.
آب هستم ای حسین از روی تو شرمنده ام
یادم آید چون ز تو طوفانی و توفنده ام
آب بودم آب تر گشتم ز جرمم سر به زیر
در جهان زیر زمین را تا ابد جوینده ام
شرمگینم من که مهر مادرت بودم ولی
حربه ی کفتارهای وحشی درنده ام
آنکه مهر مادرت را با تمسخر یاد کرد
من برایش قلب را از کینه ها آکنده ام
هر که سوزد آب باشد مرهم او بی گمان
آبم و در نقل تو چون آتش سوزنده ام
انتظار روز رجعت می کشم چون عسکری
خوش به روز انتقام و وعده ی آینده ام
#سید_عسکر_رئیس_السادات
دوم مرداد نود و چهار
آخرین بازنگری۵مرداد ۱۴۰۲
#امام_حسین
.
ما عاشق لبهای ترک خورده شدیم
دیوانه ی آن طفل کتک خورده شدیم
چون کشته ی اشک است حسین ابن علی
با بهره ی از گریه نمک خورده شدیم
عاشق به خدا بود اگر می دانیم
تقدیر، فنا بود اگر می دانیم
او بود در آن واقعه پیروز فقط
اشکش نه سزا بود اگر، می دانیم
از اینکه قتیل العبرات است حسین
بر اشک به او بس ثمرات است حسین
مومن شود از اشک روانش معلوم
بر گریه کنان حکم برات است حسین
گر دین خدا بهر کمال آمده است
با خون خداوند به حال آمده است
چون ریخت کسی اشک به مظلومی او
یاور به خدایی متعال آمده است
این حزن و بکا ، زنده دلت می دارد
باران کجی چون به سرت می بارد
هر کس که بگیرد ز تو این اسلحه را
در دین و دلت تخم فنا می کارد
از عافیت خویش اگر سهل گذشت
با اهل و عیالش زد اگر بر دل دشت
می دید که آئین خدا در خطر است
بنهاد به صحرا تن و سر را در تشت
می دید رها گشته عمل بر معروف
دیگر نبود زشتی و منکر موقوف
دیگر نکند حرف به دلها تاثیر
جان داد که جانها بشوندش معطوف
در کرب و بلا از چه حسین عطشان بود
احضار نکرد آب و برش آسان بود
می خواست بگوید که بشر بی ایمان،
در معرکه درنده تر از حیوان بود
این برگه ی سنجیدن انسانها بود
دین بود و جهان بود و کنارش جان بود
جان بود و جهان، منتخب مردم پست
دینداری بی درد فقط آسان بود
با حی علایی که به میدان گوید
گوید که چرا دست ز جان می شوید
آنکس که سبک می شمرد امر نماز
در هیئت او راه که را می پوید؟
او گفت شریعت که اطاعت از اوست
آنکس که همه هست عنایت از اوست
او داد نشان بر ره حق مرشد کیست
آنکس که عبادت هم امانت از اوست
ما فلسفه بافی خسان را دیدیم
ما زاده ی مرجان زمان را دیدیم
دیوانه ی زندان جهان را دیدیم
ما حرمله های بی کمان را دیدیم
با خدعه ی سامری ز میدان نرویم
بر خطوه ی بی مایه ی شیطان نرویم
گوییم به انواع ابو موسی ها
جایی به جلوداری نادان نرویم
#سید_عسکر_رئیس_السادات
دوم آبان نود و چهار
آخرین بازنگری ۲۷ تیر ۱۴۰۲
#امام_حسین
.
تنها کلام دوست به گوش دلم خوش است
با دوست هر چه ام رسد از هم و غم خوش است
از های و هوی غیر شود محنتم نصیب
من آن کبوترم که به طوف حرم خوش است
گر آخر مسیر تو باشی و وصل دوست
پیمودن مسیر قدم تا قدم خوش است
وقتی که دل شود ز خیال حبیب پر
بارد به ره بلا به تو از هر رقم خوش است
عاشق که می شوی تو دگر مشق دوست کن
ترسیم نام دوست چو با هر قلم خوش است
بر هر که گشته اند خلایق امیدوار
بر عسکری امید به شاه کرم خوش است
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
#امام_حسین
.
.
زان یار دلنوازم کی می کنم شکایت
بوده است عاشقان را تا بوده این حکایت
"بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم"
مخدوم بهر خادم این سان کند عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد خس؟
خوشتر از این نگردند عشاق جان فدایت
بر ماست گر نگاهت ما را چه باک زان که
جمع ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندت پیچید چون دل ما
سر را بریده دیدم بی جرم و بی جنایت
"چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی"
جانا روا چو دانی از ماست هم حمایت
در عمق چاه ظلمت خورشید گشتم از تو
بر گمرهان عالم چون کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم چیزی به من نیفزود
جز این رضا به حکمت ای عشق بی نهایت
"ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم"
تا ساعتی بگیرم آرام از لقایت
"این راه را نهایت صورت کجا توان بست"
"کش صد هزار منزل بیش از در بدایت"
دادی چه آبرویم زین جور بی نهایت
"جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت"
"عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ"
ای عسکری نمایی از خون حق روایت
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۰ مرداد۱۴۰۰
#امام_حسین
.
هی روایت می شود از کربلا
هر محرم هر زمان در هر کجا
این چه اصراری است از آل عبا
در به پاداری هر سال عزا
پاسخ این باشد که در هر سال نو
فتنه ها افتد درون سینه ها
آید از ره فرقه های نوپدید
یا دگرگون می شود دل را هوا
پس بر این دلها و بر این مردمان
باید از نو گفته آید ماجرا
تا مقِر گردند بر لعنت سزا
باشد آن قومی که می سازد جفا
تا کند هر کس سوال از نفس خویش
با کدامین دسته هستی هم نوا؟
می شوی در لشکر ابن زیاد
یا که می گردی تو بر حق جان فدا؟
از مصلّین می شوی تا پای مرگ؟
یا بر آنها تیر می سازی رها؟
معجرت را پاسداری در بلا
یا بلا گردی و خود معجرزدا؟
هستی از آنها که هی دارند عذر،
یا به مالی می نمایند اکتفا؟
یا برای دین تو جان هم می دهی؟
تا نگردی هرگز از دینت جدا
جزو دین داران ترسو نیستی،
جای جنگیدن کنی لعن و دعا؟
توبه می سازی چو حر در معرکه؟
یا شوی تواب بعد از نینوا؟
در میان جیش عین الورده ای؟
یا بمانی همچنان پای خطا؟
چون امامت رفت در جا می زنی؟
یا برافرازی پس او هم لوا؟
می شوی عبد بت و خورشید و نار؟
یا که می مانی تو بر دین هدی؟
ثروت بسیار مستت می کند؟
یا که انفاقش کنی بی ادعا؟
می شوی آیا خرابِ سوت و کف؟
یا که گویی آنچه را خواهد خدا؟
می روی دنبال خشنودی نفس؟
یا پی مرضای معبود علا؟
گر ز حق رنجت رسد باشی رضا؟
یا نمایی کفر خود را برملا؟
پس بیا هر سال بهر خون حق
خیمه ای در سینه ات بر پا نما
نذر کن با نام مولایت حسین
دست گیری از ضعیف و بی نوا
تا به نام دلربای عشق حق
دردهای بنده ای گردد دوا
نذری معمول هم باشد قبول
بهتر اما آنچه می باشد بجا
نذر یک دارو به خرج یا حسین
دفتری با جمله ی ارباب ما
عسکری نذر نگفتن هم بجاست
گر که هستی اهل قول ناروا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۸مرداد ۱۴۰۱
#نذری #محرم #امام_حسین
دو تا یار قدیمی هر دو عالم
ز دو مذهب ولیکن هر دو مسلم
ابوالقاسم که بود اهل ولایت
رفیع الدین رفیقش اهل سنت
به مال خویش هم بودند انباز
برای یکدگر دلسوز و هم راز
چو رفض و نصب می کردند عنوان
به شوخی بود نه از باب بهتان
نمی کردند با هم بحث مذهب
به بحثی غیرآن بودند اغلب
ولی در یک سفر ما بین آنها
جدل شد کارشان بگرفت بالا
درون مسجد شهری که در آن
تسنن برتشیع داشت رجحان
رفیع الدین ابوبکر و عمر را
ز میر مومنان دانست اولا
ابوالقاسم به ردش مطلب آورد
به قرآن و حدیثش مستند کرد
رفیع الدین چنین آورد گفتار
نبی را اوّلی شد یار در غار
بر انصار و مهاجر هست مشهور
برای او خلافت گشته منظور
نبی درباره اش آورده عنوان
که مثل پیرهن باشد بر ایشان
و فرمان داد پیغمبر بر آن دو
پس از من امتم باشید پیرو
ابوالقاسم به پاسخ گفت یارا
که باشد با فضیلت تر ز مولا
کسی که هست بین اوصیا سر
کسی که اولیا را هست سرور
علمدار شجاع دین و ایمان
امام راستین بر جن و انسان
قسیم نار و جنت هست حیدر
به حق فاروق و هم صدیق اکبر
نباشد غیرش احمد را برادر
جز او هم شأن با زهرای اطهر
کسی که خُفت در جای پیمبر
که ماند نقشه ی ابلیس ابتر
به حال عسر و فقرش نیز حیدر
بر آن پیغمبر حق بود یاور
به جز آن در که از آن علی بود
به مسجد جمله درها گشت مسدود
نهد بر کتف خود پای علی را
که او نابود سازد جمله بتها
به خندق بود جز حیدر یکی مرد؟
که آید عمرو را آنجا هم آورد
که مرحب را کند در جنگ مضطر؟
کَند در را و سازد فتح خیبر؟
به قدر باز و بست چشم هم راه
به قلبش ره نیابدشرک الله
نبی فرمود علی دارد شباهت
به چار از بین مردان رسالت
تو را میل است گر بر علم آدم
به فهم نوح مشتاقی اگر هم
ببینی شدت و هیبت ز موسی
تو را میل است گر بر زهد عیسی
همه جمعند در یک مرد برتر
نگه کن بر رخ زیبای حیدر
و اکنون با تمام این فضائل
که باشد در بَرِ این مرد قابل
کسی که شمس برگردد بَرِ او
به غیرش عاقلی گردی ثناجو
رفیع الدین که شد مستاصل این بار
بیاورد عهد و پیمانی در این کار
که هر فردی که از در وارد آید
قضاوت می کند قول که شاید
ابوالقاسم ولیکن بود خائف
که بر اوضاع آنجا بود واقف
ولی دیگر نبودش تاب پیکار
رضایت داد بر پیمان به اجبار
جوانی گشت وارد در نهایت
که در رخ داشت آثار جلالت
رفیع الدین سلامی داد و فوراً
به تشویشش به پیمان کرد روشن
به اظهار مرامش هم به میدان
فراوان داد در گفتار جولان
قسم دادش جوان را او موکد
که با رایت شوی ما را موید
جوان آورد پاسخ بهر ایشان
به شعری کرد مطلب را نمایان
علی سر باشد از آن دو کمالش
قیاس اما مکن با هر مثالش
میاور، نام هر کس در کنارش
بود هم شان او، احمد و آلش
قیاس ار آوری تیزی شمشیر
عصایی را، چه می آید به حالش
از این اشعار تا گشتند حیران
جوان از دیدشان گردید پنهان
رفیع الدین تشیع را پذیرفت
پس از آن شد به مهر مرتضی جفت
گمانم بود او فرزند زهرا
که پنهان باشد او از دیده ی ما
به مولا بخش نقص عسکری را
که الکن هست پیش چون تو گویا
#سید_عسکر_رئیس_السادات
آخرین تصحیح ۱ فروردین ۹۹
#حضرت_علی
.
چون میزبان نباشد در شأن میهمانش
ننگ است میهمان را زخمی بود به جانش
کی میزبان کوفی زیبد حسین ما را؟!
در شان او نباشد جز رب مهر بانش
گفتا که دست خالی آیم به این ضیافت
گفتی عزیز هر چه داری، بیار آنش
داد از برایت اکبر داد از برایت اصغر
زیباترین مثال از هر چیز در جهانش
هم توشه از اسارت هم توشه از شهادت
آتش عطش اهانت از فوج بد زبانش
بگذشت بنده ی تو از جان و خانمانش
تا بار دیگر افتد مقبول امتحانش
گفتی که عاشقت را عاشق شوی و آنگه
قاتل شوی و خود هم باشی بهای جانش
یا رب ز عاشقانت عاشق ترین حسین است
از عشق خود نمودی مقتول آن چنانش
قربان نمود خود را پای درخت دینت
باقی است در دو عالم پر رنگ گر نشانش
گفتی بیا حسینم بشتاب سوی زهرا
کز انتظار ابنش آزرده شد روانش
ناظر به قتلگه بود کرده ز خود فراموش
آن لحظه عرش لرزید از اشک دیدگانش
بر ظالمان حق زهرا هزار لعنت
خاص آنکه خم شد از او آن پیکر جوانش
یک روز می فرستد بر انتقام ابنش
آن را که گفته او را حق صاحب الزمانش
یا فاطمه مدد کن هر چند رو سیاهم
پایان بده به هجرش بر شیعیان رسانش
ابیات عسکری را بی اجر کی گذاری
باشد که باشد او هم در بین یاورانش
#سید_عسکر_رئیس_السادات
سال ۷۷
آخرین بازنگری ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
#امام_حسین
ما همه دلداده ایم و عاشق و شیدای شاه
تا ابد بی تاب از شرح مصیبتهای شاه
حب او دلهای ما را متحد می سازد و
درس می گیریم ما از مکتب زیبای شاه
هر چه مربوط است با او محترم در نزد ماست
جملگی بیزار هستیم از همه اعدای شاه
ما فقط از دوستدارانش جدا سازیم دوست
پس رها سازیم هر یاری نماند پای شاه
چای چای روضه و چای عراقی بین راه
نیستم چای خور اما فرق دارد چای شاه
عسکری هیهات منا ترک مولایی چنین
قطره ای هستیم و راهی بر دل دریای شاه
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
#امام_حسین
اثری از شهدا نیست؟؟ تو نابینایی؟!
بر تو این بس که جدا نیست ز ایران جایی
این ره کرببلا نیست که در آن هستی؟
اظهر الشمس تر از این نبود انشایی
به خدا وابگذاریم بیا خون حسین؟
با تو شد سهم حسین بن علی تنهایی
هر چه اندازه ی ما نیست رها باید کرد؟
نیست انگار تو را خالق بی همتایی؟
گم شدی فرصت بر سعی و خطا نیست؟ درست
پس بیاویز به یک مرشد جان افزایی
همه جا هست خدا ، شرط ولی رهپویی است
ز نشستن بشود رود کجا دریایی؟
ره حسین است فقط، بیخود از او دور شدی
راه تو راه خدا نیست، که با اعدایی
ره درست است و یا نیست !؟! مهم نیست مگر؟
مرحبا گفتی عجب جمله ی بی معنایی
بهتر از آنکه شهید است شهیدی دگر است
نیست ما را به جهان مرتبه ی والایی
بیش از این در دل خاموشی و ظلمت منشین
تا که از صحبت نا پخته کنی پروایی
عسکری گر همه ی دهر شود دشمن او
ما نگیریم به جز عشق خدا مولایی
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
#پاسخ_به_شعر_بیا_برگردیم
.
.
دردا که کهنه پیرهنی در امان نماند
دردا که جا ز قافله یک ساربان نماند
انگشت چون به خاطر خاتم بریده شد
بعد از هجوم هیچ از ان کاروان نماند
دختی لباس را به دو دستش گرفته بود
بر گوش و گوشواره برایش توان نماند
آتش فتاده بود به دامان دیگری
خاموش تا نمایدش آن را زمان نماند
طفلی به خار بادیه پایش خلیده بود
از یک سه ساله دخت که دیگر نشان نماند
بیمار را که گبر جسارت نمی کند
از بیم این قماش امانی به جان نماند
کوفی ربود معجر زینب و زینتی
بر دست و پا و گوش و گلوی زنان نماند
آتش هنوز در دل و در خیمه شعله ور
وقتی برای شکوه از این و از آن نماند
ای عسکری جماعت کوفی چه کرده اند
تا بعدشان به دهر خطایی گران نماند
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۲۹ مرداد۱۴۰۰
#امام_حسین
.
به روی خاک افتاده است عریان
به خون غلتیده جسم گلعذاران
نماز اما گزارد دیو و دد را
چو باشد شیخ از یاران شیطان
نشسته روی مرکبهای بی زین
همه دردانه های یاس و ریحان
به سوی کاخ شیطان رهسپارند
نه از راهی دگر از راه میدان
که قلب آل پیغمبر بسوزد
که خصم مرتضی را نیست وجدان
پدر را یک نفر آید به فریاد
یکی هم بر برادر گشته گریان
یکی بر چشم و بازوی علمدار
یکی بر زلفهای نابسامان
یکی از رؤیت شق القمرها
ز گلهای به فوج نیزه پنهان
یکی مادر بگوید پشت مادر
شود هی خنده هایش را به قربان
فدایی می شود زینب بر آن شاه
که شد غارت سپاهش یوم اثنان؟!
بگوید من فدای تشنه کامی
که خونش بر محاسن گشت ریزان
علی را رنگ بر صورت نمانده
و نزدیک است از محنت دهد جان
بگوید از چه این گلها ی پرپر
رها گشتند در دشت و بیابان
چنان در غفلتند از دفنشان قوم
که گویا کافرند و نا مسلمان
که با او گفت زینب بیش از این
مخور غم یادگار شاه خوبان
بر این کرب و بلا پیغمبر حق
بر آباء تو بودش عهد و پیمان
که دفن این سبک بالان عاشق
نباشد کار هر بی دین و ایمان
گروهی می فرستد حضرت حق
که نشناسندشان این قوم نادان
به قبر شه نهند آنها نشانی
که رفع آن نسازد اهل عدوان
پس از آن جلوه می سازد فزونتر
چو هر بارش خسان سازند ویران
«چراغی را که ایزد بر فروزد»
کند پف هر که اش سهم است نیران
الهی عسکری این روضه ی تو
شود مقبول آن محبوب یزدان
#سید_عسکر_رئیس_السادات
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
آخرین بازنگری ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
#امام_حسین
جای سوال است که چرا حضرت زینب فرموده اند
جانم فدای آن آقایی که سپاه او روز دوشنبه غارت شد .
در حالیکه عاشورا در اکثر متون جمعه یا شنبه عنوان شده
بايد گفت که اين کلام بلند آن حضرت، به روز دوشنبهاي اشاره دارد كه غاصبان خلافت در سقيفة بني ساعده دور هم جمع شدند تا سنگ بناي انحراف و گم راهي ميليونها مسلمان را بگذارند؛ پس در همان جا واقعة كربلا را نيز كه ثمرة اين فتنة ننگين بود، طراحي نمودند و در حقيقت خنجري كه شمر ملعون در عصر عاشورا بر گلوي نازنين امام حسين(عليه السلام) قرار داد، غاصبان خلافت در سال 11 هـ .ق. آن را از غلاف بيرون آورده و براي كشتن امام حسين(عليه السلام) آماده كرده بودند.
آنكه طرح بيعت شـورا فكـند
خود همانجا طرح عاشورا فكند