eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
277 دنبال‌کننده
259 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🌱 خانه هنر و رسانه پیشرفت 🌱مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) 🌱کتاب‌ها: 🔻از اتم تا بی‌نهایت 🔻دانش‌ورزی حاصلخیز 🔻مدیر شریف 🔻ترش شیرین ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا را نمی‌شود مونتاژ کرد روایت بازدید از شرکت دانش‌بنیان بهیار صنعت اصفهان 💠بخشی از متن: 🔸من رقص در میانه میدانم آرزو بود نه در سالن‌هایی که در دانشگاه‌های شهرهای خودمان هم بهترشان را داشتیم. خانمی با چادر در رأس میز بزرگ بیضوی نشست و بعد از پخش مستندی از نوید نجات‌بخش صحبت را شروع کرد. از آغاز گفت. بعد از اینکه زمین ۱۳۷۸ بار دور خورشید چرخیده بود، دو دوست که از قضا یکی معدلش به سقف ۱۶ نمی‌رسیده، به‌جای سیب، ایده ساخت برانکارد پزشکی می‌خورد فرق سرشان. ازقضا برانکاردشان از روی ذهن می‌آید روی کاغذ و بعد در این دنیا متولد می‌شود. هزینه این زایش هم آب می‌خورد حدود یک میلیون و خرده‌ای. حالا تر و خشک‌شده این بچه که از فرنگ وارد می‌شده در بازار چقدر قیمت داشته؟ همان خرده‌ای! یعنی محصول دو مهندس یک میلیون بالای قیمت بازار برای مشتری آب می‌خورده. 🔸در ادبیات چرتکه و بازار این ماجرا یعنی تیر به سنگ خورد؛ اما ماجرا یک تفاوت اصلی داشت. نجات‌بخش دنبال پول نبود که اگر بود پدرش از جراحان به نام اصفهان بود و آن‌قدر برای پسرش پول‌توجیبی داشت تا به‌جای تعمیر تجهیزات پزشکی، بلیط ورود به کلوپ آقازادگان جوان را تهیه کند. هر آدم عاقلی برای کارش دلایل مختلفی دارد که همه‌شان چرت‌وپرت است. چون در نهایت یک دلیل اصلی وجود دارد که باعث می‌شود آدم به‌خاطر توجیهش هزار دلیل دیگر بتراشد و آن دلیل «جذب» است. هر آدمی مجذوب یک چیزی می‌شود. نجات‌بخش و نکوئی القصه مجذوب فردا بودند. منتها فردایی که ساختنی بود نه آمدنی. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
اتاق تاریک آخرالزمان! فیلم اوپنهایمر زیر پای‌های فیل رم کرده حقیقت نعمت‌الله سعید 💠بخشی از متن:⬇️
اتاق تاریک آخرالزمان! فیلم اوپنهایمر زیر پای‌های فیل رم کرده حقیقت نعمت‌الله سعیدی 💠بخشی از متن: 🔸دو نوع مدل توسعه که نه در مقدمات و نه در نتایج نمی‌توانند مثل هم باشند... هر چند بخش‌های بسیاری از مسیرشان مشترک به نظر برسد. دیدم طبق معمول، دو- سه مقاله باید مقدمه بنویسم که چرا این بحث خیلی مفصل است! نهایتاً به این نتیجه رسیدم تقصیر خودم بوده که دقت نداشتم حجم یک کتاب حداقل دو جلدی را چطور می‌توان در یک یا دو مقاله ریخت؟! هگل بدبخت هم ظاهراً در یک کتاب قطور (فلسفه تاریخ) نتوانسته بود حرفش را تمام کند. چه ماجراهایی گذشت بماند، تا بنا شد فیلم اوپنهایمر را نقد و بررسی کنیم. خوشبختانه این پیشنهاد می‌توانست از مخمصه‌ای که گرفتارش شده بودم نجاتم دهد. اما شروع که کردم، متأسفانه بدتر شد! هر چه دست و پا می‌زدم که از کنار بحث قبلی عبور کنم، می‌دیدم گلاب به رویتان... «کریستوفر» (مخفف و اصلاح ژنتیکی شده‌ی اسامی قبلی) انگار این فیلم لامصب را در راستای همین بحث قبلی ساخته است! تا اینکه حماس با پاراگلایدر در آسمان ظاهر شد و موشک‌های مقاومت انگار در کلمات متنم فرود آمدند! «ضرورت برهم‌زدن تمام معادلات قبلی!» و دوباره نوشتن آنها. 🔸کاری که من باید چندین سال قبل در نقد ادبی و هنری می‌کردم! از خود می‌پرسیدم امکان ساخت چنین جلوه‌های ویژه‌ای را باید از کرسیوفر نولان توقع داشت یا اسپیلبرگ، یا آلفرد هیچکاک یا تارنتینو یا...؟ قبلاً کدام یک از کارگردانان بزرگ هالیوود می‌توانستند (یا می‌توانند و خواهند توانست) یک چنین کارهای عجیب و غریبی را که جبهه مقاومت در طوفان الاقصی رقم زد، تصور کنند؟ (به تصویر کشیدنشان پیشکش!) چرا سینمای هالیوود که می‌تواند تقریباً هر چیزی را (با جلوه‌های ویژه رایانه‌ای و ساخت ماکت و بدل کاری و...) به تصویر بکشد، سال‌ها ست قدرت تخیل خودش را از دست‌داده و به تکرار و ابتذال رسیده است؟! نسل بعدی بزرگانی چون هیچکاک کجا هستند؟ 🔸اصلاً من اگر استراتژیست نظامی می‌شدم بهتر نقد فیلم می‌نوشتم، در مورد طوفان الاقصی؟! یا حالا که بنا ست منتقد سینمایی و فیلسوف زیبایی شناسی دینی باشم؟ بگذریم... یادداشت نوشتن در مورد یک فیلم مثل اوپنهایمر یک چیز است و نقد آن موضوع دیگری. در یادداشت می‌توانی برای حرف‌هایی که از قبل داشته‌ای، یک فیلم را بهانه کنی و... نهایتاً به این نتیجه برسی که: دیدی می‌گفتم؟! اما نقد واقعی یک اثر هنری وقتی است که مثل داعش به خودت نارنجک ببندی و خودت و هنرمند و اثرش را با هم منفجر کنی. بعد با کالبد اختری خودت مثل انکر و منکر بر جنازه‌ی آن نازل شوی (سالن تاریک سینما بشود شب اول قبر ماجرا!) و سؤال‌وجواب را شروع کنی. من ربک... رب تو کیست پدر سوخته؟! پیغمبرت کیست؟ و امامت؟ با جوانی خود چه کرده‌ای؟ ثروت خود را از کجا آورده‌ای و چقدر در گیشه فروش داشته‌ای؟ 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
500ثانیه تا فضا روایتی از پرتاب ماهواره نور 3 💠بخشی از متن: 🔸صدای آژیر دوباره پخش شد. دعا می‌کردیم ان‌شاءالله با موفقیت پرتاب شود. شمارش معکوس آغاز شد. همه تکرار کردیم: ده، نه، هشت، هفت، شش، پنج، چهار، سه، دو، یک، یا زهرا. همه به لبه‌‌ بلندی آمدیم و ماهواره‌ای را که با سرعت به‌‌سوی ابرها می‌رفت تماشا کردیم. سریع به سمت صندلی‌ها برگشتیم و نمایشگر را نگاه کردیم و توضیحات پاسدار را گوش دادیم. گفت تا چند ثانیه دیگر قسمت اول جدا می‌شود و با موفقیت هم جدا شد. همه دست زدیم. یکی آن وسط جدی بلند شد و گفت: «الان کجا می افته؟» انتظار داشتیم بگوید ۲۰-۳۰ کیلومتر آن‌طرف‌تر. ولی گفت چابهار! 🔸همه تعجب کردیم که چطور در عرض دو دقیقه به چابهار رسیده است. گفت سرعتش الان حدود 7.6 کیلومتر در ثانیه است. چشم‌هایمان چهار تا شده بود که دیدیم قسمت های بعدی هم با موفقیت جدا شدند. فقط رهاسازی ماهواره مانده بود. هیجان زیادی بر فضا حکمفرما بود. قلب‌هایمان که به تالاپ تالاپ افتاد، ماهواره هم در مدار قرار گرفت. همه فریاد تکبیرمان بلند شد. از خوشحالی رفتیم سراغ سردار جعفرآبادی و چند بار به هوا پرتش کردیم. همه پاسدارها همدیگر را بغل می‌کردند و تبریک می‌گفتند. 🔸از ساختمان نزدیک‌مان سردار حاجی زاده بیرون آمدند و به بالای بلندی رسیدند. من تا ایشان را دیدم ذوق زده گفتم: «اجازه هست پرتتون کنیم هوا؟» که با برخورد دستی آهنین به قفسه سینه‌ام یادم آمد با چه کسی رو به رو هستم. خداوند از سر تقصیرات محافظ‌شان بگذرد. برادر! لااقل آرامتر می‌زدی! @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
اگر هر روز سَم ناامیدی بپاشی، خُب کُشنده است گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانتیورهای علائ
اگر هر روز سَم ناامیدی بپاشی، کُشنده است گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانتیورهای علائم حیاتی 💠بخشی از متن: 🔸یک نفر از پزشکانی که مهاجرت کرده است، برای مرخصی آمده بود ایران. یک گزارشی را نوشته و در فضای مجازی گذاشته بود. با یک اشک و آهی درباره دو تا دارو که در اورژانس نبوده، صحبت می‌کرد. خیلی دلم سوخت. من هم برایش نوشتم که آقا اتفاقی شما دست روی یک جایی گذاشتی که ما یک‌خرده از بعضی جاها جلوتر هستیم. یعنی حداقل در اورژانس، در طرح 247، ما از اروپا هم جلوتر هستیم. یعنی آن طرح 247 ی که الان 6-7 سال است در ایران دارد اجرا می‌شود و ورژن‌های جدیدش را داریم می‌دهیم، در اروپا هنوز پیاده نشده است. 🔸من هم آن‌قدر خاطرات از سوئد دارم که پیشرفته‌ترین کشور اروپا است و اگر این خاطرات را تعریف بکنم همه‌تان می‌نشینید گریه می‌کنید. ولی هیچوقت سوئدی‌ها اینها را از خودشان پخش نمی‌کنند. برای اینکه در جامعه‌‌شان ایجاد ناامیدی می‌کند. ما آن‌قدر عقب‌افتاده نیستیم که هر روز از خلأها و ناکارآمدی‌ها حرف بزنیم. اگر شما هر روز بر سر مردم سَم بپاشی، خُب کُشنده است. اصلا دست و دلشان به کار و تلاش نمی‌رود وقتی انگیزه‌ای ندارند. خود من اگه 25 -20 سال پیش، فقط کوه مشکلاتی را که جلوی رویم بود، می‌دیدم و این همه رقیب چینی و کره‌ای و ژاپنی را و می‌گفتم که ما حریف اینها نمی‌شویم، خب الان چنین مجموعه‌ای وجود نداشت. الان در تجهیزات پزشکی، کشورمان در 20-30 تا کشور اول دنیاست. 🔸حداقل در کرونا این را واضح نشان دنیا دادیم که تحریم هم بودیم و هیچی به ما نمی‌دادند. خودشان هم به هم چیزی نمی‌دادند. سر محموله ماسک دعوا شده بود، از یکدیگر می‌دزدیدند. آن زمان کشورهایی که خودشان تجهیزات پزشکی نداشتند، اساسی گیر کردند و تلفات‌شان خیلی زیاد بود. اما ما زیرساخت‌های خوبی داشتیم. شرکت‌هایی داشتیم که در کیت‌سازی و دستگاه سی‌تی اسکن و دستگاه اکسیژن‌ساز کار می‌کردند که چیزهای خیلی ضروری برای کرونا بود. همچنین ونتیلاتور و مانیتور و ماسک و همه اینها را ما خودمان تأمین کردیم. کشور ما جزء کشورهایی بود که کمترین ضربه را از نظر تجهیزات پزشکی خورد این را 100 سال دیگر هم بگویی باز هم به نظر من کم گفتی و هنوز هم مردم نمی‌دانند چه اتفاقی افتاد. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
جنگ ونتیلاتوری در دوران کرونا گزارش اختصاصی دانشمند از نجات بخشی مردم با توان فناورانه تجهیزات پزشک
💠بخشی از متن: 🔸بعد از آنکه شوک ماه‌های اولیه شیوع بیماری کووید 19 و تنش‌ها در مورد منشأ بیماری و راه‌حل‌های قرنطینه عمومی تا حدی فرونشست و بسیاری به این باور رسیدند که به‌رغم همه تلاش‌ها، جهان با یک همه‌گیری مواجه خواهد بود، تأمین نیازهای مواجهه با این بیماری سخت و ناشناخته، به مسئله اصلی تبدیل شد. 21 مارس 2020، نشریه اکونومیست تخمین زد که ظرفیت دستگاه‌های تنفس مصنوعی ایالات متحده ظرف چهار هفته تمام خواهد شد. گلوبال دیتا تخمین زد که تقاضای جهانی برای ونتیلاتور 880 هزار دستگاه خواهد بود که حدود 9 برابر ظرفیت تولید جهانی در آن زمان بود. 🔸در چنین شرایطی مشابه با شرایط جنگی، فضای همکاری و همراهی دولت‌‌ها و امکان تأمین بازار آزاد، دچار تغییرات جدی شد و دولت‌ها به روش‌های مختلفی به این چالش کمبود دستگاه تنفس مصنوعی پاسخ دادند. آلمان و ایتالیا دستگاه‌هایی را از تولیدکنندگان موجود خریداری کردند، در حالی که ایالات متحده و بریتانیا، نه تنها از تولیدکنندگان دستگاه‌های تنفس مصنوعی موجود، بلکه از شرکت‌های سایر صنایع نیز خواستند تا در این تلاش دفاعی مشارکت کنند. 🔸در حالی که موجودی ونتیلاتور کشور انگلستان 5000 دستگاه بود، آنها درخواست تحویل و تأمین فوری 20 هزار دستگاه دیگر را داشتند و به همین دلیل دولت بریتانیا دستور تولید ونتیلاتور را به شرکت‌های مختلفی از جمله ایرباس و دایسون داد. جیمز دایسون مخترع، کارآفرین، سرمایه‌دارو بنیانگذار شرکت دایسون، در زمانی کوتاه ونتیلاتور جدیدی به نام CoVent را طراحی کرد و به تولید 15 هزارتایی آن مشغول شد. ایالات متحده قانون تولید دفاعی را برای کمک دریافت تجهیزات توسط تولیدکنندگان ونتیلاتور، ابلاغ کرد و از خودروسازان فورد و جنرال موتورز و تسلا خواست تا دستگاه‌های تنفس مصنوعی تولید کنند. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
حرکت روی لبه علم روایت بازدید از شرکت دانش‌بنیان بهیار صنعت اصفهان 💠بخشی از متن:⬇️
حرکت روی لبه علم‌ 💠 بخشی از متن: 🔸فردا را نمی‌شود مونتاژ کرد. فردا دانش ساخت می‌خواهد. واحد تحقیق و توسعه را راه می‌اندازند. معاونت علمی ریاست‌جمهوری دنبال ساخت شتاب‌دهنده خطی است‌. زن‌ها و مردها، بچه‌ها و بزرگ‌تر پشت‌سرهم عصبی، کلافه و با درد در بدن منتظر ایستادن تا کی واگن نوبتشان در ایستگاه پرتودرمانی بیمارستان‌ها به مقصد برسد. کشور مسئله دارد. لامصب ساختنش هم‌داستان است. کمتر از انگشتان یکدست تعداد شرکت‌هایی است که دانش فنی ساختش را دارند. از همان جنس پروژه‌هایی است که چشمان بهیاری‌ها از دیدنش برق می‌زند. سه شرکت به معاونت علمی پروپوزال می‌دهند. از تهران، از کیش و از اصفهان. از سرنوشت تهران و کیش اطلاعاتی موجود نیست؛ اما اصفهان در نوشتن تاریخ استعداد خاصی دارد. بهیار می‌رود سراغ پیداکردن یکی از آن دستگاه‌ها. 🔸آن سال گردش مالی شرکت ۶۰ میلیون است. قیمت خرید یک دستگاه شتاب‌دهنده خطی از زیمنس یا ورینت به دلار آن موقع ۶۰۰ میلیون آب می‌خورد. سنگ اقتصاد چرتکه‌ای سبز می‌شود؛ اما اسب بهیار تاختن را در این سال‌ها خوب تمرین کرده، می‌خواهد از روی مانع بپرد. می‌روند سراغ بیمارستان‌ها تا اجازه دهند دل‌وروده دستگاهشان روی زمین بریزند؛ بلکه مهندسی معکوس به دادشان برسد. دست رد نصیب سینه‌شان می‌شود. بلانسبت بیمارستانی که صف مریض‌هایش ته ندارد و دستگاهش اگر نقص پیدا کند، حداقل یک ماه باید بخوابد تا مهندسان شرکت فروشنده خارجی با ناز و اطوار بیایند و پشت درهای بسته دستگاه را سرپا کنند، مگر مغز خر خورده‌اند؟! 🔸آخرسر یک دستگاه خراب گیر می‌آورند به قیمت ۴۰ میلیون تومان، وجه رایج مملکت. دستگاه را که باز می‌کنند تازه اول ماجراست؛ مثلاً باید با تیوپ شتاب‌دهنده که نقش قلب دستگاه را داشت چه می‌کردند؟ یک استوانه مسی شکل که بیشتر شبیه قطعات سفینه‌های فضایی بود. چه‌طور کار می‌کردش جای سؤال بود، چه برسد به چه‌طور ساخته می‌شود. سؤالی که چهار سال زمان برد تا به جواب برسد. جوابی که موقع ورود به بهیار، ماکتش به بازدیدکنندگان سلام می‌داد. بهیار یک‌دفعه پایش را گذاشت بر لبه‌ی علم تجهیزات پزشکی. شتاب‌دهنده خطی ساخته شد. کار تمام است. مگر اینکه شما در ایران زندگی کنید و مجبور باشید در دو جبهه تلاش کنید. تحریم خارجی و اختلال‌های داخلی... 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
گذار از انسان جهادی به جامعه جهادی با نگاهی به روایت سریال عاشورا 💎بخش‌هایی از متن‌⬇️
گذار از انسان جهادی به جامعه جهادی با نگاهی به روایت سریال عاشورا 💎بخش هایی از متن: 🔸سریال مملو از روابط شریف انسانی است. بیش از هر چیز دیگری ما با انسان‌هایی مواجهیم که روابط حاکم بر آن‌ها سراسر ایثار، فداکاری، رفاقت و مروت است. روابطی که همه در فضای جبهه‌های دفاع مقدس شکل می‌گیرد. این شرافت در نسبت با دشمن نیز برقرار است. خسرو به جسد یکی از نیروهای بعثی برمی‌خورد که سه ساعت روی دست دارد. خسرو خم می‌شود و ساعت‌ها را یکی‌یکی از روی دستش بیرون می‌آورد. از جای ساعت سوم روی دست، متوجه می‌شود که این ساعت متعلق به خود نیروی بعثی است، به همین دلیل آن را روی دستش برمی‌گرداند. در جای دیگر با وجود غم ازدست‌دادن عزیزان و خشم از دشمن، مهدی باکری دستور عدم برخورد با اسرای بعثی را می‌دهد. 🔸یکی دیگر از ویژگی‌های ممتاز سریال عاشورا، توجه به نوحه‌ها و آئین سینه‌زنی در جبهه‌هاست. سینه‌زنی دسته‌جمعی لشکر 31 عاشورا، تیتراژ ابتدایی سریال است. استفاده از نوحه زیبای «ابوالفضله گل ایله عنایت آتام اوغلی» در تیتراژ پایانی و در برخی از سکانس‌ها که خیلی دقیق و درست و به اندازه استفاده شده و حس معنویت، حماسه و برادری را منتقل می‌کند. این نوحه زبانِ‌حال حضرت اباالفضل علیه السلام با امام حسین صلوات الله علیه هست، از طرفی موقعیت های برادری در سریال بسیار زیاد است، چه از جنس برادری نسبی مهدی و حمید(که البته فراتر از آن است) و چه برادری دینی و عاطفی خسرو و محمد(ممد) و این یعنی فرم که تمام اجزاء اثر شامل موسیقی، داستان، فضا، شخصیت‌ها و... در ترکیب و هماهنگی باهم یک کل را منتقل می‌کنند که حس برادری تولید می‌کند، حسی که از خط مقدم تا پشت جبهه و خیابان‌های شهر ادراک می‌شود. 🔸ناتوانی در ساختن قهرمان از مهم‌ترین خلأهای روایت‌های زمانه ماست؛ اما «عاشورا» به‌خوبی از پسِ ساختن قهرمان برمی‌آید. حجازی‌فر به سراغ شخصیتی رفته که سال‌ها عاشقش بوده. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
مشاهیر خندان ماجرای زندگی بزرگان علم و هنر ایرانی بخش هایی از متن⬇️
مشاهیر خندان ماجرای زندگی بزرگان علم و هنر ایرانی 💎بخشی از متن: 🔸«آقای مدبر عزیز! بیا و ببین که برایت یک دانشمند پیدا کرده‌ام که اندازه گوجه سبز خواستنی و به اندازه بستنی قیفی لیس زدنی است. اصلاً درس - نه – دوست‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ی ما در مقابل ایشان نابغه به شمار می‌آید. نابغه‌ای که از بس شعور داشت، تا چهل سالگی بازی کرد.» متن بالا توسط آقا نامی خطاب به آقای مدبر معلم کلاس چهارمش نوشته شده است! 🔸برخلاف تصور همه‌ی ما نسبت به دانشمندان و فیلسوفان، جناب فارابی از سنین بالا شروع به تحقیق و بررسی و خلاصه دانشمند شدن کرده که آقا نامی کتاب‌های مشاهیر خندان، این نکته را خیلی خلاقانه و طنزگونه بیان کرده است. در این کتاب نامی درباره‌ی زادگاه، تولد، پیشینه‌ و پیشه‌ی خانوادگی فارابی می‌گوید. از این که فارابی چگونه سرخوش تا چهل سالگی زندگی کرد و حتی تا پنجاه سالگی یک صفحه هم ننوشته بود؛ اما پس از آن تا سن ۸۰ سالگی ۱۸۷ کتاب نوشت. از استادان، دوستداران، مخالفان، شاگردان، مناظره‌ها، اکتشافات، آثار و سفرهای او می‌گوید. از اینکه آثارش به چه زبان‌هایی ترجمه شده‌اند. 🔸«بچه ها، فارابی! فارابی، بچه‌ها! ایشان معلم دوم است. نه که معلم کلاس دوم باشد. ایشان دومین معلمی است که در تاریخ علم آمده و البته رفته. نه به خاطر این که در مدرسه‌ی مشاهیر خندان درس می‌داده، بلکه به خاطر این که روی تخته سیاه یک جدول کشیده و همه‌ی علم‌ها را توی آن نوشته. به همین سادگی!» 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
شور زندگی در صنعت، در تاریخ انقلاب اسلامی یادداشت شفاهی استاد طاهرزاده درباره شور پیشرفت علم و فناور
شور زندگی در صنعت، در تاریخ انقلاب اسلامی یادداشت شفاهی استاد طاهرزاده درباره شور پیشرفت علم و فناوری در افق و آینده ایران اسلامی 💎بخشی از متن: 🔸با توجه به نظر استاد مطهری«ره» وقتی انسان کار و فعالیت‌اش برایش جذاب باشد و در آن میدان احساس وجود بکند، دیگر مجالی برای خیال‌های باطل نمی ماند، بلکه برعکس، جذابیت در کار، موجب طلوع ابتکارات می‌شود و این‌جا است که می‌توان گفت: وقتی کار و تلاش موجب بسط شخصیت انسان شود دیگر به درآمدش اهمیت چندان نمی‌دهد و *اساساً شاهکارها ساخته عشق و علاقه به کار است، نه پول و درآمد.* با پول می‌شود کار ایجاد کرد ولی با پول نمی‌شود شاهکار به‌وجود آورد. وقتی که انسان جایگاه کار و تلاش خود را در تاریخی که در آن قرار دارد، بیابد در آن صورت عملاً کار برای او میدان کشف بیشتر خود او می‌باشد و بستری می‌شود برای الهاماتی که اقتضای آن تاریخ است. 🔸نمونه این حضور را در «جهاد سازندگی» می‌توانستید احساس کنید و بنده خودم این حالت را در نیروهای جهاد سازندگی که در جبهه بودند دیدم که چگونه با چه ابتکاراتی موانع را برطرف می‌کردند، حضوری برایشان پیش آمده بود که خودشان هم باورشان نمی‌شد که تا این‌جاها می‌شود شخصیت آن‌ها وسعت پیدا کند. از پل‌زدن و یا تهیه وسائلی برای عبور از هور بگیر تا موشک‌انداز میدانی و عملاً آن‌ها خود را در آن میدان پیدا می‌کردند. 🔸از این جهت عرض می‌شود آن‌ها در شرایطی قرار گرفته بودند که گویا «کار» برای آن‌ها میدان کشف خود می‌شد و بستری می‌گشت برای الهاماتی که اقتضای آن تاریخ بود، زیرا اگر خدا اراده کرده باشد که ما در این مسیر رشد کنیم، اگر در این مسیر قرار بگیریم الهامات الهی به سراغ‌‌مان می‌آید. بعضاً متفکران دنیا در رشته‌های مختلف از این الهامات که به سراغ آن‌ها آمده، گزارش داده‌اند. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
از: روایت پیشرفت به: کودکان و نوجوانان مروری بر مجموعه «آزده در سرزمین رویان» 💠بخشی از متن: 🔸چند وقت پیش کتابی با موضوع پیشرفت در حوزه رویان برای کودکان و نوجوانان توجهم را جلب کرد. این مجموعه حاصل مصاحبه‌های دفتر تاریخ شفاهی اصفهان با دکتر نصر اصفهانی، مسئول پژوهشکده رویان است. اتفاق مبارکی که خارج از فضای پایتخت، حالا پای این افتخارات را به دنیای کودک و نوجوان باز کرده و تلاش می‌کند به زبان خودشان جای خالی این روایت‌ها را پر کند. 🔸«آزاده در سرزمین رویان» عنوان این مجموعه است. قصه‌ها در بستر روستا روایت می‌شود. توی هر جلد گره‌ای در زندگی شخصیت‌ها ایجاد می‌شود که حل و فصلش به پیشرفت‌های رویان پیوند می‌خورد. نویسنده در هر یک از این داستان‌ها تلاش کرده با طراحی شخصیت، زمینه ارتباط‌گیری را برای مخاطب، بیشتر فراهم کند. هرچند این شخصیت‌پردازی کامل از آب درنیامده و تفاوت‌ها عمدتاً در واکنش شخصیت‌ها خلاصه می‌شود. 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️علائم حیاتی یک ملت گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانیتورهای علائم حیاتی 💠بخشی از متن⬇️
⭕️علائم حیاتی یک ملت گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانیتورهای علائم حیاتی 💠بخشی از متن: 🔸من و مهندس اسلامی که آن موقع معاون رئیس شرکت بود و از آمریکا فوق‌لیسانس الکترونیک گرفته بود، برای گذراندن یک دوره آموزشی رفتیم ژاپن. با انواع و اقسام سؤالات افتادیم به جان اینها. ژاپنی‌ها از ما می‌پرسیدند برای چه این سؤالات را می‌کنید؟ گفتیم می‌خواهیم تعمیر کنیم. این را که گفتیم استاد خنده‌اش گرفت. گفت شما در ایران می‌خواهید بُردهای ما را تعمیر کنید؟ کلی به ما خندیدند که مگر شما در ایران امکانات تعمیر دارید؟ یکی‌شان می‌پرسید شما سیب دارید در مملکتتان؟ آب دارید؟ خیلی از ایران بهشان بد گفته بودند. سؤال‌های عجیب غریب می‌کردند. یک استاد آمریکایی هم داشتیم که یک بار از من پرسید: برای چه آن‌قدر سؤال می‌کنی؟ گفتم سؤال می‌پرسم که بتوانم بُرد را تعمیر کنم. گفت تحصیلاتت چیست؟ گفتم فوق‌لیسانس الکترونیک هستم. اصلاً هاج‌وواج ماند. گفت من خودم لیسانس هستم، تو اینجا نشستی فوق‌لیسانس الکترونیک هستی؟ مگر شما چیزی طراحی می‌کنید در ایران؟ چیزی می‌سازید؟ گفتیم نه. گفت: پس برای چه می‌خوانید؟ منظورش این بود که بیشتر از تکنسین برای چه می‌خوانید؟ شما خیلی هنر کنید فوق‌دیپلم بخوانید. این نوع برخوردها شدیداً به ما انگیزه می‌داد که تلاش کنیم برای ثابت‌کردن توانمندی‌های خودمان. 🔸جالب است که پول یک بُرد را 10 هزار دلار با ما حساب می‌کردند. بُردی که فقط 2 تا IC ش سوخته بود. خودمان 2 تا IC می‌خریدیم تعویض می‌کردیم با 100 الی 200 دلار جمع می‌کردیم. آن‌وقت آنها می‌گفتند چرا شما تعمیر می‌کنید؟ یا دستگاه را عوض کنید یا بُردش را. این‌گونه ملت‌ها را به خودشان وابسته نگه می‌داشتند. آن موقع مانیتور جزء محصولات با تکنولوژی بالا محسوب می‌شد و هر شرکتی در دنیا امکان ساختش را نداشت. الان تکنولوژی‌اش کمی در دسترس‌تر شده است. 🔸ما اولین کار اساسی که در شرکت شروع کردیم تعویض قطعات بود. یک ماژول مرکزی 2-3 هزار دلاری داشتیم که تصویرگرش را کلا در آوردیم، چون سوخته بود. یک CRT با ماژولش از بازار خریدیم و جایگزین کردیم. اتفاقا چون به‌روزتر بود، کیفیتش بهتر از کار درآمد. به جای دو هزار دلار، 150 دلار خرج کردیم. بیمارستان و رئیس شرکت پخش، کلی تشکر کردند. بعد به آقای معظمی گفتیم می‌شود مانیتور ساخت. اولش باورش نمی‌شد. من گفتم از اول تا آخر کار مانیتور را می‌دانم و تمام واحدهایش را می‌شناسم و فکر می‌کنم می‌توانیم بسازیم. ایشان گفتند برو بیرون بساز. ما ازت حمایت می‌کنیم. آدم خوش‌فکری بود. در دهه 70 کمتر کسی این طرز فکر را داشت. 🌱خانه هنر و رسانه‌ پیشرفت @daneshmand_mag
روایت پیشرفت ایران
⭕️ اگر هر روز سَم ناامیدی بپاشی، خُب کُشنده است گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانتیورهای عل
⭕️ اگر هر روز سَم ناامیدی بپاشی، خُب کُشنده است گفت‌وگو با مهندس یعقوب‌زاده تولیدکننده مانتیورهای علائم حیاتی 💠بخشی از متن: 🔸یک نفر از پزشکانی که مهاجرت کرده است، برای مرخصی آمده بود ایران. یک گزارشی را نوشته و در فضای مجازی گذاشته بود. با یک اشک و آهی درباره دو تا دارو که در اورژانس نبوده، صحبت می‌کرد. خیلی دلم سوخت. من هم برایش نوشتم که آقا اتفاقی شما دست روی یک جایی گذاشتی که ما یک‌خرده از بعضی جاها جلوتر هستیم. یعنی حداقل در اورژانس، در طرح 247، ما از اروپا هم جلوتر هستیم. یعنی آن طرح 247 ی که الان 6-7 سال است در ایران دارد اجرا می‌شود و ورژن‌های جدیدش را داریم می‌دهیم، در اروپا هنوز پیاده نشده است. 🔸من هم آن‌قدر خاطرات از سوئد دارم که پیشرفته‌ترین کشور اروپا است و اگر این خاطرات را تعریف بکنم همه‌تان می‌نشینید گریه می‌کنید. ولی هیچوقت سوئدی‌ها اینها را از خودشان پخش نمی‌کنند. برای اینکه در جامعه‌‌شان ایجاد ناامیدی می‌کند. ما آن‌قدر عقب‌افتاده نیستیم که هر روز از خلأها و ناکارآمدی‌ها حرف بزنیم. اگر شما هر روز بر سر مردم سَم بپاشی، خُب کُشنده است. اصلا دست و دلشان به کار و تلاش نمی‌رود وقتی انگیزه‌ای ندارند. خود من اگه 25 -20 سال پیش، فقط کوه مشکلاتی را که جلوی رویم بود، می‌دیدم و این همه رقیب چینی و کره‌ای و ژاپنی را و می‌گفتم که ما حریف اینها نمی‌شویم، خب الان چنین مجموعه‌ای وجود نداشت. الان در تجهیزات پزشکی، کشورمان در 20-30 تا کشور اول دنیاست. 🔸حداقل در کرونا این را واضح نشان دنیا دادیم که تحریم هم بودیم و هیچی به ما نمی‌دادند. خودشان هم به هم چیزی نمی‌دادند. سر محموله ماسک دعوا شده بود، از یکدیگر می‌دزدیدند. آن زمان کشورهایی که خودشان تجهیزات پزشکی نداشتند، اساسی گیر کردند و تلفات‌شان خیلی زیاد بود. اما ما زیرساخت‌های خوبی داشتیم. شرکت‌هایی داشتیم که در کیت‌سازی و دستگاه سی‌تی اسکن و دستگاه اکسیژن‌ساز کار می‌کردند که چیزهای خیلی ضروری برای کرونا بود. همچنین ونتیلاتور و مانیتور و ماسک و همه اینها را ما خودمان تأمین کردیم. کشور ما جزء کشورهایی بود که کمترین ضربه را از نظر تجهیزات پزشکی خورد این را 100 سال دیگر هم بگویی باز هم به نظر من کم گفتی و هنوز هم مردم نمی‌دانند چه اتفاقی افتاد. 🌱خانه هنر و رسانه‌ پیشرفت @daneshmand_mag