eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
671 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ...! ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ...! ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
به یارو میگن: کجا کار میکنی؟ ميگه: من تو N.M.A مشغول کارم. ميگن: نيروگاه مرکزی اتمی؟ ميگه: نه, نانوايی ممد افغانی😂😂😂😂😆😆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🎯‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌😎 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4_5976534446508082399.mp3
3.92M
💞💞 دلــــومـ غمـــــگینه غمـــوم سنگیـــــنه چہ کردے با این دل بے کیــــنہ ... 🎶پـــویا بیـــــاتے 🎵عجـــب پایـــیزے 💞💞 ༺🔷‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝 🌷پدر، الهام رو از ما گرفت و گرفتن الهام، به شدت مادرم و سعید رو بهم ریخت.مادر، که حس مادرانه اش و ورود الهام به خونه زنی که بویی از انسانیت نبرده بود و می خواستن همه جوره تمام حقوقش ضایع کنن. 🌷و سعید از اینکه پدر دست رد به سینه اش زده بود، کسی که تمام این سال ها تشویقش می کرد و بهش پر و بال می داد، خیلی راحت توی صورتش نگاه کرد و گفت: ـ با این اخلاقی که تو داری، تف سر بالا ببرم توی خونه زنم؟ مریم هم نمی خواد که … 🌷سعید خورد شد. عصبی، پرخاشگر و زودرنج شده بود. با کوچک ترین اشاره و حرفی بهم می ریخت. جواب کنکور اومد. بی سر و صدا دفترچه و برگه کدها رو برداشتم رفتم نشستم یه گوشه با دایی قرار گذاشته بودیم، بریم مشهد. خونه مادربزرگ، دست نخورده مونده بود برای فامیل که از شهرهای مختلف میومدن مشهد. هر چند صدای اعتراض دو تن از عروس ها بلند شد، که این خونه است و متعلق به همه، اما با موافقت همون همه و حمایت دایی محمد در نهایت، قرار شد بریم . 🌷چه مدت گذشت؟ نمی دونم. اصلا حواسم به ساعت نبود، داشتم به تنهایی برای آینده ای تصمیم می گرفتم که تا چند ماه قبل، حتی فکر زیر و رو شدنش رو هم نمی کردم. مدادم رو برداشتم و شروع کردم به پر کردن برگه انتخاب رشته. گزینه های من به صد نمی رسید. ۶ انتخاب، همه شون هم مشهد. نمی تونستم ازشون دور بشم. یک نفر باید مسئولیت خانواده رو قبول می کرد 🌷وسایل رو جمع کردیم. روح از چهره مادرم رفته بود و چقدر جای خالی الهام حس می شد. با پخش شدن خبر زندگی ما، تازه از نیش و کنایه ها و زخم زبان ها، فهمیدم چقدر انسان های عجیبی دور ما رو پر کرده بودن. افرادی که تا قبل برای بودن با ما سر و دست می شکستن. حالا از دیدن این وضع، سرمست از لذت بودن و با همه وجود، سعی در تحقیر ما داشتن. 🌷هر چقدر بیشتر نیش و کنایه می زدن، بیشتر در نظرم حقیر و بیچاره می اومدن. انسان های بدبختی که درون شون به حدی خالی بود که برای حس لذت از زندگی شون، از پیش کشیدن مشکلات بقیه لذت می بردن. ✍ادامه دارد...... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 🌷کسی جلودار حرف ها و حدیث ها نبود. نقل محفل ها شده بود غیبت ما. هر چند حرف های نیش دارشون، جگر همه مون رو آتش می زد، اما من به دیده حسن بهش نگاه می کردم. غیبت کننده ها، گناه شور نامه اعمال من بودن و اون هایی که تهمت رو هم قاطیش می کردن و اونهایی که آتش بیاری این محفل ها بودن. 🌷ته دلم می خندیدم و می گفتم: ـ بشورید، ۱۸ سال عمرم رو، با تمام ها، اشتباه ها، نقص ها، کم و کاستی ها، بشورید. هر حقی رو که ناخواسته ضایع کردم، هر اشتباهی رو که نفهمیده مرتکب شدم، هر چیزی که حالا به لطف شما، همه اش داره پاک میشه. 🌷اما اون شب، زیر فشار عصبی خوابم نمی برد. همه چیز مثل فیلم از جلوی چشم هام رد می شد که یهو به خودم اومدم. ـ مهران، به جای اینکه از فضل و طلب بخشش کنی، از گناه شوری اونها به وجد اومدی؟ گریه ام گرفت. هر چند این گناه شوری، وعده خدا به غیبت کننده بود، اما من از خدا خجالت کشیدم. 🌷این همه ما در حق لطف و کرمش ناسپاسی می کنیم. این همه ما … اون نماز شب، پر از شرم و خجالت بود. از خودم خجالت کشیده بودم. – خدایا ! من رو ببخش که دل سوخته ام رو نتونستم کنترل کنم. اون ها عذاب من رو می شستن و دل سوخته ام خودش را با این التیام می داد. 🌷خدایا ! به حرمت و بزرگی خودت، به رحمت و بخشندگی خودت، امشب، همه رو حلال کردم و به خودت بخشیدم. تمام غیبت ها، زخم زبون ها و هر کسی رو که تا امروز در حقم نامردی و ظلم کرده، همه رو به حرمت خودت بخشیدم. 🌷تو خدایی هستی که رحمتت بر خشم و غضبت پیشی گرفته، من رو به حرمت رحمت و بخشش خودت ببخش. و دلم رو صاف کردم. 🌷برای شبیه خدا شدن، برای آینه شدن، چه تمرینی بهتر از این. هر بار که زخم زبانی، وجودم رو تا عمقش آتش می زد، از شر اون آتش و وسوسه شیطان، به خدا پناه می بردم و می گفتم: 🌷– خدایا ! بنده و مخلوقت رو، به بزرگی خالقش بخشیدم. ✍ادامه دارد...... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
😷ویروس آنفولانزا به شدت مسری است و در ۳۰ دقیقه از طریق دست های آلوده منتقل می شود. 🔹پایه اصلی کنترل این بیماری، شستشوی دست ها است. 🔻هشت گام برای پیشگیری از آنفولانزا👇 1- از دست دادن و روبوسی تا حد امکان بکاهیم. به ویژه با افراد بیمار به هیچ عنوان دست ندهیم و روبوسی نکنیم. 2- در صورت داشتن علایم سرماخوردگی از حضور در اجتماعات بپرهیزیم تا دیگران را بیمار نکنیم و با استراحت و خوردن مایعات گرم به بهبودی کامل برسیم. 3- دست های خود را مرتب و با دقت با آب و صابون بشوییم، به ویژه هنگامی که از بیرون به منزل بر می گردیم. 4- در مدارس سعی شود دانش آموزان مبتلا به علایم سرما خوردگی تا زمان بهبودی کامل به منزل هدایت شوند همچنین این اصل در مهد کودک ها نیز رعایت شود . 5- در صورت بروز علایم سرماخوردگی، با مصرف مایعات سبب تسریع در بهبود بیماری شویم. 6- در صورت شدید بودن علایم به پزشک مراجعه نماییم. 7- استفاده از ماسک توسط بیماران به منظور پیشگیری از گسترش ویروس در جامعه توصیه می شود. 8- هنگام عطسه و سرفه ، جلوی دهان و بینی خود را دستمال بگیریم. http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
💠 درمان آنفولانزا آنفولانزا بیماری کشنده نیست و اگر کسی بیماری زمینه ای نداشته باشد هیچ مشکلی بوجود نمی آید. ایجاد رعب و وحشت در مورد خطرات آنفولانزا با هدف فروش و تزریق واکسن های شیمیایی انجام می شود... درمان حادترین و‌ شدید ترین نوع آنفولانزا: 🔻استراحت 🔻سیب درختی رنده شده یا آب سیب چند مرتبه 🔻چند عدد پیاز آب پز یا دمنوش پیاز با دو قطره آبلیمو و کمی عسل دو مرتبه در روز و گذاشتن پیاز کف دست و پا به مدت نیم ساعت موقع گلو درد گذاشتن پیاز پخته روی گلو 🔻دمنوش پونه ، نعنا ، آویشن + عسل چند مرتبه و همچنین بخور دادن آن 🔻بخور دادن شلغم و سپس خوردن شلغم همراه با عسل چند مرتبه نکته اول:مصرف داروی جامع امام رضا علیهه السلام به همراه هر کدام از ترکیبات بالا اثر آن را قوی تر می کند. نکته دوم: انجام دو مورد از موارد بالا به همراه استراحت کفایت می کند. http://eitaa.com/cognizable_wan
♣️ السلام علیک یا فاطمة المعصومه امام رضا علیه السلام فرمودند: ♠️ هر کس خواهرم فاطمه معصومه را در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب است. ◾️ منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2 ، ص 307. شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) تسلیت باد.
▪️در مجلس عزاي شما گريه مي كنم ▪️امشب فقط براي شما گريه مي كنم ▪️عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد ▪️در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم 🏴 #وفات_حضرت_فاطمه_معصومه(س) تسلیت باد. 🍃🌹
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم پادشاه موضوع را به وزیر گفت وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه ۹۹ دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد ۹۹ سکه؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ،او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند خوشبختی در سه جمله است: تجربه از دیروز استفاده از امروز امید به فردا ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم: حسرت دیروز اتلاف امروز ترس از فردا
... مرحوم آیت الله بهجت فرمود یکی از ثروتمنـدان رشت که در اشـرف ساکن بود دختـر خود را به ازدواج یک روحانی سید که فقیر بود در آورد ، از آنجایی که خانم درخانواده‌ای ثروتمند بزرگ شـده بـود به هیـچ وجه حـوصله غذا درست کردن برای آقا را نداشت شبی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دید، حضرت به او فرمود: دخترم ، چرا با پسر من خوش رفتاری نداری و برای او غذا درست نمی کنی؟ او درخواب جواب داد که من حال غذا درست کردن برای این آقا را ندارم حضرت اصرار کردند و او همـان جمله را تکرار میکرد. تا این که حضرت زهرا علیها السلام فرمودند : شما فقط مواد لازم را آمـاده کـن و داخـل قابلمه بریـز و روی چـراغ بگـذار ، لازم نیست که دستکاری کنی ازخواب بیدار شد و باتعجب به عنوان امتحان همـان کار را انجـام داد ، وقت ظهر یاشام وقتی سرپوش را از قابلمه برداشت دید غذا آماده است و خورشت خانه را معطر کرد. او همیشه به‌این صورت غذا درست میکرد. حتی روزی داشتند مهمان گفت من در طول عمرم اینطور غذا نخورده ام تعجب این هست کـه آن خانم با اینکه ایـن کرامـت را بارها دیـد ، باز حوصله درست کردن غذا را نداشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
درمان_ 👇 ⚜سوپ گندم به همراه روغن زیتون هفته ای 1 الی 2 وعده میل شود. ⚜خوردن روزی 14 عدد بادام خام درختی که دانه دانه جویده شود مصرف لبوی قرمز و زرد(چغندر) ⚜روزانه ۲۱عدد مویز،انجیر شبی7 عدد، زیتون 7 عدد صبحها، خرما 3 عدد ⚜خوردن ارده ی کنجد با شیره ی انگور به عنوان صبحانه(هفته ای سه الی چهار روز) ⚜شربت عسل یا شربت شیره انگور روزی 1 الی 3 لیوان.(طرزتهیه شربت:2 الی 3 قاشق غذاخوری از عسل یا شیره به همراه یک لیوان آب میل شود.) ⚜فسنجان بادام درختی(نصف بادام+نصف گردو) هفته ای 2 الی 3 وعده شام میل شود. ⚜روزی یکبار از ترکیب(یک عدد سیب رنده شده+3 قاشق غذاخوری عرق بیدمشک+1 قاشق غذاخوری عسل)میل شود. ⚜بادکش خونساز که در جزوه بادکش کاملا توضیح داده شده است.مراکز خونساز بدن مثل کتف،لگن،رانها و ساق پاها یک شب درمیان 14 الی21 مرحله بادکش گردد. ❌ممنوعات👇 ✔️کاهش جدی سردیها مخصوصا چای،عدس،گوشت گاو،لبنیات،گوجه وخیار،هندوانه،بادمجان،سوسیس و کالباس،نوشابه و.. http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺🍃ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ... ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد . پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ . ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم ... ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم 🌿🌻🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃