شاعری بود جوان، مبتدی و پر اشکال
خواهرش گفت ز شعرت شده ام من بدحال
مجلس حضرت زهرا و میان علما
شعر بی قافیه ی توست چنان میوه ی کال
دید در خواب که بانوی جلیل القدری
آمده مجلس و شاعر شده اسباب ملال
گفت این آمد و شد معر علیلش آغاز
تا شود مجلس ما سخت دچار اخلال
گفت بانو که مگو این سخنان دختر من
من فقط آمده ام تا شنوم این اقوال
بعد آن روز دگر خواهر شاعر فهمید
نزد این آل ظواهر نشود در مکیال
عسکری سعی نما بیش که خالص باشی
به ریا تا ندهی در عملت هیچ مجال
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
#شاعر #شعر #حضرت_فاطمه
دیدهای مرد غریبی در دل چاهی ندا
می دهد در ظلمت شب بیقرار و بی صدا ؟!
از دلم پرسش نمودم آخر این مرد غریب
سرِّ دل دارد نهان، از جمع انسان ها چرا
گفت دل یا جمله می سوزند اگر آگه شوند
یا بسوزد آسمان از دست این دل سنگ ها
آسمان چون دید رأسش را درون چاه سوخت
آتشی افتاد از این صحنه در عرش علا
سنگ خارا آب شد از ناله و آه علی
از میان خیل انسانها نیامد یک صدا
جای حیرت نیست از بی اعتنایی های خلق
بعد از پیغمبر حق رفت بر مولا جفا
دست حیدر را رها کردند و دادند به دیو
دست خود را و ابا کردند از راه خدا
بر خلائق آنچه لایق می شود آخر نصیب
ای دل از مولا مبادا لحظه ای باشی جدا
بر نداری دست از دامان او ای عسکری
دست او تنها به محشر باشدت مشکل گشا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
بیست و پنج اردیبهشت نود و چهار
آخرین ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
#حضرت_علی #حضرت_فاطمه
چه سهم رنج گرانی گزیده ای مولا
چقدر روضه ی مادر شنیده ای مولا
شما که از همه اسرار دهر با خبری
ز داغ حضرت مادر چه دیده ای مولا
کنار روضه ی مادر چه رنج بی حدی
ز دست بسته ی حیدر کشیده ای مولا
به هر کجا که بگیرند مجلس مادر
برای برکت مجلس رسیده ای مولا
چه می کنی تو اگر اوج نوحه ها برسد
به ذکر بانوی قامت خمیده ای مولا
به شرح غسل و کفن گریه های پنهانی
به ذکر سینه ی از هم دریده ای مولا
به ذکر دملج بازو به ذکر روی کبود
به ذکر جسم نحیف و تکیده ای مولا
به دفن حضرت خورشید در شب تاریک
به ذکر تیره تر از شب سپیده ای مولا
به شعر عسکری انگار خود توان دادی
که گوید از غم این سان حمیده ای مولا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۶ آذر ۱۴۰۲
#حضرت_زهرا #امام_زمان #حضرت_علی
به سوگ فاطمه در عرش محشری برپاست
دم ملائکه از دم علی علی اماست
علی چه حال عجیبی است بر تو مستولی
بساط لیله دفن علی است یا زهراست
برای آنکه به دنبال درک صبر خداست
اگر به تو نگرد عمق ماجرا پیداست
.
به آن جبین ز ماتم نهاده بر دیوار
به وقت شستن آن همسری که بی همتاست
به اشک چشم تو از آن فراق غم انگیز
به بغضهای فروخورده ای که در طاهاست
که حب و بغض علی حب و بغض حق باشد
که درد و داغ علی مادر همه غمهاست
تو از همان دم سیلی از این جهان رفتی
تو را زمان شهادت به اسم، ماه خداست
عجیب در عجب است عسکری که این دنیا
چگونه بعد علی و بتول پابرجاست
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۷آذر ۱۴۰۲
#حضرت_علی #حضرت_فاطمه
"اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی"
"نبینمت که غریبانه اشک می ریزی"
چرا تو جامه کشیدی میان دندانت؟
چه شد که این همه امشب علی غم انگیزی؟
خزان کجا و کجا همسر جوان علی؟!
که خون و اشک تو امشب به هم بیامیزی
علی که هست ید الله!پس چه می گویند؟
که خورده فاطمه سیلی ز دست نا چیزی!
علی چنان به زمین خورده ای عزیز دلم
گمان نمی کنمت من دوباره بر خیزی
"تو را خدا به زمین هدیه داده چون باران"
چه شد که از همه ی اهل آن تو بگریزی
"خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد"
گرفت تا ندهی جان به چاه و دهلیزی
تو رفتی و همه ایتام کوفه محزونند
که رفت رسم عدالت طریق شب خیزی
به عسکری نظری کن که شیعه ات باشد
به سینه تا که به حشرش مدال آویزی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
سی و یک تیر نود و چهار
آخرین بازنگری ۷آذر ۱۴۰۲
#حضرت_علی #حضرت_فاطمه
گیرد برای دلشده تن ها گریستن
چون می رسد به موسم تنها گریستن
ای کاش جان رود نرود دلبر کسی
سخت است تا به آخر دنیا گریستن
بعد از نگار دل نگران او ز ماندن است
ماند برش برای مداوا گریستن
معشوق گر بود نمونه بلایی فزونتر است
باید چگونه در غم زهرا گریستن
ای کاش گر رود برود مثل دیگران
از این جهان جدا نشود با گریستن
با پهلوی شکسته و رخسار نیلگون
شستن بناست یا که علی را گریستن
دملج چه کرد با دل حیدر به وقت غسل
صدها نشان بهانه شدش تا گریستن
جای قصاص، قاتل زهرا نشان گرفت
باید به درد و غربت مولا گریستن
خود گفت عسکری زفراتی به محبسم
تا کی برای مرگ خدایا گریستن
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۳ آذر ۱۴۰۱
بازنگری ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
#حضرت_فاطمه
#حضرت_علی
وقتی که همه خلق دو دنیا زهرا
در سایه ی جلباب تو دارد ماوا
زان چتر بهشتی برسد رزق جهان
ای وای بر آن خس که نمودت ایذا
وقتی به در بیت تو بردند هجوم
برگشت نمودند به کیش آبا
ای وای از آن لحظه که خوردی سیلی
تا گشت تو را راه سرا نا پیدا
افتادی و تا چادر تو خاکی شد
شد عین زمین عرش خدا پر غوغا
بر قهر خداوند تو بودی معیار
آگاه بر این بود همه خلق خدا
پس با همه ی حقد نمودند هجوم
این گونه شدت لشکر شیطان اعدا
ای عسکری از آن شب منحوس مگو
آن شب که ستاندند هدی را از ما
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۵دی۱۴۰۱
#حضرت_فاطمه
.
تنهاترین سردار امت مجتبی بود
هر کس که دورش بود مامور جفابود
چون حیدر از دیوار و در آمد برایش
از کوچه دردی داشت باخود بی دوا بود
مادر کتک خوردش به کوچه اینکه کم نیست
بر هر پسر این درد در حکم بلا بود
ظالم چنان محکم فرود آورد دستش
کز گوش مادر گوشوارش هم جدا بود
گم کرد راه خانه را از درد مادر
در این مسیر پر ز رنجش رهنما بود
با چادر خاکیش در آن راه مادر
از درد خود افتان و خیزان، جابه جا بود
آن ساعت غمبار باراندش چنان غم
تا غم برایش دم به دم تا سالها بود
تا ساعت آخر از آن عمر پر از درد
در گوش او از زنگ آن سیلی صدا بود
غمهای دیگر پیش این غم هیچ بودند
جان حسن را عسکری آن سم شفا بود
#سید_عسکر_رئیس_السادات
پنجم آذر نود و شش
آخرین بازنگری۷ آذر ۱۴۰۲
#امام_حسن_مجتبی
#حضرت_فاطمه
https://www.instagram.com/p/CiEVvejuLw1/?igshid=MDJmNzVkMjY=
"الهی خانه بی مادر نگردد "
کسی بی مونس و یاور نگردد
ز درد بی کسی و بی پناهی
به چاهی آه فحلی در نگردد
ز بیم فتنه جویان ستمگر
الهی مرقدی مستر نگردد
اگر شیری نشد سلطان خدایا
اسیر روبه و عنتر نگردد
بزرگی را به هنگام وصیت
دریغ از کاغذ و جوهر نگردد
خداوندا بر احیای عدالت
کسی از بیعت خود بر نگردد
الهی شاهدی وقت شهادت
ز چشم و گوش کور و کر نگردد
الهی با وجود گوهری پاک
خسی بر جمع ما افسر نگردد
عزیزی را اگر کشتند یا رب
به تابوتش جفا دیگر نگردد
به نهی از منکر و بر امر معروف
الهی مصلحی بی سر نگردد
خدایا با وجود ابن عباس
کسی چون اشعری داور نگردد
بگیرد گر عطش از کودکی تاب
به تیر کینه کامش تر نگردد
اگر طفلی در آغوش پدر مرد
به پیش دیده ی مادر نگردد
اگر مردی سرش از تن جدا شد
به پیش دیده ی خواهر نگردد
سر خونین بابایی گذارش
به گرد دامن دختر نگردد
دگر باره تباری پاک و طاهر
به کین اشقیا پرپر نگردد
مسلمانی اگر گردید در بند
اسیر سندی کافر نگردد
ولی عهد شد زین پس اگر کس
به جام زهر دورش سر نگردد
اَب و اِبنی دراین دنیا خدایا
به حصر عسکر و لشکر نگردد
الهی از برای دین اسلام
دوباره آن زمان ها بر نگردد
به حال عسکری یا رب نظر کن
که عاصی وارد محشر نگردد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
رمضان ۷۸
آخربن بازنگری ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
#حضرت_علی #حضرت_فاطمه
#چهارده_معصوم
آری رسید آنچه که ویران کند اساس
از بیت عشق رفتن یک سوی از جناس
عالم به فکر رفت چه رازی نهفته است؟!
در این وصیتی که به غسلش نمود یاس
از روی جامه جسم مرا شستشو بده
از چشم محرمش شده ریحانه در هراس؟
این سر صعب چیست که باید نهان شود
ای وای اگر که با ید مولا شود مماس
باید سوال کرد ز دیوار و از جبین
از آه سرد شاکی از احساس احتباس
باید سوال کرد از آنها که می کنند
یک شیوه ی جدید بنا بابت سپاس
ای عسکری مگو تو از این بیش مطلبی
زیرا که یک عزیز بر آن می دهد حواس
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۹آذر ۱۴۰۲
#حضرت_فاطمه #حضرت_علی
می شناسند تو را چون به علی شیر احد
شیعه پس بد مکنی محض خدا تا به ابد
بدترین هجمه به یک خوب در عالم این است
شاهد نقض عدو آورد از پیروی بد
بی عمل شیعه فقط حامل یک اسم بود
در عمل می شود او بر ره مولایش سد
شیعه باید ز همین روی مراقب باشد
که بر آید ز برش بوی علی و احمد
قول صادق همه این است که زینت باشیم
نه محبی که ز مولای خود عزت ببرد
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۹ آبان ۱۴۰۲
#حضرت_علی #شیعه
افتاد پیمبر چون در بستر بیماری
بودم به برش آنجا از بابت غمخواری
رأسش بگرفتم من در دامن خود آن دم
عباس جماعت را می راند ز دورش هم
چون حالت اغما شد از جان و تن او در
می گفت به عباس او ای عم پیام آور
اینک بپذیر از من اجرای وصیت را
دینم بده عامل شو عهدم بر امت را
عباس بگفت او را طوفان سخا هستی
مالی نبود بر من تا آنکه کنم مستی
تکرار نمودش چون پیغمبر حق مطلب
حرف دگری اما جاری نشدش بر لب
آنگاه نبی فرمود اکنون به کسی گویم
بپذیرد و هم گردد او یاور و دلجویم
از این سخنان لرزه بر پیکر من افتاد
مسدود ره گریه گردیدم از آن رخداد
در دامن من رأس نیکوی نبی غلطان
اشک بصر من شد بر روی نبی غلطان
عاجز شدم از پاسخ شد بسته دهان من
تکرار نمود آن دم پرسش بر من ایضاً
گفتم به فدای تو ام و اب من مولا
حتماً که چنین سازم امر تو کنم اجرا
فرمود به من آنگه بنشان تو مرا حیدر
بنشاندمش او را من چون بود مرا در بر
فرمود به من هستی تو در دو جهان حیدر
هم اخ وَ وصی من هم نایب ،هم یاور
گفتش به بلال آور شمشیر و زره، استر
هم زین و لجام آن هر ملحقه ی دیگر
فرمود به من احمد بردار تمامی را
با خود به سرایت بر حیدر همه این اشیا
من آنچه نبی گفتم کردم همه را اجرا
برگشتم و استادم در پیش نبی بر پا
او کرد نظر بر من آنگاه بر انگشتر
فرمود که این خاتم تنها بود از حیدر
پیش نظر مردم دادش به من و گفتم
در هر دو جهان باشد از آن تواین خاتم
رو کرد به مردم او فرمود که ای مردم
هر کس نبود با او سازد ره حق را گم
زنهار به او رشکی ورزید که می گردید
محسوب ز کفار و حقتان نکند تایید
عباس چو در جایم در نزد نبی بنشست
فرمود که برخیزد این جای، علی را هست
اما ننمود عباس از امر نبی تمکین
تا مرتبه ی سوم پاشد به دل چرکین
فرمود عمو عباس زنهار بمیرم من
با خشم ز تو، طعم دوزخ بچشی حتماً
پس گفت بلال آور نزدم حسنینم را
بگشود چو آوردند آغوش بر آنها
هی بو بنمود او آن گلهای معطر را
باراند بر آن گلها باران نوازش ها
گفتم نکند بار سنگینی فرزندان
باعث بشود رنجی آزرده کند ایشان
پیش آمدم از صدرش تا دور کنم آنها
منعم بنمود از آن پیغمبر حق اما
فرمود رهاشان کن مهلت بده آنها را
تا سیر ببینندم تا بهره برند از ما
بویم دوگل خود را بویند مرا آن دو
گردد ز پیم دنیا بر این دو ز غم مملو
نفرین به کسانی که آزار دهند ایشان
هر کس فکند ترسی بر جان و دل آنان
بر دست تو بسپارم من این دو عزیزم را
هم والد ایشان را ای رب رحیم ما
#سید_عسکر_رئیس_السادات
نوزدهم آذر نود و چهار
آخرین بازنگری۲۴مهر۹۹
#حضرت_محمد #حضرت_علی