eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🚺خواص نان جو و فواید مصرف آن برای #سلامتی چیست؟ 🏷 کاهش کلسترول خون 🏷نرمی استخوان کودکان را از بین می‎برد. 🏷جلوگیری از سفیدشدن مو جلوگیری می‎کند. 🏷برای کم خونی مفید است. 🏷برای رفع منافذ باز پوست و زیباشدن آن آرد را با آب خیار خمیر کرده به صورت ماسک روی صورت بگذارید. 🏷برای درمان زخم‎های بدخیم آرد جو را با زرده تخم‎مرغ مخلوط کرده روی زخم بمالید. 🏷مداومت در خوردن جو و نان آن باعث لاغری می‎شود. #طب_سنتی http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺➿🌺➿🌺➿ 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه 🌷دیگه برفی برای آدم برفی نمونده بود. امانیم ساعت، بعد از ورود سعید، صدای خنده های الهام بعد از گذشت چند ماه، بلند شده بود. حتی برف های روی درخت رو هم با ضربه ریختیم و سمت هم پرتاب کردیم.طی یک حمله همه جانبه، موفق به دستیابی به اهداف عملیات شدیم و حتی چندین گوله برف، به صورت خودجوش و انتحاری وارد یقه سعید شد.? 🌷وقتی رفتیم تو، دست و پای همه مون سرخ سرخ بود و مثل موش آب کشیده، خیس شده بودیم. مامان سریع حوله آورد، پاهامون رو خشک کردیم. بعد از ظهر، الهام رو بردم پالتو، دستکش و چکمه خریدم، مخصوص کوه. و برای جمعه، ماشین پسرخاله ام رو قرض گرفتم، چرخ ها رو زنجیر بستم و زدیم بیرون. من، الهام، سعید مادر باهامون نیومد. 🌷اطراف مشهد، توی فضای باز، آتیش روشن کردیم و چای گذاشتیم. برف مشهد آب شده بود، اما هنوز، اطرافش تقریبا پوشیده از برف بود و این تقریبا برنامه هر ما شد. چه سعید می تونست بیاد، چه به خاطر درس و کنکور توی خونه می موند. 🌷اوایل زیاد راه نمی رفتیم، مخصوصا اگر برف زیادی نشسته بود. الهام تازه کار بود و راه رفتن توی برف، سخت تر از زمین خاکی مخصوصا که بی حالی و شرایط روحیش، خیلی زود انرژیش رو از بین می برد. 🌷اما به مرور، حس تازگی و هوای محشر برفی، حال و هوای الهام رو هم عوض می کرد.هر جا حس می کردم داره کم میاره، دستش رو محکم می گرفتم: – نگران نباش، خودم حواسم بهت هست.کوه بردن های الهام و راه و چاه بلد شدن خودم، از حکمت های دیگه اون استخاره ها بود. 🌷حکمتی که توی چهره الهام، به وضوح دیده می شد. چهره گرفته، سرد و بی روحی که کم کم و به مرور زمان می شد گرمای زندگی رو توش دید. و اوج این روح و زندگی رو زمانی توی صورت الهام دیدم که بین زمین و آسمان، معلق، داشتم پنجره ها رو برای عید می شستم.با یه لیوان چای اومد سمتم – خسته نباشی، بیا پایین، برات چایی آوردم.نه عین روزهای اول و قبل از جدا شدن از ما، اما صداش، گرفته بود. 🌷عید، وقتی دایی محمد چشمش به الهام افتاد، خیلی تعجب کرد. خوب نشده بود، اما دیگه گوشه گیر، سرد و افسرده نبود. هنوز کمی حالت آشفته و عصبی داشت که توکل بر خدا اون رو هم با صبر و برنامه ریزی حل می کردیم. اما تنها تعجب دایی، به خاطر الهام نبود. – اونقدر چهره ات جا افتاده شده که حسابی جا خوردم، با خودت چی کار کردی پسر؟ 🌷و من فقط خندیدم. روزگار، استاد سخت گیری بود. هر چند، قلبم با رفاقت و حمایت خدا آرامش داشت. حرف از جا افتادن چهره شد یهو دلم کشیده شد به عکس صورت شهیدای ✍ادامه دارد.. °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 🌷ازدانشگاه برمی گشتم که تلفنم زنگ زد. صدای کامل مردی بود، ناآشنا. خودش رو معرفی کرد.– شما رو آقای ابراهیمی معرفی کردن. گفتن شما تبحر خاصی در شناخت افراد دارید و شخصیت شناسی تون خیلی خوبه. ما بر حسب و موقعیتی می خوایم نیرو گزینش کنیم. 🌷می خواستیم اگر برای شمامقدوره از مصاحبت تون تو این برنامه استفاده کنیم.از حالت حرف زدنش حسابی جا خوردم.محکم و در استفاده از کلمات و لغات فوق العاده دقیق.– آقای ابراهیمی نسبت به من لطف دارن، ولی من توانایی خاصی ندارم که به درد کسی بخوره. 🌷شخصیت و نوع حرف زدنش، من رو مجاب کرد که حداقل، به خاطر حس عمیق کنجکاوی هم که شده یه سر برم اونجا.تلفن رو که قطع کرد سری شماره ابالفضل رو گرفتم. مونده بودم چی بهشون گفته که چنین تصویری از من، برای اونها درست کرده.– هیچی، چیز خاصی نگفتم. فقط اون دفعه که باهام اومدی سر کارم، فقط همون ماجرا رو براشون گفتم. 🌷جا خوردم، تو اون لحظه هیچ چیز خاصی یادم نمی اومد.– ای بابا، همون دفعه که بچه های گروه رو دیدی. بعدش گفتی از اینجا بیا بیرون، اینها قابل اعتماد نیستن تا چند وقت بعد هم، همه شون می افتن به جون هم. ولی چون تیم شدن تو این وسط ضربه می خوری. 🌷دقیقا پیش بینی هایی که در مورد تک تک شون و اون اتفاقات کردی درست در اومد. من فقط همین ماجرا و نظرم رو به علیمرادی گفتم. دو دل شدم، موندم برم یا زنگ بزنم و عذرخواهی کنم. به نظرم توی ماجرایی که اتفاق افتاده بود، چیز چندان خاصی نبود و تصور و انتظار اون آقا از من فراتر از این کلمات بود. 🌷– این چیزها چیه گفتی پسر؟ نگفتی میرم، خودم و خودت ضایع میشیم؟ پس فردا هر حرفی بزنی می پرسن اینم مثل اون تشخیص قبلیته؟ تمام بعد از ظهر و شب، ذهنم بین رفتن و نرفتن مردد بود. در نهایت دلم رو زدم به دریا، هر چه باداباد. حس کنجکاوی و جوانی آرامم نمی گذاشت واینکه اولین بار بود توی چنین شرایطی به عنوان مصاحبه کننده قرار می گرفتم. هر چند برای اونها عضومفیدی نبودم، اما دیدن شیوه کار وفرصت یادگرفتن از افراد با تجربه، می تونست تجربه فوق العاده ای باشه ادامه دارد..... 🎀 http://eitaa.com/cognizable_wan
مژده مژده مژده بزودی رمان زیبای «سرزمین زیبای من» در ۵۸ قسمت داخل کانال گذاشته میشود. لطفا دوستانتان را دعوت بجمع ما نمایید. http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 #حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی 💎 روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك صندوقچه ساخت و با قرار دادن يک ديوار شيشه‌اى در وسط صندوقچه آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود.. ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد. ماهی بزرگ براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار شیشۀ كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد… پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى صندوقچه غير ممکن است! در پايان، دانشمند شيشه ي وسط صندوقچه را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز گذاشت.. ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى صندوقچه نيز نرفت
✨صبور بودن ، ایمان است و خویشتن داری یڪ نوع عبادت... 💫فهمیدم ناڪامی به معنی تاخیر است نه شڪست... 💫و خندیدن یڪ نیایش... دعا میڪنم همیشه در حال نیایش باشید 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ديروز حوصله م سر رفته بود زنگ زدم 118 گفتم: شماره اديسون لطفا! اونم يه شماره بهم داد!!! منم به اون شماره زنگ زدم. اونم جواب داد و گفت: تيمارستان فارابي بفرمائيد! اصن ملت گرگ شدن ديگه نميشه سر کارشون گذاشت😂😂😂 😂 ❤️http://eitaa.com/cognizable_wan
🔰بهترین و بدترین مواد غذایی برای کاهش وزن🔰 📌بهترین مواد غذایی 1️⃣سبزیجات 2️⃣ 3️⃣غلات 4️⃣ماهی 5️⃣سینه مرغ 6️⃣حبوبات 7️⃣ آجیل 📌بدترین مواد غذایی 1️⃣آب نبات و شیرینی 2️⃣کلوچه قنادی 3️⃣هر غذای سرخ شده ای 4️⃣چیپس 5️⃣نان سفید 5️⃣فست فود 7️⃣نمک http://eitaa.com/cognizable_wan
🔰 دارویی ضد سرماخوردگی🔰 1️⃣ گوَن 2️⃣ ریحان 3️⃣ فلفل سیاه 4️⃣نعنای گربه‌ای 5️⃣ دارچین 6️⃣ پریمولا وریس 7️⃣ سرخار گل 8️⃣ آقطی کانادایی 9️⃣ اکالیپتوس 🔟 سیر http://eitaa.com/cognizable_wan
#گمــنام یعنۍ ڪسۍ ڪه ... دنیــا رو حتـۍ بـه اندازه یـڪ نــام☝️هم نمیــخواهد♥️ #شهـــید‌گمـــنام‌سلام
🌷از شیخ بهایی پرسیدند: "سخت می گذرد" چه باید کرد؟ 🔺گفت: خودت که می گویی ▫️سخت "مــــی گذرد" ▫️سخت که "نمی ماند"! ▫️پس خـــــــــدارا شکر که ▫️"می گذرد" و "نمــی ماند". ▫️امروزت خوب یا بد "گذشت" ▫️و فردا روز دیــــــــــگری است... ▫️قدری شادی با خود به خانه ببر... ▫️راه خانه ات را که یاد گرفت، 🔻فردا با پای خودش می آید 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃