بسمه تعالی
دو نکته قرآنی در مورد حضرت عیسی مسیح
۱- همه اهل کتاب قبل از مرگ به حضرت عیسی ایمان می آورند.
قرآن کریم می فرماید« وان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته و یوم القیامه یکون علیهم شهیدا»(نساء/۱۵۹)
یعنی هیچ یک از اهل کتاب نیست که قبل از مرگش به حضرت عیسی ایمان می آورد و در روز قیامت حضرت عیسی گواه بر آنها خواهد بود.
در تفسیر این آیه میان مفسرین اختلاف نظر است.
برخی گفته اند ضمیر موته به حضرت عیسی برمی گردد یعنی همه اهل کتاب قبل از مرگ حضرت عیسی به او ایمان می آورند .
در توضیح این برداشت گفته اند بر اساس روایات ؛ حضرت عیسی در آخرالزمان از آسمان نزول می کند خود را به عنوان پیامبر خدا و عبد او معرفی می کند و اهل کتاب با مشاهده این حقیقت به او ایمان می آورند.
اشکالی که بر این تفسیر وارد است این است که خلاف ظاهر آیه قرآن است زیرا آیه می فرماید همه اهل کتاب به او ایمان می آورند در حالی که این تفسیر شامل اهل کتاب قبل از نزول حضرت عیسی نمی شود زیرا آنها قبل از مشاهده این رویداد از دنیا رفته اند.
برخی گفته اند ضمیر موته به اهل کتاب بر می گردد یعنی هیچ اهل کتابی نیست مگر اینکه قبل از مرگش به حضرت عیسی ایمان میآورد، به دلیل اینکه حضرت عیسی در حال احتضارشان بر آنها ظاهر می شود و متوجه میشوند که او پیامبر خدا و بنده او بوده است.
البته این ایمان در لحظه احتضار به دلیل اینکه ایمان اضطراری است سودی به حال آنها نخواهد داشت.
علامه طباطبایی بر این عقیده است که ضمیر موته به اهل کتاب بر می گردد اما در مورد اینکه چگونه قبل از مرگ به حضرت عیسی ایمان میآورند هر دو تفسیر پیش گفته را به گونهای مورد ملاحظه قرار می دهد، به این صورت که اهل کتاب قبل از نزول حضرت عیسی از آسمان، از راه ظاهر شدن او در لحظه احتضار بر آنها به او ایمان می آورند.
اما اهل کتابی که در زمان نزول حضرت عیسی از آسمان زنده اند ونیز اهل کتابی که بعد از آن تا قیامت به دنیا می آیند با نزول حضرت عیسی و معرفی خود به عنوان پیامبر و عبد خدا به او ایمان می آورند.
معظم له در اینجا بر این دیدگاه اشکالات چندی را مطرح می کند و همه را پاسخ می دهد.
علامه طباطبایی بر اساس این آیه و نیز روایات معتقد است که حضرت عیسی هنوز زنده است و تا آخرالزمان که از آسمان نزول می کند زنده خواهد ماند.
زمخشری در کشاف در تفسیر این آیه می فرماید منظور این است که همه اهل کتاب در زمان نزول حضرت عیسی از آسمان از قبرهایشان برانگیخته و زنده می شوند و به حضرت عیسی ایمان می آورند.
علامه طباطبایی این تفسیر زمخشری را به دلیل این که اعتراف به رجعت است و اهل سنت اعتقاد به رجعت را از بدعت های شیعیان می دانند، از غرائب میداند.
۲- حضرت عیسی علامت قیامت است.
قرآن کریم در مورد حضرت عیسی می فرماید« و انه لعلم للساعه فلاتمترن بها » یعنی حضرت عیسی علامت و نشانه ای برای قیامت است بنابراین در مورد قیامت شک نکنید.
در اینکه چگونه حضرت عیسی علامت قیامت است تفسیر رایج این است که چون حضرت عیسی در آینده از آسمان نزول خواهد کرد آمدن او در آن زمان نشانه قریب الوقوع بودن قیامت است اما علامه طباطبایی احتمال دیگری را مطرح می کند و آن را بر این احتمال ترجیح می دهد و آن این است که حضرت عیسی به دلیل این که مردگان را زنده می کرد و خود نیز بدون داشتن پدر آفریده شد علامت شدنی بودن قیامت و امکان احیای موتی در آن روز است. معظم له می فرماید تفریع ذیل که می فرماید بنابراین در قیامت شک نکنید با این احتمال سازگارتر است.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
بسمه تعالی
شبهه
با توجه به اینکه هیچ آیه و روایت یا سیرهای در مورد حجاب اجباری وجود ندارد حجاب اجباری مبنای فقهی ندارد.
پاسخ
چند نکته
۱- بر اساس این استدلال، حکومت حق ندارد برای بازداری هیچ یک از محرماتی که آیه و روایت و یا سیره ای بر الزام بر ترک آنها وجود ندارد قانون تصویب کند. مانند دایر کردن مراکز شراب فروشی و قماربازی و فروش گوشت های حرام و کنسرت های مختلط بی حجابی و کاباره های گناه و ساختن فیلمهای مستهجن و ...
۲- طبق این منطق اگر بی حجابی در جامعه به حد نیمه عریانی یا بیشتر از آن هم برسد حکومت حق تصویب قانون بر ممنوعیت و پیگرد ندارد.
۳- بر اساس آیه ۴۱ سوره حج( الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ)
وظیفه قطعی حکومت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است. فقها گفته اند امر به معروف نهی از منکر دارای مراتبی است و مرتبه بالای آن اجبار و برخورد فیزیکی است.
این وظیفه شامل همه واجبات و محرمات میگردد. در اینکه حجاب در آن محدودهای خاص واجب شرعی است اختلافی میان فقها نیست.
۴- مشهور فقها قاعده «فی کل معصیة تعزیر»
را پذیرفتند بلکه می توان گفت در خصوص آن معصیت هایی که به صورت آشکار و با برنامهریزی و پشتیبانی و تبلیغات دشمنان برای انحراف جوانان به آن دامن زده میشود مورد اتفاق فقها است. این قاعده شامل بیحجابی هم میگردد.
۵- نبود آیه و روایت و یا سیره در خصوص حجاب اجباری، نافی قواعد فقهی بالا نیست در آن زمان مسئله بیحجابی مانند امروز مسئله روز نبوده است تا حکومت موظف به اجبار و الزام گردد. یقیناً مسئله بیحجابی در آن روز مورد تبلیغات دشمنان و مخالفان دین و حکومت دینی و طرح و نقشهای برای انحراف جوانان و فروپاشی کانون خانواده نبوده است.
با توجه به وظیفه ذاتی حکومت برای تامین مصالح اجتماعی و زدودن جامعه از مفاسد، حکومت موظف است در این راستا قوانین الزامی وضع نماید و با متخلفین برخورد قانونی انجام دهد.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
8.48M
👆 خارج اصول، ؛ (۴۹) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت قیاس (۲) از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
9.27M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ غناوموسیقی(۳۱) جلسه پایانی از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
9.9M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ رقص از منظر فقهی (۱) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
8.76M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۰) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت عقل (۱) از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
8.09M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ رقص از منظر فقهی (۲) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
11.23M
👆تفسیر سوره کافرون (جحد) از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
8.62M
👆تفسیر سوره نصر از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
11.8M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۱) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت عقل (۲) از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
6.76M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ فقه و پاسخ گویی به نیازهای متغیر زمان(۱) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
اشکال
با توجه به اینکه به تجربه ثابت شده است که شرکت در انتخابات تاثیر مثبتی در زندگی ما ندارد به چه دلیل باید باز هم در انتخابات شرکت کنیم؟
پاسخ
اولا باید میان شرکت کردن و شرکت نکردن در انتخابات مقایسه کرد که کدام یک به نفع مردم است. باید دید پیامدهای شرکت و عدم شرکت در انتخابات چیست؟
اگر مردم اینگونه فکر کنند که شرکت در انتخابات مفید نیست و شرکت نکنند لازمه اش این است که حاکمان در ردههای مختلف انتخاب نشوند نتیجه آن یا عدم وجود حاکمیت در کشور است که لازمه آن چیزی جز هرج و مرج و نابسامانی و انواع مفاسد دیگر است که قطعاً هیچ عقل سلیمی آن را نمیپذیرد و یا به قدرت رسیدن افرادی با تکیه به زور و قدرت و دیکتاتوری است که این هم مورد قبول هیچ عقل سلیمی نیست.
و یا انتخاب حاکمان با رای کم و ضعیف است که در این صورت هم به ضرر مردم خواهد بود چون پشتوانه مردمی بالا نخواهد داشت و از جهت عملکردی هم موفق نخواهند بود.
اما در صورت شرکت در انتخابات، حاکمان احساس میکنند که زیر نظر مردم قرار دارند و استمرار کار آنها در مسئولیت منوط به جلب رضایت مردم و رای مجدد آنهاست همین مقدار قطعاً تاثیر بالایی در عملکرد آنها دارد. و قابل مقایسه با دو گزینه بالا نیست.
بنابراین شرکت در انتخابات یک ضرورت قطعی است و یقیناً از شرکت نکردن در انتخابات بهتر و مفیدتر و عاقلانهتر است.
ثانیا حاکمان اعم از اینکه لایق و یا نالایق انتخاب شوند در هر صورت منتخب خود مردمند یعنی
مردم آنها را با رای خود روی کار آوردند و ادامه کار آنها نیز با رای مردم است. بنابراین اگر حاکمان لیاقت کافی برای مدیریت ندارند و یا دغدغه لازم برای حل مشکلات مردم را ندارند، این امر ناشی از عدم انتخاب درست خود مردم میباشد و باید از انتخاب نادرست خود گله کنند.
راهکار آن این نیست که از شرکت در انتخابات خود را کنار بکشند بلکه راهکار این است که با حضور پررنگ و حداکثری و با بصیرت و آگاهی بهتر، گزینههای مناسبتری را انتخاب کنند. و از جو زدگی و تاثیرپذیری از شعارهای تبلیغاتی و گروه گرایی و جناح بازی پرهیز کنند و در انتخاب افراد تنها رضایت خدا و مصلحت مردم را مطمح نظر خویش قرار دهند.
ثالثا اینکه بگوییم تجربه نشان داده است که شرکت در انتخابات آثار مثبتی نداشته است یقیناً کم لطفی و سطحی نگریست ایستادگی و مقاومت مردم ایران در عرصههای مختلف با شرکت پر رنگ در انتخابات و راهپیماییهای مختلف و متعدد، باعث استحکام نظام و اقتدار آن در برابر دشمنان خارجی و داخلی و باعث خنثی شدن بسیاری از نقشهها و مکرهای دشمن ملت است.
اگر تا به حال نظام توانسته است در حد بالا امنیت را حفظ کند و در برابر توطئهها و تهدیدها و تحریمهای سنگین با استحکام مقاومت کند مهمترین عامل آن پشتوانه جدی مردمی و دفاع ملت از دستاوردهای انقلاب خویش بوده است و در غیر این صورت، این انقلاب و نظام حتی یک سال هم قدرت مقاومت در برابر این همه توطئهها و تهدیدها را نداشت.
از این گذشته پیشرفت های فراوان کشور در عرصههای مختلف علمی و فناوری و اقتصادی و سیاسی و امنیتی و نظامی به قدری فراوان است که هر انسان مطلع و منصفی،آن را اعتراف دارد. از ذکر مصادیق فراوان صرف نظر میشود.
در جمعبندی، بهترین و منطقیترین گزینه برای تضمین مصالح نسل امروز و نسلهای آینده حفظ دستاوردهای انقلاب و خون صدها هزار شهید با شرکت فعال و پرشور در انتخابات و انتخاب درست با بصیرت و آگاهی بالا است.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
9.56M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۲) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت عقل (۳) از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
9.45M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ فقه و پاسخ گویی به نیازهای متغیر زمان(۲) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
8.85M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۳) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت عقل (۴) از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
9.23M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ فقه و پاسخ گویی به نیازهای متغیر زمان(۳) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
3.95M
نقد استاد نیکزاد بر سخنان آقای صالحی نجف آبادی در مورد حاجت خواستن از انبیا و ائمه
#کلام
🆑 @darseostadnikzad
11.94M
👆 خارج اصول، ؛ (۵۴) سال تحصیلی ۱۴۰۲، امارات- بررسی حجیت عقل (۵) تفاوت حقوق و اخلاق و تحلیل قرب الی الله از آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
8.76M
👆درس خارج فقه سال تحصیلی۱۴۰۲؛ فقه و پاسخ گویی به نیازهای متغیر زمان
(نقد سه دیدگاه در این رابطه) (۴) از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
8.32M
👆تفسیر سوره توحید از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
10.49M
👆تفسیر سوره تبت از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش قرآنی
جنین شناسان بر اساس شواهد تجربی معتقدند جنین در رحم مادر از رویدادهای پیرامونی خود متأثر می شود و عکس العمل نشان می دهد و آموزش هایی هم پیدا می کند. این امر با آیه ۷۸ سوره نحل که دلالت بر این دارد کودک در هنگام تولد هیچ گونه علم و آگاهی ندارد چگونه سازگاری دارد؟
وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۙ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(نحل/۷۸)
پاسخ اول
ممکن است گفته شود که مراد از علم در آیه بالا علم حصولی است نه اعم از علم حصولی و علم حضوری زیرا جنین پس از ولوج روح به خودش و برخی از حالات خویش علم حضوری دارد.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این آیه ۷۸ نحل نیز می فرماید که منظور از علم در این آیه علم حصولی است نه علم حضوری.
شاهدی که بر این تفسیر می آورد، آیه ۲۵ سوره حج است که می فرماید: «وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا »
یعنی بعضی از شما به سن انحطاط پیری رسانده می شود که هر چه دانسته همه را فراموش میکند.
علامه می فرماید: با اینکه همین پیران قطعاً دارای علم حضوری به خویشتن و حالات خویش می باشند در عین حال در این آیه به نحو عام از آنها نفی علم شده است. پس مراد از علم در این آیه علم حصولی است.
بر همین منوال میتوان گفت که نفی علم به نحو عام در آیه ۷۸ سوره نحل نیز ناظر به علم حصولی است.
به نظر میرسد این پاسخ قابل نقد است چون طبق گفته جنین شناسان جنین در دوره جنینی آموزشها و اطلاعاتی کسب میکند این اطلاعات از نوع علم حصولی است نه علم حضوری.
مگر اینکه گفته شود که جنین در دوره جنینی با القائات بیرونی و پیرامونی صرفاً استعداد و آمادگی ذهنی و روحی بیشتری برای یادگیری در بعد از تولد پیدا میکند و به تعبیر دیگر گفته شود القائات بیرونی به نحو تکوینی صرفاً باعث شکلگیری خاص شخصیتی او میشود که در آموزشهای بعدی او تاثیر جدی دارد نه اینکه واقعاً شناختها و اطلاعاتی را بالفعل پیدا کند.
پاسخ دوم
میتوان به نحو دیگری پرسش بالا را پاسخ گفت.
و آن اینکه منظور از علم در آیه ۷۸ سوره نحل، علم آگاهانه و علم به علم است نه اصل علم.
یعنی هرچند جنین در دوره جنینی چیزهایی را میآموزد اما به آنچه در دوره جنینی و در رحم مادر یاد می گیرد علم به علم ندارد. در حقیقت مانند شعور غریزی است که شعور آگاهانه نیست.
بعید نیست که گفته شود که مراد از آیه ۲۵ سوره حج در مورد پیران کهنسال هم همین معنا باشد زیرا فراموشی معلومات در سر پیری به معنای زوال معلومات خصولی نیست بلکه به این معناست که به خاطر تغییر ساختار مغزی، توانایی یادآوری معلومات و به تعبیر دیگر علم به علم را ندارند. به همین خاطر اگر با پیشرفت علم ساختار مغزی آنها بهبود پیدا کند همه معلومات پیشین را بازیابی خواهند کرد. والله اعلم
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
بسمه تعالی
یکی از نکاتی که در مناظره آقایان الهی راد و زید آبادی مکرراً از جانب آقای زیدآبادی به عنوان تغییر پذیری احکام دین در بستر زمان و تغییر شرایط جامعه و مذاق مردم، مطرح شد مسئله بردگیری و بردهداری بود.
وی چند بار به این نکته اشاره کرد که یکی از احکام اسلام که در صدر اسلام در جنگها و فتوحات به اجرا در میآمد، حکم بردهگیری بود اما امروزه کسی نمیتواند از اجرای این حکم دفاع کند. و این نمونهای از تغییرپذیری احکام اجتماعی و حقوقی و جزایی اسلام است، بر همین اساس میتوان به تغییر بقیه احکام حقوقی و جزایی اسلام با تغییر شرایط تن داد.
در پاسخ به این شبهه باید گفت نمونهای که ایشان مطرح کرد مصداقی برای مدعای وی یعنی تغییرپذیری احکام قطعی اسلام نیست.
زیرا در قرآن کریم نسبت به اسرای جنگی پس از پایان جنگ، دو گزینه مطرح شده است یا آزاد کردن به صورت مجانی و رایگان و یا آزاد کردن در برابر پرداخت فدیه، البته در روایات گزینه سوم یعنی بردهگیری اسرای کفار هم مطرح شده است.
نکته مهم این است که هیچ کدام از این سه گزینه به عنوان حکم الزامی و تعیینی اسلام نیست بلکه انتخاب هر یک از این سه گزینه با صلاحدید حاکم شرعی صاحب صلاحیت است. یعنی حاکم شرعی می تواند با مصلحت اندیشی یکی از این گزینهها را انتخاب کند و گزینههای دیگر را نادیده بگیرد
اگر در روزگاری مانند روزگار ما رسم بردهگیری وجود ندارد و دشمن هم اسرای مسلمان را برده نمیگیرد و امام مسلمین با توجه به مجموعه شرایط، ضرورت و مصلحتی در بردهگیری نمیبیند هیچ دلیل ملزمی برای بردهگیری وجود نخواهد داشت.
بر این اساس آن تلقی آقای زیدآبادی که حکم قطعی اسلام در گذر زمان و تغییر شرایط، دچار دگرگونی شده است فاقد مبنای منطقی است.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
برده داری در اسلام از دیدگاه استاد شهید مطهری
ممكن است كسى به عنوان نقض، قانون بردگى را مثال بياورد و بگويد اسلام قانون بردگى را امضا كرد و در دنياى امروز اين قانون منسوخ است، پس در دنياى امروز اصلًا نبايد بردگى باشد، پس قسمتى از قانون اسلام منسوخ است.
جواب می دهيم كه زهى تصور باطل! اسلام در باب بردگى
اولًا قانونى نياورده است كه بردگى را براى اجتماع لازم بداند، آنچنان كه عقيده بعضى از حكماى قديم اين بوده كه بردگى را براى اجتماع لازم می شمرده اند. برنامه اى كه اسلام در مورد بردگان آورده است برنامه بردگى نيست بلكه برنامه آزادى است. اين قسمت را برخى از آقايان توجه كرده اند و خوب توجهى هم هست، می گويند ما در فقه اسلامى «كتاب الرّقّ» نداريم بلكه «كتاب العِتق» داريم. اسلام نگفته است كه حتماً بايد برده وجود داشته باشد تا چنين و چنان باشد، تمام برنامه هاى خود را تنظيم كرده است كه برده را چگونه آزاد كند. اشتباه عمده آقايان اين است كه خيال می كنند اسلام در تشكيلات اجتماعى خود بردگى را لازم و ضرورى دانسته است.
در خود قرآن راجع به برده گيرى حتى يك كلمه هم وجود ندارد كه از آن، امر يا تشويق به برده گيرى استفاده شود. نمی خواهم بگويم كه برده گيرى در اسلام به هيچ شكلى نيست، بلكه خواهم گفت كه به چه شكلى هست.
برده گيرى در دنيا علل مختلفى داشته است كه بحث آن طولانى است. هفت هشت راه بوده است. در ميان راههاى برده گيرى، يكى از آنها را اسلام اجازه داده است و آن اين است كه از دشمنى كه در حال جنگ است (به شرط اينكه جنگى باشد كه تمام شرايط قبلى از آن جمله تبليغ قبلى در آن فراهم شده باشد) در ميدان جنگ اسير جنگى را شما می توانيد برده بگيريد.
تازه در قرآن همين هم اسمش نيست. قرآن اين طور می فرمايد: فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا هرگاه در ميدان جنگ با كافران ملاقات كرديد (لقاء در لغت عرب كنايه از جنگ است)، آنگاه كه با كافران در ميدان جنگ برخورد می كنيد و آنها شمشير به روى شما كشيده اند و شما به روى آنها، فَضَرْبَ الرِّقابِ مردانه بزنيد، عقب نشينى نكنيد، حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ تا خوب فشار و سنگينى جنگ را بر آنها وارد كنيد، زانوهايشان را خم كنيد. اينجا عملتان تبديل میدشود به يك كار ديگر: فَشُدُّوا الْوَثاقَ محكم بگيريد و ببنديد، اسير بگيريد.
بعد كه اسير گرفتيد چكار كنيد؟
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً بعد كه اسير گرفتيد اختيار با خودتان، می توانيد آنها را مفت و مسلّم آزاد كنيد كه بروند سر زندگیشان، و
می توانيد در عوض يك چيزى فدا بگيريد،
مثلًا اگر اسيرى داريد مبادله اسير بكنيد و
يا اينكه پول بگيريد و آزادشان كنيد.
در قرآن بيش از اين نيست، ولى در سنّت دو چيز ديگر هست.
يكى اينكه اگر فرد، فردى است كه زنده نگه داشتن او براى اسلام و مسلمين خطرناك است او را بكشيد، و ديگر اينكه او را برده بگيريد.
پس چهار چيز:
يا منّت گذاشتن و آزاد كردن،
يا فدا گرفتن به صورت پول گرفتن
يا مبادله اسير، يا كشتن و
يا برده گرفتن.
اختيار با ولىّ امر مسلمين است كه از ميان اين چهار كار هريك را مصلحت بداند اجرا كند. يعنى غير از اينكه در قرآن استرقاق (برده گیری)وجود ندارد و فقط در سنّت هست و معلوم می شود كه امرى است كه در درجه دوم است نه درجه اول، تازه ولىّ امر مسلمين اختيار دارد كه
مصلحت را رعايت كند:
آيا مصلحت است كه همين طور او را آزاد كند،
يا مصلحت اين است كه فدا بگيرد يا بكشد یا برده بگيرد؛ و اگر ولىّ امر مسلمين هيچ وقت مصلحت نداند، مثلًا مقتضيات زمان اجازه ندهد، برده نمی گيرد و با برده نگرفتن حكم اسلام را الغا نكرده بلكه اجرا كرده است.
تازه سؤال ديگرى در اينجا هست و آن اين است كه آيا اينكه اسلام به حكم سنّت اجازه داده كه اسير را برده بگيريد، از راه مقابله به مثل است، چون در آن زمان معمول بوده است كه اسيران را برده می كرده اند؟ يعنى چون آنها از شما برده می گيرند شما هم از آنها برده بگيريد؟ يا نه، اگر آنها هم برده نگرفتند شما برده بگيريد؟
عقيده بسيارى بر اين است كه چون آنها برده می گيرند شما هم برده بگيريد.
پس اگر دشمن اسيران ما را برده نگرفت آيا ما حق داريم كه اسيران آنها را برده بگيريم؟
اگر امروز ميان مسلمين و كفار جنگ برقرار شود آيا مسلمين شرعا می توانند اسيران آنها را برده خودشان قرار دهند؟ در صورتى كه آنها اسراى مسلمين را برده نمی گيرد؟ ( مجموعه آثار استاد شهید مطهری, جلد ۲۹، صفحه ۵۱۹ -۵۲۱)