eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
447 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین....
مشاهده در ایتا
دانلود
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟ 🖋عبدالله شهبازی(تاریخ نگار) ◀️قسمت اول 🔸واژه «روحانیت»، به معنای رایج امروزین که به یک گروه اجتماعی معیّن اطلاق می‌شود، جدید است و در زبان فارسی سابقه طولانی ندارد. 🔸از گذشته دور در زبان فارسی واژه «روحانیت»، به معنایی که از «معنویت» می‌فهمیم، کاربرد داشت. برای مثال، در سده هفتم هجری، نجم‌الدین رازی در مرصاد العباد از کسانی سخن گفت که «تخم روحانیت را پرورش داده‌اند و به کمال مرتبه خود رسانیده‌اند.» (نجم‌الدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵، صص ۳۵۲-۳۵۳) 🔸تا آنجا که جستجو کرده‌ام سابقه اولین کاربرد واژه «روحانی»، به معنای «عالِم دینی»، به مکاتبات میرزا فتحعلی آخوندوف (آخوندزاده) می‌رسد و او نخستین کسی است که این واژه را به مفهوم امروزین ما به کار برده است. 🔸آخوندزاده در نامه رمضان ۱۲۸۷/ دسامبر ۱۸۷۰ به میرزا یوسف خان مستشارالدوله، که در این زمان مشاور میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار)، وزیر عدلیه، بود، واژه «علمای روحانیه» را به کار برده و به او توصیه کرده: «امر مرافعه را در هر صفحه[ای] از صفحات ایران بالکلیه از دست علمای روحانیه بازگرفته، جمیع محکمه‌های امور مرافعه را وابسته به وزارت عدلیه نموده باشید که بعد از این علمای روحانیه هرگز به امور مرافعه مداخله نکنند. تنها امور دینیه، از قبیل نماز و روزه و وعظ و پیشنمازی و نکاح و طلاق و دفن اموات و امثال ذلک در دست علمای روحانیه بماند، مثل علمای روحانیه دول یوروپا.» (حمید محمدزاده و حمید آراسلی، میرزا فتحعلی آخوندوف: الفبای جدید و مکتوبات، باکو: نشریات فرهنگستان علوم جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان، ۱۹۶۳، ص ۱۹۹) 🔸در ژانویه ۱۸۷۶ میرزا فتحعلی آخوندزاده از مانکجی لیمجی هاتریا، نماینده پارسیان هند و سرپرست زرتشتیان ایران، پرسید: «در همان مذهب که خود شما پیرو آنید عالِم یعنی روحانی چه لقب دارد؟ لقبش موبد است یا مُغ است یا چیز دیگر است؟» (همان مأخد، ص ۳۳۷) 🔸مانکجی مقیم تهران در پاسخ ۲۵ آوریل ۱۸۷۶ به آخوندزاده درباره «عالِم روحانی» پارسیان [زرتشتیان] هند به روش ایرانیان آن زمان تعبیر «مجتهد» را به کار برد و نوشت: «جناب دستور پشوتن‌جی بهرام‌جی که حال مجتهد بزرگ است» و افزود: «عالِم روحانی را موبد و دستور می‌گویند.» (همان مأخذ، صص ۴۲۹-۴۳۰) 🔸میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف) در ۱۲ ژوئیه ۱۸۱۲ در نوخا به دنیا آمد که در آن زمان جزو ایران بود و در سال بعد (۱۸۱۳) با معاهده گلستان از ایران جدا و به روسیه تزاری منضم شد (شکی کنونی در جمهوری آذربایجان). آخوندوف کارمند نظامی شاغل در دستگاه نایب‌السلطنه تزار روسیه در قفقاز بود که مقر آن در تفلیس قرار داشت و درواقع تفلیس پایتخت شرقی روسیه تزاری بشمار می‌رفت. آخوندزاده در سال ۱۸۷۳ به درجه کلنلی ارتقاء یافت و در ۹ مارس ۱۸۷۸ در تفلیس درگذشت. H. Algar, “ĀḴŪNDZĀDA,” Encyclopædia Iranica, I/7, pp. 735-740 🔸معادل «روحانی» برای «عالم دینی» تا زمان مشروطه رواج نیافت. سرآغاز کاربرد تدریجی واژه «روحانی»، به معنای عالم دینی، از مطبوعات دوران مشروطه و سپس دوران پهلوی است تا زمانی که تداول عام یافت. 🔸در مجلس اول مشروطه، که انتخاب نمایندگان بر اساس صنوف بود، نام «صنف روحانیت» مطرح نبود و بجز «علما»، به معنی مجتهدان سرشناس روز که ناظر بر مجلس بودند، دو صنف «طلاب» و «وعاظ» هر یک در مجلس دارای نمایندگان خود بودند؛‌ یعنی دو گروه اجتماعی که بعدها ذیل مفهوم عام «روحانیت» جای گرفتند. در «نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی»، که در ۱۹ رجب ۱۳۲۴ ق. به صحه مظفرالدین شاه رسید، صنوف زیر حق رأی دادن و انتخاب نماینده داشتند: «شاهزادگان و قاجاریه، علما و طلاب، اعیان و اشراف، تجار و ملاکین، فلاحین و اصناف». (روزنامه مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره اول، ص ۶) 🔸در قانون لباس متحدالشکل نیز، که در ۶ دی ۱٣٠٧ به تصویب مجلس شورای ملی رسید، واژه «روحانیون» تنها برای علمای دینی غیرمسلمان به کار رفته است. طبق این قانون هشت گروه از شمول قانون فوق مستثنی بودند: «۱- مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشته باشند؛ ۲- مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهده امتحان معینه؛ ۳- مفتیان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت اجازه فتوی داشته باشند؛ ۴- پیشنمازان دارای محراب؛ ۵- محدثین که از طرف دو نفر مجتهدین مجاز اجازه روایت داشته باشند؛ ۶- طلاب مشتغلین به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآیند؛ ۷- مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی؛ ۸- روحانیون ایرانیان غیر مسلم.» (وبسایت مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی) -به نقل از کانال نویسنده 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠واژه «روحانیت» به معنای امروزی از چه زمانی و از کجا به زبان فارسی راه یافت؟ 🖋عبدالله شهبازی(تاریخ‌دان و تاریخ‌نگار) ↩قسمت دوم 🔸واژه «روحانیت» به معنای جدید از کدام زبان به فارسی راه یافته است؟ 🔸در فرانسوی به روحانیت «کلرژی» Clergé می‌گویند و در انگلیسی نیز «کلرجی» Clergy. این واژه تداوم واژه لاتین کلریکاتوس است به معنی آدم باسواد یا «ملا» که خود از واژه یونانی کلریکوس اخذ شده. 🔸واژه دیگر «پریست» Priest انگلیسی و Prêtre فرانسوی است. منشاء این واژه «پرسبیتر» لاتین و «پرسبیتروس» یونانی است به معنای «بزرگ». 🔸واژه «پاستور» (کشیش) در انگلیسی Pastor و فرانسوی Pasteur نیز به معنی «چوپان» و «شبان» است. بنابراین «روحانیت» از فرانسوی و انگلیسی به فارسی راه نیافته. 🔸در آلمانی به «روحانی» گایست لیشه Geistliche می‌گویند در مقابل ولت لیشه Weltliche به معنی زمینی و دنیوی و غیرروحانی یا همان «سکولار». 🔸و در روسی به «روحانی» (عالم دینی) دوخاوِینتسوا Духовенство می‌گویند از ریشه дух (دوخ) به معنی «روح» که به همان معنای «روحانی» (غیرزمینی) آلمانی است. 🔸با توجه به غلبه فرهنگ آلمانی بر روسیه از زمان پطر اول (کبیر)، و سپس حکومت خاندان آلمانی هُلشتاین- گوتورپ بر روسیه پس از فوت ملکه الیزابت روسیه (دختر پطر اول) با نام سنتی پیشین (خاندان رومانوف)، از ۱۷۶۱ میلادی تا انقلاب ۱۹۱۷، باید واژه «دوخاوِیِنتسوا» (روحانی) بعنوان معادل روسی «گایست لیشه» آلمانی رایج شده باشد. ♦️می‌توان نتیجه گرفت که میرزا فتحعلی آخوندزاده واژه روسی «دوخاوِینتسوا» را ترجمه تحت‌اللفظی کرده و عین آن را (روحانی)، نه معادل مرسوم آن در فارسی را، به کار برده است. با تشکر از جناب آقای رضا نساجی که با راهنمایی ایشان دانستم واژه «روحانیت» منشاء آلمانی دارد. -به نقل از کانال نویسنده 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠هم‌اندیشی اصحاب علوم انسانی اسلامی در باب جهان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی 🔸با حضور اساتید عرصه علوم انسانی 🔸قم/ دانشگاه باقرالعوم(ع) / چهارشنبه 16 بهمن و یک‌شنبه 20 بهمن ماه 98 🔻🔻🔻🔻 @saraeer @daghdagheha
💠حاج قاسم سلیمانی و امکان تکوین مرزهای نوین انسانی 🖋دکتر مهدی سلطانی / استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع): 🔸انسان بنا به محدودیت هایی که دارد، زندگی خویش را با مرزهایی مشخص و متعین می سازد، هر چند این مرزها در زندگی امروزه بسیار در تغییر و سیلان است. به خاطر همین دلیل است که مساله امروز انسان، هویت است، چون که مرزهای خود را مدام تغییر می دهد و نحوه ی توضیح خویش را در امکان هایی که با آن مواجهه دارد، به صورت مکرر، بازتعریف می کند. زندگی انسانی به دلیل آنکه ابعاد بسیار متنوعی دارد، در هر یک از این ساحت ها و ابعاد، مرزهایی را برای خویش به وجود آورده است. برای مثال، در ساحت اقتصادی، اجتماعی، خانواده و حتی در ساحت درونی انسان. این مرزها، به واسطه توضیحات مختلفی است که انسان برای خویش در این ساحت ها داشته و دارد. 🔸شهادت حاج قاسم نیز از جمله مسائل بسیار مهم امروز انسان ایرانی و شاید برای انسان های دیگرنیز باشد، که به صورت حادثه ای ناگهانی، مرزهای فهم و بازتوضیح این انسان را به چالش کشید. شهادت ایشان موجب شد تا نسبت های مختلف زندگی انسان و مرزهایی که برای آنها تفسیر و تعریف کرده است، به هم بریزد و آن ضرورتی که در آن حضور داشت، شکسته شود و در موقعیت امکانی برای بازتعریف جدید برآید. 🔸این مساله بدین خاطر اتفاق می افتد که شهادت ایشان، مثل صاعقه ای برای انسان ایرانی، همه ی ضرورت های موجود را برایش ویران کرد. در این ویرانی ضرورت ها، انسان ها به تأمل واداشته می شوند تا در شرایط امکانی خویش، به تعیین مرزهای جدید خود روی آورند و بازتعریف جدیدی از هویت خویش ارائه دهند و به نظم یافتگی نوینی دست یابند. 🔸برخی تلاش کردند تا از حادثه ای مثل سقوط هواپیمای اوکراینی، به صورت محافظه کارانه، انسان ایرانی را به مرزهای تعیین شده قبل برگردانند، ولی باید توجه داشته باشند، که مرزهای پیشین ویران شده است، و در بازتعریف به همان انسان پیش از شهادت برنخواهیم گشت، چون که این انسان کنونی، در حیرت یافتگی شهادت، در موقعیتی قرار گرفته است که تلاش دارد تا بازتعریف جدیدی از خویش طرح کند. هر چند این حیرت برای هر انسان ایرانی یکسان نبوده و برای هر شخصی به صورت های مختلف و در یک وزان تشکیکی قرار داشته است. از این رو، هر مقدار که این حیرت در بالاترین حد وجودی، تکوین یافته باشد، میزان تخریب و ویران سازی مرزهای مستقر بیشتر خواهد بود. لذا تحولات انسان ها نیز متنوع خواهد بود و در همه به یکسان نخواهد بود. 🔸صدرالمتالهین در تعریف فلسفه اظهار می دارد که فلسفه، توضیح نحوه تکوین انسان است. چنانچه انسان را مثل صدرا نوع متوسط بدانیم، باید ببینیم که در این بازتعریف از مرزهای جدید انسانی، چه نحوه نوع اخیر از انسان ایرانی در حال وقوع خواهد بود. 🔸سوالهای دیگری نیز در اینجا قابل طرح است، اینکه این نوع اخیر جدید از انسان در حال زایش، چه نسبتی با انسان قبل از شهادت دارد؟ مرزهای جدید این انسان در ساحت های مختلف چگونه است؟ یعنی بازتعریف آن به چه نحو خواهد بود؟ 🔸البته باید توجه داشته باشیم که نوع اخیر به واسطه حرکت جوهری انسان رقم می خورد، حرکت جوهری نیز به وسیله نظر و عمل انسان تکوین می یابد، رصد و بازتوضیح این نحوه نوع اخیر، وابسته به این امر است که ببینیم که در ساحت های نظر و عمل این انسان، چه نحوه تغییراتی در حال تکوین است. 🔸از سویی نیز باید توجه داشت که این بازتعریف برای انسان ایرانی، در تعریف و توضیحاتی خواهد بود که از حاج قاسم سلیمانی برای وی شکل خواهد گرفت، به این دلیل که، همان طور که گفته شد، این امر به واسطه شهادت ایشان رقم خورده است، نحوه ی توضیح آنها از حاج قاسم نیز در تکوین نظر و عمل این انسان نقش حیاتی خواهد داشت. 🔸چنانچه حاج قاسم امر لاهوتی دست ناپذیر تعریف شود، موجب سرخوردگی انسان ایرانی خواهد شد، چون امکان الگوگیری از ایشان ممتنع خواهد شد، و اگر به تمامه دسترس پذیر باشد، وجه های غیبی ایشان به محاق خواهد رفت، لذا بایستی توضیحاتی منطقی از ایشان با درنظر گرفتن این دو وجه صورت گیرد تا در راستای الگوگیری شایسته برای انسان ایرانی ممکن شود. در تصویرسازی از حاج قاسم نباید شتاب زده عمل کرد و نه فرصت سوزی. 🔸این الگوگیری انسان ایرانی در وضعیت اکنونی، به واسطه تغییراتی که در عمل اجتماعی وی صورت می گیرد، در فاصله زمانی خاص خود، واقعیت اجتماعی ایران؛ یعنی ساختارهای فرهنگی – اجتماعی – اقتصادی – سیاسی، را مبتلا به واسازی و ساخت شکنی خواهد نمود. لذا در آینده نزدیک، شاهد ساخت شکنی هایی در ساحت های مختلف واقعیت اجتماعی ایران خواهیم بود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠فلسفه کنونی (مسلمانان) توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد 🖋بخشی از یادداشت محمدتقی سبحانی خطاب به اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی 🔸۱.بازبینی در مفاهیم پایه فلسفه موجود که در قالب‌های تنگِ ترم‌های کهنِ گرفتار آمده و قدرت تبیین پدیدارهای نوین و دستاوردهای نوآمد بشری را ندارد، یک بایسته اساسی است. همان‌گونه که مفاهیم جوهر و عرض، قوه و فعل، هیولی و صورت، دیگر توان تبیین‌گری خود را از دست داده‌اند، باید با دوگانه‌هائی چون وجود و ماهیت، مادی و مجرد، و ذهنی و خارجی نیز وداع کرد. فیلسوفان اسلامی چندی است که با فروگذاری طبیعیات ارسطوئی و هیئت بطلمیوسی، بدین سو رفته‌اند که افتخار پاسبانی بارگاه مابعدالطبیعه را بر سایر شاخه‌های حکمت نظری و عملی ترجیح دهند، غافل از آن که بنیادهای مفهومی این متافیزیک همچنان بر انگاره‌های فیزیک‌ کهن و روان‌شناسی پیشاتجربی استوار شده و از نظام معنائی وحی اسلامی، کمترین بهره‌مندی را داشته است. 🔸۲.برون آمدن از تنگنای روش‌ قیاسی و برهان اصطلاحی و پذیرش رویکردهای تلفیقی و ترکیبی یک ضرورت انکار ناپذیر روش‌شناختی است. واقعیت فلسفه اسلامی در دوره‌های گوناگون خود به خوبی گواه بزرگی است که ادعای یقین‌پروری فیلسوفان-آن هم از تبار «یقین خاص» و‌مضاعف- آرزوئی بیش نیست و ارّابه فلسفه در گذشته نیز با اسب‌های گونه‌گون و نوبه‌نو به راه‌های پر پیچ و خمِ اندیشه‌ورزی تاخته است. این پرسش که مقدمات برهان در سنت منطقی ارسطوئیان، چگونه به تجربه و تواتر در کنار اولیات و حدسیات ارج می‌گذاشت، می تواند مدخلی برای بازاندیشی در کار فروبسته فلسفه کنونی ما باشد. حکمت متعالیه با آن که در ادعا بر تلفیق روش‌های عقلانی و وحیانی هر دو تاکید داشت، اما در عمل همچنان بر مدار روش‌ فلسفه‌های پیشااسلامی می چرخد. 🔸۳. دستگاه معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی، پر‌آسیب‌ترین بخش این منظومه معرفتی است و تلقی‌های تَنگ و تُنک‌مایه یونانی و اسکندرانی بر روح نظریه معرفتِ فیلسوفان سخت سایه‌ انداخته است. بر آگاهان پوشیده نیست که این باب معرفت‌ که همچنان بر پاشنه عین-ذهن و لولای انتزاع و تجرید و دستگیره مقولات و مفاهیم ماهوی می‌چرخد، حتی پاسخگوی مبانی حکمت متعالیه در اصالت و تشکیک خاصی وجود نیست و قصه پیچ در پیچ معرفت بشری را به درستی روایت نمی کند. 🔸۴.فلسفه اسلامی در هویت خویش دچار یک بحران اساسی است و باید پیش و بیش از هر چیز به جایگاه خود در درختواره دانش‌های موجود اندیشه کند. متافیزیک در دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی در عصر ارسطو و شاید تا دوران میانه، از جایگاه و مرتبتی برخوردار بود که هم‌اینک در میانه علوم اسلامی و‌ نیز در پهنای علوم‌ انسانی چنان مقام و موقعیتی ندارد. فلسفه اسلامی باید نسبت خود را با دانش‌های فرازین و فرودین کنونی روشن سازد و به وضوح بدین پرسش پاسخ گوید که در عصر جدید به دنبال برآوردن کدامین حاجت از حاجت‌های بشری است. به نظر می رسد که تا این پرسش، پاسخ مناسب نیابد، از مساهمت حکمت در تحول علوم انسانی و اسلامی به روشنی و راستی نمی توان سخن گفت. 🔸۵. و در نهایت، فلسفه باید گره‌گشای مسئله‌ها و معضله‌های فکری بشر و به ویژه پاسخ‌گوی نیازهای واقعی انسان و جامعه معاصر باشد. فلسفه کنونی ما نه تنها -چنان که بایسته و شایسته است- توان درک پیچیدگی‌های دنیای مدرن را ندارد بلکه حتی در پاسخگوئی به مهم‌ترین پرسش‌های اساسی بشر در تاریخ هم ناکام‌ می‌نماید. در جای دیگر گفته‌ام که برخلاف انگاره نخستینِ حکمت‌باوران ما، این فلسفه با جبرانگاری، ایدآلیسم، فردگرائی و کلی نگری، ثبات‌گرائی(ایستمندی) و نسبیت اخلاقی بیشتر سازگار است تا آزادی‌اندیشی، مسئولیت‌آفرینی، رئالیسم، کل‌نگری، تکامل‌گرائی و اخلاق‌باوری. 🔸این پرسش‌ها اگر برای دوستان مجمع عالی حکمت بسی گران و باورناپذیر است، اما چه باک؛ چرا که این بنا را برای آن ساخته‌اند که به همین سوالات سهمگین پاسخ دهد و نه آن که به خوانش مکرر یافته‌های پیشینیان و لوازم گفته‌های گذشتگان بپردازد. اگر فلسفه اسلامی در هر چند قرن، و در نقطه‌های عطف تاریخ مسلمین، یک مکتب تازه پدید آورده است، پس بگذارید که در این دوره جدید و در عصر نهضت نوین شیعه نیز شاهد شکل‌گیری و باروری مدرسه جدیدی در فلسفه اسلامی و شیعی باشیم، ان‌شاالله. -به نقل از نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠محورهای بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای‌عالی حوزه‌های علمیه(۱۴بهمن۹۸) 🔸۱. برنامه‌ریزی برای شناسایی و به‌کارگیری استعدادهای برتر فکری از میان طلاب جوان صورت گیرد. 🔸۲. حد و مرز وظایف شورای‌عالی و مدیریت حوزه یعنی تفاوت بین سیاستگذاری و اجرا باید هر چه مشخص‌تر باشد تا بازده کار چند برابر شود. 🔸۳. دشمن برای شناسایی نقاط مؤثر انقلاب و ضربه زدن به مبانی اساسی آن برنامه دارد و از جمله مقاصد آنها حوزه‌های علمیه است. 🔸۴. صیانت از شور انقلابی و طلاب جوان با توجه به آنچه امام راحل در اواخر حیات مبارکشان بیان فرمودند (منشور روحانیت) یک ضرورت است. 🔸۵. در بخشهای گوناگون کشور، بعضاً کارهای بزرگ و ابتکارات شگفت‌انگیزی به‌دست جوانان انجام می‌شود و در بخش حوزه و طلبگی نیز یقیناً چنین استعدادهایی وجود دارند که باید شناسایی و در حلقه‌های فکری به‌کار گرفته شوند و از آنها مسئولیت خواسته شود. 🔸۶. مقوله هجرت طلاب به شهرها برای رونق دادن به امور دینی و تربیتی آن مناطق کار بسیار خوب و لازمی است و باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که شهرهای مختلف از حضور عالمان دین خالی نشود. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست... 🔸شعرخوانی بسیار زیبای حجت الاسلام سید مهدی شفیعی در محضر رهبر انقلاب 🔸انتشار به مناسبت چهلمین روز شهادت سردار قاسم سلیمانی 🔻🔻🔻🔻 @smmshafie @daghdagheha
💠انتقاد تند آیت الله سبحانی از یک جامعه‌شناس (حسن محدثی) بسمه تعالی 🔹حضور محترم حجت الاسلام جناب آقای حاج سید محمود دعایی (دامت تأییداته) با اهداء سلام، و عرض تبریک به مناسبت یوم الله ۲۲ بهمن که سرآغاز حکومت اسلامی است. 🔹تصدیع می‌دهد: در روزنامه اطلاعات مورخ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ برابر ۱۰ جمادی الثانی ۱۴۴۱ شماره مسلسل ۲۷۴۹۳، صفحه ۳ گزارشی از نشست «مسأله فرهنگ» نقل شده و آقای حسن محدثی در این نشست چنین می گوید: ریشه اساسی شکاف بین فرهنگ واقعی و آرمانی ما در این است که الگوهای فرهنگی و رفتاری حاکم بر جامعه ما، اساساً در تضاد با عناصر فرهنگی ذاتی انسان ایرانی هستند و آنها را عموماً سرکوب یا نادیده می گیرند... نیز می گوید: حال فرهنگ کلان ما بر اساس اخلاق، دین و عرف سرکوبگر، این موجود را منقاد می خواهد... 🔹او تصریح می کند: متأسفانه انسان ایرانی تحت سلطه اخلاقی است که فقط انسان های فرزانه و اسطوره ای را برای او الگو می کند و به همین دلیل مجبور است خواسته ها و نیازهای طبیعی اش را سرکوب کند... و در پایان توصیه می کند: باید انسان، تعیین گر زاده شود، انسانی که عشق، امر جنسی و...برایش تابو نباشد و بتواند برای خواسته ها و نیازهای خود تصمیم بگیرد. 🔹فراز نخست از کلام او حاکی از آن است که رفتارهای حاکم بر جامعه ما که همان تربیت اسلامی است با عناصر فرهنگی ذاتی انسانی ایرانی در تضاد است یعنی در سرشت انسان ایرانی این نهفته است که رفتارهای اسلامی با فطرت او سازگار نیست و باید آنها را سرکوب کند. 🔹آیا قوانین حاکم بر کشور ما که نشریات باید بر آن اساس حرکت کنند، اجازه نشر این افکار را می دهد؟ و رسماً بگوید رفتارهای حاکم بر جامعه با فرهنگ انسانی در تضاد است؟وی در فراز دیگری پرده از عقیده خود برداشته و می گوید فرهنگ کلان ما بر اساس اخلاق، دین و عرف، سرکوب کر فرهنگی ذاتی انسانی ایرانی است! خواهشمند است در گفتار ایشان تأمل کنید چگونه دعوت به اباحی گری می کند و می گوید: باید انسان، تعیین گرزاده شود، انسانی که عشق، امر جنسی و... برایش تابو نباشد و بتواند برای خواسته ها ونیازهای خود تصمیم بگیرد. 🔹در خانه اگر کس است یک حرف بس است! از حضرتعالی درخواست می شود اجازه ندهید این نوع مطالب ویرانگر اخلاق بدون نظارت چاپ شود، خود حضرتعالی افرادی را مشخص کنید که بر این مطالب نظارت کنند. امروز فساد و دعوت به اشباع تمایلات جنسی از هر راه صحیح و ناصحیح، و قانونی و غیر قانونی در فضای مجازی غوغا می کند، دیگر نباید روزنامه اطلاعات ناخودآگاه با آنها هماهنگ باشد. تأسف آنجا است که اطلاع یافته ام گوینده این سخن، استاد دانشگاه آزاد اسلامی است! دست پرورده چنین استادی چه خواهد بود؟ خدا آگاه است! با تقدیم احترام / جعفر سبحانی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠برگزیدگان سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر(۲۲بهمن‌ماه۹۸) 🔸ساعتی قبل، سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با معرفی منتخبان به کار خود پایان داد. مهمترین فیلمهای منتخب این دور از جشنواره و ‌موضوعات آن عبارتند از: ♦️بهترین فیلم از نگاه تماشاگران: شنای پروانه (رسول صدرعاملی): فیلمی اجتماعی تلخ که به نزاع و درگیری های خونین لاتهای جنوب شهر تهران پرداخته است. این فیلم همچنین توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد را برای امیر آقایی و بهترین بازیگر مکمل زن را برای طناز طباطبایی به ارمغان آورد و با پنج سیمرغ، پر افتخارترین فیلم جشنواره لقب گیرد. ♦️بهترین فیلم:خورشید(مجید مجیدی و امیر بنان): یک فیلم تلخ اجتماعی با موضوع مشکلات و مصائب کودکان کار؛ این فیلم همچنین توانست سیمرغ بهترین فیلم‌نامه را برای مجید مجیدی به ارمغان آورد. ♦️بهترین کارگردان: محمد حسین مهدویان برای فیلم درخت گردو: فیلمی تکان دهنده با موضوع دفاع مقدس که بمباران شیمیایی سردشت توسط رژیم بعث را به تصویر کشیده است؛ پیمان معادی برای بازی در این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد. ♦️جایزه ویژه هیات داوران: سعید ملکان برای فیلم روز صفر؛ فیلمی که تلاش می کند ابعادی دیگر از زندگی عبدالمالک ریگی را به تصویر بکشد؛ سال گذشته نیز فیلم شبی که ماه کامل شد با موضوع عبدالمالک و عبدالمجید ریگی خبرساز شده بود. ♦️جایزه ویژه سردار شهید سلیمانی نیز از سوی هیئت داوران به فیلم آبادان یازده ۶۰ اختصاص یافت. این فیلم با موضوع دفاع مقدس، روایت شوق‌انگیزی از مقاومت سرافرازانه مردم آبادان در سالهای دفاع مقدس را به تصویر می کشد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠مهدی نصیریِ عصرِ حیرت 🖋رضا تاران 🔹نقد تجدد و فلسفه و عرفان مصطلح اسلامی دلمشغولی مهدی نصیری در دو دهه اخیر بوده و با رسانه ای کردن این مباحث در ترویج و توسعه نگاه کلامی نقش موثری داشته است. نصیری می گوید اخباری گری برچسبی است که کسانی برای ساده سازی مسائل مطرح می کنند. او می گوید نگاه کلامی به سبب استدلال ها و منطق عقلی و متقن درونی خود توانسته بخشی از طلاب و روحانیون را جذب خود کند. اما او در سالهای اخیر کتابی به نام «عصر حیرت» نوشته است، گرچه این کتاب در فرایند انتشار است اما در 23 بهمن ماه در کتابسرای طه واقع در قم، با جمعی از طلاب و دانشجویان به مدت سه ساعت و نیم به طرح محتوای این کتاب پرداخت. 🔸نصیری با دو مقدمه ادعای خود را طرح می کند: 🔹الف: در دوره غیبت، در فراتر از مسلمات دین و مذهب دسترسی به علم مقدور نیست و اغلب بر مبنای ظنون، نظریه پردازی و عمل می شود و به همین جهت عموم مسائل از جمله مسائل سیاسی و اجتماعی معرکه آرا است. در چنین شرایطی ادعای دسترسی به اسلام ناب در فراتر از مسلمات و مسائل اختلافی، امری پذیرفتنی نیست. البته هر عالم و مجتهدی می تواند از دیدگاهها و استنباطات خود دفاع کند و در عرصه عمل نیز پی گیر تحقق آن باشد. نصیری می گوید از نتایج این نگاه این است که باید سلایق و قرائتها و اجتهادات روشمند گوناگون همدیگر را در همه موضوعات فقهی و کلامی و سیاسی و ... به رسمیت بشناسند و با هم گفتگو و مدارا کنند. مثلا اگر چه از نظر متکلمان شیعه، حکمت متعالیه تعارض صریح و اساسی با مبانی قران و سنت دارد اما این بدان معنا نیست که فیلسوفان و عرفای شیعه را تکفیر کنیم و یا حتی نسبت سوء نیت و تخریب دین به آنها بدهیم. 🔹او می گوید آنچه من در باره بی انصافی در نقد نظری و معرفتی مرحوم بازرگان گفتم دقیقا ناظر به همین مبناست. یعنی اگر چه بنده هم ساینتیسم زدگی بازرگان را در تبیین مسائل دینی و تفسیر قران نقد و رد می کنم اما این بدان معنا نیست که بازرگان را فردی بدانم که عامدانه و از سر علم می خواسته به دین ضربه بزند و یا در آن انحراف ایجاد کند. 🔹ب. نصیری، تجدد و نسبت آن با دین و سنت را از مهمترین مسائل نظری و کلامی و فقهی یک قرن اخیر می داند و از حوزه های علمیه گله می کند که چرا حتی در حد یک جزوه صد صفحه ای در باره این رویداد مهم تاریخ معاصر در متون درسی طلاب گنجانده نشده است. نصیری معتقد است که تجدد و مدرنیته چنان تحولات تمدنی و به تعبیر او شوره زار تمدنی ایجاد کرده که دیگر امکان اجرای مطلوب بسیاری از احکام فقهی و شرعی وجود ندارد و در حالی که حوزه ها و حلقه های فقهی ما از این مهم غافلند به عبث سخن از تحول در احکام اولیه فقه برای انطباق با مقتضیات زمانه می گویند. او به عنوان مثال می گوید بانکداری یک امر مدرن است که بدون توجه به ماهیت ربوی آن چهل سال است سخن از بانکداری اسلامی گفته ایم که تقریبا هیچ حاصل راهگشایی نداشته و ای کاش این همه هزینه صرف این می شد که چطور بر سودهای هنگفت و لجام گسیخته بانکداری در ایران لگام زده شود و مانند بسیاری از کشورهای دیگر معقول تر شود. 🔹نصیری از مباحث خود این نتیجه را می گیرد که یکی به دلیل غیبت امام معصوم که امکان دسترسی به احکام واقعی خداوند را بر ما به شدت سخت می کند و دیگر به دلیل شوره زار تمدنی ای که مدرنیته ایجاد کرده نمی توان و نباید از حکومت و تمدن تراز اسلامی سخن گفت. آنچه نصیری از آن دفاع می کند این است که ما در شرایط کنونی تنها باید به اندازه وسع و توان محدودمان ادعای اسلامی بودن و اسلامی شدن حکومت و جامعه را داشته باشیم و از بلند پروازی در دینی کردن جامعه دست برداریم که نه به نفع دین است و نه به نفع جمهوری اسلامی. 🔹نصیری می گوید یکی از نتایج حرف من این است که جمهوری اسلامی موظف به اجرای احکام اسلامی به هر بهایی و تحت هر شرایطی و لو آن که نتیجه معکوس بدهد نیست. او می گوید اگر مثلا در یک بررسی کارشناسانه ثابت شود که مواجهه کنونی با مساله حجاب اثر مفیدی ندارد و بلکه فاصله گیری از حجاب را تشدید می کند، ما دلیلی شرعی و عقلی برای پی گیری این رویه نداریم. 🔹از نظر نصیری تشخیص این مسائل به عهده خرد و کارشناسی جمعی در قالب مجلس شورای اسلامی یا مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا حتی شورای نگهیان می تواند باشد. نصیری در این نگاه خود دغدغه حفظ جمهوری اسلامی و عدم ایجاد فاصله بین نظام با طیفهای وسیعی از مردم و جوانان را دارد و معتقد است اگر آرمان گرایی ما واقع بینانه نباشد و به درهای بسته بخورد، دو جریان تقویت خواهد شد: یکی جریانی که از اساس مخالف تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت بوده و دیگر جریان سکولار مدرن که برای دین و ایدئولوژی هیچ شان و جایگاهی در امر حکومت و سیاست قائل نیست. -نامه‌های حوزوی 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
💠قم؛ کرونا و خطر بی‌اعتباری نهادهای مرجع! 🖋محمد وکیلی 🔸بعد از چند هفته پوشش خبری رسانه های مختلف پیرامون گسترش ویروسی جدید به نام کرونا در بعضی مناطق چین و خطر گسترش آن در سایر کشورها، بلاخره نمونه هایی از این بیماری در ایران نیز گزارش شد، آن هم در شهر مقدس قم. 🔸طبیعی است که وقتی پای چنین ویروسی به کشوری جدید و‌ منطقه‌ای جدید باز شود به ویژه کشوری مثل ایران که طی ماههای گذشته اسمش بر سر زبانهای رسانه های دنیا بوده، قابل توجه خواهد بود. و چنین نیز شد و خبر مثبت بودن آزمایشهای اولیه بیماران مبتلا به این بیماری خیلی سریع در رسانه های به ویژه فارسی زبان بازتاب یافت. 🔸اما واکنشها به این بیماری در شهر قم به عنوان اولین شهری در ایران که نمونه این بیماری مشاهده شد متفاوت و ‌چه بسا نگران کننده بود. 🔸خلاصه آنچه که در قم شاهد بودیم عبارت از این بود که هر کسی از گوشه ای، اپیدمی کرونا را مورد تشکیک قرار داد: 🔹عده‌ای تحت عناوینی چون طب اسلامی یا طب سنتی و... با تاکید بر خباثت مافیای پزشکی اصل وجود چنین بیماری را مورد تشکیک قرار داده و آنرا در حد یک آنفولانزای ساده تقلیل داده و دیگران را نسبت به وجود چنین بیماری تشویق به بی تفاوت می‌نمایند. هرچند طیفی دیگر از این طایفه، با پذیرش اصل این بیماری، نسخه‌هایی در حد چند جوشانده و دم‌نوش و مصرف چند گیاه دارویی، پیچیدند. 🔹عده‌ای دیگر زمان شیوع یا اعلام بیماری را به توطئه استکبار جهانی برای تحت شعاع قرار دادن انتخابات تحلیل کردند و به این بهانه، در اصل وجود این بیماری ایجاد تردید می‌نمایند. 🔹عده ای دیگر با توجه به فرارسیدن زمان اخذ رای، آنرا توطئه رقبای سیاسی برای جلوگیری انتخاب کاندیدای خودشان دانسته و تاکید می‌کنند که باید بدون توجه به چنین نقشه‌ای، با قدرت و صلابت تمام به پای صندوق رای رفت و با انتخاب کانیداهای خاص، طومار یک عده از سیاسیون را در هم پیچید. 🔹البته در کنار این طیف ها، کوتوله های سیاسی نشسته در آن سوی آبها، به رسم همیشگی بر وقوع فاجعه انسانی قریب الوقوع هشدار میدهند تا مگر بدین ترفند، کمی بیشتر آب را گل‌آلود کند برای صید خود. 🔸بدون قضاوت در مورد اینگونه تحلیلها و نظرات، که به وفور در کانالها و گروههای حوزوی شاهدش هستیم(هرچند عمده آنها بدون استدلال قابل قبول یا پشتوانه علمی بیان می شود) نتیجه‌ای مشخص دارد: بی اعتباری نهادهای علمی و حاکمیتی کشور. 🔸در چنین فضایی نظرات، گزارشها و تحلیلهای نهادهای علمی چون وزارت بهداشت، پزشکان شناخته شده و محققان علوم پزشکی بی اعتبار می‌گردد و مرجع تحلیلها و در نتیجه کنش‌ها قرار نمی‌گیرد و از سوی دیگر اطلاعیه ها و بیانیه های نهادهای حاکمیتی مرجع همچون ستاد بحران، وزرات خانه‌های مربوطه و... به حاشیه رانده می شود. ♦️از چنین وضعیتی می‌توان به خطر بی‌اعتبارسازی مراکز و نهادهای علمی و‌ حاکمیتی نام برد. 🔸چنین بی‌اعتبار شدنی، به زعم نگارنده می‌تواند خطرات جدی را برای جامعه به همراه داشته باشد از جمله: 🔹۱. زمینه مناسب برای گسترش شایعات فراهم می‌گردد. در چنین فضای به دلیل فقدان مرجعیت، هرگونه شایعه‌ای را به راحتی رواج داد؛ 🔹۲. وقوع آنارشیسم و هرج و‌مرج در سطح جامعه و بلاتکلیفی جامعه در اتخاذ نوع واکنش به وقایع؛ 🔹۳. عدم امکان برنامه ریزی حاکمیتی برای مواجهه با بحرانها در زمان وقوع آن به دلیل عدم همراهی و همکاری مردم؛ 🔸امیدوارم افرادی که در شبکه های اجتماعی فعالیت می‌کنند به ویژه جریانهای رسانه با توجه به نکات فوق، به گونه‌ای رفتار نمایند و تحلیلها را منعکس کنند که فضای عمومی اعتماد جامعه و نهادهای مرجع نابود نگردد. 🔻🔻🔻🔻 @daghdagheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا