🚨 #احساس_مرض بدتر از #اصل_مرض
🔻میگویند در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم دعوا داشتند. روزی با هم قرار گذاشتند هر کدام دارویی بسازند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری در آسایش باشد. یکی از همسایهها رفت بازار، قویترین سم را خرید و به همسایه داد تا بخورد. همسایه سم را خورد و رفت به خانهاش. او قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را پر از آب گرم کنند و یک ظرف دوغ پر از نمک آماده سازند. همین که به خانه رسید ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و در آب حوض فرو رفت، کمی شنا کرد و پس از آن که معدهاش تمیز شد، رفت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد. همسایهاش را که دید، گفت حالا نوبت من است که برایت سم درست کنم.
🔻رفت بازار نمد بزرگی خرید و دو کارگر آورد در زیر زمین به آنها گفت شما هر روز صبح تا شب فقط وظیفه دارید با چوب این نمدها را بکوبید. همسایهای که در انتظار سم بود، هر روز صدا را که میشنید، فکر میکرد طرف مقابلش در حال کوبیدن سم مخصوص اوست! برای همین، نگرانی بیشتری سراسر وجودش را میگرفت و میگفت: خدایا این چه سمی است که هر روز میکوبند، چه قدرتی دارد، چطور مقاومت کنم؟ پس از چند روز، بدون اینکه سمی رد و بدل شود، همسایه از استرس و ترس، مرد.
#کرونا
#احساس_مریضی
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌟 در هر ساعت ماه رجب، لطف و عنایت الهی را به دست آورید
🔸 رهبرانقلاب: #ماه_رجب، ماه مبارکی است؛ ماه توسل و تذکر و توجه و تضرع و استغاثه و محکم کردن پیوند دلهای محتاج و نیازمند ما به ذیل لطف و فضل الهی است. این روزها را قدر بدانید. هر یک روز ماه رجب، یک نعمت خداست.
🔹 در هر ساعتی از این ساعات، یک انسان اگر هوشمند و زرنگ و آگاه باشد، میتواند چیزی را به دست بیاورد که در مقابل آن، همهی نعمتهای دنیا پوچ است؛ یعنی میتواند رضا و لطف و عنایت و توجه الهی را به دست آورد.
🔸 بعد از ماه رجب، ماه شعبان و بعد ماه رمضان است. برادران و خواهران مسلمان! ای صاحبان دلهای بیدار و مخصوصاً ای جوانان! این سه ماه را قدر بدانید. در این سه ماه، فرصت برای وصل کردن و منور نمودن دلها به لطف و نور پروردگار، بیش از همیشه است. ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
http://eitaa.com/cognizable_wan
رفع درد دندان با پیاز 👌
🔸پیاز حاوی مواد شیمیایی گیاهی خاصیست که میکروبهای عاملِ عفونت را هدف حمله قرار میدهد و شما را از شر دندان درد نجات میدهد.
🔸برای این که استفاده از آن بهترین نتیجه را داشته باشد، بهتر است مقداری پیاز را برش بزنید و بجوید تا دردش ساکت شود. با این کار، عصاره پیاز در دندان شما نفوذ میکند.
🔸اگر دندان درد شدت زیادی دارد و جویدن برایتان سخت است، میتوانید با انگشت خود تکهای پیاز را مستقیما روی دندان آسیبدیده بگذارید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همانطور که در اخبار شنيده اید اخیرا در منطقه دیاربکر در ترکیه زلزله ای به قدرت 6 درجه ریشتر بوقوع پیوست. علاوه بر تخریب نسبتا گسترده اتفاق بسیار عجیب دیگری که مردم را وحشت زده نمود باز شدن زمین و جاری شدن مایع قرمز رنگ شبیه خون از آن بود.
🚨 دستورالعمل مجرّب آیتالله بهجت(ره) برای حفظ از تمام بلایا از جمله #کرونا
💠 حجتالاسلام روانبخش میگوید: زمانی که عضو شورای اسلامی بودم یک روز به اتفاق اعضای شورا به محضر #آیتالله_بهجت رسیدیم ایشان تازه از حرم برگشته بودند همان ابتدای جلسه فرمودند که هدیهای به شما تقدیم میکنم که شما را از همهی بلاها در امان میدارد جز اجل قطعی مرگ! ایشان فرمودند این دعا از #امام_صادق علیهالسلام رسیده است و بسیار مهم است! من به افرادی یاد دادم گفتند در اتوبوسی سوار شدم تصادف کرد تنها من حفظ شدم. دعا این است:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرید! "خدایا! مرا در پناهگاه و زره محکمت قرار بده! پناهگاهی که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی!"
این دعا را صبح و عصر هر روز بخوانید!
🚨http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 خاطرات یک فراری 🌷
🌷 قسمت دهم 🌷
🌟 حاج محسن ، پسر عموم ،
🌟 قبل از ازدواج ،
🌟 دنبال خانه اجاره ای بود
🌟 گاهی با هم می رفتیم
🌟 و گاهی تنها می رفت .
🌟 بنگاه به بنگاه سر می زدیم
🌟 تا اینکه یک خانه پیدا کردیم
🌟 خودش به اهواز برگشت
🌟 و اسباب و وسایلش را از آنجا ،
👈 با خاور به قم فرستاد .
🌟 خاور ، نصف شب رسید
🌟 من نیز آنها را تحویل گرفتم .
🌟 و در خانه خودش گذاشتم .
🌟 و چند روز بعد از مراسم ازدواج ،
🌟 با همسرش و مادر خودش و مادر زنش ،
👈 به قم آمدند .
🌟 آن شب ، خانه ما ماندند
🌟 و فرداش برای چیدن وسایل ،
🌟 به خانه خودشان رفتند .
🌟 در قم ، غیر از حاج محسن ،
🌟 کس دیگری را نداشتیم ؛
🌟 و به هر بهانه ای ،
🌟 آنها را دعوت می کردیم .
🌟 یا خودمان به منزل آنها می رفتیم
🌟 اگر برای ما مهمان اهوازی می آمد
🌟 به حاج محسن هم می گفتیم ، بیاد
🌟 اگر برای حاج محسن مهمان می آمد ،
🌟 ما را هم دعوت می کرد .
🌟 گاهی به صورت اتفاقی ،
🌟 چندتا خانواده ، با هم می آمدند .
🌟 گاهی چند روز پشت سر هم ،
🌟 مهمانان متعددی می آمدند .
🌟 بنده خیلی از مهمان آمدن ،
👈 شادی و لذت می بردم .
🌟 اما متأسفانه بعضی از آنان ،
🌟 با کارهاشون ،
🌟 این لذت را از من می گرفتند .
🌟 مثلا ، خانم بنده ،
🌟 روحیه شاد و شوخ طبعی داشت
🌟 به خاطر همین ،
🌟 به خودشان اجازه می دادند ؛
🌟 تا با همسرم شوخی کنند ؛
🌟 و یا او را تشویق می کردند ؛
🌟 تا به شوخی و طنزگویی بپردازد ،
🌟 آن هم در مجلسی که ،
👈 محرم و نامحرم قاطی اند .
🌟 البته چندبار به خانمم نیز تذکر دادم
🌟 ولی متاسفانه ،
🌟 روحیه شوخ طبعی او ، ذاتی بود
🌟 و ترکش ، خیلی سخت بود .
🌟 من نیز به خاطر همین شوخی ها ،
🌟 حالم گرفته می شد ،
🌟 و در همان مجلس ،
🌟 غمگین و افسرده و عبوس می شدم
🌟 گاهی نیز ، تا چند روز بعد ،
🌟 از ناراحتی ، خودخوری می کردم .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 خاطرات یک فراری 🌷
🌷 قسمت یازدهم 🌷
🌟 قبل از عروسی حاج محسن ،
🌟 چون کسی رو در قم نداشتیم ؛
🌟 من و خانمم ،
🌟 خیلی به همدیگر وابسته شده بودیم
🌟 به طوری که ،
🌟 طاقت دوری همدیگر رو نداشتیم
🌟 غیر از همدیگر ، کسی رو نداشتیم
🌟 خانمم از من مهربونتر بود
🌟 و گاهی مثل مادر با من رفتار میکرد
🌟 بیمار که می شدم پرستار من می شد
🌟 و با محبت از من مراقبت می کرد ،
🌟 تا خوب می شدم .
🌟 گاهی که به تنهایی ، اهواز می رفت
🌟 در اهواز ، بهانه مرا می گرفت
🌟 و مثل بچه ها ،
🌟 در فراق من گریه می کرد .
🌟 آنقدر پشت سرم گریه می کرد ؛
🌟 تا خانوادم مجبور می شدند
🌟 او را دوباره به قم بفرستند
🌟 همه چی خوب بود .
🌟 تا اینکه درد و سختی بارداریش ،
🌟 روز به روز بیشتر می شد
🌟 و ویارش بدتر می شد
🌟 ما هم کسی را نداشتیم
🌟 که ازش کمک بگیریم .
🌟 چندبار به خانوادم زنگ زدم
🌟 اما کسی حاضر نمی شد بیاد قم
🌟 تا از این بیمار بیست ساله ،
🌟 که اولین حملش بود ، مراقبت کند
🌟 من هم که تجربه ای نداشتم
🌟 گریه ها و ناله ها و درد کشیدن هایش ، دلم را به درد می آورد .
🌟 نه می توانستم به اهواز بفرستمش ،
🌟 چون دکتر گفته بود
🌟 که مسافرت برایش خوب نیست
🌟 و نه طاقت دیدن اشکهایش را داشتم
🌟 ویارش خیلی بدتر شد
🌟 اوایل از بوی خانه و یخچال ، بدش می آمد
🌟 سپس تنفرش از پختن غذا
👈 و بوی غذای خودش بود .
🌟 سپس به حدی رسید
🌟 که حتی از بوی خودم ، متنفر شد
🌟 خسته و کوفته از سر کار که می آمدم خانه ،
🌟 با استقبال بدی روبرو می شدم
🌟 هر چه نزدیکش می شدم
🌟 حالش بدتر می شد .
🌟 خیلی بهم بر می خورد
🌟 خیلی از این حرکتش ، بدم اومد
🌟 من هم نمی دانستم ویار چیه
🌟 به ناچار بردمش خانه دخترخالهٔ بابام
🌟 که رفت و آمد خانوادگی باهم داشتیم
🌟 و تا یک ماه آنجا ماند .
🌟 تا حالش کمی بهتر شد .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 خاطرات یک فراری 🌷
🌷 قسمت دوازدهم 🌷
🌟 چند ماه بعد ،
🌟 به دلیل زیاد بودن اجاره خانه ،
🌟 قصد رفتن از خانه خرمی داشتم
🌟 واقعا نمی توانستم ماهی صد و پنجاه هزار تومان ، کرایه بدهم .
🌟 هفته ها ، دنبال خانه گشتم
🌟 تا اینکه ، خانه کریمی را ، که نزدیک خانه حاج محسن هم هست را پیدا کردم
🌟 و قرار بود ، دو میلیون تومان ،
🌟 قرض الحسنه بدهم
🌟 و ماهی صد تومان اجاره پرداخت کنم .
🌟 خانمم نیز ، دوتا از النگوهایش را فروخت تا به عنوان قرض الحسنه ، به آقای کریمی بدهیم .
🌟 متاسفانه چون کارم زیاد بود
🌟 طفلی خانمم در حال بارداری و به تنهایی ، همه اسباب خانه را جمع کرد .
🌟 آقا حمید ، باجناق اسماعیل علیجانی ، با وانت خود ، کمک کرد تا اسباب خانه را به خانه کریمی ببریم .
🌟 صبح روز بعد ، به حرم رفتم
🌟 و برنامه داشتم که از حرم برگردم
خانه را مرتب کنم
🌟 اما خانمم ، باز به تنهایی ، در خانه جدید ، در همان روز اول ، اسباب خانه را مرتب کرد .
🌟 حتی کمدها ، موکت ها ، فرش ، یخچال ، تلویزیون و... را ، به تنهایی و با حالت بارداری ، جابه جا کرد .
🌟 وقتی به خانه آمدم ، شاخ درآوردم
🌟 در کمال ناباوری ، دیدم که خانمم ،
🌟 همه وسایل خانه را مرتب کرده است .
🌷 گفتم :
🌷 عزیز دلم ، قربونت برم ، فدات بشم
🌷 بابا تو بارداری چرا اینکارو کردی؟
🌷 چرا منتظرم نماندی ؟!
🌹 گفت :
🌹 خوشم نمی آید به دیگران متکی باشم . می خواهم کار خودم را ، خودم انجام دهم و در همان لحظه تمامش کنم...
🌟 مدتی بعد ،
🌟 بدون اینکه کسی بداند
🌟 برای رفتن به حوزه ، ثبت نام کردم .
🌟 آزمون دادم و قبول شدم
🌟 تا روزی که درسم در حوزه را آغاز کردم ، هیچ کس از تصمیم من ، از آمدن به حوزه خبر نداشت .
🌟 در حرم مشغول کار بودم
🌟 که با من تماس گرفتند و گفتند
🌟 که باید برای مصاحبه ،
🌟 به فیضیه تشریف بیارید .
🌟 برای مصاحبه به مدرسه فیضیه رفتم
🌟 اولین سوالشان این بود
👈🏻 که چرا میخواهی به حوزه بیایی ؟!
🌷 گفتم :
🌷 میخواهم خودم را اصلاح کنم
🌷 سپس خانواده ام را
🌷 بعد برای اصلاح جامعه تلاش نمایم .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
📚#سخنان_ناب
🌼🍃دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
دنیای ما هر لحظه ممکن است
تمام شود اما ما غافل هستیم.
🌼🍃سخن شیرین، گشاده رویی
و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است
که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.
🌼🍃کسی که جو را میکارد گندم
را برداشت نخواهد کرد.
عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند
باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
مسافرت کردن و هم سفره شدن با
مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه
برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
🌼🍃کسی که معدنش طلا است همواره طلا
باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که
معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
🌼🍃تمام کسانیکه در گورستان هستند
همه کارهایی داشتند و آرمانهایی
داشتند که نتوانستند محقق گردانند.
پس بساط عمر و زندگیمان را در دنیا
طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن
دست و پایمان را گم نکنیم.
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ولادت با سر سعادت امام محمد باقر ع بر تمامی شیعیان مبارک باد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅یک داستان واقعی و زیبا
#رفع_بلا
✍ از مرحوم آيةاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي(ره)، نقل شده است: اوقاتي كه در سامرا مشغول تحصيل علوم ديني بودم، اهالي سامرا به بيماري وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اي ميمردند. روزي در منزل استادم، مرحوم سيدمحمد فشاركي، عدهاي از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا ميرزا محمدتقي شيرازي تشريف آوردند و صحبت از بيماري وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود: اگر من حكمي بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلي. فرمود: من حكم ميكنم كه شيعيان سامرا از امروز تا دهروز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجسخاتون(علیها السلام)، والده ماجده حضرت حجتبنالحسن(علیهما السلام) هديه نمايند تا اين بلا از آنان دور شود.
اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شدند. از فرداي آن روز تلفشدن شيعه متوقف شد.
📚داستانهاي شگفت شهید دستغیب
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زنان یهودیِ محجبه
🔻 پشت پرده مخالفت دشمن با چادر.
❇️ #سینوزیت
سینوزیت عبارت است از #عفونی_شدن حفرههای اطراف #بینی و #پیشانی که ممکن است حاد باشد یا مزمن بهمراه درد یا سنگینی آن ناحیه.
۱. بخور سینوسها با بابونه، آویشن، اکالیپتوس
۲. روغنمالی پیشانی و گونهها با #روغن_سیاهدانه
۳. استنشاق #آب_نمک روزی یکبار
🍎 🍎
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅درمان و رفع سرفه
🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
📚حکیم روازاده
#بی_خوابی
#بیخوابی
↫✳️ علت آن افزایش سودای روان است .
✍ سعی کنید در روز خود را خسته کنید و اگر با حرکت باشد بهتر است چون شتاب گردش خون در مغز بیشتر میشود .
✍ سر شب غذا بخورید . کاهش غذاهای سرد.
✍ اگر خیلی بیخوابی دارید از غذاهای تر استفاده کنید . مثلا شبها یک بوته کاهو با گلاب و عسل بخورید .
✍ بادام درختی روزی ۱۴ عدد دانه دانه مثل آدامس مصرف شود.
توجه : می توانید همین ۱۴ عدد بادام را به همراه یک لیوان آب و ۲ قاشق غذاخوری عسل داخل مخلوط کن ریخته و مخلوط کرده و سپس میل کنید.
✍ استشمام مداوم عطرهای گرم طبیعی (محمدی ـ یاس ـ نرگس)
🍎 🍎
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماکارونی دانشجویی🤓😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب پرتابی میکنه این بازیکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی سر و صدا میکنی😂😂😂
شبیه خاکستر سیگار پیرمردی شده ام که آلبوم عکسهای قدیمی اش را با حسرت ورق میزند و هر از گاهی دستی به عکسی میکشد و نگاهی در آینه به موههای سپیدش میکند !
میخندد و لبخند بر صورتش میخشکد و میگرید و میمیرد …
http://eitaa.com/cognizable_wan
👇👇👇👇👇👇👇
برادرم...
من در گرمای تابستان چادر سر میکنم،سخت است؛
ولی تنها سه ماه سختی دارد،
چادر آزادی حرکت دستانم را میگیرد،
سخت است ولی نه زیاد؛
#چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار 🌹
ولی تمام اینها
سخت تر از کار شما نیست ؛
سخت تر از کار شما نیست که باید در تمام طول سال
سر به زیر راه بروی 💚
و از میان مداد رنگی های متحرک
کوچه ها و خیابان ها ،
از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنمایی هایشان را کنترل کنند ،سالم رد شوی...🌺
از کار تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های ناجوانمردانه باید پاک باقی بمانی!
و خداوند "مرد"را قوی آفرید
زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است؛
و اگر در این آزمون ها پیروز شدی
مردی خدایی میشوی...♥💪
http://eitaa.com/cognizable_wan
#ضرب_المثل
#زیرکاسه_نیم_کاسه_ای_است
(برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود)
در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند. آن گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند.
ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد.
بدین ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه ای است" به معنای وجود نیرنگ و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای در کار مورد استفاده قرار گرفت...
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرونا
🎥⭕️ پیام ویدئویی ویروس #کرونا به مردم ایران!
🔻یه جوری رفتار میکنید که منِ کرونا باید به آرامش دعوتتون کنم
┏━━━😊😍😘😅━━━┓
🌺 http://eitaa.com/cognizable_wan
┗━━━😅😘😍😊━━━┛