یک گونه از سردهی سبزقباهای رنگین است که در آفریقای سیاه یافت میشود.
#اطلاعات_عمومی
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شب زیارتی ارباب
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
به نیابت از همه #شهدا 🕊️
🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
💚معشوق حقیقی همه ی انسان ها #خداوند است و همه ی انسان ها بدون استثناء عاشق خداوند هستند.
ممکن است کسی بگوید: من اصلاً با خدا و دین و مذهب خیلی بد هستم، ولی اگر شما توجه کنید، تمام کسانی که ابراز تنفر از خدا می کنند، به این علت نیست که خداوند ذاتاً برایشان منفور است؛
بلکه به این دلیل است که خدایی که آن ها شناخته اند، خدای دوست داشتنی نیست.
👌چون خدای هر کس مال خودش است. برای همین هم ما در ارتباطی که با خداوند برقرار می کنیم، اول به خود خدا اعتراف می کنیم و می گوییم: خدایا ما تو را آن طوری که باید بشناسیم، نشناختیم.
✅ بنابراین، اگر کسی بگوید: از خدا بدم می آید، او از خدایی بدش می آید که ساخته و پرداخته ی ذهن خودش است و با میزان شناختی که از خدا پیدا کرده است این حرف را می زند. ولی خدای حقیقی، محبوب و دوست داشتنی است🍃
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥 روشی برای باز کردن سر صحبت با آقایان/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
#حرف_زدن
#سکوت
#سرزنش_شنیدن
#حس_خوب
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🦋 داستان درویش و پادشاه
🎥 #حاج_آقا_عالی
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#شهیدانه
🌺🌺جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد.
ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد.
فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد.
وقتی پاپیچش شدیم گفت:
کار بابا تو مغازه زیاده،
برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد.
🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
📕 یادگاران ٩ صفحه ۵
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️
#داستان_آموزنده
🔆گوش خر بفروش و ديگر گوش خر
🥀آوردهاند كه شيرى بود كه او را ضعف و سستى بر آمده بود و چنان قوت از او ساقط شده كه از حركت باز ماند و نشاط شكار نداشت، و در خدمت او روباهى بود.روزى روباه او را گفت: ((سلطان جنگل، چرا چنين ضعيف افتاده است؟
🥀آيا در انديشه معالجه خويش نيست؟ ))
شير گفت: ((اگر دارو دست دهد، به هيچ وجه، تأخير جايز نشمرم و گويند دل وگوش خر، علاج اين ضعف است و آن، اكنون مرا ميسر نيست .))
🥀روباه گفت: ((اگر جناب شير، رخصت فرمايند و اجازت دهند خرى به نزدشاان خواهم آورد.)) شير گفت: (( چگونه؟ ))
🥀روباه گفت: (( در اين نزديكى، چشمهاى است كه رختشويى هر روز براى شستن رختها بدان جا مىآيد و با او خرى است كه با رختها بر پشت او است . چون به چشمه مىرسد، خر را رها مىكند تا در اطراف چشمه بچرد . او را بفريبم و نزد سلطان آورم.)) شير، پذيرفت و گفت: ((چنانچه خر بدين جا آورى، دل و گوش او را من خورم و باقى به تو دهم .))
🥀روباه به نزد خر رفت و با او مهربانىها كرد و سخن از دوستى و رفاقت گفت. آن گاه پرسيد كه سبب چيست كه تو را رنجور و نزار مىبينم . خر گفت: صاحبم پى در پى از من كار كشد و علف، چندان كه من خواهم، فراهم نياورد .
🥀روباه گفت: ((ندانم چرا اين محنت و رنج را اختيار كردهاى .)) خر گفت: ((هر جا كه روم، همين است .))
🥀 روباه گفت: ((اگر خواهى تو را به جايى مىبرم كه زمين آن را علفهاىتر و تازه پوشانده است و هواى آن همچون بوى عطر، دلانگيز است . پيش از تو خرى ديگر را نصيحت كردم و بدان جا بردم و اكنون در آن جاى خرم مىخرامد و به عيش و مسرت، روزگار مىگذراند .))
🥀 خر گفت: ((چه روز خوبى است امروز كه تو را ديدم. دانم كه شرط دوستى به جاى مىآورى . باشد كه من نيز، خدمتى به تو كنم . ))
🥀روباه، خر را به نزديك شير آورد. شير قصد خر كرد تا او را شكار كند .اما چون قوتى در بازو نداشت، خر از دست او گريخت .روباه در حيرت شد از سستى شير . خواست كه ترك او گويد .
🥀 شير، گفت: (( در اين ناكامى، حكمتى بود كه پس از اين تو را خبر خواهم داد. اكنون دوباره برو. شايد كه او را باز فريب دهى و به اين جا آورى )) . روباه دوباره رفت . خر به او عتاب كرد و گفت: مرا كجا بردى؟ اين است شرط دوستى و طريق جوانمردى؟ روباه گفت: ندانم چرا گريختى ؟
🥀آن كه قصد تو كرد و به سوى تو آمد، خرى از جنس تو بود. مىخواست كه تو را استقبال كند و همراه تو شود.)) خر، تا آن زمان شير نديده بود و وسوسههاى روباه، باز در او كارگر افتاد. همراه روباه شد و نزد شير آمد . اين بار در يك قدمى شير ايستاد و شير چون او را در نزديكى خود ديد، جستى زد و بر سر و روى او پنجه زد . خر بر زمين افتاد.شير به روباه گفت: همين جا باش تا من دست و روى خود بشويم و بازگردم تا از دل و گوش خر طعام سازم.چون شير رفت، روباه دل و گوش خر بخورد. شير باز آمد . پرسيد كه دل و گوش كجا شد؟
🥀گفت: عمر سلطان دراز باد، اگر اين خر را دل و گوش بود، دوبار به پاى خود به مسلخ نمىآمد و فريب خدعههاى من نمىخورد . او را نه گوش بود و نه چشم و نه دل .
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻۷ تکنیک ژاپنی برای مقابله با تنبلی و اهمال کاری.
۱) ایکیگای
این تکنیک میگه هرانسانی برای بیدار شدن از خواب نیاز به یه دلیل و هدف داره که به زندگیش معنا بده، بگرد و معنای زندگی خودت رو پیدا کن
به قول دکتر فرانکل در کتاب معروفش"انسانی که چرایی برای زندگی داشته باشه، هر چگونگی رو تحمل میکنه"
۲) کایزن
هر روز روی پیشرفت های کوچک تمرکز کن، سعی کن هر روز ۱٪ فقط بهتر بشی، همین کافیه
۳)شوشین
ذهنت رو متمرکز و خالی نگهدار، هرچیزی رو نخون، هرآهنگی رو گوش نده، هر فیلمی رو نبین، روی ورودی های ذهنت حساس باش
+ذهن یه متخصص برخلاف باور همه خالی تر از ذهن یه انسان معمولیه
چون متمرکزه
۴)هارا هاچی بو
وقتی ۸۰ درصد احساس سیری کردی دست از غذا بکش، همونطور که روی ورودی های ذهن حساسی رو جسمت هم حساس باش، بدنی که هرچیزی بخوره خواه نا خواه تنبل میشه
۵)شنیرین یوکو
با طبیعت انس بگیر، ژاپنی ها طبیعت رو منبع الهام بخشی برای انگیزه و انرژی میدونن
۶) وابی سابی
به جای پیدا کردن زیبایی در کمال و کامل بودن، به دنبال زیبایی در نقص باش، یعنی دقیقا نقطه مقابل کمالگرایی
۷) گانبارو
صبور باش و استمرار داشته باش، هیچ اتفاقی یهویی رخ نمیده این رو برای خودت مرور کن
#روانشناسی
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
يكى از شادترين لحظه هاى زندگى زمانيست كه شجاعت آن را پيدا ميكنى
تا از چيزيكه نميتوانى تغيير دهی بگذرى
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
تو داری دنبال پول میدوی،
آن وقت چه کسی وقت دارد به گلهای رز نگاه کند؟
و چه کسی وقت دارد به آن پرندگان روی شاخه نگاه کند؟
و چه کسی وقت دارد به زیبایی وجودهای انسانی نگاه کند؟
تو تمام این چیزها را به تاخیر میاندازی تا اینکه یک روز وقتی همه چیز داشتی، آسوده بنشینی و لذت ببری.
اما در آن زمان که همه چیز داشتی تبدیل به نوع خاصی از یک فرد شرطی شده میشوی که چشمهایش گلهای رز را نمیبینند،
زیبایی را نمیبیند،
نمیتواند از موسیقی لذت ببرد،
رقص را نمیفهمد، شعر را درک نمیکند،
فقط پول را میفهمد اما
آن پولها به او رضایت و خوشنودی نمیدهند.
دلیل افسردگی این است.
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چند راهکار دینی برای تهذیب نفس
آیت الله #بهجت
✳️ http://eitaa.com/cognizable_wan
4_6046233656823907955.pdf
5.73M
حیف نون گربه شو میزاره تو گونی میبره بیابون ولش میکنه!
عصر زنش زنگ میزنه میگه:
گربه دوباره برگشته!
حیف نون میگه:
بپرس از کجا اومده من گم شدم😁😂
「️😆✨」
#طنز
•●❥http://eitaa.com/cognizable_wan
رفتم خواستگاری بابای عروس گفت برای دخترم چکار میکنی؟
گفتم نمیذارم آب تو دلش تکون بخوره😌😊
گفت چطوری؟
گفتم خب بهش آب نمیدم😌😃
نمیدونم چرا بالگد بیرونم کردن☹️😂
#طنز
😻http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی از رفقا زنگ زد واسه پول، پیچوندمش گفتم من کربلام اینجا شلوغه، نائب الزیارم قطع کردم.
اس داد التماس دعا ولی به تلفن خونتون زنگ زدم نه گوشیت😂😂😂😂😂
#طنز
😻http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عروسک_قشنگ_من
#فیلم_کودکانه
✅لطفا کانال را ب دوستان خود معرفی کنید👇😘💐
🎬 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️#همسرداری
✍ اگر ميخواهيد رابطهتان را نابود كنيد سر هر اختلاف نظری قهر كنيد!!!
❌ قهر از كودك درون ما ناشی مي شود و حربهای است كه با آزار دادن كسی كه دوستتان دارد، او را برخلاف ميلش وادار به انجام كاری كه مدنظرتان هست می كنيد...
👈 از آنجا كه قهر يكي از #رفتار #كنترل_گری است ممكن است كه در #كوتاه_مدت ما را به هدفمان برساند ولي در بلندمدت طرف مقابل خسته مي شود و اهميت قهر ما برايش از بين می رود و #قهرمان را ناديده مي گيرد!!!
✅ البته فاصله گرفتن به صورت كوتاهمدت در هنگام #خشم و #عصبانيت به منظور #جلوگيری از وارد شدن آسيب هاي احتمالي كلامی و غيركلامی توصيه ميشود ولی اين فاصله نبايد بيش از چند ساعت طول بكشد و علتش اين است كه ما را براي يك گفتگوی منطقی و بالغانه آماده كند. بهتر است به جاي قهر كردن، در شرايط #آرام و #منطقی، بدون سوگيری و #دعوا با هم حرف بزنيد.
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸🍃 حق شوهــــ↯ـــــر بر زن:
✅ بر زن است كه براي #شوهرش؛
🍃. خوشبـ↭ـوترين عطرهايش را بزند
🌷. قشنگترين لباســ↭ـهايش را بپوشد
💫. و از زيباترين زينتهايــ↭ــش استفاده كند
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
#همسرانه
💠 برای برآوردن نیازمندیهای خود از نظر مادی و غیرمادی، امکانات شوهر خود را در نظر بگیرید و او را تحت فشار نگذارید.
💠 درک توان شوهر و ابراز این درک، از چشم همسرتان دور نمیماند و محبوب او میشوید.
💠 این درکِ مهربانانهی شما، به خود و همسرتان آرامش میدهد!
💠 در واقع با خدا معامله کنید. با گذشتن از حق خود بخاطر رعایتِ حال و توان شوهر، خدای متعال جبرانهای بزرگتری برای شما در زندگی تدارک خواهد دید.
🧕 #همسرانه 🌸👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
جوانی خدمت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی نامه فرستاده و در آن نامه نوشته بود که میخواهم مسیحی بشوم!
ایشان در جواب نامه نوشته بودند: از قرآن و اسلام چه فهمیدهای؟ آیا قرآن و اسلام را شناختهای که میخواهی مسیحی شوی؟ آیا مسیحیت را شناختهای؟ آیا سخنان بزرگان مسیحیت را درباره قرآن میدانی؟ … اگر اینها را مطالعه کردهای و به قطعیت رسیدهای میتوانی مسیحی شوی!
این جوان در جواب نامه نوشته بود:
جواب شما مرا متحول کرد وبعد از تحقیق کامل فهمیدم دین واقعی، همان اسلام است.
.
شفقنا، استاد حسن صافی گلپایگانی، ۱۴۰۲/۷/۱۲
آیت الله #صافی_گلپایگانی
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
*تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند
حکایت چنین است که ...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار !
دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ...
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد ..
دوستانش به او گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد ..
آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما وگرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد ..
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ...
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ...
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت !
بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛
پس تاجر گفت :
هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم ..
و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ...
دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید !
خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ...
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !!
سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می ساز... خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن*
#حکایت
📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
*ملانصرالدین برای خرید پاپوش
نو راهی شهر شد
در راستهء کفش فروشان انواع مختلفی
از کفش ها وجود داشت که او می توانست
هر کدام را که می خواهد انتخاب کند.
فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد
تا ملا آزادی بیشتری برای تهیه کفش
دلخواهش داشته باشد.
ملا یکی یکی کفش ها را امتحان کرد؛
اما هیچ کدام را باب میلش نیافت.
هر کدام را که می پوشید ایرادی
بر آن وارد می کرد!
بیش از ده جفت کفش دور و بر ملا چیده شده بود و فرشنده با صبر و حوصلهء
هر چه تمام به کار خود ادامه می داد.
ملا دیگر داشت از خریدن کفش ناامید می شد
که ناگهان متوجهء یک جفت کفش زیبا شد!
آنها را پوشید.
دید کفش ها درست اندازهء پایش هستند.
چند قدمی در مغازه راه رفت و
احساس رضایت کرد.
بالاخره تصمیم خود را گرفت.
می دانست که باید این کفشها را بخرد.
از فروشنده پرسید: قیمت این
یک جفت کفش چقدر است؟!
فروشنده جواب داد: این کفش ها، قیمتی ندارند!
ملاگفت: چه طور چنین چیزی ممکن است؟!
مرا مسخره می کنی؟!
فروشنده گفت: ابدا، این کفش ها
واقعا قیمتی ندارند؛ چون
کفش های خودت است که هنگام
وارد شدن به مغازه به پا داشتی...!
این داستان زندگی اکثر ما انسان هاست...!
همیشه نگاه مان به دنیای بیرون است!
ایده آل ها و زیبایی ها را در دنیای
بیرون جست و جو می کنیم...!
خوشبختی و آرامش را از دیگران می خواهیم!
فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است...!*
#پند_و_اندرز
📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
🍃 باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
▫️"پس نیکی را بکار،
▫️بالای هر زمینی…
▫️و زیر هر آسمانی….
▫️برای هر کسی... "
🔻تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!
🍃 که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
▫️اثر زیبا باقی می ماند،
▫️حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد.
🌹 گلهایی که در انتهای جنگل می رویند ....
🍃 عطر خودشان را منتشر میکنند،
▫️چه کسی آنجا باشد تا از آنها قدردانی کند،
▫️چه نباشد
▫️چه کسی از کنارشان بگذرد ....
▫️چه نگذرد
🔻 معطر بودن ذات و طبیعت گلهاست
🍃 درست مثل آدمهایی که وجودشان سراسر عشق و محبت است
😊 آنهایی که بی هیچ توقعی لبخند می زنند و مهربانند...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🍃🍃🍃
#شهیدانه
🔆رفتار شهید بروجردی با یک سرباز...
خودش را برای رفتن به ماموریت آماده میکرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم.
محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت میکنی و او هم به تو میگوید که نمیشود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید.
این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت میکنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد.
محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد میخواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسهای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
اما سرباز که هنوز نمیدانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کارهای که دخالت میکنی؟! من با بروجردی کار دارم.
محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.
سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر میخواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس.
اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم میشود این عصبانیتت را فرو نشاند.
از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد.
خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و ردههای مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی.
و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟
کاش میشد برگردیم به قبلتر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹 اجازه دهید که
🍃 #صداقت و درستکاری
🍃 در زندگیتان جاری باشد.
🔻 اگر شما در راه درستی حرکت کنید،
🌸 در انتها، #خوشبختی را خواهید یافت.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan