eitaa logo
دانشگاه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
474 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4هزار ویدیو
91 فایل
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #صلوات ألّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلى‌مُحَمَّدٍوآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم‌
مشاهده در ایتا
دانلود
کیست؟؟؟🤔 🔖نام: #م ح م د 💜نام پدر: امام (ع) 💚نام مادر:  ( نرگس ) ❤️القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه مشهورتر 💛شكل: چون درخشان نورانى ، و داراى خالى بر گونه راست  💖زاد روز: شب 255 ، هنگام طلوع 💙زادگاه: شهر غيبت صغرى: از سنّ سالگى به مدّت 69 سال 💜غيبت كبرى: با در گذشت نماينده و آن حضرت از سال 329 آغاز گرديد؛ و تا به هنگام مبنى بر اجازه و قيام آن بزرگوار ، همچنان خواهد داشت. 💚محل ظهور:  معظّمه. ❤️محل بيعت:  ، ميان ركن و مقام. 💛يادگار أنبياء: انگشتر در انگشت او ، عصاى در دستش ، و بطور خلاصه آنچه همه دارند او تنها دارد. 💙ياران:  و نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادى باشند كه مركزى زمامدارى او را تشكيل دهند؛ و در حقيقت كارگردانان اصلى مهدى(ع) ، و كارگزاران درجه اوّل اسلام خواهند بود كه از اطراف به دور حضرتش گرد آيند. 💖مركز حكومت:  ، ــ  مركز خلافت و حكومت جدّ بزرگوارش (ع) 💚وزير و معاون: (ع) از آسمان فرود آيد و به عنوان با حضرتش همكارى نماید🌹 💜محل زندگی پس از ظهور: 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 🔺در نشر این شریک شوید. 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
2⃣ (ص) چیست و ایشان(ص) در معراج چه دید⁉️ در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبی را که نامش «»(2) بود برای او آورد و (ص) بر آن سوار شده و به سوی حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد، یکی در و هجرتگاهی که سالهای بعد رسول خدا(ص) بدانجا فرمود، یکی هم ، دیگر در طور_سینا و - زادگاه حضرت (ع) - و سپس وارد مسجد اقصی شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت. 🍀و بر طبق روایاتی که (ره) و دیگران نقل کرده اند از جمله جاهایی را که آن حضرت در هنگام سیر بر بالای زمین مشاهده فرمود بود که به صورت 🔆بقعهای 🔅میدرخشید و چون از نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد: اینجا سرزمین است که بندگان مؤمن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد میآیند و انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد. 🍀و نیز در روایات آمده که در آن شب به صورت زنی زیبا و آرایش کرده خود را بر آن حضرت عرضه کرد ولی رسول خدا(ص) بدو توجهی نکرده و از وی درگذشت. 👈سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آنجا را دید، آنگاه دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند، و بر طبق روایتی که در تفسیر خود از امام (ع) روایت کرده رسول خدا(ص) فرمود:🔻 ای را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و(بر خلاف دیگران) 😡چهرهای درهم و 😡خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از پرسیدم 🔶گفت: این مالک،🔥 خازن دوزخ است🔥 و هرگز نخندیده است و پیوسته 😡خشمش بر دشمنان خدا و 🔥🔥گنهکاران افزوده میشود. بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از 🔷خواستم دستور دهد تا را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت🔥🔥🔥 لهیبی از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وی خواستم آن را به حال خود برگرداند.(3) 🍀و بر طبق همین روایت در آن جا را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگویی که با آن حضرت داشت عرض کرد: همگی 🌍 دنیا در دست من همچون درهم💰(و سکهای) است که در دست مردی باشد و آن را پشت و رو کند، و هیچ خانهای نیست جز آنکه من بدان سرکشی میکنم و چون بر مرده ای گریه میکنند بدانها میگویم: 🔹گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها می آیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند، در اینجا بود که (ص) فرمود: براستی که بالاترین مصیبت و است وجبرئیل در پاسخ 🔶گفت: پس از مرگ سختتر از آن است. 👈🔷و سپس فرمود: و از آنجا به گروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرفهایی از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را میخوردند و پاک را میگذاردند، 📚 . فقه السیرۀ، صص 151 - 150. دارد..... @daneshgahevelyat
🏴 اولین کسی که بعداز وقایع علیه و آنچه که در گذشت قیام کرد پیرمردی بود به اسم . همه او را می شناختن. او سابقه ی خیلی خوبی داشت و قهرمان جنگ های و بود. چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین در رکاب (ع) از دست داده بود. وقتی (ع) را در کوفه زندانی کردند، برای فریب دادن مردم آنها را در جمع کرد. وقتی همه در مسجد جمع شدند به منبر رفت و گفت: سپاس خدایی را که حق را آشکار کرد و امیرمومنان(یزید) و سپاهش را یاری کرد و دروغ گو فرزند دروغ گو و پیروان او را کشت. از صحبت های عبیدالله زیاد همه وحشت کرده بودند. در همین لحظه ها، صدای پیرمردی سکوت جماعت را درهم شکست: 🔻 ای پسر مرجانه! دروغ پرداز و دروغ پراکن تو و پدرت هستید و آن کسی که تو را فرمانروای این مردم گردانید و پدرش(یزید و معاویه). آیا فرزند پیامبران را می کشید و به زبان راستان و درست گویان سخن می گویید؟ همه برگشتند سمت صدا.... این فرد کیست ، اینقدر جسارت دارد که در مقابل جلاد کوفه(عبیدالله زیاد) اینگونه حرف می زند؟! عبیدالله فریاد زد این غرددکه بود که جرات کرد اینگونه حرف بزند؟ عبدالله عفیف جواب داد: ای دشمن خدا، گوینده منم! آیا فرزندان پاک را که خداوند ناپاکی را از آن ها دور کرده است می کشی و گمان می کنی بر دین اسلامی و ادعای مسلمانی می کنی؟! آه و فریاد! کجایند فرزندان مهاجر و انصار تا از طاغوت و سرکش منفور_عبیدالله زیاد_ انتقام بگیرند. عبیدالله خیلی عصبانی شد و دستور داد دستگیرش کنند. خبر به بیرون مجلس پخش شد و هم قبیله ای های عبدالله بن عفیف یعنی قبیله ی اَزد و قبیله ی یمن او را همراهی کردند. هم قبیله ای هاش که حدود ۷۰۰ نفر بودند عبدالله را از دست ماموران گرفتند و به منزلش بردند... بعصی ها هم عبدالله را سرزنش می کردند که با این حرف ها خودت و قبیله ات رو نابود کردی ولی عبدالله عفیف هیچ ترسی نداشت. عبیدالله از اینکه عبدالله عفیف از دست مامورانش نجات پیدا کرده بود خیلی عصبانی شد. دوست و همراه عبدالله عفیف، کسی بود به اسم . ماموران او را دستگیر کردند و گفتند تا عبدالله بن عفیف را تحویل ندهید عبدالرحمن را آزاد نمی کنیم. از طرف دیگه، عبیدالله، به یکی از جنایتکاران کوفه به اسم دستور داد تا عبدالله عفیف را دستگیر کنند. هم قبیله ای های عبدالله عفیف همه جمع شدند تا در مقابل محمدبن اشعث از عبدالله بندعفیف دفاع کنند و موفق شدند ابن اشعث را شکست بدهند. تعداد زیادی از یاران محمدبن اشعث کشته شدند ولی او خودش را به منزل عبدالله عفیف رساند در خانه را شکست و وارد خانه شد. دختر عبدالله عفیف شمشیر را دست پدرش داد و عبدالله بااینکه نابینا بود با راهنمایی های دخترش با آنها مبارزه کرد و تعداد زیادی از از انها را از پا درآورد. ولی بالاخره دستگیر شد و او را بردند دارالاماره نـزد ابن زیاد. نوشته اند در دارالاماره قصیده ای بلند در وصف (ع)، نکوهش و تشویق مردم به خونخواهی سرود که گیرایی سروده و خواننده همه رو میخکوب کرد. به دستور عبیدالله زیاد، عبدالله عفیف را در کنار مسجد به دار آویختند. 🛑 شهادت ، آغاز قیام ها و حرکت های بعدی در شد. 📗آیینه در کربلاست/ ص ۵۸۹ تا ۵۹۲