eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. در مملکت شعر نگهبان ادب باش آقای نویسنده قلم را چو ذهب باش باید که پیمبر بشوی نور بپاشی در جبهه ی گفتار گریزان ز شغب باش احساس و هنر هدیه ی حق است و امانت چون شمع فروزنده به تاریکی شب باش دنبال رضاکردن حق باش نه شیطان نه در پی کرسی نه به دنبال لقب باش با شبهه مکن بنده ی حق را ز رهش دور بر توبه ی دل بر در دلدار سبب باش بگذار که شعر تو کند مست خدایش بر باده ی عرفان الهی تو عنب باش از غیر رها باش فقط رنگ خدا باش خواهی که عجم ،ترک و یا کرد و عرب باش در حب خدا حرف شبانگونه مهم نیست در شکوه مراقب به سخن در بر رب باش ای عسکری از حافظ و سعدی که نه ای سر در بارگه شاه چو آنها به ادب باش نوزدهم خرداد نود و شش
نه پزشکیانیم من نه هوایی جلیلی که به غیر دین و میهن نسزایدم دلیلی من برای حفظ دینم نکنم فتور هرگز میهنی عزیز دارم نپسندمش ذلیلی ۱۰ تیر ۱۴۰۳
هرگز نخواست سینه ی ما رنجش کسی مرهم که عهده دار عقوبت نمی شود ۱۰ تیر ۱۴۰۳
. چون پای آبروست به آورد در میان با لشکری برو که نسازد تو را زیان گر مطمئن شوی تو به افراد لشکرت دشمن ز لشکر تو نیابد دگر امان حتی اگر سپاه تو باشد چهارتن منقاد می کنی تو به آنان همه جهان باشد اگر سلاح تو نفرین و ابتهال طوفان کنی چو دست برآری به آسمان آری نبی حق دو حسن همره بتول با آنکسی که هست برای رسول جان مثل سحاب نور پدیدار گر شوند حاصل از این مصاف بود واضح و عیان ای عسکری به آل کسا اعتماد کن چون مورد وثوق خدایند بی گمان ۱مرداد۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۰ تیر ۱۴۰۳
. چرا مباهله وقتی که کار دست خداست عقاب و کیفر و اخذ و حصار دست خداست بود تمامی دنیا به زیر فرمانش تمام خوب و بد روزگار دست خداست به قوم طالب اعجاز داده بود جواب در این مقوله فقط اختیار دست خداست خدا مباهله آورد تا بگوید که چو جان احمد نیکو تبار «دست خدا»ست مقام انفسنا داد بر نبی و علی عطای منزلت و افتخار دست خداست چنین نمود نگویند تا به جای علی نشست اگر احدی این قرار دست خداست اگر که خوار نمودند نور چشم رسول نگوید امت او اقتدار دست خداست اگر که اصل بود انتخاب مردم هم برای اهل خدا سوی یار دست خداست خدا گزینه ی خود را نموده است اعلام که عسکری به خدا اعتبار دست خداست ۳مرداد۱۴۰۱
. علی علیه السلام مثل نفس پاک پیمبر در آیه مباهله تو را چون رسید آگهی ای رسول پس از این دگر از چه باشی ملول کسی را که در دین جدل می کند بگو حکم داری ز رب احد چو هستید راسخ بر این ادعا که گوییم ما باطل و ناروا بیاریم زنها و فرزندها و آنانکه باشند چون جان ما نماییم آنگاه، بر هم دعا که بر کاذبین لعنت آرد خدا چو آن روز موعود از ره رسید و خورشیدشان بار دیگر دمید بدیدند آنها سحابی ز نور یکی ماه، انجم به گردش ز دور یکی گفت بر رب عالم پناه به لعن ار سما را نماید نگاه یکی زنده آیا بماند ز ما؟ ز خشم خدا چون ببارد بلا نمودند پس حکمشان را قبول نبی را، حسنها، علی و بتول حسین و حسن ابن پیغمبرند که بر کل اشباب عالم سرند به جز فاطمه یک زن پاک کو که احمد بیاید به همراه او در انفس نگر، تا ببینی علی بود نفس احمد در او منجلی سند گردد این نقل بر عسکری پی پنج باشد ز غیرش بری بیست و دوم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری 1 مرداد 1401
از مدینه تا کربلا قسمت یازدهم نامه ای می نویسد از مکه به مدینه حسین ابن علی به بنی هاشم و برادر خود آورد بعد نام رب جلی از شما هر که همرهم گردد به شهادت رسد به راه خدا نرسد دست او به پیروزی هر که گردد از این طریق جدا والسلامی نهاد در آخر تا که حجت کند به خلق تمام به حقیقت رهی جز این نبود به خدا می رسد مسیر امام آنکه در سر هوای هو دارد بهتر از این نباشدش فرصت آنکه او را هوای حفظ سر است عاقبت حاصلش بود حسرت چون رسید این رساله از سوی آنکه سر هدیه می برد به صمد چند تن با محمد بن علی ز آل عبد المطلبش آمد هفدهم آذر نود و پنج آخرین بازنگری ۱۱ تیر ۱۴۰۲
بوسه ها باید حبس شوند در سلول انفرادی لبهای یک نفر ۱۳ تیر ۱۴۰۳
روزی که قلم را به تو احیا کردم شأنش ز کمال تو چه اعلی کردم از فرش رساندم به تو او را تا عرش تا اشک قلم را ز تو دریا کردم تو بر دل من هدیه فاخر دادی از نور خودت گوهر باهر دادی از حب تو من عاشق حق گردیدم بر خصم خدا کینه ی وافر دادی من با تو قلم را چه مصفا کردم آنگه که ز اعدای تو پروا کردم با نام تو چون گشت مزین قلمم با نسخه ی تو عزم مداوا کردم تو در سر من شور ولا افکندی رغبت به مناجات و دعا افکندی از فیض کمیلت به کمالم بردی از وصف صباحت به صفا افکندی چون با قلمم قصد تولا کردم از غیر علی قصد تبری کردم از نان قلم خویش کشیدم به کنار با نون قلمم را چه گوارا کردم با فزت و ربت تو به من خط دادی چون لا به دم فرقه منحط دادی با همرهی حق شدمت من حق جو بر من تو نشان از ره اوسط دادی من عشق به خون قلم انشا کردم چون عشق خدا را به تو افشا کردم ای کاش بگویی به من ای شیعه ی من بر جمله ی اشعار تو امضا کردم ۱۶ تیر ۹۷ آخرین بازنگری ۲۵ اسفند ۹۸
قلم اگر ننویسد حدیث عشق تو را چه بهتر آنکه نباشد به دست من مولا اگر تو را نسراید عزیز من طبعم چه بهتر آنکه بگردد برای من به فنا اگر که دفتر من سرزمین شعر تو نیست چه بهتر آنکه کند پاره پاره اش دنیا اگر که دل بشود جای صحبت اضداد چه بهتر آنکه شود بیدلی طریقت ما اگر نفس بکشم جز به عشق آل علی چه بهتر آنکه شود قطع این مسیر هوا اگر که دور شوی عسکری دمی ز علی چه بهتر آنکه بسوزاندت خدای علا پانزدهم تیر نود و پنج  
. گفت ما را به طعنه نا محرم که محرم رسید گریه کنان بروید و دوباره ناله کنید بُکُشید از شرنگ غم خودتان این همه غصه و عزا از چیست یک نفر کشته شد به دست یزید خوب یا بد تمام گشت دگر خاک دائم چرا به سر ریزید یادم آمد مطهری می گفت در جواب چنین سخنهایی ما به این روضه می شویم احیا نرویم از جوار او جایی نزد ما این حماسه مدرسه است می دهد درس صدق و دین داری درس هیهات و دوری از ذلت دوری از مکتب ریاکاری درس صبر و حیا و عفت و عشق درس بخشندگی وفا ایثار درس درک و ادب بصیرت ناب درس ایمان عبادت دادار درس راه درست پیمودن درس احیای سنت احمد کوفیان را چگونه بشناسیم؟ نائل آییم چون به گنج ابد؟ با ولایت چو آشنا گشتیم غرق در بحر بی کرانه ی حق دم به دم عاشقانه تر گردیم بر حسین و حسینیان ملحق ما گرفتار عشق ارباببیم عسکری زین سبویمان مددی است گر بمیریم پای عشق حسین بی گمان این سعادتی ابدی است ۱۲ مرداد۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳
.. بر مشامم می رسد از هر کجا بوی حسین می دوم بی پا و سر با اشک چشم و شور و شین شاید اسمم را نوشتند از عزاداران او تا که این دُر باشدم در محضر دلدار زین دین ما مدیون ایثار حسین بن علی است پس بیا کاری کن ای دل تا ادا سازیم دین مکتب ارباب بر هر دل نویسد نسخه ای هم خطاکاری چو حر را هم کسی چون ابن قین شاکر لطف خداوند جهان باید شویم شد اگر عشق خدا ارباب ما در نشئتین ما ز طاعت هم طمع داریم بر قرب حسین کی نظر آریم بر جنات عدن و حور عین عسکری بسیار خاطر خواه دارد عشق ما می شود گلچین کند خون خدا ما را ز بین؟! دهم اردیبهشت نود و پنج آخرین بازنگری ۱۴ تیر ۱۴۰۳