eitaa logo
دفتر شعر من
95 دنبال‌کننده
11 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. زبان گویای دردم نیست جانا نمی دانم علاجم چیست جانا شدم از دوریت حیران و مهجور یکی سر گشته چون من کیست جانا بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت دعاها می کنم تا باز آیی دهی ای گل به این صحرا صفایی که از تکرار این پرسش شدم زار بگو ای یوسف زهرا کجایی؟ بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت مرا ای کاش منع جان نمایی به هجرت نقطه ی پایان نمایی بیایی سر شود دوران ظلمت بساط ظلم را ویران نمایی بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت غروب جمعه در خوف و رجایم شب آید یا تو آیی از برایم بلا تکلیف مگذارم اماما بیا از این مصیبت کن رهایم بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت اگر من سد بر راه ظهورم شود منجر به رنج تو حضورم بیا حتی به شرط مردن من مکن پروا عزیزا از عبورم بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت ولی هر چند عاصی و گنهکار تو را من دوست دارم دوست ای یار شود پستی پر از احسان باران مکن محروم بدها را ز دیدار بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت خدایا عسکری را درد دریاب دلی او را بده چون گوهر ناب که دیگر لایق دیدار گردد ندارد چون دگر بر دوریش تاب بیا ای نازنین جانم فدایت فدای آن جمال بی مثالت سال نود و سه بازنگری ۲۲ فروردین
. از  آبشار  نگاهت  ،  نمی کنی  خیسم که باب طبع رجیمی به نام ابلیسم خدا کند که نگویی، گذشتنی شده است خدا کند که نگویی فلانی از ما نیست خدا کند که نگویی نبینمش بهتر خدا کند که نگویی، به من ز فرط گناه که  مبتلا  بِهِ دردی،  نگفتنی  شده است به درد دوری ما و به همنشینی دیو همیشه سمت مخالف همیشه غرق گناه خداکندکه نگویی، که کاش شیعه نبود به من که لکه ی ننگی، نهفتنی شده ام خدا کند که مجویی برائت از عملم خدا کند که نگویی، تو  مایه ی حزنی برای  شادی  دشمن،  شنفتنی شده ایی تو کی شبیه محبی تو کی شبیه رفیق اگر  نگوییَم ای عسکری، تو  یار  منی خدا کند که نگویی تو دشمنی با ما نگوییَم که چوعهدی،گسستنی شده ای مرا نمی خواهی تو را نمی خواهم سال نود و سه آخرین تصحیح ۵ تیر ۹۷
. از محضر عارفی نمودند سوال از اینکه کجاست مهدی ما فی الحال او گفت درون قلب ما مسکن اوست بیرون نرود اگر  ز بعضی  افعال ای وای به ما که مجمع اضدادیم خالی ز عمل شهیر در موضع قال هم طالب طلعت نگاریم وَ هم سازیم ز دشمنان او استقبال گوییم از او به غیر داریم نگاه در عشق خود عاشقی نسازد اهمال تا از شهت عسکری خجالت نکشی بی وقفه بکوش تا شوی اهل کمال تا دوره ی انتظار پایان یابد تا آنکه شوی تودعاقبت اهل وصال سال نود و سه بازنگری ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
. "از طعنه ی دشمنان نخواهم ترسید" از سخره ی جاهلان نخواهم رنجید من بر سر بیعت خودم خواهم ماند "تا کور شود هر آن که نتواند دید" هر چند به انتظار تو پیر شوم بر آمدنت نمی نمایم تردید هر چند تمام خلق خصمم گردند در راه تو پای من نخواهد لغزید هر چند خبیث مفتی شهر شود تکفیر کند هر آن که حق را فهمید از عده ی همرهان خود شیر شود بر رنجش و ایذاء من آرد تشدید آرد چو به در شور شقاوت، او را یک روز شما به جای خود بنشانید ای یار اگر به من اجازت بدهی همراه تو با فساد خواهم جنگید وقتی که برایت عسکری جان بدهد بر خویش ز افتخار خواهد بالید اسفند ماه سال نود و سه بازنگری ۴ خرداد ۱۴۰۱
. چون وسوسه های نفس آید سویم من راه علی و آل او می پویم این گونه ز جان خود دنس می شویم عجل لولیک الفرج می گویم آنگه که خراب قصه ی پهلویم دلخون ز اثر به پهنه ی بازویم آن لحظه که عطر یاس را می بویم عجل لولیک الفرج می گویم آشفته شود چو از غمش گیسویم آن دم که به  غربت علی خستویم در فکر امام و اشکهای اویم عجل لولیک الفرج می گویم آنگه که به زیر گنبد مینویم بر زخم جگر زمان  زند چاقویم دستم بگرفته در بغل زانویم عجل لولیک الفرج می گویم هستم چو به هر مکان و بر هر کویم از ناخن پای تا سر  هر  مویم با  ناد  علی  و  ذکر و هر  یا هویم عجل لولیک الفرج می گویم از دوریت ای  پادشه نیکویم هر دم که تمام می شود نیرویم بر عقده ی عسکری  دوا می جویم عجل لولیک الفرج می گویم اسفند نود و سه بازنگری ۵ خرداد ۱۴۰۱
. دیگر این جمعه بیا، به پات می افتم من در فراق تو ، به معضلات می افتم من من به یک فتنه ی ماسوا بلغزم مولا تو نباشی ز پل صراط می افتم من منتظر از چه نشسته ای؟ من آدم بشوم نه ...چو تائب شوم از نشاط می افتم من مستحبات ز من طلب نمایی، اما سخت از پله ی واجبات ، می افتم من گر چه محبوب منی ز سستیم اغلب از عهد و از ندبه و از سمات می افتم من من ضعیفم تو قوی بلا به ره کرده کمین بی تو از قافله ی نجات می افتم من عسکری را بگذر ، بیا دگر ، سخت مگیر دیر آیی دگر از ، حیات می افتم من سال نود و سه بازنگری ۶ خرداذ ۱۴۰۱
خداوندا نخواهد شد جهان بیمار تر از این برای خیل مظلومان زمان دشوارتر از این پر از ظلم و فساد و جنگ و خونریزی است این دنیا دگر خلقی نخواهد شد خدا بدکار تر از این تمام خوبها رفتند و ما بدها به جا ماندیم دگر فصلی نخواهد شد خدا غمبار تر از این غریب افتاده جمع ما میان خیل بدخواهان نگردد در جهان ما را بلا آوارتر از این جهان جولانگه شیطان شده است و لشکری هایش نبوده یک زمان جیش الهی خوارتر از این خدایا امت خود را نقیبی حیدری آور که او را خطبه ای خواند شود هشیار تر از این تو هم ای عسکری هرگز مباش از سست عنصرها نگردد تا از این غفلت شهت بی یارتر از این ۲۲فروردین ۱۴۰۴
بیا هر روز آدینه به شرطی خوش خبر باشی ز هر چه دوری و هجران به شرطی بر حذر باشی بیا جانها به قربانت اگر از او خبر داری چه می ارزد وجود تو اگر که بی اثر باشی هزاران بار بی عطر گل ریحانه می آیی مخواه ای جمعه مانند درختی بی ثمر باشی دل چشم انتظارم را چرا نامهربان هستی بیا دریاب این بارم چرا مامور شر باشی چرا بر جمعه ای دیگر سپاری قلب شیدا را شبیه جمعه های پیش دنیا را هدر باشی بیا همراه گل باران برای مقدم مهدی که آن دم عسکری ها را تو پیغام ظفر باشی ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
ما اهل کوفه ایم که مولا نیامده است ما را چه سان دعاست که بالا نیامده است با حرف و ادعا که به مقصد رسیده است ؟ ما آن صداقتیم که دنیا نیامده است گوید به هر نیامدن ای اهل ادعا این عهد و ندبه ها به شماها نیامده است تا غرق در منید به مهدی نمی رسید نا کس ز سوی عشق منادا نیامده است ای عسکری مگو دگر از عشق و عاشقی تا در تو رنگ عشق هویدا نیامده است ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
بی روی زیبای تو دنیا جای خوبی نیست عمر ابد بی رؤیتت سودای خوبی نیست هر کس در این عالم به رویایی دلش گرم است ما را به جز دیدار تو رویای خوبی نیست ما را نباشد بی تو در این دیر پشتیبان غیر تو حتی کوه هم ماوای خوبی نیست شرح بلاها در قیاس زخم هجرانت ای ماه بی همتای ما مبنای خوبی نیست مفتی به ما گفته است از او دور باید شد گفتیم حکم خودکشی فتوای خوبی نیست ای عسکری این بی قراری را نمی فهمد هر غافلی در طالعش مولای خوبی نیست ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
جمعه دحو الارض آقا یک سوال گر مرا امروز نه پس کی وصال این همه جرم و فساد و اختلاس کی شود اشباعمان وزر و وبال نسلها گشتند اهل گور ها جمله اما بی نصیب از آن جمال دست ما بالاست بر ذکر و دعا هم به فرمان خدای ذو الجلال یار در خور ما نگشتیمت امام؟ می کشی ز اعمال ما مولا ملال گویی از ما هیچ راضی نیستی نه، نخوانیمان تو اشباه الرجال نه مگویی من به حبسم از شما کی شوید ای ناکسان اهل کمال عسکری می خواند از این ماجرا بی هنر را نیست بر وصلش مجال ۲۷ تیر۹۹
یک هفته باز سر شد با شکوه از جدایی صدها گلایه کردیم از درد بینوایی از قول ضاقت الارض از منع آسمانی هر رنج نوظهور و از قطع هر رجایی گفتیم بی تو مولا دلمرده و غمینیم آورده رو ز هر سو بر جمع ما بلایی ما را نمانده مولا بی رویت آبرویی کی می کند خدایت ای عشق رو نمایی «از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن» ماییم در رکابت دلداده ی فدایی ای عسکری نیامد شد ادعای ما رد شد باز مشتمان وا با راست آزمایی ۹ خرداد ۱۴۰۴