eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو کشورشون پرنده سرشون میشینه اگر ایران بود کلاغه میاد میشاشه😁😁😁 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 ! 💠 آقایان محترم این نکته را فراموش نکنید هیچ وقت نگید من دارم کار می‌کنم و خانمم داره اینو میبینه و باید بفهمه این یعنی دوست داشتنش! 💠 خانم شما به شنیدن واژه‌های دوست داشتن و علاقه و محبت کلامی نیز نیاز دارد و این مساله همچون نیاز به آب خوردن نیازی همیشگی است. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
به جای قند، توت خشک بخورید !👌🏻 ▫️بهترین قند طبیعی ▫️مفید برای کاهش وزن ▫️کاهنده کلسترول بد خون ▫️ضد سرطان و بیماری قلبی ▫️سرشار از فیبر و ملین است ▫️دشمن اضطراب و عصبانیت ▫️حاوی آهن و داروی کم خونی 🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 اگر احساس می‌کنید است و از زندگی‌تان نمی‌برید، این ۵ را انجام دهید: 👈 ۱- عنوان همه دغدغه‌های فکری را که در سر دارید، روی یک برگه بنویسید و لیست کنید. چند روز برای این مرحله وقت بگذارید. 👈 ۲- با تمرکز بیشتر، مواردی را که فکر می‌کنید الکی و است، از لیست کنید. 👈 ۳- دوباره به لیست دغدغه‌هایتان نگاه کنید و آنهایی که بی‌خودی است را خط بزنید و دیگه بهش فکر نکنید. 👈 ۴- سعی کنید هر از گاهی لیست دغدغه‌هایتان را کنید. 👈 ۵_حالا فقط دغدغه ها و زندگیتان باقی مانده، خیلی کم شده ولی تمام وقتتان را برای آن ها بگذارید. 👍 بعد از مدتی خواهید دید که ازینکه به اهداف اصلیتان و احساس می کنید چقدر از زندگی می‌برید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ http://eitaa.com/cognizable_wan
گويند وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد. برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز. برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد. چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد. 🍃 🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
(به دلیل تولید امواج) 📱تومور 📱بدخوابی 📱خستگی و افسردگی 📱غده های بیماری زا 📱ضعف و اختلال در عملکرد مغز 📱سردرد 🛑 تاثیر امواج موبایل در افراد ضعیف خصوصا کودکان دو برابر است 👌 هنگام خواب گوشی موبایل را خاموش کرده یا از خود دور کنید.. 💥و حتما دستگاه وای فای خانگی را خاموش کنید 🍎🍏 http://eitaa.com/cognizable_wan
تربیت کودک با قهر! 🔸قهر کردن یکی از مواردیه که در اسلام به عنوان ابزار تنبیهی برای تربیت فرزند معرفی شده؛ اما این تنبیه در صورتی کارآیی داره که پدر و مادر در مسیر تربیتی‌شون به قدری به فرزند محبت کرده باشن که قهرشون برای فرزند قابل تحمل نباشه. 🔸اگر ارتباط عاطفی بین پدر و مادر با فرزند برقرار باشه، قهر برای بچه خیلی آزاردهنده هست. 🔸به پدر و مادرها توصیه می‌شه که با فرزند ارتباط شدید عاطفی برقرار کنن و نتیجۀ این ارتباط عاطفی، تعلق روحی بین پدر و مادر با بچه هست، البته این قهر نباید طولانی باشه تا این فشار، باعث آسیب روحی نشه. 🔸اگر ارتباط عاطفی با بچتون برقرار نکردین و برای تنبیه کردنش قهر می‌کنین، نمی‌تونین منتظر نتیجه مطلوب باشین. درسته که قهر کردن، یک عمل بازدارنده هست؛ اما این عمل بازدارنده در یک ساز و کار تربیتی ویژه‌ای تعریف شده که محبت، جزء اصلیش هست. 🧡http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 آهای مردها! وقتی همسرتان از دست‌هایش زیاد کار کشیده است به او بگویید کنارتان بنشیند و دست‌هایش را دهید. 💠 و گاهی بین ماساژ دادن، دستش را ببوسید تا و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند. 💠 برخی کارها برای همیشه در همسرتان می‌ماند و با همان ، با سختیهای زندگی کنار می‌آید و باعث می‌شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
🎁 ◻️ یکی از در زندگی انسان، زندگی خود و دیگران است. 🔸 زندگی خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. ⏮ هیچ قیاسی بین ماه و خورشید وجود ندارد. هر کدام از آنها در زمان خود می درخشند. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ http://eitaa.com/cognizable_wan
برای یکدیگر وقت بگذارید هر قدر که پر مشغله باشید. بخاطر داشته باشید رابطه تان در اولویت است, درست مثل یک گیاه که بدون آب پژمرده میشود ,رابطه‌تان بدون وقت گذاشتن برای یکدیگر نابود می شود. 💕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔳⭕️ بهترین روش برای نیک آغازیدن یک روز این است: به هنگام بیدار شدن، بیندیشیم که امروز چگونه می توانیم دست کم یک نفر را شاد کنیم. 👤 فریدریش نیچه 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ ‌⛔️ *به اين دلايل براي كودكان موبايل و تبلت نخريد*: ۱. فرآیند ذهنی کودک به تاخیر می افتد. ۲. هوش هیجانی کودک کاهش می یابد. ۳. دایره واژگانی کودک کاهش می یابد. ۴. احتمال چاق شدن کودک افزایش می یابد. ۵. سیستم اسکلتی کودک دچار اختلال می شود. ۶. خواب کودک مختل می شود. ۷. توان یادگیری کودک کاهش می یابد. ۸. احتمال ابتلای کودک به برخی سرطان ها افزایش می یابد. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
6 - Sangin - Hajmahdirasuli - Shab2 990703 - Sarallahzanjan.mp3
30.37M
🔉 | از دلواپسی برای خواند خدایا در این عصر غیبت حضرت یار دلخوشی مان زیارت اربعین بود. این دلخوشی را به ما باز گردان😭 ┄┅❅🖤❅┅┅┄
🍁🍁🍁🍁 سریع بسته دستمال کاغذی رو براش بردم.با گریه دماغشو پاک کرد.کلافه دوباره روی صندلیم نشستم.نیم ساعتی بود که بهار اومده بود ولی یک کلمه حرف نمیزد هم میومد حرف بزنه میزد زیر گریه..دستامو توی هم قلاب کردم و گذاشتم روی میز من-بهار جان بالاخره میخوای حرف بزنی یا نه؟ تا اینو گفتم دوباره زد زیر گریه.ای خدااا منو از دست این نجات بده سرمو گذاشتم رو میز و با کلافگی اَدائه گریه در آوردم.چند دقیقه همونجوری موندم که بالاخره صدای بهار در اومد. بهار-هستی بدبخت شدم هستی بیچاره شدمم. سرمو به یک دستم تکیه دادم من-چیشده که بدبخت و بیچاره شدی؟! دوباره با گریه دماغشو پاک کرد و گفت بهار-مامانم هستی.دیگه اجازه نمیده با امیر ازدواج کنمم. دوباره بعد حرفش زد زیر گریه...واا اینا که تا دیروز خوش خوشانشون بود چی شد یهو؟با چشمای گرد شده نگاش کردم و زیر لب گفتم من-چرااا؟! بهار-بخاطره یه دلیل الکی و مسخره.قبلا که بهت گفته بودم مادر امیر کره ایه.پدرش ایرانی اینا هم وقتی همدیگه رو توی یکی از مهمونی های همینجا دیدن.چند بار دیگه هم باهم بودن بعدم ازدواج کردن..حالا چون امیر از طرف مادرش کره ایه مامانم میگه نه.من دوست ندارم دخترم با یک خارجی ازدواج کنه.زشته جلو مردم..حالا هم هرچی میگم اولا که زشتی نداره دوما مادر من از کجا آخه میخوان بفهمن؟!میگه از قیافه امیر داد میزنه ایرانی نیست. با دهن باز نگاش کردم.مامان این دیگه کی بود.همه از خداشون بود بچشون با یک دورگه ازدواج کنه این خجالت میکشید.اخه اینم خجالت داره مگه؟همه ذوق مرگ میشن ولی از نظر قیافه راست میگفت.نمیگم خیلی زیاد ولی بازم مشخص بود ایرانی نیست...با صدای آروم و شمرده ای گفتم. من-خب راست میگه..مشخصه که ایرانی نیست. دوباره با اون صدای نَکَرش زد زیر گریه.صورتم مچاله شد.پوووف اینم ول کن نیستا. بهار-خاک تو سرت هستی..تو هم طرفدار اونی؟! همونطور که پامیشدم و به سمتش میرفتم گفتم من-نه بابا.اتفاقا من با نظرش کاملا مخالفم.کیه که بدش بیاد دامادش خارجی باشه. زد تو سرش و گفت بهار-شانس منه بدبخته دیگه.حالا که عاشق امیر شدم میگه نه من-مگه مامانت نمیدونسته؟! بهار-چرا بابا میدونست ولی الان یهو جوگیر شده گیر داده.اصلا هم کوتاه بیا نیست. پشتش ایستادم و شروع کردم به مالوندن شونه هاش. من-خب به بابات میگفتی؟! بهار-فکر کردی به عقل خودم نرسیده؟!بهش گفتم اونم میگه من با ازدواجتون موافقم ولی اگه مامانت راضی نشه منم رضایت نمیدم. نفسمو با فوت بیروت دادم. من-خیله خب حالا تو گریه نکن.با گریه که چیزی درست نمیشه. همونطور که با پشت دستش اشکاشو پاک میکرد گفت بهار-اخه نمیشه.منو امیر کلی برنامه برای زندگیمون داشتیم من-خب الان امیر این وسط هیچ غلطی نمیکنه؟! بهار-اتفاقا ۳-۴باری اومد با مامانم حرف زد ولی اون راضی نشد.به امیرم برخورده میگه حالا درسته مامانم ایرانی نیست ولی آدمه مگه چه مشکلی داره؟!از یک طرف با اون درگیرم از یک طرف مامان.همه بخدا رو من انبار شدن چی بگم بهش خب؟!امیر حق داره ناراحت شه.دلیل نداره چون مادرش کره ایه.اینجوری واکنش نشون بده.. من-حالا بزار من بیا... با صدای زنگ تلفن اتاقم حرف نصفه موند.رفتم سمتش و تلفنو برداشتم من-الو http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 احسان-هستی یه لحظه بیا اتاقم من-چشم آقا احسان اینو گفتم و تلفن رو قطع کردم رو کردیم به بهار و گفتم من-بهارجان من یه لحظه برم برمیگردم همینطور که رفتم سمت در ادامه دادم من-ولی تو نگران نباش من خودم میام باهاش حرف میزنم. از اتاق در اومدم و در زدم که با اجازه دادنش وارد شدم من-سلام آقا احسان ابروهاشو بالا داد احسان-سلام من-کاری داشتید با من؟! احسان-آره..باید بریم.توی کارخونه چندتا کار داریم.تعدادشونو میخوام برام یادداشت کنی.برای همین بیا. سری تکون دادم من-الان میریم؟ احسان-آره. زدم بیرون و رفتم تو اتاقم.بهار هنوز نشسته بود و داشت گریه میکرد.دلم براش سوخت.اون بدبختم گناه داره.از هر طرف تو فشاره.رفتم رو به روش نشستم. من-بهار دیگه!!خودتو انقدر اذیت نکن.من خودم میام به مامانت حرف میزنم ببینم دردش چیه؟! بهار-آخه اونکه به حرف منو بابام و امیر گوش نداده میاد به حرف تو گوش بده. گاااو..منو بگو میخوام خودمو برای اون اذیت کنم.. من-از خداتم باشه.حالا پاشو برو که من باید برم جایی.شب میام.خونتون بلندش کردم و صورتشو بوسیدم من-الهی قربونت برم.انقدر به خودت سخت نگیر.بخدا درست میشه همه چیز لبخند بی جونی زد و بعد خداحافظی از اتاق رفت بیرون.نفس توی سینمو با ناراحتی بیرون دادم.این بیچاره هم شانس نداره واقعا.آروم رفتم سمت کیفم و برداشتمش.باز کلی ازم بیگاری میکشه http://eitaa.com/cognizable_wan
🍁🍁🍁🍁 سرمو به پشتی ماشین تکیه دادم. من-آقا احسان کارخونه خودتون میخوایم بریم؟! سرشو نرم تکون داد احسان-آره.همونجایی که من طرح های اولیه شو میکشم و اونجا تولید میشه. من-شما دقیقا طرح چه پوشاکی رومیکشین؟! احسان-کفش.کیف.پالتو من-اهان.تابستون چطور زمانی که دیگه پالتو نمیکشین؟! با ابروی بالا رفته نگام کرد احسان-هستی تو داری اونجا کار میکنی.بعد حتی نمیدونی اونجا چی تولید میشه. لبامو جمع کردم. من-خب راستش من تو بخش اداری و خود مدلینگ ها ام.درباره تولیدات کا هیچی نمیدونم. احسان-ما تابستون ها دیگه پالتو تولید نمیکنیم به جاش فقط صندل و کیف. سرمو تکون دادم.پس جریان از این قرار بود.سرمو چسبوندم به پنجره.دلم ضعف میرفت.از دیشب تا الان هیچی نخورده بودم..برای ناهارم که وقت نشد.کلافه رو کردم به احسان که مشغول رانندگی بود من-آقا احسان شما گشنتون نیست؟! احسان-نه. من-یعنی اصلا اصلا گشنتون نیست؟حتی یه ذره؟! احسان-اصلا اصلا گشنم نیست هستی.چطور مگه؟تو گشنته؟ لبخند ضایعی زدم.همینم مونده بیام بگم آره برو برای من چیزی بخر.خداروشکر به این درجه از پررویی نرسیدم هنوز. من-نه بابا گشنه کجا بود.من همین یک ساعت پیش ناهار خوردم.برای خودتون گفتم. بعد حرفم زل زدم به بیرون.غلط میکنی با این همه گشنگی دروغ میگی مگه مرض داری اخه؟!منم واقعا با خودم درگیرم.خودم نمیدونم چی میخوام بگم.با ایستادن ماشین به احسان نگاه کردم.همونطور که دستی رو میکشید گفت احسان-حالا که فکر میکنم میبینم خیلی سیرم نیستم. این حرفو زد و بلافاصله از ماشین پیاده شد.و رفت تو مغازه..حتما رفته چیزی بخره.آخ خدا خیرش بده این پسرو.دست بابا ننش درد نکنه همچین پسره گلی بزرگ کردن ماشالا ماشالا. همونجور با خودم درگیر قربون صدقه رفتن احسان بودم که از مغازه اومد بیرون.دوتا پلاستیک دستش بود اومد سمتم و از پنجره سمت من پلاستیکارو داد بهم.دمش گرم.ساندویچ سرد گرفته بود با نوشابه..منم که ماشالا اصلا گشنم نبود و تازه نهار خورده بودم.سریع اومدم یع ساندویچ بردارم که دیدم خیلی ضایع بازیه.اگه بخوام مثل نخورده ها بیفتم به جون ساندویچ برای همین با صدای آرومی گفتم من-وای آقا احسان.دستتون درد نکنه نیازی نبود. لبخند کمرنگی زد احسان-وظیفس. خیلی خانومانه و با کلاس ساندویچ و در آوردم و تا آخر خوردم. من-خیلی ممنون.واقعا چسبید. لبخند کجی زد. http://eitaa.com/cognizable_wan
رابطه ای که میدونیدسرانجامی نداره شروع نکنید سنگ مفته ولی گنجشک جون داره...!! http://eitaa.com/cognizable_wan
🌤آثار وضعی رفت و آمد با گنهکاران ☀️ در کتاب « جمال عرفان » آمده است : « ظهر روزی از روزهای گرم تابستان مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی عبا را به سر انداخته و به طرف وادی السلام می رود. آقایی از اهل فضل ایشان را می بیند و به همراه ایشان به راه می افتد. از شهر که خارج می شوند احساس می کنند که در عمودی از هوای خنک و لطیف و معطر قرار گرفته اند. مرحوم آقا سید جمال برنامه اش این بوده که وقتی به وادی السلام می رسیده ابتدا سر قبر بزرگان علم و تقوا از جمله مرحوم قاضی می رفته و بعد می آمده در مکانی که هیچ اثری از قبر نبود می نشسته و فاتحه و دعا می خوانده است. خلاصه از وادی السلام که بر می گردند باز همان هوای خنک و لطیف با ایشان بوده تا اینکه به شهر می رسند و با شخصی برخورد می کنند. بعد از سلام و علیک و احوالپرسی که بسیار کوتاه و زود گذر بود، احساس می کنند که اثری از آن هوای خنک و لطیف نیست. مرحوم آقا سید جمال رو می کند به آن آقایی که همراهش بوده و می گوید: دیدی چگونه تماس های نامناسب اثر خودش را می گذارد. بنابراین معاشرت و تماس با افراد برای شخص سالک نقش مهمی دارد چه با خوبان و چه با بدان. » چند سال پیش نیز چند پسر جوان خدمت علامه حسن زاده آملی رسیدند و از ایشان تقاضاکردند تا آنان را نصیحتی کنند. علامه فرمودند: سعی کنید با نامحرم ارتباط نداشته باشید، چه نامحرمی که زن باشد چه مرد. آن چند جوان با تعجب از آقا پرسیدند: ارتباط نداشتن با زن نامحرم برایمان قابل فهم است اما مرد نامحرم!!! آیت الله حسن زاده آملی فرمودند: هرکسی که با خدا رابطه ندارد نامحرم محسوب می شود، چه مرد باشد چه زن. همچنين در كتاب « ستارگان سپهر سلوك » به نقل از آيت الله العظمي بهجت آمده است: « باكسي نشست و برخاست كنيد كه همين كه او را ديديد به ياد خدا بيفتيد، به ياد اطاعت از خدا بيفتيد. نه با كساني كه در فكر معاصي و گناهان هستند و انسان را از ياد خدا باز مي دارند. » http://eitaa.com/cognizable_wan
ام هرشب ساعت 3 به کجا می رود⁉️⚠️ چند شبی بود که متوجه سرو صداهای عجیبی از اتاق دخترم الھام می شدم اما اهمیت نمیدادم،یک شب ساعت حدودا3نصفه شب رفتم اتاق الھام که درکمال تعجب دیدم نیست، برگشتم و با ترس همسرم سکینہ را بیدار کردم و با عجله به اتاق دخترمون رفتیم اما درکمال ناباوری دیدم الھام خوابیده،بدجور فکرم مشغول شده بود و بقیه فکر میکردن خیالاتی شدم، 3شب بعد دوباره همون صداها به گوشم رسید و این بار بیشتر دقت کردم،دوباره به اتاق الھام رفتم و دیدم دخترم نیست،‌با ترس و عجله برگشتم اما به محض برگشتن با صحنه ای رو به رو شدم که تمام وجودم یخ زد،درکمال تعجب دیدم دخترم😱😱😱😱😱 پودر سفیدی را روی کاغذ ریخته بود و با بینی خود استشمام میکرد. خدای این دیگہ چیہ!؟؟؟؟؟!!!! الھام وقتی متوجه من شد شروع به گریه کرد و تکرار میکرد اشتباه کرده دیگه اینکارو نمیکنه. با سرو صدای به وجود اومده همسرم سکینہ از خواب بیدار شد رنگش شده بود گچ دیوار سعی کردم آرومش کنم ماجرارو از زبون الھام بشنوم که این فعل خاصو چطوری یاد گرفتہ دیگہ کار از کار گذشتہ بود دخترہ یکی یہ دونہ ما معتاد تشریف داشتند اماول کنش نبود م تا بالاخرہ فھمیدم از طریق کلاس کنکورش با دختری آشنا شده بود که این مواد را بهش پیشنهاد داده تا بتونه بهتر درس بخونه ولی بعدأ بهش عادت کرده بود.اخہ مگر میشہ😢😢بالاخرہ بردمش دکتر چند ماھی با مادرش کمپ بود اخہ جرات نداشتم.تنھایی بفرستم ممبعد تصمیم گرفتم مٹل گوشیو وامکانات رفایش کلا قطع بشہ تا ادم بشہ الان الھام.ازدواج کردہ دودختردارہ ومدرس دانشگاست خدای ممنونم بخاطر ھرانچہ بہ من دادی از خانواده های عزیز درخواست دارم که حواسشون به جووناشون باشه باسرک کشیدن بہ زندگی جوانھا چیزی از شخصیت اونھا کم.نمیشہ خداوندا جوانھای مارا سالم بہ سرانجام مقصود برسون 🌱✨http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج‌ آقا ‌قرائتـے : هر معتاد حداقل سالے یڪ نفر رو با خودش همراه میکنه ..!🚫 شماے ِمسلمونِ ‌مسجدے سالے چند نفر رو مسلمونِ مسجدے میکنے ...؟!🌱 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
می فرمایند بدان كه هستي و نمي ميري . است كه مي ميرد ، تو هستي و . كار خودت را بكن كه چه تهيه ديده اي براي زندگي . ببين براي اين دو روزه ، كه مي داني ثباتي در آن نيست ، چه كوششها و تقلاها مي كني . براي آن جا كه به حكم فطرت هستي و زندگي ابدي است ، چه كوشش كرده و چه تهيه ديده اي ؟ در آن جا زندگي انفرادي است ، احتياجات را خودت منفردا بايد رفع كني ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است . اين جا آمده اي كه تهيه براي آن جا ببینی. http://eitaa.com/cognizable_wan
2⃣برای فرزندانتان وقت بگذارید کودکان بسياري از رفتارها را از نخستین معلم هایشان که همان پدر و مادرشان هستند، تقلید می کنند؛ در نتیجه وجود یک رابطه صمیمی میان آن ها بهترین نوع آموزش مهارت های اجتماعی به این شکوفه های زندگی است؛ به عنوان مثال هنگامی که مادری در حال پوشاندن لباس‌های بچه خردسال خود است، باید به وی توضیح دهد که چه کاری انجام می دهد؛ در واقع والدین باید تا جایی که برایشان میسر است، با کودکان خود صحبت کنند. 🌿🌷http://eitaa.com/cognizable_wan
🔳⭕️برند شما آن چیزی است که مردم در مورد شما می گویند، زمانی که شما در اتاق نیستید‼️ 👤جف بزوس 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan