دیار تدین و تمدن
◼️ انا لله و انا الیه راجعون إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا
▪️یک دیدار و یک جهان درس
💠 قسمت اول
آهسته نگاهی به سرباز جلوی در انداختم و وارد دفتر شدم. پرده برزنتی سبزرنگ را کنار زدم. کفشهایم را در همان جاکفشی چوبی پشت در قرار دادم. با دومین قدم، دهلیز کوچک ورودی را پشت سر گذاشتم و وارد صحن اصلی دفتر شدم. ساعت را که دیدم، عقربههایش نشان میدادند که چند دقیقهای از نهونیم گذشته است. صدای تقتق استکانهای خالی از چای هم که به نعلبکیها میخورد، نشان از این داشت که تازه مجلس روضه تمام شده است، آخر آن روز، روز شهادت حضرت مادر بود.
در حالیکه هیچ کسی را در آنجا نمیشناختم، امیدوار بودم فرزند آقا، حاج آقا سیدمحسن که پیشتر وصفش را به خیر و خوبی شنیده بودم، از وجنات آقازادگیاش پیدا کنم، ولی بیفایده بود. بهناچار به آبدارخانه کوچک آنجا رفتم تا از ابدارچی کمک بگیرم. و او در حالیکه سینی استکانهای خالی در دستش بود، مرا به گوشهای از دفتر راهنمایی کرد که فرزند آقا در آنجا بود. منتظر نشدم. سرم را پایین انداختم و پس از بالا رفتن از سه، چهار پله، در اتاقی که درش باز بود، وارد شدم.
سید جوانی جلو آمد و بعد از سلام و احترام، پرسید:
"با چه کسی کار دارید؟".
گمان کردم از مریدان آقاست. گفتم:
"با پسر حاج آقا".
پاسخ داد:
"بفرمایید در خدمتم".
تعجب کردم. این سید جوان نه قیافهاش، نه لباسش و نه رفتارش، با آنچه درباره فرزند یک مرجع تقلید فکر میکردم، فاصله زیادی داشت! در حالیکه تعجب از سر و روی حرفهایم میبارید، دوباره پرسیدم:
"شما آقا محسن هستید؟!".
گفت:
"نه، ایشان برادرم هستند".
و در حالیکه انگشت اشارهاش را بهسمت اتاق دیگری نشانه رفته بود و به سیدی روحانی که پشت میز و یک دستگاه رایانه نشسته بود، اشاره میکرد، گفت: "همینجا تشریف داشته باشید، اخوی چند لحظه دیگر خدمت میرسد".
با خوشحالی تشکر کردم و همان جا منتظر ماندم.
در طول چند دقیقه تا آمدن آقا سیدمحسن علوی گرگانی، فرزند فقیه فرزانه و مرجع عالیقدر، به این فکر میکردم که چقدر رفتار زیبای یک آقازاده جوان که سالها در مکتب تربیتی پدری سراسر ادب و نجابت رشد یافته، دلنشین و جذاب است. و همانجا کمی آن طرفتر روی پلهها نشستم و غرق تماشای کتابهایی شدم که در قفسههای فلزی در کنار پلهها کنار هم چیده شده بود.
پس از چند لحظه آن سید محترم به سراغم آمد و آمادگیاش را برای شنیدن خواستهام اعلام کرد.
ادامه دارد...
#مصطفی_ترابی
#خاطرات_آموزنده
@damghan220
دیار تدین و تمدن
▪️یک دیدار و یک جهان درس 💠 قسمت اول آهسته نگاهی به سرباز جلوی در انداختم و وارد دفتر شدم. پرده برز
▪️یک دیدار و یک جهان درس
💠 قسمت دوم
من که برای بهامانت گرفتن یکی از دفاتر تقریر درس فقه آیتالله العظمی بروجردی به قلم شاگردش، آیتالله علوی گرگانی رضوانالله علیهما جهت استفاده در کارهای تحقیقاتی به آنجا رفته بودم، ناامیدانه خواستهام را بیان کردم، چون شنیده بودم دفتر معظم له در صدد تحقیق و تنظیم تقریرات ایشان است و در این صورت، مرسوم نیست که پیش از چاپ نهایی، دفاتر را در اختیار پژوهشگری قرار دهند. بهویژه بندهی کمترین که در صدد استفاده از آن در کتابی در دستانتشار بودم.
آقازاده پس از شنیدن با حوصلهی حرفهایم، از من خواست تا چند لحظه صبر کنم تا از پدر ارجمندش اجازه بگیرد.
اینکه آقازاده اهل بذل و بخشش بود و در برابر خواستهام مانعتراشی نکرد، خوشحال شدم، چون معمولا آقازادهها از پدرانشان سختگیرترند و محتاطتر!
با رفتن او به اتاق اندرونی دوباره وارد صحن دفتر شدم و اینبار به دلم افتاد اگر امکانش فراهم باشد از فاصله دور هم که شده آقا را ببینم.
با اندک تاملی اتاقی که آقا پس از حضور در مجلس روضه مادر، در آنجا مشغول استراحت بود، پیدا کردم. جوان مرتب و مودبی جلوی در ایستاده بود و وقتی دید به دیدار آقا راغبم، اجازه داد تا پس از انجام تست تب، وارد اتاق شوم.
با عرض سلام و ادای احترام به محضر آن مرجع وارسته، در گوشهای از آن اتاق کوچک نشستم. نه دربانی و نه دژبانی و نه حتی نیاز به وقت ملاقات قبلی. خبری از وقار حجابگونه علمایی هم نبود. هر چه بود همه زیبایی زهد و سادهزیستی و جلوه مهربانی و مردمداری آقا بود که دیده میشد.
حضرت آقا در حالیکه زیر پرچم سیاه فاطمیه و مثل همیشه، روی پتویی سفیدرنگ و پشت میز مطالعه کوچکش نشسته بود، سلامم را گفت و مرا مورد تفقد خودش قرار داد، با اینکه احساس کردم گرد و غبار خستگی بر وجود آقا نشسته بود، شاید هم غم شهادت مادر اینگونه در سیما و سیرتش نمایان شده بود.
سید پیرمرد خوشسیمایی هم در کنار آقا نشسته بود که بعد فهمیدم برادر ایشان است.
ادامه دارد...
#مصطفی_ترابی
#خاطرات_آموزنده
@damghan220
دیار تدین و تمدن
▪️یک دیدار و یک جهان درس 💠 قسمت دوم من که برای بهامانت گرفتن یکی از دفاتر تقریر درس فقه آیتالله ا
▪️یک دیدار و یک جهان درس
💠 قسمت سوم
همین که در حضور آقا از شهر دامغان سخن بهمیان آمد، بیوقفه نام بزرگعالم استان سمنان، آیتالله حاج سیدمحمد شاهچراغی مطرح شد و آن مرجع با فضیلت از همدرس سالهای دهه سی و چهل خود در مجلس درس بزرگانی همچون آیتالله العظمی بروجردی -رحمه الله- به نیکی یاد کرد و در ادامه برادرشان هم از روزهای حضورش در شهر سمنان در آغازین سالهای پیروزی انقلاب و آشنایی با نماینده محترم مردم استان سمنان در مجلس خبرگان رهبری ذکر خیر گفت و از خاطرات شرکت در نماز جماعت ایشان در مسجد عابدینیه سمنان برایم تعریف کرد؛ همچنانکه از حال دیگر عالم شهرم، حضرت آیتالله نعیمآبادی جویا شد.
وقتی خواستهام را اینبار با خودِ آقا در میان گذاشتم، بیدرنگ پذیرفته و فرزند کوچکشان را به آوردن دفتر مورد نظر فرمان دادند و بنده را به حسن مراقبت از آن دفتر شفارش کردند و گفتند که از صفحات آن کپی بگیریم و دفتر را خیلی زود برگردانم. و چند ثانیه بعد با ملاطفتی پدرانه افزودند:
"خرجش هم هرچقدر شد، شما نگران نباش، هزینهاش با من".
از ایشان خواستم که دعای خیرشان را بدرقه راه زندگیام سازند، و در حالی از محضرشان مرخص شدم که عدهای از کارمندان اداره راه و ترابری قم منتظر برای دیدار یا ایشان و شنیدن سخنان دلنشین آن مرجع والا بودند.
و این، آخرین ملاقات من با آن فقیه رحیل بود.
روح پاکش میهمان ملکوتیان.
#مصطفی_ترابی
#خاطرات_آموزنده
@damghan220
💐خجسته میلاد یگانهمنجی جهان، امام انس و جان،ّ حضرت صاحب الزمان علیهالسلام بر همه شیعیان و دوستداران آن حضرت مبارک باد.
@damghan220
هدایت شده از دیار تدین و تمدن
🌷 هر نگاهی محرم دیدار روی یار نیست...
🔹یکی از ارداتمندان عارف وارسته مرحوم میرزا علی اکبر معلم دامغانی نقل کرده است: به آقای معلم دامغانی عرض کردم؛ آقا شما توسلی در طول زندگی خود نگرفتید که خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برسید؟ گفتند: نه.
یک وقت دیگر به آقای معلم گفتم: آقای معلم شما ختمی نگرفتید که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینید. گفتند: نه.
گفتم: آقا پس یک ختم به ما بدهید. گفت: برای چه ختم میخواهی؟ گفتم: خوب شما خودتان چرا ختم نگرفته اید؟
گفت: «راستش من فکر کرده ام حالا ختم هم بگیرم! امام زمان را هم ببینم! اما با کدام چشم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاه کنم! من که خجالت میکشم، با چشمی که به این سو و آن سو می رود، به حضرت نگاه کنم.
این چشم هرزه صاحبش باید خجالت بکشد به آن وجه الله نگاه کند. امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف وجه الله است.»
🔹عجب! مردی که تمام شب های جمعه بیدار بود. مردی که تمام شب های دیگر یک ساعت و نیم به اذان صبح بیدار بود، ایشان چنین بگویند ما دیگر باید چه بگوییم؟!
@damghan220
🔺تصویری از سیمای نورانی حضرت صاحب الفضیله آیت الله سید میرزا آقا ترابی دامغانی که در روزهای پایانی عمر مبارک ایشان در بیمارستان دکتر سعادت تهران گرفته شده است.
▪️ آن عالم جلیل القدر در چهاردهم شعبان المعظم و در آستانه عید بزرگ نیمه ماه شعبان پس از بیست سال نورافشانی در عرصه تبلیغ و هدایت مردمان نیک دیار تدین و تمدن، جان به جان آفرید تسلیم و مردم با ایمان این شهر را عزادار نمود.
به روح تابناک و مطهر ایشان صلواتی را اهدا نمائیم.
@damghan220
🔴 زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه
🔵 السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
@damghan220
دیار تدین و تمدن
▪️مراسم هفتمین روز درگذشت روحانی با فضیلت، حجتالاسلام و المسلمین شیخ احمد ترابی -رضوانالله علیه-
▪️اطلاعیه مراسم چهلمین روز ارتحال روحانی بافضیلت، حجتالاسلام و المسلمین شیخ احمد ترابی -رضوانالله علیه- فرزند برومند حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد ترابی
زمان: دوشنبه ا فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۶
مکان: فردوس رضا، قطعه ایثارگران
@damghan220