⁉️حیرت فرهنگی و اَبَرمسئله براندازی
⛔️ دیوارنگاره میدان ولیعصر تهران جمع شد! برنامه طنین الله اکبر بعد از نماز مغرب و عشا شنبه 23 مهر ماه هم لغو شد. قبل از آن هم چند برنامه تلویزیونی انتقادی همین سرنوشت را پیدا کرد و برخی هم مثل برنامه شیوه با تعدیلهایی و اصلاحاتی به آنتن برگشت. از فیلتراسیون اینستاگرام و واتساپ و اختلال در استفاده از سایتهای بین المللی هم که همه میدانیم.
❓ به نظر شما با چه چیزی مواجه هستیم؟ جواب واضح است: حیرت فرهنگی! حیرت از پاسخگویی و مقابله فرهنگی به اقدامات دشمن در وقایع اخیر کاملاً مشهود است. جبهه فرهنگی و فعالین فرهنگی در یک حیرت فرهنگی به سر میبرند. برای همین هم هست که یا اقدامی نمیکنند یا اگر اقدامی میکنند بعد از چند روز یا چند ساعت جمعش میکنند.
حیرت فرهنگی ناشی از نشناختن مسئله است. هنوز هم خیلی ها فکر می کنند مسئله بر سر زن و پوشش و آزادی های اجتماعی زنان است! این نشناختن مسئله است که حیرت فرهنگی را به دنبال دارد. برای همین در برابر شعار «زن زندگی آزادی» شعار «زن عفت افتخار» را ترند می کنیم. اما آیا از خودمان پرسیده ایم که این شعار چقدر توانسته است مردم و حتی حزب اللهی ها را در خصوص وقایع اخیر اقناع کند؟! می دانیم که این شعار را خیلی از مردم قبول دارند اما قبول و اقناع دو ساخت متفاوت دارد.
🌀 ابرمسئله این روزها، براندازی است؛ این را بازیگردانان درجه یک این صحنه از بایدن و نمایندگان کنگره آمریکا تا نوچه های کاسه لیسی همچون مصی علینژاد و ...، همه گفته اند، مسئله اساسا زن و پوشش و آزادی های اجتماعی زنان نیست. بلکه اصل جمهوری اسلامی است! چرا نمی خواهیم قبول کنیم؟! برای همین هم هر پاسخی که با محوریت زن ایرانی اسلامی داده شود نه تنها موجب اقناع نمی شود بلکه بیش از هر چیزی موجب حیرت و سردرگمی می شود. مثل این است که مریضی مبتلا به تب و سر درد باشد و شما داروی رفع درد عضله به او بدهید!
🌐 اَبَرمسئله همیشه براندازی بوده است. از روزی که نهضت شروع شد تا همین امروز. دعوا بر سر حاکمیت اسلام سیاسی است. آن اسلامی که از پوشش و من و تو تا روابط بینالملل دولت را تحت ولایت و هدایت خود قرار میدهد. تا مسائل جزئیتری همچون پوشش و بیحجابی اجباری را ذیل این ابرمسئله فهم نکنیم، پاسخها و مقابلههای فرهنگی به مسائل جزئیتر بدون درنظر گرفتن و فهم ابرمسئله راه به جایی نخواهد برد. اگر ابرمسئله را فهمیدیم دیگر نیاز نیست در لاک تدافعی و مقابله منفعلانه فرهنگی برویم، بلکه حالتمان تهاجمی و مقابله فرهنگیمان هم فعالانه بود. فتأمل!
@daghdagheha
هدایت شده از روحانیت امروز
☑️ایجاد فضای امن برای گفتگو وظیفه نظام اسلامی است/ اغتشاش حوزه استماع و گفتگو نیست
🔻بازنشر | حمید پارسانیا، استاد حوزه و دانشگاه در گفتگو با فکرت:
🔸گفتوگو کردن، سؤال کردن و پاسخ دادن زمینهی بسط حیات انسانی است و زمینهی بروز حقیقت است. البته گفتوگو شرایطی دارد. باید این شرایط باشد تا گفتوگو بتواند شکل بگیرید:
🔸۱- باید محیطی باشد که طرفین گفتوگو در آن محیط حضور داشته باشند. اگر آنها هیچ وقت با هم ملاقاتی نداشته باشند، گفتوگو شکل نمیگیرد. محیط باید به تناسب وجود داشته باشد. الآن رسانه و فضای مجازی بهگونهای توسعه پیدا کرده که طرفین در این فضاها حضور به هم میرسانند و گفتوگو رخ میدهد. ممکن است با نامه و کتابت نیز گفتوگو رخ دهد. در هر حال، داشتن فضای مناسبِ گفتوگو یکی از شرایط اول است.
🔸۲- یکی از مسائلی که باز برای گفتوگو وجود دارد، زمینههای آرامش و فراغتی است که برای طرفین گفتوگو باید وجود داشته باشد. اگر مسائل مهمتری آنها را به خود مشغول کند و این فراغت را نداشته باشند، شرایط گفتوگو را نخواهند داشت. حتی انگیزههایی متناسب با آن گفتوگو باید در افراد وجود داشته باشد؛ البته وقتیکه از گفتوگو میگوییم، برای درک حقیقت است. قاعدتاً یکی از زمینهها، آماده بودن طرفین گفتوگو نسبت به اصل حقیقت است که آنها به دنبال این مسأله باشند. از قبل تصمیم نگرفته باشند و در جستجوی حقیقت باشند. اینها شرایطی است که بعضاً به طرفین گفتوگو و زمینههای فیزیکی مجموعه بازمیگردد. برخی از این عوامل به حوزههای روابط انسانی و تعاملات انسانی بازمیگردد.
🔸۳- یکی از مسائل جدی که برای گفتوگو وجود دارد، امنیت است. باید نوعی امنیت و شرایط امنی وجود داشته باشد. در متن یک درگیری و ستیز عملی که وجود دارد، جای گفتوگو نیست. سوره توبه تنها سورهای است که با بسم الله شروع نشده است و در اینجا بیشتر ناظر به جنگهای فتح مکه و مسائل قبل از آن است. در مورد عمل منافقین و مشرکین است. در اوائل سورهی توبه آیهای است که خداوند متعال اهمیت گفتوگو و ضرورت ایجاد امنیت مربوط به گفتوگو را پیامبر (ص) بیان میکند. آیه شش سورهی توبه میفرماید: وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ؛ و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنود و پس از شنیدن سخن خدا او را به مأمن و منزلش برسان، زیرا که این مشرکان مردمی نادانند. در متن گفتوگو است که پرسش و احیاناً اعتراض مطرح میشود و پاسخ شنیده میشود. دیالوگ همواره اینطور است. رشد علم در درون انسان با پرسش شروع میشود و در پاسخ به این پرسشهای مکرر است که حقیقت خود را بیشتر نشان میدهد. این ویژگیِ فضای گفتوگو است؛ اما نوع دیگری از روابط، از قلمروی گفتوگو خارج شده و بهصورت تعاملهایی است که فرد تصمیم خود را گرفته است.
🔸اینجا وقتی لفظ اغتشاش مطرح میشود، دیگر بخش سؤال و اعتراض مطرح نیست؛ زیرا این امور بیشتر ناظر به حوزهی گفتوگو هستند و حق افراد و جامعه است که پرسش داشته باشند. جامعه برای رشد خود باید محیط پرسش، گفتوگو، سؤال و جواب را ایجاد کند. کسانی که دغدغهی حقیقت دارند باید طالب این فضا باشند. این یک سوی قضیه است؛ اما اینکه تصمیم قبلاً گرفته شده و اکنون روی آن تصمیم قبلی کار میشود، اینجا دیگر جای گفتوگو نیست؛ بلکه عملیات اجتماعی است و در عملیات اجتماعی هم قواعد حوزهی زیست و رفتارهای اجتماعی کار خود را انجام میدهد. آنطور که خداوند به پیامبر گرامی اسلام اعلام میکند، وظیفهی نظام اسلامی است که امنیت لازم را برای گفتوگو ایجاد کند و از این فضا استقبال کند؛ اما اگر فضا عملیاتی شد، در آنجا دولت و مجموعه با توجه به اقتضای حوزهی عملیاتی، وظیفهی خاص خود را دارد. اینجا دیگر حوزهی استماع نیست.
🔸مشروح گفتگو را در سایت حمید پارسانیا بخوانید (اینجا)
@rohaniyatemrooz_ir
✅تفاوتهای جنگ نرم و جنگ سخت
۱- حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوزه تهدید سخت امنیتی و نظامی میباشد؛
۲- تهدیدهای نرم پیچده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازهگیری آن مشکل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و میتوان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازهگیری کرد؛
۳- روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم، از روش القاء و اقناع بهرهگیری میشود؛ و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم، هدف تاثیرگذاری بر انتخابها، فرآیند تصمیمگیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویتهای فرهنگی است؛
۴- مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزشها و هویتهای اجتماعی میشود، در حالی که این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی میگردد.
۵- تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عکسالعمل است.
۶-مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولتها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فروملی و فراملی (هویتهای فروملی و جهانی) است؛
۷- کاربرد تهدید سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظامهای سیاسی- امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظامهای سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگسازی و نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظامهای لیبرال و دموکراسی تلقی میشود.
ادامه دارد...
@daghdagheha
✍️ دکترنعمتالله کرماللهی
جامعهشناس
❇️برکات حوادث اخیر؟! 1️⃣
✅ شاید برای بسیاری از کسانی که تحولات و چالشهای سالهای ابتدای انقلاب مخصوصا نیمه اول دهه شصت را ندیده یا نشنیدهاند، حوادث اخیر را بیسابقه و سراسر تلخی و تهدید تصور کنند. در سالهای ابتدایی دهه شصت و بهرغم عدم استقرار ساختارهای حاکمیتی انقلاب نوپای اسلامی، افزون بر جنگ تحمیلی و ناآرامیهای بسیار شدید داخلی در استانهای مرزی(سیستان، گنبد، آذربایجان، کردستان، خوزستان)، جنگ شهری شدیدی با گروه بیرحم و خونریز مجاهدین خلق در جریان بود و بیش از هفده هزار نفر از مردم عادی یا در آشوبها و کشتارهای عمومی این گروه جان باختند و یا تنها به جرم داشتن نشانهای دال بر تعلق به انقلاب (نشانههایی مانند ریش، پوشیدن اورکت کرهای، داشتن موتور هوندا، نصب تصویر امام در منزل یا محلکار و...)، توسط جوخههای ترور این سازمان مخوف به شهادت رسیدند. این در حالی است که در دو ماه گذشته، به جز شهدای حادثه شاهچراغ، کسی از مردم معمولی کشته نشده و افراد جانباخته یا از اوباش بودهاند یا از نیروهای حافظ امنیت. البته در وضعیت کنونی، کشور از لحاظ زیرساختهای مختلف بهویژه ظرفیتهای نظامی و نیروی جوانِ رشید و بالنده نیز با دوران ابتدای انقلاب قابل مقایسه نیست.
✅ از دید حقیر این حوادث در عین ظاهر آزاردهنده و تلخ، واجد فرصتها و ظرفیتهایی است که اگر درست شناخته و به کار بسته شود، میتواند بسترساز جهش حرکت انقلاب در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی باشد. در ادامه استدلال خود را در قالب چهار نکته بیان میکنم:
1️⃣ این یک اصل قطعی و طبیعی است که اگر انسان خود را در شرایط تهدید هویتی و هستیشناختی تصور کند، یعنی از حیث هویتی خود را در انتخاب دوگانۀ مرگ یا زندگی ببیند، همه ظرفیتهای وجودی خود را برای دستیابی به زندگی و رستن از مرگ به کار میگیرد. این تکاپو و تلاش سخت وجودی، اگر صبغه ایجابی بیابد و فرد حیات و زندگی خود را نه در نفی و مرگ دیگری، بلکه در قوت و استحکام وجودی خویش تعریف کند و برای تحقق آن بکوشد، بسیاری از استعدادهای نهفته او شکوفا خواهند شد. این پدیده در سطح یک جامعه نیز مصداق دارد. یعنی اگر حیات اجتماعی یک جامعه تهدید شود و آحاد جامعه خود را در مقابل دوگانۀ حفظ فرهنگ و تمدن و هویت و سرمایههای انسانی یا دست کشیدن از هستی تاریخی و وجودی خود ببینند، بیتردید برای صیانت از میراث خویش و تعمیق و فرآوری و نهادینهسازی و انتقال آن به نسلهای بعدی تلاش خود را مضاعف خواهند کرد. به بیان شهید سلیمانی «فرصتی که در تهدیدها وجود دارد، در خودِ فرصتها نیست»؛ البته به شرط مختل نشدن نظام محاسباتی و مرعوب صولت و دولت جبهه رقیب نشدن. اگر نترسیم و نترسانیم از درون آتش هستیسوز نمرودی، میتوان به گلستان حیاتبخش ابراهیمی راه یافت.
به عنوان شاهد مثال، استاد پارسانیا در خاطرات دوران نوجوانی و جوانی خود در سالهای دهه پنجاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی دوران اوج تنوع فکری و فرهنگی گروهها و جریانات مبارز، به تلاش خستگیناپذیر و مجاهدانه خود و همسالانش برای قوتافزایی فکری و تحکیم هویتی خویش اشاره میکند. این تلاش شبانهروزی حاصل احساس تهدید هویتی و فکری از سوی گروهها و جریانات مخالفی بود که برای یارگیری از ایشان و دوستانش دامهای مختلف تنیده و به شیوههای مختلف سعی در جذب آنان داشتند؛ استاد پارسانیا در دوران راهنمایی با دوستان خود حلقه مطالعاتی تشکیل داده و آن را تا پایان دبیرستان یعنی پیروزی انقلاب استمرار داده و در این مدت ضمن ارتباط با برخی از روحانیون مبارز مشهد و حضور مستمر در جلسات سخنرانی مسجد امام حسن(ع)، آثار اعتقادی، فلسفی و تاریخی متفکران مختلف داخلی و خارجی(امام خمینی، شهید صدر، شهید مطهری، علامه طباطبایی، اقبال لاهوری، بازرگان، شریعتی، و... ) را مطالعه و مباحثه میکردهاند؛ همچنین خواندن مواضع تمام گروههای مبارز(مجاهدین خلق، پیکار، آرمان مستضعفین، جنبش مسلمانان مبارز و...) و مطالعۀ کتابهایی مانند اسفار، تاریخ عمومی ویل دورانت، آثار فلسفی متفکران غربی و... از سوی این نوجوانان و جوانان با هدف حفظ و تعمیق هویت دینی خود در مقابل شبهات الحادی مارکسیتی و التقاطی انجام میشده است؛ کاری که این نوجوانان در دوران مبارزه و مجاهدت انجام می¬دانند، شاید امروز اگر نه توسط یک طلبه یا دانشجو بلکه توسط یک استاد دانشگاه یا حوزه هم انجام شود، کاری در حد کارستان و شقالقمر ارزیابی میشود.
لینک ادامه متن
@F_hamandishi
@daghdagheha
✍️ دکترنعمتالله کرماللهی
جامعهشناس
❇️برکات حوادث اخیر؟! 3️⃣
3️⃣ این حوادث نشان داد، که سازوکار حکمرانی کشور فاقد ظرفیت لازم برای تحقق مهمترین شعار انقلاب یعنی «عدالت» است. اقتصادپایه کردن سیاستگذاری و برنامهریزی کشور و اصالت بخشیدن به رشد اقتصادی ولو به قیمت له شدن طبقات مستضعف و نیز فراموشی و حاشیهانگاری ساحت فرهنگ، بسترساز شکلگیری روحیه دنیاگرایی و میل افراطی به تکاثر ثروت و دارایی در عرصه فرهنگ عمومی جامعه شده است. مردمی که در زمان انقلاب و دفاع مقدس، از بخشش مال و بذل جان عزیزان خویش دریغ نمیکردند، امروز متأثر از دنیاگرایی رسوخ کرده در ساختارهای حکمرانی و سلوک سیاسیون، در یک ماراتن نفسگیر رقابت بر سر تکاثر دارایی و بهرخ کشیدن آن گرفتار شدهاند. باید چارهای اندیشید و نسبت به بازطراحی ساختارهای حکمرانی کشور و تغییر آن از اقتصادپایگی به فرهنگپایگی با محوریت عدالت همت گمارد. اگر در دولتهای پس از جنگ، جهتگیری فرهنگی و عدالتی بر برنامههای توسعه و برنامههای سالانه کشور حاکم میشد، امروز شاهد این میزان شکاف اجتماعی و اقتصادی و این میزان احساس تبعیض و ناعدالتی و فقر و این اندازه حرص و طمع در میان اقشار مختلف جامعه نبودیم. دولتمردان ما دیگر امکان آزمون خطا ندارد و باید فرصت را غنیمت شمرده و با تحقق توصیه اکید امام خامنهای به دولت سیزدهم، نسبت به بازطراحی ساختارها با محوریت عدالت اقدام کنند. در این بازطراحی باید تا میتوان از ساختارهای خشک بوروکراتیک فاصله گرفت و فرصت و زمینه را برای عاملیت جوانان متعهد و کنشگران جهادگر فراهم کرد. باید ابتکار عمل را از دست کارمندان اداری و مناسکگرا که تنها هنرشان انجام کارهای تکراری و کلیشهای و نمایشی و بیبرکت است، بگیریم و به دست جوانان متعهد و خلاقی بسپاریم که با روحیه جهادی و با انگیزههای درونخیز آمادگی خدمت خالصانه به بندگان خدا را دارند و تعالی وجودی خود را در بسترسازی تعالی مردم و تأمین معاش آنان میدانند.
4️⃣ شهید همدانی در حوادث فتنه سال 88 به عنوان فرمانده سپاه استان تهران، با درک نقش مخرب اوباش در انجام اعمال خشن و خونین، یکی از مهمترین اقدامات خود را شناسایی و زمینگیر کردن این افراد قرار داده بود. بنابراین با شناسایی و خانهنشین کردن چند هزار نفر از این افراد، عملاً زمینه نقشآفرینی آنها در شعلهور ساختن فتنه را از بین برده بود. البته ایشان پس از پایان فتنه، ارتباط خود با این جماعت را حفظ کرده و توانسته بود تعداد قابل توجهی از آنها را جذب کند، به گونهای که برخی از آنها داوطلبانه به عنوان مدافع حرم به سوریه و عراق اعزام شدند و حتی به شهادت رسیدند. برخی از آنان نیز در طول سالهای گذشته به عنوان نیروی بسیجی و مدافع امنیت نقش مهمی در مهار اغتشاشات استان تهران داشته و همچنان دارند. البته پیش از شهید همدانی، شهید چمران نیز در جنگهای نامنظم و چریکی خود از ظرفیت این افراد استفاده کرده بود. داستان رشادتهای مخلصانه شهید شاهرخ ضرغام را بسیاری شنیده یا خواندهاند. از دید بنده کاربست الگوی شهید چمران و شهید همدانی در تعامل با این جماعت میتواند نیروی مخرب آنها را مهار و در بسیاری از موارد تبدیل به نیروی سازنده بکند. این جماعت بیش از آن که مشکل الهیاتی و اعتقادی داشته باشند، مسأله روانی و اجتماعی دارند و اغلب زخمخورده فقر و تبعیض و فضای تعاملی مسموم هستند. میتوان با ورود از منظر روانشناختی و جامعهشناختی بسیاری از آنان را جذب و در مسیر خدمت به ایران ساماندهی کرد. حساسیت ویژه این افراد نسبت به مرام و ناموس و وطن، ظرفیت بسیار مهمی برای جذب آنان است.
@F_hamandishi
@daghdagheha
🌀 موانع تبیین
📝 حقیقت میدان
🖋 حسین شایسته؛ استاد دانشگاه تهران
🔸 مشاهدات این چند وقت خود در باب موانع تببین واقعیت برای آن دست از مخاطبین معترضی که قابل گفتگو بودند را در چند نکته خلاصه عرض میکنم:
1⃣ عمدهترین آسیب این جماعت این است که به منبع اطلاعات و آماری که ما ارائه میدهیم به شدت بیاعتماد هستند.
اما در مقابل به منابع مورد استناد خود اعتماد بدون پشتوانه و حتی فاقد دلیل دارند.
چند بار از زبان چند نفرشان برای اثبات اتقان منبع شنیدم که: "وقتی چند منبع رسانهای (بدون توجه به ماهیت آن) یک موضوع را با یک محتوا بیان میکنند، پس معلوم میشود که آن موضوع حقیقت دارد" سپس خبر تجاوز پلیس به دختران دستگیرشده و کشتن آنها را مثال زدند.
به نظرم در این مقوله نباید ابتدا به صورت اثباتی وارد بیان مسائل شد؛ چراکه اشتراک وثاقت وجود ندارد. بلکه در گام اول با هر لطایف الحیلی باید تمام تلاش صورت گیرد تا مخاطب در وثوق منابعش تردید کرده، به شک بیفتد.
2⃣ اکثریت قریب به اتفاق ایشان فاقد کوچکترین شناخت از جریانات و گروهکهایی هستند که با ایشان در یک جبهه قرار دارند!
زمانی که یک سری اطلاعات سطحی و دم دستی از کوموله برایشان میگفتم با چشمان از حدقه درآمده و حاکی از سؤال واکنش نشان میدادند!!
نام بهائیت را اصلا نشنیدهاند.
هیچ چیزی از مجاهدین خلق نمیدانند.
باور کنید وقتی نقشه تجزیه ایران به شش منطقه را پای تخته کشیدم با کمال تعجب برایشان تازگی داشت؛ حتی از این قضیه اظهار نفرت کردند.
3⃣ در ذهن آنها هیچگونه تفکیکی بین افعال متدینین و محتوای متن دین وجود ندارد؛ زیرا اصولا شناخت بسیار ناچیزی از منابع دینی و محتوای آن دارند. اما هر آنچه در جامعه دیدهاند از آن به صورتی سطحی تلقی دین میکنند؛ خصوصا کاستیهای مدیریتی در حاکمیت را.
لذا ذهنشان پر از تناقض و تعارض است و به هر دری میکوبند تا آن را فریاد بزنند.
4⃣ به شدت نیازمند روی گشاده در تبیین و برخورد هستند. این مقوله چه به خاطر حجم تبلیغ رسانهها باشد یا تجربه برخورد شخصی بد، متأسفانه چهره نیروهای مدافع انقلاب، در نگاه اکثر ایشان چهره خشن و بیمنطق و غیرقابل گفتگویی است.
برایم عجیب بود پس از پایان بحث، یکی از آنها با سن تقریبا ۲۰ سال به من گفت شما خیلی مهربانید.
5⃣ به دلیل تأثیرپذیری جمعی ایشان از رسانهها، در ذهنشان به طور ناخودآگاه همرأی و پشتیبان یکدیگر هستند. یعنی یک نفرشان مطلبی میگوید و بقیه ناخودآگاه و بدون فکر تأیید و تصدیق میکنند.
اگر شما با استدلال، برخی از ایشان را در دیگاهشان مردد کنید و این پشتیبانی جمعی را بشکنید به طرز جالبی دیگران هم لااقل بر موضع خود اصرار مکرر نمیکنند؛ ولو در ظاهر باشد.
6⃣ در آینده موارد دیگری را بیان خواهم کرد...
✅ روی صحبتم را به نهادهای تبلیغی و مبلغین مسجددار برمیگردانم و درگوشی نجوا میکنم:
هنوز دیر نشده است! مسجدها را فعال کنید. هیچ پایگاهی مثل مسجد نمیتواند سنگر تبیین و مرکز جذب این نسلهای مظلوم و یتیم باشد.
حال خود دانید...
@Manahejj
@daghdagheha
💠بیحجابی اجباری معاصر، عامل فقر و تبعیض
دکتر محمدرضا قائمی نیک
💢 همانطور که مکان اغتشاشات اخیر نشان میدهد، ما با نوع خاصی از بیحجابی مواجهیم که نه تنها در چارچوب فقر و فحشای جنسی قابل تحلیل نیست، بلکه میتوان مدعی شد عامل فقر و تضاد طبقاتی و تبعیض در دوره معاصر در ایران هم هست.
📛 شواهد متعدد نشان میدهد که بیحجابیها فقط در میان خانمهای مجرد نیست و در میان خانمهای متاهل و دارای فرزند نیز رایج است. این شکل از بیحجابی نشان میدهد که تحلیل آن بر اساس فحشای جنسی راهگشا نیست. مضافا اینکه علی الاغلب این بیحجابیها در مناطق مرفه شهری رایج است و فهم آن در چارچوب فقر و فحشا با واقعیت میدانی سازگاری ندارد.
💯 فقر، می تواند معلول علل مختلفی باشد از جمله قحطی های طبیعی. اما عمدۀ فقر در دورۀ معاصر و با نظر به بازارِ مدرن، برخاسته از نظم بازار است و یکی از عوامل اصلی در نظم بازار دورۀ معاصر، تبلیغات است تا به واسطۀ آن، چرخۀ عرضه و تقاضا متوقف نشود. در همین نظام بازار است که زن و حجاب را باید در ذیل بدنمندی فهمید. فارغ از همۀ مباحث نظری و تاریخی بحث، فقط کافی است به این نکته دقت کنیم که بی حجابی معاصر (که به هیچ وجه مترادف با فحشا نیست) آیا در بخش های مرفه تر و مصرفگراتر شهری رایج است یا در بخش های پایین و حاشیه نشین و کم برخوردارتر شهری؟
⭕️ در این نوع بدحجابی، مسئله اصلاً بر سر چادر یا مانتو و ... نیست؛ مسئله بر سر نوعی از بی حجابی است که انگیزۀ اصلیِ آن نمایش بدن است و این نمایش، معطوف به نوعی از آگاهی، هویت، تشخص و از همه مهمتر، ترقی و پیشرفت است که در ذیل توسعۀ سرمایه داری و به طور خاص تر، مقولۀ "#مصرف" فهمیده می شود.
❌ پذیرش این نکته که این شکل از بیحجابی به واسطه تبلیغات کالایی و مصرف با احساس ترقی و پیشرفت ارتباط دارد، در واقع جایگاه این شکل خاص از بیحجابی را با توسعه سرمایهداری نشان میدهد. توسعه سرمایهداری برای چرخش چرخ بازار نیاز مبرم به تبلیغات دارد تا از یک سو امکان بازگشت سرمایه را تامین کند و از سوی دیگر، از قیامها و جنبشهای عدالتخواهانه و رهاییبخش ممانعت بعمل آورد. در تبلیغات یکی از جاذبهها بیتردید همین شکل از بیحجابی و حواشی آن بعنوان سبکهای زندگی است که هم طبقات مستضعف را از انگیزه انقلابیگری باز میدارد و آنها را درگیر سرگرمیهای روزمره میکند و هم با دین و سنت و بواطن و ظواهر آن از جمله #حجاب، بعنوان مهمترین مانع ترقی و توسعه مخالفت میورزد و قدم در راه هدم آنها بر میدارد.
⛔️ رضاشاه پهلوی در ۱۱ آذر ۱۳۱۴ به محمود جم رئیسالوزرا گفته بود که: «نزدیک دو سال است که این موضوع - #کشف_حجاب - سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوشبهدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».
🚫 از این منظر #بیحجابی اخیر هرچند از حیث قالب و شکل اجرا، در چارچوب تبلیغات و صنعت فرهنگ و ترویج مُد و از طریق تصاویر مجازی و پدیده مصرفگرایی، گسترش پیدا کرده و میکند اما از حیث گرهخوردنش با ایده ترقی و توسعه در استمرار تجددآمرانه دوره پهلوی اول است که برخلاف اقدام فیزیکی و باتوممحور او اینبار از طریق سلطه فرهنگی و تسخیر ضمیرناخودآگاه جمعی بر جامعه متدین و مذهبی تحمیل میگردد.
💢 بهنظر میرسد این دیدگاه بتواند بیحجابی زنان متاهل و دارای فرزند و فراگیری این پدیده در میان طبقات متوسط به بالای شهری را تا حد زیادی توضیح دهد، زیرا در اینجا بیحجابی یا بدحجابی و حواشی آن نظیر آرایشهای غلیظ حتی در فصل گرم تابستان بهمثابه یک سبک زندگی، تبدیل به انگاره ترقی و شخصیت و پیشرفت شده و بهمثابه یک ایدئولوژی میتواند موجد شورش و جنبش باشد و با قانون حجاب بهمثابه انگاره حجاب اجباری مواجه شده و مقابله با آن را بعنوان آزادی و رهایی و بعضا سعادت به صحنه بکشاند.
@DaneshMoslemin
@daghdagheha
✳️ده فاز عملیات تجزیه؛ از کشته سازی تا جریان سازی
🔸آنالیز تحرکات اغتشاش گران با پشت صحنه تمام آمریکایی_صهیونیستی و دقت در فرمایشات رهبر انقلاب نشان میدهد که #مثلث ۱.سرویسهای جاسوسی بیگانه ۲.پوشش رسانهای معاند بینظیر ۳.عوامل منافق داخلی، #افق_اغتشاشات را به سمت تجزیه ایران تدوین کردهاند.
▫️فرایند و چشم انداز کشته سازی های اخیر را مروری داشته باشیم.
1️⃣کشته سازی: ضدانقلاب و تجزیه طلبان برای پیشبرد اهداف از پیش تعیین شده و بدلیل فقدان پایگاه اجتماعی، نیاز مبرم به جرقه مهیج و تحریک کننده دارند. هرچقدر وضعیت انسجام و پیشرفت جامعه در نقطه مطلوب تری باشد، نیاز به #شوک_و_بُهت قوی تری است. پس کشته سازی بهترین گزینه برای شروع یک جریان است که لمپن های اجیرشده و در خدمت سرویس های جاسوسی بیگانه، ترتیب این مرحله را میدهند.
2️⃣روایت سازی: از آنجایی که روایت ها از واقعیت ها سبقت گرفته اند و کشته سازی نیازمند امتداد مجازی است، فاز روایت سازی از طریق بنگاههای خبرپراکنی استارت میخورد. bbc ها شروع به دروغ و شایعه سازی و پاره حقیقت گویی میکنند (https://eitaa.com/andisheengelabi/1281)و گام ذهنیت سازی را پیش میبرند.
3️⃣هشتگ سازی: روایت کاذب بایستی غالب شود و نیاز به مصرف مخاطب و کنترل توجه دارد. این گام از طریق ربات ها و لشگر سایبری سنتکامیها (https://eitaa.com/andisheengelabi/1362) محقق میشود. #تکنیک_ترندینگ و مصرف توجه مخاطب از طریق هشتگ سازی، تسخیر مجازی مخاطب را در پی خواهد داشت. بطور کلی هشتگ سازی به زبان اعتراض عصرجدید تبدبل شده است.
4️⃣فضا سازی: هشتگ سازی مقدمه ای برای #کمپین_سازی می شود که در نتیجه باعث تولید فضای غالب کاذب شده و توجهات را از فاز مصرف به مرحله باور نزدیکتر میکند. در فضاسازی با تکنیک آستروتورفینگ (https://eitaa.com/andisheengelabi/1396)، سعی بر آن است که قشر خاکستری و خاموش را به سمت تقویت دُز اعتراضات بکشاند.
5️⃣اسطوره سازی: حال که فضاسازی بخشی از توجهات را جلب نمود و صورتبندی مجازی اعتراضات هم به سرانجام رسید، نیاز به #سمبلیک_شدن اعتراضات برای عبور از فضای مجازی به سمت فضای عینی و اجتماعی است. آنچه که کاربر و مخاطب را از خانه به خیابان میکشاند وقتی است که پای یک نماد و اسطوره در میان باشد. فیلمها و تصاویری متفاوت از مرحوم یا مرحومه جهت قهرمان سازی و تحریک و تعمیق احساسات منفی در همین راستا وایرال میشود.
6️⃣شعارسازی: در شرایطی که پای نماد و کاریزما هم وسط باشد، برای معنادهی و راهبری اعتراضات در میدان و اینکه #فرایند_اقناع تکمیل شود یا دچار خدشه نشده و یک جنبش تمام عیار و ریشه دار شکل بگیرد، شعارها و مضامین رادیکال و #هویت_بخش وارد صحنه شده و دست لیدرها را در هدایت اعتراضات بازتر میکند.
7️⃣شبکه سازی: اثربخشی و بقای اعتراضات به هویت اجتماعی و فراگیری آنهاست. #فاز_تعمیم و توسعه اعتراضات از طریق شبکه سازی رقم میخورد. این شبکه، مامور محلی سازی، استانی کردن و ایجاد تنوع اقلیمی و زبانی اعتراضات در سراسر کشور است که بقا و توسعه جنبش را تامین میکند.
8️⃣تصویرسازی: وقتی شبکه سازی شکل گرفت، تنوع و تکثر داده ها و مدیاها برای خبرپراکنی بیشتر میشود. جنبش و اعتراضات برای باورپذیری بیشتر و ذهنیت سازی عمیق تر نیازمند رفت و برگشت جدی میان فضای مجازی و میدانی است.
شبکه خانگی و مستندهای ورزشی (https://eitaa.com/andisheengelabi/1360) در تصویرسازی لیدری میکنند و مکمل فضای میدانی میشوند. برخی مجریان و مربیان ورزشی هم در همین راستا سیاهپوش می شوند و بعضی از ورزشکاران هم برای حفظ فضا و بازتولید تصویر خلق شده، مچبند سیاه میبندد.
دیالکتیک مجازی و میدانی باعث تصویرسازی نو و نمایش یک بحران اجتماعی خواهد بود که برای همراهی و حمایت و تسخیر کامل افکار عمومی به کار بسته میشوند.
9️⃣واقعیت سازی: (https://eitaa.com/andisheengelabi/1356)وقتی فضای میدان شلوغ شد و فضای مجازی به تسخیر در آمد و ذهنیت عموم دچار مسمومیت خبری ناشی از تصویرسازی گردید، یک فرامتنی سیطره پیدا میکند به نام بحران و شرایط انقلابی. واژه انقلاب (https://eitaa.com/andisheengelabi/1351) با طی چنین فرایند پیچیده ای است که برخی را دچار تردید و ابهام و توهم میکند. این وسط، خواننده معلوم الحالی هم میگوید که انقلاب اسلامی سقوط کرده و ما الان وسط انقلابیم!!
🔟جریان سازی: با ترکیب فضای مجازی و میدانی و ذهنی مسموم و فرایندی که طی شد، خط خبری و تصویرسازی در بازه زمانی کوتاهی به فاز جریان سازی می رسد که اتصال خبری از روایت سازی تا جریان سازی به آنارشیسم و هرج و مرج و خشونت ختم میشود.
🔻افق و چشم انداز این مکانیزم تولید خشونت و آنارشیسم، #تجزیه_ایران با چاشنی #گسل سازی_ترکیبی(جنسیتی، مذهبی و قومیتی) است.
✍️علیرضامحمدلو، تحلیگر و مدرس رسانه
@daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢رسانه، خودش زبان دارد.
بیانهی محکومیت صادر نکنید!💢
➖فضای رسانه زبان و ادبیات خود را دارد.
➖در چالش «عمامهپرانی» که جریان رسانهای غربی به شدت در حال ضریب دادن به آن است، اصلاً مسئله درستی یا غلطی آن نیست، ماجرا «فراگیری یا عدم فراگیری آن» / «عادی بودن یا نبودن آن» است؛ به خصوص اینکه این چالش به اقتضای ماهیت آنچه امروزه «چالش» نام گرفته است، بیش از اینکه «ایدئولوژیک» باشد، یک«فان» است.
➖راه مبارزه با این چالش، صدور بیانیه و محکوم کردن نیست که اتفاق مؤثر و فراگیر نشانش می دهد و تقویتش می کند.
➖ راه مبارزه با این چالش، این است که نشان دهی که این چالش، مورد استقبال مخاطبین قرار نگرفته است. نشان دادن عدم اقبال به این چالش، مساوی است با مرگ آن ....
➖راه مبارزه با این چالش، همین فیلمی است که می بینید.....
#عقلانیت_انقلابی
#جنگ_رسانهای
https://eitaa.com/alimohammadi1389/1054
@daghdagheha
💠پیشنهادی برای کنشگری حوزه در فضای کنونی کشور
✍️محمد عشایری منفرد
1️⃣امیرالمؤمنین علیه السلام (در خطبه_55) در پاسخ به این پرسش فرماندهانش که چرا شروع جنگ را به تأخیر میاندازی فرمود: میخواهم ابتدا دعوت و هدایتشان کنم بعد جنگ و خونریزی را شروع کنم چون هدایت شدنشان را از کشته شدنشان بیشتر دوست دارم (...فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي ... وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا ....)!
2️⃣در خطبه 206 از یارانش خواست به جای اینکه شامیان را دشنام بدهند دعا کنند که خدا آنان را هدایت کند و دست از انحرافشان بردارند تا خونشان به دست ما ریخته نشود (اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِم...)
3️⃣در آستانه جنگ نهروان ابنعباس را که یکی از عالمترین صحابه اش بود، به نصیحتگویی خوارج فرستاد اما استدلالهای ابنعباس آن قرآنخوانان خشکمغز را قانع نکرد. چنین شد که حضرت خودشان به نصیحتگویی آنان شتافتند و طی گفتگویی مستقیم و اثربخش، بخش عظیمی از سپاه خوارج (طبق برخی نقلها 8هزار نفر از سپاه 12هزار نفری) را قانع کردند که دست از تکفیر علی بن ابیطالب بردارند و از در صلح درآیند! البته پس از جدا شدن این گروه تواب، باقی مانده خوارج را از دم تیغ گذراندند و به پلنگ تیزدندان ترحّم نکردند.
4️⃣هدایت کردن کسی که در موضع دشمنی و قتال قرار دارد، کار دشواری است. بیگمان چنین امر دشواری جز به دانشی عمیق و زبانی فصیح میسر نیست. گاه حتی دانش ابنعباس هم کافی نیست!
5️⃣چنین بود که محقق کرکی به شاه صفوی ایراد گرفت که چرا در جنگ با ازبکهای سنّی، سیف الدین تفتازانی را کشتید؟ کاش میگذاشتید گوش این متکلم متعصب سنی به دهان من برسد! بیگمان هدایتش میکردم و هدایت او موجب هدایت همه مردم ماوراء النهر و خراسان میشد. محقق کرکی هماره بر از دست رفتن آن فرصت طلایی، تأسف میخورد (مستدرك، الخاتمة ج2، ص: 279).
6️⃣براین گمانم که مداد العلماء، چون میتواند مانع از شروع جنگ و ریخته شدن خون شهدا شود، بر دماء الشهداء ترجیح داده شده است! اینکه برخی از کنشگران دوماهه اخیر متهم به محاربه و قتل عمد و .... هستند، مورد شک و تردید و سؤال نیست، سؤال این است که حوزه علمیه آیا تنها شأنش این است که از قوه قضائیه تقاضای اجرای حکم محاربه را برای متهمان داشته باشد یا علم نافعِ این نهاد مقدس، کارکرد دیگری نیز دارد؟
7️⃣دوماه اخیر فرصتی بود که دانشگاهها و دبیرستانهای کشور، خودشان آشکارا بانگ برآورَند که چیستند و به کجا فرو افتادهاند؟ پیشنهاد صاحب این قلم به شخص آیتالله اعرافی، این است که لطف کنند و از امسال هرساله در فاصله شانزدهم آذر (روز دانشجو) تا 27 آذر (روز وحدت حوزه و دانشگاه) یک هفته دروس حوزه را رسما تعطیل و طلاب و استادان بزرگوار را در سطوح مختلف (از طلاب جوان تا مدرسان جوان درس خارج و حتی برخی از اعلام و مشاهیر) را به دانشگاههای مختلف کشور گسیل کنند تا شاید جلوی فجایع بعدی گرفته شود.
محقق کرکیام آرزو است!
@gamedovomenghelab
@daghdagheha
هدایت شده از عصرتبیین عصررسانه
🔻زیست اینستاگرامی_توییتری و توهم براندازی با زندگی در جهان موازی!
◽️محمدرضا شفیعی تهیه کننده، در توییتی خبر از فیلمبرداری برخی پروژههای سینمایی با پلانهایی در دو وضعیت بی حجاب و باحجاب خبر داد(با احتمال و توهم انقلاب).
▫️تقریبا طبیعی است که وقتی خارج از کشور(اینستاگرام و توییتر) زندگی بکنی، دچار #مغالطه_سیاسی میشوی. شب و روز را جابجا درک میکنی و علاوه بر زمان و مکان، از وضعیت و اکثریت هم #درک_وارونه پیدا میکنی.
▫️کنشهای های آشوبناک و تفکرات وارونه نتیجه #زیست_حبابی است که در پلتفرمهای بیگانه رقم خورده و تفکرات و دیدگاه های عده ای را #گروگان گرفته است.
▫️شاید بهترین مصداق برای #قفس_آهنین که ماکس وبر از آن برای تعریف و توصیف مدرنیته نام میبرد، همین اتمسفر اینستاگرام و توییتر امروزی باشد.
▫️#بازتولید_خشونت_هوشمند در خدمت ایدئولوژی خشن آمریکایی_صهیونیستی با هدف براندازی در واقعیت یا #توهم_براندازی در جهان موازی(هولوگرافیک) و حادواقعیت(واقعیت خلق شده)!
✍علیرضامحمدلو، کارشناس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی
🆔 @andisheengelabi
خلاصه ای از آنچه در نشست «نسل زد (z) و سیاستگذاری فرهنگی» بیان شد.
نسل زد (z)
✍️ احمد اولیایی
🔸نسل زد یا زومرها - متولدین 1995 تا 2010 میلادی یا حدود ۱۳۷۵ شمسی که امروز ن 25 سال دارند - را شهروند دیجیتال مینامند. این نسل با صفحه نمایش زندگی کرده و برای هر فعالیتی از بستر آیتی استفاده میکند. این شهروندان دیجیتال، به دلیل سن خاص خود کنشگران چند سال آینده کشور خواهند بود.
◀️ارتباطات این نسل، کاملاً مجازی است. طرفدار خلاقیت و روزآمدی هستند و اصلاً با رکود و تکراری شدن کنار نمیآیند. تقریباً قانون و عرف خاصی را نمیپذیرند. برای مثال ممکن است گاهی روزها بخوابند و گاهی هم شبها.
نسل ضد، بهشدت نیاز دارد که باور بشود؛ باور نشدن هم از سوی خانواده و هم از سوی مسئولین کشور، یکی از دلایل فریاد بلند این نسل است. این نسل به دنبال آزادی است و هیچگونه ملاحظهای را نمیپذیرد. بهراحتی همه افراد را نقد میکند و حتی با این که دیگریِ خود را مورد بیاحترامی قرار دهد، مشکلی ندارد. این بچهها بهشدت به دنبال رقابت هستند و چون زیست این نسل در مصرف رسانهای بالایی شکلگرفته است، ویژگیهای خاصی که برشمرده شد را در آنها میبینیم.
🔹در سیاستگذاری فرهنگی نباید صورتمسئله را پاک کرد. باید برخی از آداب آنها و آنچه استفاده می کنند را پذیرفت، الله نه به معنی قبول کردن بلکهه به معنی آنچه بالاخره اتفاق افتاده است.
به عنوان مثال، ما باید مکدونالد را نه با نگاه یک مقوله تغذیهای بلکه با به مثابه فرهنگ بپذیریم. مکدونالد برای این نسل یک فرهنگ موجود است. نوجوانان و جوانان ما به این سبک از تغذیه - که مختصات آن فستفودی و سرعت در خوردن در کنار خیابان است - علاقه دارند و اکنون این مدل از تغذیه در کشور ما رواج دارد. پس اساساً مکدونالدی شدن دیگر چیز عجیبی نیست. یا مسئله سیگارکشیدن قط ربط به توتون و تنباکو و امر تدخین نداردبلکه این یک فرهنگ بزرگشدن است و احساس برتری داشتن را برای فردی که استعمال دخانیات دارد، به دنبال میآورد. مثال دیگر بحث دیر خوابیدن است؛ در جوامع سنتی با غروب خورشید، روز به اتمام میرسید اما در جوامع مدرن زمانی که شارژ گوشی به اتمام میرسد، روز هم تمام میشود. شب و استراحت شبانه برای این نسل اهمیتی ندارد چون زیست او از اساس مبنای متفاوتی دارد.
🔷در کشور ما نهادهای سیاستگذار همچون شورایعالی انقلاب فرهنگی و... در حال تدوین و جهتدهی به کنشهای فرهنگی بر اساس یک عقلانیت منطقی و دینی هستند. اما جوان دهه هشتادی، کنش منطقی ندارد؛ بلکه در یک نظام علّی برآمده از گروه همسالان خود، وارد جامعه میشود و ارزشهای مورد تأکید نهادهای بالادستی برای او اهمیتی ندارد. بعد از حدود چهل سال از انقلاب اسلامی امروز در نقطهای هستیم که کسی از آن اسناد تولید شده توسط نهادهای بالادستی تبعیت چندانی ندارد. علت هم این است که تصمیمگیران و سیاستگذاران، دیالکتیک منطقی در فهم این نسل ندارند. سیاستگذار از نسل دهه هشتادی عقب افتاده است. بچه های نسل زد، مهارتهایی مثل زبان، آیتی، سرعت بالا و ... را دارند و از همه مهمتر، این بچهها دارای یک منِ فعال هستند. سیاستگذاری نسل قبل از بالا به پایین بود و سیاستپذیران هم چارهای جز پذیرش نداشتند، چرا که تمام خوراک فکری آنها توسط همین سیاستگذاران تأمین میشد؛ اما نسل جدید احساس نیازی نسبت به سیاستگذاران نمیکنند چرا که گروه مرجع او تغییر کرده و خودش با دوستان و همنسلهای خود، مسائل خود را بر طرف میکنند.
🔸ما برای شناخت تقاضاهای نسل زد، باید پیمایشهای میدانی و ملی داشته باشیم. ما باید از ظرفیتهای فقه اجتماعی در دیالکتیک بین سیاستگذار و نسل زد بهره ببریم.
◀️ضمن اینکه ما در یک جنگ شناختی نیز هستیم. در جنگ شناختی، فرایند ادراک دستکاری میشود. امروز ادراک این نسل از واقعیت جامعه فاصله گرفته است. نتیجه خرابشدن ادراک جامعه و فاصلهگرفتن از واقعیت جامعه، شکاف شناختی است. عوامل معرفتی و غیرمعرفتی متعددی بر ادراک فرد اثرگذارند. فعلاً در مجموع میتوان گفت که مسئله رسانه، نقش پررنگ تری در ساخت ادراک این نسل دارد.
@daghdagheha
📸 قطرنامه؛ خردهروایتهایی از متفاوتترین جامجهانی
این روزها در قطر شاهد اتفاقهایی هستیم که تا حالا در جامجهانی سابقه نداشته. در تصاویر بالا بخشی از این ماجراها را بخوانید.
#قطر۲۰۲۲
@Farsna
@daghdagheha
☑️میل به آشوب؛ چرایی و چگونگی؟
🖊محمد وکیلی
🔸آنتروپی(Entropy) اصطلاحی است در علم فیزیک به عنوان شاخصی برای سنجش «میل به بینظمی» انرژی در محیط؛ اما این اصطلاح محدود به فیزیک نمانده و به عرصه علوم استراتژیک، سیاست و علوم اجتماعی نیز کشیده شده است. برنارد کوهن در کتاب «ژئوپلیتیک نظام جهانی» تلاش میکند از این اصطلاح برای تبیین وضعیت نظام ژئوپلیتیک جهان بهره ببرد. کوهن ضمن برشمردن عوامل انتروپی، معتقد است که هرچه سیستم ژئوپلیتیکی بستهتر، ساکن تر و غیرپویاتر باشد آنتروپی افزایش یافته و جامعه به نابودی تهدید میشود. وضعیت انتروپی در جامعه، وضعیتی است که از یک سو انرژی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تولید و انباشته گردد و از سوی دیگر مسیر تخلیه آن فراهم نگردد. انرژی انباشته اجتماعی راههای مختلفی برای آزاد شدن پیدا خواهد نمود. این راهها تحت تأثیر عوامل مختلف چون عوامل انسانی موثر، امکانات، تکنولوژی و... به صورت مستمر در حال تولید و تغییر خواهند بود. افزایش انتروپی میتواند منجر به تغییرات بنیادین و برگشت ناپذیر در وضعیت جامعه گردد. جامعهای که به طور مداوم در حال تولید انرژی است، نمی تواند در وضعیت «ایستا» باقی بماند و نیازمند وضعیت «تعادل پویا» است.
🔸با این مقدمه، به نظر میرسد دشمنان ایران اسلامی در عرصههای های چهارگانه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تلاش میکنند با استفاده از اقدامات متعددی همچون: ترسیم وضعیت مطلوب و زیبا از سایر جوامع (چه واقعی و چه ساختگی)، القای احساس عقبماندگی، محرومیت، ناکامی و نابرخورداری (چه واقعی و چه ساختگی و القایی)، القای احساس ناامیدی از اصلاح، تغییر و اثرگذاری (چه واقعی و چه القایی)، و همچنین بهرهبرداری حداکثری از ظرفیت بسترهای نوین ارتباطی و تعاملی چون رسانهها، شبکههای اجتماعی جهت تعمیمِ دادهها و تشدید این وضعیت (احساس شکاف عمیق بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و احساس عدم امکان تغییر این وضعیت) و نیز ارایه الگوهای کنش در چنین وضعیتی (که می تواند شدت و شتاب انتروپی را تشدید نماید)، جامعه ایرانی را در وضعیت آنتروپی قرار دهند؛ یعنی وضعیت «میل به آشوب». چنین وضعیتی، «میدان کنش»ی (به تعبیر پیر بوردیو) برای جامعه فراهم میآورد که میتواند تمام کنشها، تحولات و مسیر حرکت جامعه را رقم زده و امکان هرگونه کنشگری بیرون از این فضا را برای افراد جامعه، ناممکن نماید.
🔸تبعات وضعیت انتروپی: تثبیت چنین وضعیتی، از لحاظ اجتماعی تبعات و عوارضی خواهد داشت که می توان نمود و بروز آن را در طی حوادث اخیر مشاهده کرد:
🔸۱. بی هویتی: بی هویتی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ملی: بیهویتی یعنی قطع شدن ارتباط و تعلق با خواستگاههای خود؛ خانواده، جامعه، ملیت، دین و... نتیجه این بیهویتی می تواند احساس آزادی یا رهاشدگی کاذب باشد. (کنشهای ضدملی، ضددینی و ضد فرهنگی عده ای از افراد در اغتشاشات اخیر)
🔸۲. مهاجرت: یعنی جداشدگی از تعلق جغرافیایی و سرزمینی به جامعه خود. مهاجرت سرزمینی می تواند مقدمه سایر مهاجرتها و انفکاک از تعلقات را فراهم آورد. (کنشهای ایرانیان مهاجر در سایر کشورها)
🔸۳. مهاجرت مجازی: در نبود امکان و شرایط مهاجرت فیزیکی، با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی و تسهیل تغییر شبکه تعلق، مهاجرت مجازی رخ میدهد که چه بسا غیرقابل رصدتر، غیرملموستر، برنامهناپذیرتر و در نتیجه خطرناکتر و مسألهسازتر از مهاجرت فیزیکی خواهد بود. (کنشهای انفلوئنسرها، سلیبریتیها، بلاگرها در داخل کشور)
🔸۴. میل به ناسازگاری با جامعه: چنین وضعیتی در حالت انفعال فرهنگی و اجتماعی می تواند به گوشه نشینی و عدم همراهی با جامعه منجر گردد و در وضعیت فعال به شورش و قیام بر علیه خود و دیگری بیانجامد. مسئله ای که دورکیم در تحلیل عوامل و زمینه های ناهنجاری های اجتماعی بدان می پردازد. باید توجه نمود که از فرد گسسته از پیوندهای اجتماعی، هیچ ناهنجاری بعید نیست. (رفتار خشونت بار افرادی که در اغتشاشات اخیر به تخریب و خشونت اجتماعی پرداختند)
🔸با توجه به نکات بالا، میتواند گفت مهمترین راهبرد دشمن در مواجهه با جامعه ایرانی طی چند دهه اخیر، کشاندن جامعه به وضعیت آنتروپی بوده است. وضعیتی که در آن، خود جامعه دست به خودتخریبی میزند و دشمن با کمترین هزینه و دخالت مستقیم، به اهداف خود میرسد. در چنین وضعیتی انرژی متراکم جامعه بیش از آنکه معطوف به بیرون از خود باشد، درگیر خود خواهد بود.
@rohaniyatemrooz_ir
@daghdagheha
💠 فروپاشی نخبگانی با خیزش اجتماعی.
🌐 بازنشر سخنرانی استاد پارسانیا در نشست تحلیل جامعه شناختی آخرین وضعیت انقلاب اسلامی با تأکید بر وقایع اخیر/ 14 تیر 1397
🔹 پارسانیا بحث خود را با موضوع فروپاشی حوزه نخبگانی سیاسی و بازآفرینی و خیزش حوزه اجتماعی مطرح کرد. او از دو شکاف اجتماعی در سه دهه اخیر یاد کرد. یکی از این دو شکاف مربوط به فاصله بین نخبگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی کشور با حوزه عمومی و مردم است و شکاف دیگر مربوط به فاصله بین نخبگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی با یکدیگر است. به نظر پارسانیا هر کدام از این دو شکاف در دورههای هشتساله یا ده ساله خود را نشان دادهاند، هر چند که اغلب تفسیر درستی از آنها نشده است.
🔹 او درباره انشقاق بین حوزه اجتماعی و عمومی با نخبگان سیاسی گفت: در دوران جنگ شاهد فاصلهای کمتر بین این دو حوزه هستیم نخستین انشقاق در این حوزه در سال 71 در اعتراضاتی شکل گرفت که از کوی طلاب مشهد آغاز شد و سپس این انشقاق به ترتیب در سه دوره هشت ساله یعنی در سه مقطع انتخابات 76، 84 و 92 خود را نشان داد. در این سه مقطع، مردم اعتراض خود را به نخبگان سیاسی و الگوی مدیریتی واحد آنها، نشان دادند.
🔹 شکاف دوّم، مربوط به نزاع بین نخبگان سیاسی با یکدیگر است. این شکاف، در مقاطعی غیر از انتخابات، یعنی در حوادث سال 78 و 88 خود را نشان داد. حادثه سال78 از نوع حوادث مقاطع انتخابات نبود؛ یعنی حادثهای عمومی و فراگیر نبود. این حادثه مربوط به تهران، آنهم در میانه شهر از کوی دانشگاه تا خیابان انقلاب بود. حادثه کاملاً نخبگانی و سیاسی بود و کانون فرماندهی آن، برخی از معاونتهای دولت و یا وزارت علوم بودند و هدف آن نیز عبور از خیابان جمهوری بود. حادثه سال88 نیز حادثهای مربوط به شهرهای بزرگ و بیشتر مربوط به بالای شهر تهران بود و طرفهای این حادثه اینبار، سران و محورهای اصلی مدیریت کشور و نخبگان سیاسی بودند.
🔹 نخبگان سیاسی، اغلب به رقابتهای مربوط به خود نظر داشتهاند و مسائل روزمره زندگی مردم ما کمتر مسأله آنها بوده است. آنها متأسفانه هیچگاه قرائت درستی از مقاومتهای عمومی مردم در انتخاباتهای مکرر نکردهاند و مقاومت مردم نسبت به الگوهای مدیریتی خودشان را هزینه رقابتهای سیاسیشان کردهاند.
🔹 پارسانیا، حوادث جاری جامعه را با نوع حوادث سال 78 و 88 متفاوت دانست و گفت: این حادثه مربوط حوزه نخبگانی کشور نیست و به حوزه عمومی جامعه بازمیگردد. این حادثه مطالبه عمومی جامعه جامعه از الگوهای مدیریت ثابت و مستمری است که نزاعهای سیاسی نخبگانی نیز کمتر در آن تأثیرگذار بوده و هست.
🔹 پارسانیا در بخش دوم صحبت خود به علّت ناکارآمدی مدیریتی کشور پرداخت و این امر را ناشی از بیتوجهی مدیران به تفاوت دو عرصه سیاستگذاری و خطمشیگذاری دانست و بر این نکته تأکید کرد که قانون اساسی به گونهای است که اجازه استقرار سیاستگذاری را به هیچیک از قوا نمیدهد و حال آن که مدیران کشور رقابتهای قبیلهای خود را اغلب با ادبیات سیاستگذارانه توجیه کرده و از این افق به چالش با یکدیگر میپردازند. بهزعم او نتیجه طبیعی این وضعیت، غفلت از خطمشیگذاری و تدوین و اجرای سیاستهای اجرایی (و نه سیاستهای کلان) در عرصه مدیریت و غفلت از مسائل جاری مردم است.
🔹 پارسانیا از نمونههای متعددی یاد کرد که بیتوجهی مدیران قوای مختلف را نسبت به خطمشیگذاری و دخالتهای غیرقانونی و ناروای آنان را در عرصه سیاستگذاری نشان میدهد.
🔹 این مدل از مدیریت، آسیب واقعی و عینی خود را در حوزه عمومی وارد میسازد و ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حوزه عمومی را تخریب می کند و اینک خیزش عمومی مردم، این مدل از مدیریت اجتماعی را در معرض فروپاشی قرار میدهد و فرصت مناسبی را برای تغییر و تحول بنیادین آن که به گونهای رسوبکرده و سخت و درعینحال فرتوت است، ایجاد میکند.
#نقد_فرهنگی
#سیاستگذاری
#جامعه
#نخبگان
@hparsania
@daghdagheha
💠سطوح هویت
(تأملی دوباره در نسبت میان هویت و پدیدههای اجتماعی)
🔹حضور تیم فوتبال جمهوری اسلامي ايران در مسابقات فوتبال جام جهانی قطر، ثمرات زیادی برای آینده ایران داشت که یکی از آنها گفتگو درباب #هویت_ایرانی و نقش فوتبال در هویت یابی انسان ایرانی بود. بخصوص پس از واگذاری نتیجه در مسابقه آخر برخی در این نسبت تردید کردند و به نقد دیدگاههای مدعی نسبت میان هویت و فوتبال پرداختند.
🔸اما نکته مهم در این نقد عدم توجه به سطوح فرهنگ و هویت است و چنین تلقی شده است که هویت فقط یک لایه و سطح دارد و فقط از همان سطح به تحلیل نسبت میان هویت با پدیدههای اجتماعی پرداخته میشود.
🔹در حالی که در یک تحلیل فلسفی - جامعهشناختی برای هویت حداقل سه لایه و سطح متصور است:
۱. لایهی ساخت هویت؛
۲. لایهس ظهورات ارزشی و مولفههای هنجاری هویت؛
۳. لایهی هویتیابی و فهم هویتی از پدیدههای اجتماعی؛
♦️ ۱. لایه ساخت هویت
هویت مانند هر امر انسانی و پدیده اجتماعی، مقولهای ساختنی و اکتسابی است و به مرور زمان توسط نسلهای به هم پیوسته ایجاد میشود و تعین پیدا میکند. آنچه زیر ساخت هویت را تشکیل میدهد و موجب تمایزبخشی به افراد یا جوامع میشد معانی مستقر در جان آدمی و باورهای پذیرفته (ایمان) شده است که شاکلهی شخصیتی افراد و قلمرو وجودی او را میسازد که ثبات شخصیتی و پویایی رفتاری را اقتضا دارد. حکمت و فلسفه، الهیات و جهانبینی تعین بخش به این لایه از هویت افراد و فرهنگ جامعه است.
♦️ ۲. لایهی ظهورات ارزشی و مولفههای هنجاری هویت
پس از شکل گیری شاکله هویت فرد و فرهنگی جامعه، یک سلسله آرمانهای فکری و ارزشهای رفتاری ظاهر میشود که میتواند تعین بخش کنشهای انسان و ساختارهای اجتماعی باشد. اگر این ارزشها به ملکات نفسانی و رویههای جاری و ساری تبدیل شود و بدین طریق هنجارهای اخلاقی و قانونی ساخته میشود. بنابراین هر هویتی نوعی از ارزشها و هنجارهای اخلاقی و رفتاری را اقتضا میکند.
♦️ ۳. لایهی هویتیابی و فهم هویتی از پدیدههای اجتماعی
پس از آنکه شاکلهی شخصیتی شکل گرفت و ارزشها و هنجارهای هویتی آشکار شد انسان جوینده هویت هر پدیده اجتماعی را از این منظر مینگرد و نسبت آن را با هویتها و تمایزهای خود جستجو میکند. انسان هویت یاب، پدیدهها را به دو دسته تقسیم میکند. پدیدههای هویتی و پدیدههای خنثی و غیر هویتی. پدیدههای هویتی، پدیدههایی هستند که از امکانهای مختلف برای هویتیابی و تمایزگذاری برخوردار است و کنشگر از طریق آن میتواند ارزشها و هنجارهای خود را به فعلیت برساند و توانمندیها و تمایزات و برتریهای خود را به رخ دیگران بکشاند.
🔹نکته پایانی
نسبت هویت با پدیدههای اجتماعی همچون فوتبال برای انسان ایرانی در سطح و لایه سوم مطرح میشوند و فوتبال به عنوان یک ظرف دارای امکانهای متنوع برای هویتیابی و تمایزگذاری از اهمیت و اعتبار برخوردار میشود تا انسان ایرانی بتواند بخشی از استعداد و ظرفیت جهانی خود را به رخ جهانیان بکشاند.
#هویت
@daghdagheha
30.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مدرسهای عجیب با معماری مدرن در محرومترین نقطه کشور
🔹در سالهای اخیر، خیرین بسیاری در مناطق جنوبی کشور مدرسه سازی کرده اند، اما بسیاری از آنها نیازهای کودکان و اهالی منطقه را در نظر نگرفته اند.
🔹در فرایند ساخت مدرسه "جدگال" در روستای سیدبار، کارهایی انجام شد که باعث شد اهالی روستا و به خصوص بچهها دوستش داشته باشند و نسبت به آن احساس تعلق خاطر کنند.
🔹مدرسه "جدگال" به فینال بزرگترین جایزه معماری دنیا راه یافت، چرا که یک تیم توانست نیاز مردم منطقه را به درستی تشخیص دهد.
🔺نهضت اجتماعی تحول تعلیم و تربیت ایران
💠یک نمونه جالب از مواجهه سیاستگذارانه با یک مسئله عینی
🔸بخش اول
◾️مواجهه با تغییر روند نامگذاری در کشور
✍️حجت الاسلام علی محمدی
🔹در تاریخ 1399/3/21 دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نامه ای می نویسد به جناب آقای حمید درخشان نیا؛ ریاست سازمان ثبت احوال کشور و ضمن تأکید بر اهمیت دینی و ملی«نام نیکو» برای فرزندان و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن، به تغییر و تحولات وسیعی در نامگذاری فرزندان واکنش نشان می دهد.
آقای سعیدرضا عاملی در این نامه درخواست میکند که سازمان ثبت احوال گزارشی جامع از وضعیت نامگذاری در کشور به تفکیک قومیتها یا شرح علل و عوامل بروز این وضعیت به همراه راهبردها و نقطه نظرات در ظرف مدت یکماه! ارایه دهد.
🔹یک ماه و هشت روز بعد، سازمان ثبت احوال یک نامه 3 صفحهای با پیوستی 5 صفحهای را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال می کند.
در این نامه سازمان ثبت احوال به تمهیدات خود در مقابله با نامهای نامفهوم، مغایر با کرامت انسانی و نیز نام های خارجی و بیگانه، با تشکیل «کمیته مشورتی نام سازمان» می پردازد .
در پیوست نیز به چالشهای موجود نامگذاری و عوامل شیوع آن می پردازد. در این پیوست عوامل زیر به برشمرده شده است:
1ـ فعالیت گسترده دهها وب سایت وشبکههای اجتماعی و نرم افزارهای انتخاب و معرف نام
2ـ تأثیر سریالها و فیلمها مورد توجه عموم مرد در منفور شدن نام «تقی» و یا محبوب شدن نامهای «بهتاش»، «ستایش» و «کیان»و «باران» و ..
3ـ محدودیت فرهنگی استفاده از نامهای تکراری بین اعضای فامیل سببی و نسبی که منجر به جستجو برای پیدا کردن اسامی خاص، نامتعارف شده است.
4ـ تمایل به داشتن اسمهای هم آوا و محدودیت این ویژگی در اسامی مذهبی
5ـ تغییر زیباشناسی مردم از برخی اسامی مانند «جعفر»، «تقی»، «نقی»، «خدیجه»، «عبدالله»، «نرجس»، «کلثوم»، «صغری»، متأثر از خوارک رسانه ها به خصوص فضای مجازی، ماهواره ها و صدا و سیما
🔹تبصره: همجنان نامهایی مانند محمد»، «فاطمه»، «زهرا» و «علی» در صدر انتخاب نام در هر سال قرار دارند...
6ـ مهمترین چالش، جدی نگرفتن پالایش و غربالگری در بانک نام اسامی سازمان ثبت احوال است!
🔹همچنین قابل توجه است که رشد اسامی ترکی در استانهای آذربایجان و همچنین اسامی کردی در کردستان، متأثر از برنامه های ماهواره بیش از 100 درصد است!
🔹در پایان پیوست، پیشنهاداتی ارائه می شود:
1ـ تشکیل «کمیته عالی نام»
2ـ آسیب شناسی دقیق این چالش در شورای عالی انقلاب فرهنگی و تعیین تکلیف دستگاه های مختلف
3ـ تا قبل از این کار کارشناسی دقیق:
ـ صدا و سیما در انتخاب نامها دقت بیشتری کند و برای نقشهای بد، اسامی معصومین ع را نگذارد.
ـ وزارت ارشاد بر نامگذاریها در فیملها و رمانها و داستانها و کتابهای مرتبط نظارت کند و توبیخ و تشویق بگذارد.
ـ سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات به مبلغین اعزامی بگویند که فرهنگ سازی کنند.
🔰در تاریخ 1399/7/7 آقای محمد آقاسی دبیر ستاد فرهنگ شورای عالی انقلاب فرهنگی نامهای خطاب به دبیر شورا آقای عاملی میزند و «برگ سیاستیِ» عرصه نامگذاری را تا تدوین کامل سیاستهای نامگذاری، ارائه میدهد.
جالب ماجرا اینجاست که در مقام تبیین مسئلهی این گزارش، شورای عالی توجه می دهد که کاهش تمایل به اسامی عربی و افزایش تمایل به اسامی ایرانی و غربی ناشی از عواملی مانند «تسهیل در ارتباطات بین فرهنگی»، «تغییر ارزشی جامعه»، «میزان اعتقادات مذهبی و گرایشات ملی مذهبی و نوگرایی خانواده ها»، «گرایش به فردگرایی و انتخاب نامهای منحصر به فرد»، «تحولات سیاسی»، «استفاده از برنامهها وسریالهای ماهوارهای و سریالهای تلویزیون ملی» و «آگاهی والدین از ریشه معنای نام» است، ولی در بخش پایانی پیشنهادها سیاستی، به تقلیلانه ترین وجه عمل می کند و چهار سیاست را پیشنهاد می کند:
1ـ رضد تحولات به صورت دوره 3 تا 5 ساله و گزارش به شورای عالی انقلاب فرهنگی
2ـ تدوین فرهنگ جامع نامها
3ـ گنجاندن سوالات مرتبط به نامگذاری کودکان در بیسمایشها ی ملی
4ـ الزام صدا و سیما در شخصیت پردازی های همدلانه بین نامهای اسلامی و بومی ایرانی و جهتدهی نام شخصیتهای منفی فیلمها به سمت نامهای خنثی.
🔻ادامه دارد ...
#شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی
#نقد_سازمان_فرهنگی
@daghdagheha
💠یک نمونه جالب از مواجهه سیاستگذارانه با یک مسئله عینی
🔸بخش دوم
◾️مواجهه با تغییر روند نامگذاری در کشور
✍️حجت الاسلام علی محمدی
🔰الحمدلله بعد از یکسال پیش نویس مصوبه نهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر شده است. در ماده 2 که بخش تعیین وظائف دستگاه هاست آمده:
1ـ سازمان ثبت احوال، طراحی و راه اندازی سامانه هوشمند مجع و تعامل خدمات مشاوره نامگذاری بزند. شناسایی و ترویج نامهای جدید و جذاب کند و همچنین ارائه گزارش توصیفی و تحلیلی از وضعیت نامگذاری هر دوسال یکبار بدهد.
2ـ وزارت فرهنگ وارشاد؛ شناسایی، توصیف و تبیین ترجیحات خانواده بر اساس پیمایشهای ملی واستانی کند.
3ـ فرهنگستان زبان ادب فارسی؛ تشکیل کارگروه «نام گزینی» کند.
4ـ سازمان صدا و سیما؛ ارتقای نگرش عمومی به اهمیت نامگذاری، استفاده از ظرفیت برنامه های جذاب برای ترویج نامهای مذهبی شاخص و همچنین تبلیغ رایگان سامانه هوشمند سازمان ثبت احوال کند.
5ـ وزرات آموزش و پرورش؛ استفاده از ظرفیت کتب درسی در ترویج نامهای مذهبی شاخص و همچنین طراحی و اجرای برنامه های تشویقی نامهای خاص مذهبی نماید.
6ـ وزرات بهداشت درمان و آ»وزش پزشکی؛ نصب و بخش تبلیغات سامانه نامگذاری در تمایم مراکز سلامت درمانی نماید.
🔹بله؛ همین..
در برگ سیاستی شورای عالی، از 7 ـ 8 عامل تغییر رویه نامگذاری در کشور، لااقل 6 مورد آن ناشی از «تغییر روابط اجتماعی» و «بسترهای تعاملات جمعی» بود که منتهی می گشت به گرایش خانواده ها برای گذاشتن نامهای منحصر به فرد ایرانی و غربی و البته در استانهای ترک نشین و کردنشین، اسامی قومیتی وارداتی، ولی کل ایده شورای عالی انقلاب فرهنگی برای مهار این سیل عظیم دو محور دارد:👇😐
1ـ با سامانه هوشمند نامگذاری سازمان ثبت احوال، جلوی نامگذاری های غیرپسندیده را می گیرد.
2ـ همچنین با تبلیغات صدا و سیما و وزرات ارشادی و مدرسه ای، اسامی مذهبی شاخص را ترویج می کند.
به قول معروف «کوه، موش زاییده»
#شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی
#نقد_سازمان_فرهنگی
@daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ماهیت انتشار اخبار و سیاست های شبکههای فارسی زبان معاند را بشناسید..!
@daghdagheha