eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🎺✨ مایکل جردن: مایکل جوردن بازیکن شاخص تاریخ بسکتبال است. در ابتدای کار، زمانی او را از تیم بسکتبال دبیرستان بیرون کردند، اما او ناامید نشد و با تمرین‌های سخت و ممارست در تمام طول یک تابستان، توانست خود را ثابت کند. او بارها در حرفه‌ ورزشی خود شکست را تجربه کرده و هر بار از ویرانه‌های شکست، پیروزی ساخته است. جردن در رابطه با موفقیت هایش چنین می گوید: «من در طول مدت ورزشم بیش از ۹ هزار شوت را به بیرون زده ام. نزدیک به ۳۰۰ بازی را باخته ام. در ۲۶ بازی زمانی که می توانسته ام با شوت خود تیمم را برنده کنم، ضربه را هدر دادم. من در زندگیم بارها و بارها و بارها شکست خورده ام و این همان دلیل موفقیت من است.» جیمز دایسون: دایسون مالك شركت دایسون نسل جدیدی از جاروبرقی‌ها را ساخت که نیازی به کیسه زباله و تعویض ندارند. اما ساخت این جاروبرقی برای دایسون اصلا آسان نبود. او با حمایت همسرش پنج سال را صرف ساخت این نوع جاروبرقی کرد. گفته می‌شود در این مدت او ۵۱۲۶ بار اقدام به ساخت و آزمایش نمونه‌ های ابتدایی نمود تا سرانجام موفق شد و جاروبرقی G-Force را در سال ۱۹۸۳ بسازد. اما در ادامه او به مشکل بزرگی برخورد. هیج کارخانه ای، حاضر به حمایت از محصول او نبود، چون جاروبرقی او باعث از بین رفتن بازار پردرآمد تولید و توزیع کیسه‌های جاروبرقی می‌شد! دایسون مجبور شد به بازار ژاپن روی بیاورد. در آنجا خوشبختانه از محصول او استقبال زیادی شد. به طوری که در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه بین‌المللی طراحی در ژاپن شد. در سال ۱۹۹۳، دایسون، شرکت خود را بنا کرد و با کمک تبلیغات تلویزیونی سرانجام جاروبرقی خود را به مردم شناساند. جیمز دایسون می‌گوید: «مهم این است كه شكست‌ها شما را متوقف نكند، مهم این است كه به درست بودن كاری كه انجام می‌دهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید. هر شكست می‌تواند به شما نشان دهد كه در چه جایی و چه زمینه‌ای مشكل داشته‌اید و با برطرف‌كردن آنها به موفقیت برسید.» اینها فقط یک داستان نیست. یک حقیقت است. کسانی که برای رسیدن به خواسته شان پشتکار فوق‌العاده به خرج می‌دهند و سرانجام به هدف خود می‌رسند. اگر می خواهید شما هم به یکی از افراد موفق تبدیل شوید باید وقتی دیگران دست از تلاش می کشند، شما هچنان پشتکار داشته باشید. تفاوت اصلی میان افراد بسیار موفقی که نام آنها در تاریخ ثبت شده است با افرادی که نامی از آنها وجود ندارد در همین پشتکار است. افراد موفق هر رنجی را تحمل می کنند، هیچ گاه شانه خالی نمی کنند و دست از تلاش بر نمی دارند. رها کردن رویاها و دست از تلاش برداشتن در وجود افراد موفق نیست. آنها تا زمانیکه که به موفقیت دست پیدا نکنند، دست از تلاش بر نمی دارند. با نداشتن پشتکار، میدان را برای شکست خود باز نکنید. شما می توانید با هر شرایطی وفق، تغییر و تکامل پیدا کنید. بنابراین، هرگز دست از تلاش برندارید و پشتکار داشته باشید. هدف خود را به شیوه صحیحی که قبلا آموزش دادیم انتخاب کنید. بعد این 4 مرحله را اجرا کنید تا به هدف خود دست یابید. مرحله اول: خوش بین و مثبت اندیش باشید. مرحله دوم: هدف خود را مکتوب کنید. مرحله سوم: در زمینه کاری خود به تخصص برسید. مرحله چهارم: تلاش و پشتکار داشته باشید. 👇👇👇 💖 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🍃🍃🍃🍃✨﷽✨🍃🍃🍃🍃🍃 آقایان زمانی به حرف زدن علاقه نشان میدهند، که بحث دقیقا مشخص شده باشد. 👈مثلا اگر میخواهید با شوهرتان درباره ریاضی بچه ها کنید ❌نگویید: میخوام راجع به بچه ها صحبت کنیم ✅بگویید: میخوام راجع به نمره های ریاضی بچه ها حرف بزنیم، ببینیم چیکار میتونیم بکنیم که نمره هاشون بهتر بشه! ❌کلا هدف بحث رو قبل از شروع صحبت با شوهرتون مشخص کنید. 👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ ریحانه بی حواس گفت: _برنامه...! برنامه چی!! ؟؟😳😟 _برنامه کودک😜 _یووووسف😤😬 _جانم😂 _نخند، قهر میکنمااا😬😤 یوسف جدی شد. _یادمه، با علی رفتم تمرین کشتی. خیس عرق شده بودم. خسته بودم. دیگه نمیکشیدم. با ۴ تا جمله حرف «مربیِ علی» ، چنان ای گرفتم که تا دوساعت بعد با علی کشتی میگرفتم.😊 _خب... یوسف _من هنوزم همون کشتی گیرم.😊 سوار ماشین شدند... بود. به مسجدی رفتند تا نماز را اقامه کنند... ریحانه سکوت کرده بود... به مثالی که یوسفش زده بود. مردش از این مثال چه بود..؟!🤔🤔 از مسجد برگشتند... یوسف رانندگی میکرد. ریحانه به فکری عمیق رفته بود.😟🤔بعدچند دقیقه ای سکوت، باتعجب گفت: _یعنی من....؟!😳 من ازت دفاع کنم..؟! ولی یوسف جانم نمیشه آخه.. یه جاهایی آدم خودش باید از خودش دفاع کنه. خب شاید من همیشه پیشت نباشم.. این که نمیشه..!😟 یوسف، عاشقانه😍 نگاهش کرد و گفت: _دقیقا زدی به خال..!🎯میشه یعنی باید بشه.! _خب چرا خودت نمیگی..!🙁 یوسف سکوت کرد.. باید حلاجی کردن و میداد. فقط نگاه میکرد به دلدارش.😍 ریحانه... قراری که بین خود و خدایش بسته بود. یوسفش به همان اشاره کرده بود... که یادش نرود..!😊 که باز.... که و میجنگد ... که همراهش باش! _خب بانو جان..! مهریه ت چقدر دوست داری باشه. بعد چند دقیقه سکوت ریحانه گفت: _ وقتی کشتی میگیری.. یعنی میجنگی.. حرف مربی کشتی، میشه برات روحیه، که باز بجنگی.. یعنی .. ...!؟☺️ یوسف لبخند پررنگی زد.😍☺️سرش را به علامت «آره» تکان داد. به و مثال یوسفش فکر میکرد. ☺️تمام دلخوریهای ریحانه برطرف شد..☺️ 💎این یعنی ریحانه زندگیست. 💎یعنی آنچنان دارد.که حتی در سخت ترین شرایط، میتواند نتیجه را کند... 💎یعنی دادن از ریحانه، 💎و تمام عیار در میدانهای زندگی از آن یوسف... 👈یعنی همان جمله معروف که «از دامن زن، مرد به میرود.»👉 لبخندی زد.... دست مردش را، آرام بالا آورد. پشت دست یوسفش را بوسید. _چشم .. هرچی شما بگی😍 _این چه کاری بود کردی،..!😊 _همون کاری که یه عاشق برا معشوقش میکنه.😌 یوسف _لااله الاالله..خب... نگفتی حالا... مهریه ات، چقدر دوست داری باشه؟! ریحانه _نمیشه فقط سفر زیارتی باشه؟😕 یوسف _باز شما شروع کردی..!؟ باید جنبه هم داشته باشه. درضمن شما مهر محرمیتمون رو هم، خیلی کم گذاشتی. 💝فقط یه سکه..!💝 هست.به گردنمه. باید بدم. _اینو که اون روز هم گفتی..که عندالمطالبه هست! اما من مهریه مادی نمیخام. بجاش سفر زیارتی فقط..! البته به یه شرط مهرمو میگم☺️☝️ یوسف _جان ✨✨💚💚💚✨✨ ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت هیچ حرفی نمیتونستم بزنم و با اینکه اشتها نداشتم ... ولی مشغول شدن با نوشیدنی رو ترجیح دادم به هر کاری...😔 آخر سر محسن بلند شد و گفت _ببخشید وقتتو گرفتم...هرجا میری میرسونمت..بفرما🚗 سریع گفتم: _نه...ممنونم ازتون...با شیوا اومدم و با هم میریم. در حال صحبت کردن بودم که شیوا اومد جلو و گفت من و بابک با هم میریم دور بزنیم...بچه ها شما هم با همین دیگه؟ . که اقا محسن با چشم اشاره مثبتی زد و و شیوا هم سریع خداحافظی کرد و رفت دلم میخواست به شیوا فحش بدم... اصن نمیدونستم باید چیکار کنم😕 پشت سر اقا محسن حرکت کردم و به سمت ماشینش رفتیم ماشینش از این خارجیا بود که اسمش هم خوب نمیدونم... در عقب رو باز کردم که بشینم که محسن گفت: -خانم ما آژانس نیستیما😁 -نه...قصد جسارت نداشتم...فقط گفتم شاید کسی مارو ببینه -نه خیالتون جمع...شیشه ها دودیه... بفرمایین جلو با تردید رفتم جلو نشستم و تا سر کوچمون محسن و من میکردم ازش خواهش کردم که سر کوچه پیادم کنه تا همسایه ها نبینن مارو و سو تفاهمی پیش نیاد رفتم خونه و سریع زنگ زدم به شیوا و با عصبانیت گفتم -شیواااااا...این قرارمون بود؟😡 -چی شده مینا؟😦 -چرا وسط کافه ول کردی ما رو رفتی؟😠 -آوووو...حالا فک کردم چیشده ها...حالا مگه مثلا با محسن اومدی چی شد؟؟ تو رو خورد؟😒 -صحبت این حرفها نیست...اگه کسی میدیدمون چی؟؟😠 -من نمیدونم...بیا و خوبی کن...اصن از این به بعد به من ربط نداره به محسنم میگم ازش خوشت نیومده و همه چی تموم بشه...تو هم بشین تو خونه تا کسی نبیندت😠 -نه شیوا...منظورم این نبود...آخه...😐 -دیگه آخه نداره که...به قول شاعر جگر شیر نداری طلب یار نکن یا یه چیزی تو همین مایه ها...نترس😏 . 💓از زبان مجید💓 . با اصرار فراوان به مامان و بابا ازشون خواستم که یه ماشین پراید برام بخرن... و رفتم برای گواهینامه ثبت نام کردم حتما مینا خوشحال میشد وقتی بفهمه که گواهینامه و ماشین گرفتم...😍☺️ اصلا میتونستم در بست در خدمتش باشم و مسیر دانشگاه تا خونه برسونمش و اینجوری بیشتر هم فرصت حرف زدن پیدا میکنیم 😊😊 همین ها باعث میشد سخت بچسپم به گرفتن گواهینامه و حتی روزی دو جلسه آموزش میرفتم و امتحان آیین نامه هم قبول شده بودم و تونستم امتحان شهر رو هم اولین بار قبول بشم...😍☝️ خیلی ذوق داشتم ک از همونجا به مامانم زنگ زدم و خبر دادم بعد از اینکه گواهینامم اومد و دست فرمونم هم خوب شد به مامان گفتم به خاله زنگ بزنه بعد از ظهر بریم دور بزنیم تو ذهنم گفتم میبرمشون پارک🌳⛲️ براشون بستنی🍧🍧🍨🍦 میخرم بعد بازار🛍🛍 و خلاصه کلی دلبری میکنم😊😍🙈 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت 💓از زبان مجید💓 چند ماه از ماجرای عقد مینا میگذشت و منم هر روز بیشتر با خودم کنار میومدم... 😊 شاید یه دلیلش مشغول شدن با نمونه ها و اماده شدن برای مسابقه بود👌 تو این چند ماه همه فکر و ذکرم شده بود 🏆⚗ چون تو آینده هیچ چیز روشن دیگه ای نمیدیدم تنها و همین مسابقه بود و با یه هم تیمی مثل زینب👉 کاملا امیدوار بودم به نتیجه😎✌️ . راستش اصلا فکر نمیکردم زینب اینقدر همراه و هم تیمی خوبی باشه😊 در حین اماده کردن نمونه ها بعضی اوقات که دلم میگرفت باهاش درد دل میکردم و اونم واقعا به حرفام گوش میداد👌 . شاید بشه گفت اولین گوشی بود که تو این دنیا وقت برای شنیدن حرفام و درد دلام داشت😒😕 . اولین گوشی که بهم نمیزد و نمیکرد به خاطر ... اولین کسی که حرفام رو میکرد... ✨البته همه این حرف زدنها با حفظ و تو چهارچوب شرع بود...✨ 🌸حتی نه یه بار من زینب رو با ضمیر منفرد صدا زدم👌 و نه یه بار اون من رو... 🌸همیشه هم رو داشتیم... به خاطر مسابقه نمیرسیدیم به کلاس هامون کامل بریم و به خاطر همین با زینب تقسیم وظایف کردیم👌 و بعضی کلاسها رو اون میرفت و جزوه رو به من میداد و بعضی کلاسها رو هم من میرفتم.😊 . یه جورایی به همین دلایل داشت حرف زدن هامون و ارتباط هامون بیشتر میشد و من از این میترسیدم😥😒 . نمیخواستم باز وارد ارتباطی بشم که هیچ سودی نداره..😔 . احساس میکردم دارم به زینب میشم... ولی این حس باید میشد.😞 . اخه کدوم دختری حاضره با پسری که میدونه قبلا شکست عشقی خورده ازدواج کنه😕😔 البته زینب بارها گفته که نگم شکست عشقی بلکه مینا عشقم رو نداشت...😐 ولی خب خودم میدونم که این حرف ها رو برای دلخوشی من زده و شاید ته دلش مثل همه آخیییی و الهییی بگه😞 ولی از همین الان معلومه این رابطه هم سر و ته نداره و نباید ادامش میدادم. . 📢روز مسابقه شد...📢 مسابقه توی یه دانشگاه بزرگتر شهرمون بود صبحش سعی کردم زودتر از همه اماده بشم و به محل مسابقه برم...😊 خیلی استرس داشتم😥 وقتی رسیدم دیدم زینب زودتر از من رسیده و جلوی در وایساده😦 تا من رو دید چادرش رو مرتب کرد و اومد جلو و سلام کرد😊 . -سلام...فک نمیکردم شما زودتر اینجا باشین😕 -اخه دیشب تا صبح خوابم نبرد...بعد نماز هم کم کم اماده شدم و حرکت کردم. -چه جالب😕 -چی؟😦 -اخه منم دیشب خوابم نبرد....خب حالا چرا نمیرید تو بشینید؟😕 -خب همه تیما با سرپرستشون میرن...منم باید با سرپرستم برم دیگه -شنیدن واژه سرپرست غرور خاص و حس خوبی بهم داد...😌🙈ولی خب همونطور که گفتم باید این حس میشد...😞 . 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 اگر در زندگی نداشته باشید ، ▫️ خوش‌شانسی به کارتان نخواهد آمد ...! 🍃 برای کشتی‌ای که نمی‌داند 🔻 به کدام بندر می‌رود، 🔺باد موافق معنا ندارد ! ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
📗📗📗 •🟣حس لیاقت در شما چه چیزی بوجود می‌آورد؟ وقتی حس لیاقت را در خود ایجاد کنید باور قوی برای دستیابی به اهداف در شما شکل می‌گیرد، اعتماد به نفس و عزت به نفس شما را افزایش می‌دهد. دیگران این انرژی را از شما دریافت می‌کنند و با شما بر اساس این حس رفتار می‌کنند.تصویر سازی و‌تجسم شما را قوی می‌کند حس داشتن و اطمینان دستیابی به اهداف را در شما قویتر می‌کند قبل از رسیدن شما خواسته و‌هدفتان را برای خود می‌دانید. بر روی کلام و راه رفتن و‌حتی صدای شما تاثیر می‌گذارد و شما را برای رسیدن به هدف نزدیک‌ و نزدیکتر می‌کند. هر کس و هر چیزی اجازه ندارد هر گونه رفتار و برخورداری با شما انجام دهد. ارزش‌گزاری که برای خود تعیین می‌کنید استاندارهای زندگی شما را افزایش می‌دهد و قطعا شما از هر چیزی بهترین‌ها را دریافت خواهید کرد . حس ارزشمندی کیفیت زندگی شما را بالا می‌برد. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگه از امروز شروع کنی، ۲ روز دیگه احساس قوی تر بودن میکنی💪🏻 ۲ هفته دیگه شاهد تغییراتت میشی🫡 ۱ ماه بعد خانواده و دوستات متوجه میشن👥 ۳ یا ۴ ماه بعد همه متوجه میشن👀 ۶ ماه دیگه همه میپرسن‌ "چطور انجامش دادی؟" حالا ۱ سال دیگه رو تصور کن:) 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
یه چالش ۳۰ روزه برای منظم شدن برنامه هر روزت: 1- هر روز سعی کن سر یه ساعت مشخص بیدار شو. 2- توی این سی روز متعهد به برنامه‌ای که داری باش. 3- هر روز نیم ساعت پیاده‌روی یا ورزش کن. 4- هر روز ۱۰ صفحه کتاب بخون یا ده دقیقه پادکست گوش بده. 5- هر ۱۵ دقیقه تمرکز کن، شکرگزاری داشته باش و خواسته‌هاتو تکرار کن و انرژی‌های منفی رو از خودت دور کن. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
‹💛🌼› • میخوای به هدفات برسی این کارها را انجام بده: - هدف تو تعیین کن و بنویسشون. - راه هایی که میتونی به هدفت برسی رو بنویس. - از تصویرسازی ذهنی استفاده کن و فکر کن بهش رسیدی. - زمان را در نظر بگیرید سرعت تو بالا ببرد و اگه لازمه ازیک نفر با تجربه کمک بگیر. - انگیزه و اشتیاق سوزان در خودت حس کن و ایجادش کن‌. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ اگه میخوای به هدفت برسی۶تا قانون رو فراموش نکن: ❎ 💋هر روز سر یه تایم مشخص بیدار شو. 💋از شب قبل برنامتو بنویس. 💋هر روز(حتی در حد خیلی کم بهتر از دیروزت باش) 💋نزار کار های متفرقه،آدم‌های اطرافت یا برنامه های یهوی تورو از کارات عقب بندازن. 💋از آدمای منفی دور شو. 💋هر شب قبل از اینکه بخوابی،خودتو بسنج. ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─ بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan