کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتشصتویڪم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 تا اعماق افڪار
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشصتودوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
قانون ناشناختہها
خيلے آرام و خونسرد بہ پشتے نيمڪت تڪیہ دادم ... انگار نہ انگار چے داشت مےگفت و درون من اين روزها چہ حال و غوغايے بود ... نمےتونستم عقب بڪشم ...
مےدونستم اشتباه ڪرده بودم و تحت شرايط سختے ... حتے نزديڪ بود اون بچہ رو با تير بزنم ... بچہاے ڪہ مال اون بود ... اما اذعان بہ اون اشتباه يعنے تمام شدن اعتبارم و پايين اومدن از موضع قدرت ...
براے چند لحظہ نگاهم توے پارڪ چرخيد ... با فاصلہ چند مترے از ما فضاے بازے بچہها بود ... داشتن بين اون تاب و سرسره ها و وسائل، بازے مےڪردن ... و صداے خنده و شادے شون تا نيمڪت ما مےرسيد ... بچہهایے هم سن یا بزرگ تر از نورا ...
- قبول دارم اون شب فضاے سنگينے بين ما بہ وجود اومد ... اگہ مےخواے اين رو بشنوے بايد بگم بابتش متاسفم ... اما من فقط داشتم بہ وظيفہام عمل مےڪردم ... و بہ خاطر عمل بہ وظيفہام متاسف نيستم ...
جدے توے صورتم زل زد ... چشم هاش از شدت ناراحتے و عصبانيت مےلرزيد ... حس مےڪردم داره محڪم دندان هاش رو روے هم فشار ميده ... و من فقط داشتم ارزيابيش مےڪردم ... استاد رياضےاے ڪہ خودش وسط يہ معادلہ گير ڪرده بود ...
- منظورم اين نبود ...
- پس تا منظورتون رو واضح نگيد نمےتونم ڪمڪے بڪنم ...
تظاهر ڪردم نمےدونم چے توے سرش مےگذره ... اما دروغ بود ... مےخواستم حلش ڪنم و بہ جواب برسم ... مےخواستم افڪارش رو خودش از اون پشت بيرون بڪشہ ...
گام بعدے، شڪست حالت ڪنترليش بود ... يعنے نقش بستن يڪ لبخند آرام و با اطمينان خاطر روے چهره من ...
با ديدن اون حالت ... چند لحظ با سڪوت تمام بهم نگاه ڪرد ... مےديدم سعے داشت دست هاے نيمہ مشت اش رو از اون حالت بستہ باز ڪنہ ... اما انگشت هاش مےلرزيد ...
موفق شده بودم ... چند لحظہ تا شڪستہ شدن گارد روانيش فاصلہ بود ... چند لحظہ تا ديوارها فرو بريزه ... و بتونم همہ چیز رو ببینم ... اما یهو از جاش بلند شد ... نہ براے حملہ ڪردن بہ من ... يا ...
بلند شد و يہ قدم ازم فاصلہ گرفت ... چرخيد سمتم ... هنوز بہ خودش مسلط نشده بود ... ولے ...
- متشڪرم ڪارآگاه ... و عذرمےخوام از اينڪہ وقت و زمان استراحت تون رو گرفتم ...
باورم نمےشد چے دارم مےشنوم ...
من مےخواستم مثل يہ معادلہ، تمام مولفہ ها رو از هم باز ڪنم و راه حلش و پيدا ڪنم ... اما اون ديگہ یہ معادلہ چند مجهولے نبود ... جلوے چشم هام بہ یہ ساختار چند بعدے ناشناختہ تبديل شد ... يہ ڪدنويسے غير قابل هڪ ... برنامہاے ڪہ ڪدهاش غير قابل نفوذ بودن ...
عجيب ترين موجودے ڪہ در مقابلم قرار داشت ... چيزے ڪہ تا بہ اون لحظہ نديده بودم ... اون از من دور مےشد و حتے نگاه ڪردن بهش از اون فاصلہ تمام وجود من رو بہ وحشت مےانداخت ... ترس رو با بند بند وجودم حس مےڪردم * ... و اين قانون ناشناختہهاست ...
* پ.ن نویسنده: این قسمت از داستان، بہ شدت من رو بہ یاد آیات جنگ و جهاد در قرآن انداخت ڪہ خداوند مےفرمایند؛ ما ترس و وحشت شما رو در دل هاے اونها مےاندازیم تا جایے ڪہ در برابر شما احساس عجز و ناتوانے ڪنند.
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتشصتودوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 قانون ناشناختہها
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشصتوسوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
عمليات جاسوسے
برگشتم توے ماشين ... اما نمےتونستم از فڪر ڪردن بهش دست بردارم ...
- چرا مےخواست بدونہ من در موردش گزارش دادم يا نہ؟ ... اگہ ڪار اشتباهے ازش سرنزده چرا بايد براش مهم باشہ؟ ... شايد ...
اون آدم خطرناڪے بود ... يہ آدم غير قابل محاسب ... ڪسے ڪہ نمےدونستے با چے طرف هستے و نمےتونستے خطوط بعدے فڪرش رو حدس بزنے ...
از طرف ديگہ آدم محڪم و نترسے بود ... و اين خصوصيات زنگ خطر رو در وجود من بہ صدا در مےآورد ...
نمےتونستم بيخيال از ڪنارش رد بشم ... از چنین آدمے، انجام هیچ ڪارے بعید نیست ... اگہ روزے بخواد ڪارے بڪنہ ... هيچ ڪس نمےتونہ اون رو پيش بينے ڪنہ و جلوش رو بگيره ...
بدون درنگ برگشتم اداره ...
دنيل ساندرز ... بايد دوباره در موردش تحقيق مےڪردم و پرونده اش رو وسط مےڪشيدم ...
توے ماشين منتظر برگشت اوبران شدم ... اگہ خودم مےرفتم تو و رئيس من رو مےديد ... بعد از مواخذه شدن بہ جرم برگشتن سر ڪار ... مجبورم مےڪرد همہ چیز رو توضیح بدم و بگم چرا برگشتم ... همہ چيزے ڪہ توے اون لحظات توضيح دادنش اصلا درست نبود ...
چند ساعت بعد ... از ماشين پياده شد و رفت سمت ساختمون اصلے ...
سريع گوشے رو در آوردم و بهش زنگ زدم ...
- من بيرون اداره رو بہ روے در اصليم ... سريع بيا ڪارت دارم ...
گوشے بہ دست چرخيد سمت ورودے اصلے ... تا چشمش بہ ماشینم افتاد با سرعت از خيابون رد شد و نشست تو ...
- چےشده؟ ... چہ اتفاقے افتاده؟ ...
رنگش پريده بود ...
- چيہ؟ ... چرا اینطورے نگران شدے؟ ...
با ديدن حالت عادے و بيخيال من، اول ڪمے جا خورد ... و بعد چهره اش رفت توے هم ...
- تو گرفت ... بيچاره راست مےگفت ...
- چيزے نيست فقط اگہ سروان، من رو ببينه پوست ڪلہام ڪنده است ... موقع رفتن بهم گفت اگہ توے اين مدت برگردم اداره بقيہ تعطيلات رو بايد توے بازداشتگاه استراحت ڪنم ...
خودش رو ڪمے روے صندلے جا بہ جا ڪرد ... هنوز اون شوڪ توے تنش بود ...
- ايده بدے هم نيست ... يہ مدت اونجا مےمونے و غذاے زندان رو مےخورے ...
اتفاقا بدم نمياد برم الان بہ رئیس بگم اينجايے ...
خنده اش با حالت جدے من جدے شد ...
- لويد ... مےخوام توے اين يڪے دو روزه ... بدون اينڪہ ڪسے بويے ببره ... پرونده يہ نفر رو برام در بيارے ... از تاريخ تولدش گرفتہ تا تعداد عطسہ هايے ڪہ توے آخرين مريضيش انجام داده ... بدون اينڪہ احدے شڪ ڪنہ يا بو ببره ...
با حالت خاصے بهم زل زد ... مصمم و محڪم ...
- پس برداشت اولم درست بود ... حالا اسمش چيہ؟ ...
دستش رو برد سمت دفترچہ توے جيبش ...
- نيازے بہ نوشتن نيست ... مےشناسيش ... دنيل ساندرز ... دبير رياضے ڪريس تادئو ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتشصتوسوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 عمليات جاسوسے برگ
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتشصتوچهارم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
درڪ متقابل
از شنيدن اين اسم خوشش نيومد ...
- اون آدم خوبيہ ... بہ اون پرونده هم ڪہ ارتباطے نداشت ...
- با اون پرونده نہ ... اما اشتباه نڪن ... آدم خطرناڪیہ ... خيلے خطرناڪ ...
از ماشين پياده شد و رفت سمت اداره ... هر چند بهم قول داد تہ همہ اطلاعات ثبت شده اش رو در مياره ... اما از چيزے ڪہ بهش گفتہ بودم اصلا خوشش نيومده بود ... اوبران از همون اوايل نسبت بہ ساندرز احساس خوبے داشت ...
حالا ديگہ نوبت من بود ... بايد از بيرون همہ چيز رو زير نظر مےگرفتم ... مثل يہ مامور مخفے ... تمام حرڪات و رفت و آمدهاش ... تمام افرادے ڪہ باهاش در ارتباط بودن ... هر ڪدوم مےتونستن يہ قدرت بالقوه براے بروز شرارت باشن ... قدرتے ڪہ با اون قدرت و توانایے خاص ساندرز مےتونست بہ یہ فاجعہ بزرگ تبديل بشہ ...
اوبران توے اين فاصلہ مےتونست تمام اطلاعات دولتے و اجتماعے اون رو در بياره ... اما نہ همہ چيز رو ... براے اینڪہ اون رو زير نظارت ڪامل اطلاعاتے بگيره بايد سراغ افرادے مےرفت ... ڪہ ظرف چند ثانيہ همہ چيز لو مےرفت ...
اگہ چيز خاصے وسط نبود زندگے یہ انسان مےرفت روے هوا و نابود مےشد ... و اگہ چيز خاصے وجود داشت، ساندرز مال من بود ... خودم پيداش ڪرده بودم و ڪسے حق نداشت پرونده رو از من بگيره ... و پرونده تروريست ها بہ دايره جنايے تعلق نداشت ...
توے مسير برگشت بہ خونہ ايده فوق العاده اے بہ ذهنم رسيد ... پرونده دو سال پيش ... گروه هڪرے ڪہ اطلاعات بانڪے یہ نفر رو هڪ ڪرده بودن ... و ڪارفرماشون بعد از تموم شدن ڪار ... براے اينڪہ ردے از خودش باقے نزاره، يہ قاتل رو براے ڪشتن شون فرستاده بود ...
دو نفرشون ڪشتہ شدن ... يڪے شون راهے بيمارستان شد و رفت زندان ... و آخرين نفر ... ڪسے ڪہ در لحظات آخر از انجام ڪار منصرف شده بود و ازشون جدا شده بود ... اون هنوز آزاد بود ... و اون ڪسے بود ڪہ بهش احتياج داشتم ...
رفتم جلوے در خونہ اش ... توے زير زمينش ڪار مےڪرد ... تمام وسائل و ڪامپيوترهاش اونجا بود ...
در رو ڪہ باز ڪرد ... اصلا از ديدن من خوشحال نشد ... نگاهش يخ ڪرد و روے چهره اش ماسيد ... مثل زامبے ها بہ سختے بہ خودش تڪانے داد ... از توے در رفت ڪنار و اون رو چهار طاق باز ڪرد ...
لبخند معنادارے صورتم رو پر ڪرد ...
- سلام مايڪل ... منم از ديدنت خوشحالم ...
آبجوها رو دادم دستش ... و رفتم تو ... اون هم پشت سرم ...
- هميشہ از ديدن مهمون اينقدر ذوق مےڪنے؟ ... اونم وقتے دست خالے نيومده؟ ...
چند قدم جلوتر تازه فهميده چرا اونقدر از ديدنم بہ هيجان اومده بود ...
چند تا دختر و پسرِ عجيب و غريب تر از خودش ... مواد و الڪل ... نيمہ نعشہ ... توے صحنہ هایے ڪہ واقعا ارزش ديدن نداشت ...
چرخيدم سمتش و زدم روے شونہ اش ...
- شرمنده نمےدونستم پارتے خصوصے دارے ... من واست يڪے بهترش رو تدارڪ ديدم ... نظرت چيہ ادامہ اين مهمونے رو بزارے واسہ بعد؟ ...
توے چند ثانيہ درڪ متقابل عميقے بين مون شڪل گرفت ... با شنيدن اون جملات ... چهره اش شبيہ گوسفندے شد ڪہ فهميده بود مےخوان سرش رو ببرن ...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از شاهرخخان (بازیگر مطرح هندی) میپرسن روزه میگیری؟!
جواب زیبایی داد این سلبریتی هندی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔴 بعد از کشف حجاب، منتظر نزول بارانِ بلا باشید!
🌕 امیرالمومنین علی علیه السلام در بیان نشانههای آخرالزمان فرمودند:
اذا کشف الحجاب و خرجن النسا کاالرجل الشاب و غیر احکام الکتاب فانتظروا نزول البلاء کالغیث من السّحاب و قیام عجل الله فرجه.
هنگامی که حجاب کشف شود و زنان مانند مردان جوان از خانه بیرون بیایند (یعنی مانند مردان لباس بپوشند)، و احکام قرآن تغییر داده شود؛ پس منتظر نزول بلا باشید؛ طوری که باران از ابرها میبارد. و آن موقع زمان قیام امام مهدی عجل الله فرجه است.
📗فجائع الدهور، ص ۱۱۴
#نزول_بلا
#حجاب
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
☀️🇮🇷
🥀#وصیت_نامه شهید مرتضی جاویدی
... نمیدانم چه کردهام که شهید نمیشوم. شاید قلبم سیاه است.
خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را؛ وقتی با هم صحبت میکردیم، میگفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعا نمیشود زندگی کرد و به صورت خانوادههای شهدا نگاه کرد...
و این جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با #شهادت رفتند.📝
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🌹#اللهمالرزقنا_توفیقشهادت_فیسبیلک
زندگیتون خدایی☘
🍃🌹🍃
✅ راهکارهای زندگی موفق در جزء سیزدهم قرآن کریم
۱. سوره یوسف، آیه ۵۶
اگر خدا بخواهد، اسیر دیروز، امیر و عزیز امروز می شود
۲. سوره یوسف، آیه ۵۹
گاهی ظالم محتاج مظلوم می شود
۳. سوره یوسف، آیه ۶۵
قدرت را وسیله انتقام قرار ندهید
۴. سوره یوسف، آیه۹۰
هرکس تقوا پیشه کند، نتیجه اش را می بیند
۵. سوره یوسف، آیه ۹۷ - ۹۸
در هنگام مشکلات و گرفتاری ها از پدرتان بخواهید دعایتان کند
۶. سوره یوسف، آیه ۹۳
فرزند ناصالح باعث کوری پدر و فرزند صالح موجب بینایی او می شود
۷. سوره یوسف، آیه ۹۹
مراقب باشید که پست و مقام شما، مانع احترام به والدینتان نشود
۸. سوره یوسف، آیه ۱۰۹
جهان طبیعت، کلاس درس است نه خانه غفلت
۹. سوره ابراهیم، آیه ۲۴
سخن پاک مانند درختی است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است
۱۰. سوره ابراهیم، آیه ۷
اگر شکرگزار باشید، نعمت شما افزون می شود
۱۱. سوره رعد، آیه ۲۵
کسانی که پیمان خود را با خدا می شکنند و در زمین فساد می کنند، مورد لعنت خدا قرار می گیرند
۱۲. سوره رعد، آیه ۱۱
حال و زندگیتان وقتی تغییر می کند که خودتان آن را تغییر دهید.
🍃#ماه_مبارک_رمضان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🇮🇷
🌿 أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ 🌿
🍃🌷در لیالی و ایام البیض ماه مبارک «رمضان» از فیض قرائت " #دعای_مجیر " بهرمند شوید.
🍃🌺 دعای مُجیر، از ادعیه مشهور شیعه است.
📖 خواندن این دعا در ایام البیض (۱۳،۱۴ و ۱۵) ماه مبارک رمضان توصیه شده است.
🍃🌼 دعای مجیر از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) روايت شده و دعايى است كه جبرئیل براى آن حضرت هنگامى كه در مقام ابراهیم مشغول نماز بودند آورد.
📖 کفعمی در البلد الامین و «مصباح» و شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان اين دعا را نقل کردهاند.
🍃🌸 این دعا ۸۸ بند دارد که در هر بند عبارت «أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ: پناه بده من را از آتش ای پناه دهنده» تکرار شده است.
🍃 و خواندن آن براى شفاى بيمار و اداى دين و بىنيازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است.
🍃🌹#التماس_دعا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چطور ماه رمضان امام زمانی تری داشته باشیم؟
#پیشنهاد_انتشار
#سه_شنبه_های_مهدوی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
VID_20230404_135912_302_۰۴۰۴۲۰۲۳.m4a
4.25M
✨یکی از دلایل کشیده شدن دختران به فساد و روابط غیر اخلاقی؛ کمبود ارتباط با پدر است!!!
حتما ببینید☝️☝️
#تربیتی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
⬅️ گاهی #اونقدری که ما خودمون رو اذیت میکنیم اگر دیگری این کار رو با ما میکرد #باهاش برخورد میکردیم..
⬅️ گاهی اگر عمیق بشیم روی #حرفهایی که به خودمون میزنیم ، میبینیم که خودمون رو دوست نداریم...
⬅️ اگر ما #شروع کنیم به دوست داشتن خودمون زندگیمون رو هم دوست خواهیم داشت..
⬅️ گاهی باید از خودمون #بپرسیم که آیا من واقعا خودم رو دوست دارم؟ خیلی مهمه که رابطه با خودم رو احیا کنم چرا که من خودم قرار هست که #آرامش رو به خودم هدیه بدم.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓
@dadhbcx
┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛