3.38M
قاعده اولیه و ثانویه در باب تعارض دو دلیل در بیان استاد آیت الله نیکزاد
#اصول
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش
چگونه شریعت اسلام شریعت سمحه و سهله است؟
روایتی با عبارات مختلف ولی با یک مضمون و معنا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است مضمون همه آنها این است که شریعت اسلام شریعت سهله و سمحه است. عبارات روایات چنین است:
«بعثتٌ بالحنيفيّة السهلة السمحة» و یا «اوتیت بالملة السهله السمحه البیضاء» و یا «بعثت بالشریعه السهله السمحه» و یا «بعثنی بالحنیفیّة السهلة»
سمحه به معنای با گذشت و سهله به معنای آسان گیر است.
پرسش این است که چگونه شریعت اسلام شریعت سهله و سمحه است؟
پاسخ
همین مضمون در قرآن کریم با تعبیر دیگری آمده است: «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»(حج/۷۸) مفاد آیه قرآن کریم و روایات بالا این است که آموزهها و احکام اسلام سختگیرانه و دست و پاگیر و مشقت آفرین نیست چنانکه در قرآن کریم آمده است: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» ( بقره/۲۸۶)
برخی از آموزهها و قواعد فقهی و دینی که بر سمحه و سهله بودن شریعت دلالت دارد به شرح زیر است:
۱- اصالة البرائه در موارد شک در تکلیف الزامی وجوبی و تحریمی
۲-اصالة الحلیه در موارد شک در حلیتت و حرمت
۳- اصالة الطهاره در موارد شک در طهارت و نجاست
۴-اصالة الصحه در موارد شک در صحت و بطلان عمل غیر در جایی که آثار و احکامی بر صحت عمل غیر، برای افراد دیگر بار شود.
۵-قاعده فراغ یعنی قاعده حکم به صحت عمل در صورت شک در صحت و بطلان آن بعد از فراغ از آن
۶-قاعده تجاوز یعنی قاعده حکم به انجام اجزای عمل و یا شرایط آن در صورت شک در اصل انجام آنها و یا انجام درست آن، بعد از تجاوز از محل آن
۷- قاعده لاتعاد در خصوص نماز که مدلول آن این است جز برای ۵ چیز نماز اعاده نمیشود آنها عبارت است از وقت و طهور و قبله و رکوع و سجده
۸-صحت نماز در صورتی که جهلا و یا نسیانا با انحراف کمتر از ۹۰ درجه از قبله انجام شود
۹-صحت نماز در صورت جهل به نجاست بدن و یا لباس
۱۰-وجوب اقل در صورت شک در وجوب اقل و یا اکثر
۱۱-اصل برائت متهم مگر اینکه جرم او با دلیل اثبات شود
۱۲- حجیت سوق مسلمین که بسیار تسهیل کننده برای مسلمین است
۱۳-جواز بهرهبرداری از اموال و درآمدها به اندازه مؤونه سال بدون پرداخت خمس و وجوب پرداخت تنها یک پنجم مازاد بر همه هزینه های متعارف در پایان سال
۱۴-قاعده لاضرر به معنای نفی حکم الزامی شریعت در صورت ضرری بودن آن
۱۵-قاعده لا حرج به معنای نفی حکم الزامی شریعت در صورت حرجی بودن آن
۱۶-قاعده نفی اضطرار به معنای نفی حکم الزامی در صورت ضرورت و اضطرار
۱۷-قاعده نفی اکراه به معنای نفی حکم الزامی در صورت اکراه و اجبار
۱۸- بر اساس قاعده «الاسلام یجب ما قبله» گناهان و خطاهایی که شخص کافر در زمان کافر بودن انجام داده است بعد از مسلمان شدن از او برداشته می شود. اگر واجبی را ترک کرده باشد و یا حرامی را انجام داده باشد نه مؤاخذه اخروی میشود و نه مؤاخذه دنیوی، به عنوان مثال قضای نمازها و روزه های انجام نشده بر او واجب نیست و یا اگر سرقتی کرده باشد و یا زنایی مرتکب شده باشد حد بر او جاری نمیشود، و یا خمس و زکاتی را در زمان کفر پرداخت نکرده باشد بعد از مسلمان شدن پرداخت آن بر او واجب نیست.
۱۹-پذیرش توبه و استغفار در پیشگاه خداوند و محو همه سیئات و گناهان پیشین البته در مورد حق الناس واجب است یا ادا شود و یا صاحب حق ببخشد و صرف نظر کند.
۲۰- با اینکه برای نیت انجام حسنات ثواب مقرر میگردد ولی برای نیت انجام سیئات تا موقعی که انجام نشود عقابی مقرر نمیگردد
۲۱- با اینکه برای هر حسنه، ۱۰ برابر ثواب منظور میشود ولی برای هر سیئه تنها معادل آن عقاب منظور میشود.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
3.95M
نکاتی چند در ارتباط با مسئله غزه و مسائل روز از منظر استاد نیکزاد
#علوم سیاسی
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش قرآنی
در آیه ۷۰ سوره فرقان آمده است که اگر کسی توبه کند خداوند سیئات او را به حسنات تبدیل میکند آیه این است: « إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»
چگونه برای شخص تائب به تعداد گناهانی که انجام داده است حسنات منظور میگردد؟
پاسخ
آیه بالا دلالت بر این دارد که اگر کسی توبه کند و به دنبال آن واقعاً ایمان پیدا کند و عمل صالح انجام دهد سیئات او مبدل به حسنات میگردد.
ظاهرا مراد از سیئات در اینجا و نیز در آیات متعدد دیگر همان آثار سوء گناهان یعنی کدورت و ظلمت و حجاب و پلیدی روح است. میدانیم که گناهان در روح انسان چنین آثاری بر جای میگذارد. در جای دیگر آمده است:
«بدا لهم سیئات ما عملوا »(جاثیه/۳۳)
و یا آمده است: « فأصابهم سیئات ما کسبوا »(زمر/۵۱) از این آیات استفاده میشود که اعمال انسان دارای سیئات است و سیئات غیر از خود اعمال است. و یا آمده است: « رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا»( آل عمران/۱۹۳)از این آیه استفاده میشود که ذنوب غیر از سیئات است سیئات همان آثار سوء ذنوب است.
نقطه مقابل سیئات در این موارد،حسنات است.
آیه مذکور دلالت بر این دارد اگر کسی واقعاً توبه کند و به دنبال آن حقیقتاً دارای ایمان و عمل صالح گردد توبه و ایمان و عمل صالح باعث شستشوی روح و روان انسان میگردد و پلیدیها و کدورتها و ظلمتها و حجابهای گناهان پیشین را زایل میسازد و نورانیت و معنویت را جایگزین آنها میسازد.
ظاهرا مراد از تبدیل سیبات به حسنات جایگزینی حسنات به جای سیئات است. والله العالم
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
2.93M
پاسخ استاد نیکزادد به اظهارات آقای تمسکی درباره دین و انسانیت
5.08M
نکات جالب و درس آموز از سوره انفال در مورد جنگ بدر و آثار آن و تشبیه آن به طوفان الاقصی از استاد نیکزاد
#علوم سیاسی #معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
4.49M
نقد و بررسی ادله حجیت ظن مطلق در موضوعات خارجیه از استاد آیت الله نیکزاد
#اصول
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
دعوت به وحدت اما کدام وحدت؟
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/۱۰۳)
معمولاً برای دعوت به وحدت و عدم تفرقه به آیه ۱۰۳ آل عمران استناد و استشهاد میکنند آیا واقعاً مدلول این آیه دعوت به هر وحدت و عدم تفرقه است؟
مثلاً بر شیعه اعتراض میکنند که چرا در صدر اسلام و بلکه در طول تاریخ اسلام همراه جماعت مسلمین نشد و راه تفرقه را در پیش گرفت؟
و یا اگر کسی در میان جمعیتی سخن دیگر و راه دیگری را غیر از راه جمعیت و جماعت مطرح کند با استناد به آیه بالا بر او اعتراض میکنند که چرا در میان جمعیت راه تفرقه را پیش گرفتید؟
آیا واقعا مدلول آیه همین است؟
پاسخ این است که مدلول آیه بالا هرچند دعوت به وحدت و عدم تفرقه است اما نه دعوت به هر وحدت و عدم تفرقه! بلکه دعوت به وحدت در اعتصام به حبل خداوند و عدم تفرقه در این اعتصام!
با توجه به خطاب یا ایها الذین آمنو در آیه قبل، این آیه همه مومنین را به اعتصام به حبل خداوند به صورت دسته جمعی و عدم تفرقه دعوت میکند بنابراین فرمان خدا این است که در اعتصام به حبل خداوند وحدت داشته باشید و به تعبیر دیگر این آیه همگان را به وحدت در حول محور حبل خداوند فرمان میدهد.
بر اساس این آیه هر وحدت و عدم تفرقه مطلوب دین و قرآن کریم نیست چه بسا وحدت و عدم تفرقه در جایی در حول محور اعتصام به حبل شیطان باشد. قطعاً چنین وحدتی نه تنها مطلوب دین نیست بلکه مبغوض آن است.
نیکزاد
#انديشه سیاسی
https://eitaa.com/darseostadnikzad
پاسخ به اشکال یکی از فضلای گرامی در ارتباط با مطلب آیه ۱۰۳ آل عمران
سلام علیکم
ضمن تشکر از حضرت عالی،با توجه به گفته بالا، این آیه شریفه را چگونه توجیه می کنید
« انی خشیت ان تقول فرقت بینی و بین بنی اسراییل و لم ترقب قولی»
با توجه به اینکه در زمان حضرت هارون اکثریت قاطع بنی اسراییل گوساله پرست شدند و این عدم تفرقه در خط کفر مراد است نه در خط اسلام و حضرت موسی هم تقریر کردند چون کار حضرت هارون را رد نکردند؟
پاسخ حقیر به ایراد بالا
سلام علیکم با تشکر از ایراد دقیق جنابعالی
در اینکه مدلول و مفاد آیه ۱۰۳ آل عمران دعوت به وحدت حول محور حبل الله است نه هر وحدتی تردیدی نیست.
. اما در مورد آیه ۹۴ طه جا دارد ابتدا تفسیر مرحوم علامه طباطبایی را ببینیم ایشان چنین میفرماید:
«انى خشيت ان تقول فرقت بين بنى اسرائيل ولم ترقب قولى - اين جمله، تعليل مطلبى است كه حذف شده، چون كلام دلالت بر آن داشته، و حاصل آن مطلب اين است كه اگر مى خواستم از پرستش گوساله جلوگيرشان شوم و مقاومت كنم هر چند به هر جا كه خواست منجر شود، مرا جز عده مختصرى اطاعت نمى كردند، و اين باعث مى شد بنى اسرائيل دو دسته شوند، يك دسته مؤمن و مطيع و دسته دیگر مشرك و نافرمان و اين دو دستگى باعث مى شد كه اتفاق ظاهرى شان جاى خود را به تفرقه و اختلاف بسپارد و چه بسا كار به كشتار مى انجاميد لذا به ياد سفارش تو افتادم كه مرا دستور به اصلاح دادى و فرمودى : (اصلح و لا تتبع سبيل المفسدين ) و لذا ترسيدم وقتى كه بر مى گردى تفرقه و دو دستگى قوم را ببينى اعتراض كنى كه : (فرقت بين بنى اسرائيل و لم ترقب قولى - رعايت سفارش مرا نكردى و ميان بنى اسرائيل تفرقه افكندى )»
حال بیان چند نکته
۱-چنانکه از آیات دیگر استفاده میشود حضرت هارون در برابر گوساله پرستی بنی اسرائیل شدیداً مقاومت کرد تا آنجا که بعداً در برابر اعتراض حضرت موسی که چرا گذاشتی آنها گوساله پرست شوند عرض کرد: «قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» این مطلب نشان میدهد که مقاومت جناب هارون آنقدر بود که نزدیک بود به قتل او منتهی شود.
۲- اکثریت قریب به اتفاق بنی اسرائیل تحت تاثیر سامری گوساله پرست شدند اقل قلیلی با هارون همراهی داشتند نگرانی حضرت هارون در آن شرایط این بود که آن اکثریت قاطع اقدام خشونت آمیز و مرگباری در برابر اقلیت داشته باشند. بنابراین شرایط، شرایط عادی نبود.
۳-با توجه به شناخت حضرت موسی از قوم بنی اسرائیل که قوم سرکش و متمرد و اهل خشونت و لجاجت بودند ، در موقع هجرت به میقات پروردگار در کوه طور، ماموریتی که به جناب هارون داده بود این بود که نباید در برابر عملکرد این قوم، اقداماتی انجام دهد که باعث تفرقه شود چون پیامدهای آن را میدانست و میدانست که جناب هارون توان جلوگیری آن پیامدها را ندارد.
بر این اساس جناب هارون وظیفه خود میدانست که بیش از آنچه که انجام داد اقداماتی انجام ندهد و حل مشکل را به خود حضرت موسی موکول نماید.
نیکزاد
التماس دعا
#انديشه سیاسی
https://eitaa.com/darseostadnikzad
7.02M
پاسخ استاد نیکزاد به برخی از شبهات جبر و اختیار
#کلام
https://eitaa.com/darseostadnikzad
3.43M
پاسخ استاد نیکزاد به دو پرسش در مورد علم غیب و ولایت تکوینی امام معصوم علیه السلام
#کلام
https://eitaa.com/darseostadnikzad
بسمه تعالی
آیا قانون ضرورت علیت، در افعال اختیاری فاعل مختار جاری است؟
قانون ضرورت علیت این است که بعد از تحقق علت تامه ضرورتاً و وجوباً معلول تحقق پیدا میکند به تعبیر دیگر علت تامه، به وجود معلول جوب و ضرورت میدهد.
قاعده « الشیئ ما لم یجب لم یوجد» بیانگر همین قاعده است یعنی معلول تا موقعی که از جانب علت خویش، وجوب وجود پیدا نکند وجود پیدا نمیکند.
پرسش این است که آیا این قاعده در مورد فاعل مختار نسبت به افعال اختیاری خویش جاری است یا نه؟
نوعاً فلاسفه قاعده مزبور را عام میدانند و تفاوتی میان فاعل مختار و غیر مختار از جهت شمول قاعده نمی دانند دلیل آنها این است که قاعده عقلی و فلسفی استثنا بردار و تخصیص پذیر نیست.
اما برخی از فلاسفه مانند شهید صدر و علامه جعفری و آیت الله فیاضی وبرخی از اصولیون مانند آیت الله خویی آن را عام نمیدانند و معتقدند که فاعل مختار از شمول این قاعده خارج است.
دلیل آنها این است که شمول این قاعده نسبت به فاعل مختار در افعال اختیاری، ناقض و نافی فاعل مختار بودن او است. اگر تأثیر علل و عوامل در فاعل مختار برای انجام فعل اختیاری در حد ایجاب و ضرورت باشد عملا فاعل در انجام فعل، مضطر و مسلوب الاختیار است. فاعل مختار، فاعلی است که حتی بعد از تحقق همه علل و عوامل برای انجام فعل اختیاری، مختار است یعنی میتواند انجام دهد و میتواند انجام ندهد.
از این گذشته اختیار داشتن و مضطر نبودن در انجام فعل تا آخرین لحظه، چیزی است که هر شخص در درون خویش به علم وجدانی و حضوری مییابد.
حال پرسش این است که کدام یک از این دو دیدگاه درست است؟
به نظر حقیر دیدگاه اول که دیدگاه غالب فلاسفه است درست است.
دلیل آن همان دلیل مذکور در بالا است قاعده ضرورت علیت و الشیء ما لم یجب لم یوجد قاعده عقلی و فلسفی است و نسبت به همه پدیدهها و رخدادها عمومیت دارد.
هر پدیده مفروض، اگر علت تامه آن تحقق یافت ضرورتاً آن پدیده تحقق پیدا میکند و گرنه خلف فرض تحقق علت تامه است. و اگر علت تامه آن تحقق نیافته باشد ضرورتاً آن پدیده تحقق پیدا نمیکند وگرنه خلف فرض عدم تحقق علت تامه است. بنابراین دو طرف قضیه امر روشن و بدیهی است. اقدام فاعل مختار به انجام فعل اختیاری یک پدیده و مشمول قاعده بالا است.
اما نکته اصلی این است که فاعل مختار فاعلی است که فعلش را از روی رضا و خواست و حب درونی خویش انجام دهد.
انسان ذاتا حب به خویش و منافع خویش دارد، این حب و خواستاری در کمون ذات هر انسان موجود است و همین باعث می شود چیزی را که صد در صد مطابق با منافع و خیر خویش تشخیص داد به صورت پویا و خودکار و خودجوش با میل و رضا اقدام به انجام آن کند.
بر این اساس تشخیص خیر و کمال فعل با ضمیمه حب کامن و نهادینه در نفس نسبت به هر خیر و کمال، لزوما باعث اقدام رضایتمندانه خودجوش و خودکار نفس می گردد.
در این صورت لزوم و وجوب اقدام به فعل اختیاری، منافی و مناقض رضایتمندانه و مختارانه بودن فعل نخواهد بود، زیرا فرض این است علاوه بر تشخیص خیریت فعل، حب کامن در نفس نسبت به خیر و کمال، در اقدام به انجام فعل دخیل است. بر این اساس با تحقق علل و عوامل مؤثر برای اقدام فاعل مختار، انجام فعل اختیاری از روی حب و رضایتمندی و خواستاری است.
نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
💠 جمله بیفعل چیست؟
✅ «سخنی که مانند یک جمله، مطلب کاملی را برساند؛ اما فاقد فعل باشد، جمله بیفعل است.»
🔻 جملههای بیفعل را بر حسب ساختار به انواع زیر میتوان تقسیم کرد:
1⃣ جمله بیفعل یکجزئی: این نوع جمله را نمیتوان به دو جزء نهاد و گزاره تقسیم کرد؛ مانند: آفرین. به سلامت. به امید دیدار. افسوس.
2⃣ جمله بیفعل دوجزئی: این جملهها هم نهاد دارند و هم گزاره؛ اما گزاره آنها فاقد فعل است: توقف ممنوع. زیارت قبول. دو دو تا چهار تا. عیدتان مبارک. مرحمت شما زیاد. چشمت روشن.
3⃣ جمله بیفعل سهجزئی: در این نوع جمله نیز نهاد و گزاره وجود دارد؛ اما ارتباط میان آنها از طریق فعل نیست، بلکه واژه «یعنی» میان آنها ارتباط برقرار میسازد: زندگی یعنی کار و تلاش. صداقت یعنی موفقیت.
🌐 دستورپژوهان جمله بیفعل را تحت عناوین جمله استثنایی و شبهجمله نیز بهکار بردهاند
1.42M
پرسش مهم در مورد آیه ۳ سوره نور و پاسخ آن توسط آیت اللهنیکزاد،
الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (سوره النور : ۳)
#فقه # تفسیر
https://eitaa.com/darseostadnikzad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادعای این بزرگوار این است برگزاری مراسم اربعین برای اموات مومنین بدعت است چون دلیل خاصی برای آن وجود ندارد لطفا در ادامه، نقد حقیر را ملاحظه فرمایید
در پاسخ مطلب بالا باید گفت برگزاری مراسم اربعین و نیز مراسم سوم و هفتم و سالگرد برای اموات اگر به نیت نص خاص و سنت خاص انجام شود بدعت است ولی اگر چنین نیتی در کار نباشد بلکه به نیت استحباب عام یاد کرد اموات مومنین و قرائت قرآن و فاتحه و مدائح و مراثی اهل بیت و بیان آموزههای دینی و توزیع خیرات و مبرات و بهرهمندی اموات از ثواب و فضیلت آنها باشد نه تنها بدعت نیست بلکه کار بسیار نیکو و پسندیده و مرضی شارع مقدس است.
جا داشت این برادر بزرگوار به جای این همه ابراز حساسیت و نگرانی برای برگزاری اربعین اموات مومنین، با بیان این مطلب روشن، روشنگری میکرد و یادآوری می فرمود که برگزاری این مراسم از باب یادکرد اموات و اهدای حسنات و خیرات به ارواح آنها کار پسندیدهای است اما باید توجه داشت که نص خاصی برای خصوص این سنتها و مراسم وجود ندارد. همانگونه که در مورد شهادت بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در اذان و اقامه چنین چیزی گفته میشود یعنی در عین تاکید بر استحباب ذکر آن از باب تیمن و تبرک تذکر داده میشود که نص خاصی برای آن وجود ندارد و نباید آن را به نیت جزء اذان و اقامه گفت. چنانکه دقیقاً همین سخن در مورد مراسم سالگرد شهادت و یا وفات ۱۴ معصوم علیهم السلام یا مراسم جشن و چراغانی برای موالید آنها و یا بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مطرح است یعنی در عین اینکه نص خاصی برای برگزاری این مراسم وجود ندارد و در زمان معصومین علیهم السلام هم اینگونه مراسم برگزار نمیشد اما در عین حال بر استحباب عام آن تاکید می گردد.
این برادر محترم نگران این است که اهل سنت برای برگزاری مراسم اربعین برای اموات مومنین ما شیعیان را متهم به بدعت کنند.
جا دارد به این برادر محترم گفته شود که اولاً راهکار دوری از این اتهام این است که همین توضیح و توجیه بالا برای آنها بیان شود نه اینکه از این کار خیر و پسندیده صرف نظر شود ثانیا اگر دیدگاه اهل سنت این است که به دلیل نبود نص خاص از جانب معصوم، این مراسم بدعت شمرده میشود آنها باید پاسخگوی موارد متعدد مشابه مانند صلاة تراویح و تصفیق در نماز و اضافه کردن جمله الصلاة خیر من النوم در اذان و اقامه نماز صبح و حذف جمله حی علی خیر العمل در اذان و اقامه و نیز نفی مشروعیت متعه نکاح و متعه حج و امثال آن باشند.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
9.4M
تحلیل استد نیکزاد ازسخن امام حسین(ع) در ورود به کربلا:
« الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
آیا میان دو آیه انفال و آل عمران ناسازگاری است؟
قرآن کریم در آیه ۹ سوره انفال در باره امداد غیبی به مسلمین در جنگ بدر می فرماید:
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ( انفال/۹)
آین آیه دلالت دارد که پس از استغاثه مسلمین در جنگ بدر خداوند ۱۰۰۰ فرشته را برای یاری آنها فرستاده است.
اما در همین رابطه در آیه ۱۲۳ و ۱۲۴ سوره آل عمران می فرماید
وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ.
خداوند شما را در جنگ (بدر) یارى کرد، در حالى که شما ناتوان بودید. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!.
در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که (از آسمان) فرود مى آیند، یارى کند»؟!
در آیه ۹ سوره انفال تعداد فرشتگان را هزار نفر اما در آیه ۱۲۴ سوره آل عمران تعداد فرشتگان را ۳ هزار نفر معرفی می کند.
پاسخ
پاسخی که علامه طباطبایی ره در المیزان در ذیل آیه ۹ سوره انفال بیان می کند این است که این آیه نمی فرماید ما تنها ۱۰۰۰ فرشته فرستادیم بلکه می فرماید:
ما ۱۰۰۰ فرشته ای که فرشتگان دیگری را به دنبال خود می آورند نازل کردیم.
چون مردف از اردف است مردف به سواره ای می گویند که دیگری و یا دیگران را در پشت سر خود سوار می کند.
بنا بر این آیه ۹ انفال دلالت دارد آن ۱۰۰۰ فرشته، جلودار و پیشقراول فرشتگان بعدی بوده اند. یعنی به دنبال خود فرشتگان دیگری را آورده اند.
آیه ۱۲۴ آل عمران دلالت دارد آن ۱۰۰۰فرشته، ۲۰۰۰ فرشته دیگر را به دنبال خود آورده اند.
پس میان دو آیه تنافی وجود ندارد.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
8.43M
راز و رمز موفقیت دین اسلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم( بحث مهم) در بیان استاد نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش مهم : آیا فقه اسلامی تنها عهده دار بیان حکم است نه برنامه؟
امام در یکی از پیامهای معروف خویش فرمودند: «فقه برنامه زندگی از گهواره تا گور است.»
آقای دکتر سروش در نقد این سخن نوشتند که فقه عهدهدار بیان احکام افعال مکلفین است نه برنامه زندگی. به تعبیر دیگر فقه اسلامی دیدگاه های خود را در برابر افعال مکلفین مانند وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه بیان میکند اما راهکار و ساز و کاری برای بهتر زیستن و نیز حل انواع مشکلات زندگی ارائه نمیدهد برنامه را باید از علم گرفت نه از فقه.
پاسخ
در نقد این سخن گفته میشود که انکار ارائه برنامه در موضوعات بالا در فقه اسلامی خلاف واقعیت و انصاف است عجالتاً تنها به چند مورد از برنامهها و راهکارها در موضوعات مختلف در فقه اسلامی اشاره می شود.
۱-قانون ارث در فقه اسلامی برنامه است زیرا معلوم است که ارائه راهکار و ساز و کار خاص برای تقسیم اموال به جای مانده از میت، برنامه است به تعبیر دیگر راهکارهای تقسیم اموال میان بازماندگان و طبقات مختلف ارث با تمام جزئیات، برنامه است.
۲-انواع عقود و معاملات که در فقه اسلامی آمده است مانند خرید و فروش و اجاره و قرض و مضاربه و مسابقات و مضارعه و صلح و هبه و حرمت ربا و کم فروشی و احتکار و ... با جزئیاتی که در فقه آمده است راهکارهای مختلف اقتصاد اسلامی در داد و ستد و نقل و انتقال و جابجایی درست اموال و شیوه های مختلف کسب درآمد و سود است.
امضایی بودن عقود و معاملات، نافی فقهی بودن آن نیست. هم تاسیسات و هم امضائیات در فقه اسلامی، فقه شریعت هستند.
۳-شیوههای مختلفی که در شریعت اسلامی برای حل مشکل فقر و محرومیت در جامعه آمده است برنامه فقر و محرومیت زدایی فقه به حساب میآید. مانند صدقات و انفاقات و خیرات و مبرات و خمس و زکات و شیوه های مختلف در اختیار قرار دادن اعیان سرمایه از جانب صاحبان سرمایه به نیازمندانی که سرمایه ندارند ولی توانایی کسب و کار دارند مانند مضاربه و مزارعه و مساقات مخصوصاً با توجه به بیان جزئیات آنها در فقه.
۴-راهکارهایی که شریعت اسلام برای ارتباط با خداوند و انس و تقرب با او و تعالی نفس به عنوان عبادات مانند نماز و روزه و حج و اذکار و اوراد و سجدهها و دعاها، مخصوصاً با ذکر شیوهها و جزئیات مختلف آنها بیان کرده است برنامه عبادی و ارتباط با خدا به حساب میآید.
۵-راهکارهایی که اسلام با بیان جزئیات مختلف برای هدایت و تربیت افراد جامعه و نظارت بر آنها و جلوگیری از انحرافات و مفاسد اجتماعی ارائه
داده است برنامه هدایتی و تربیتی فقه اسلام به حساب میآید.
قرآن میفرماید: « ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ » (نحل/۱۲۵) و نیز « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ»(آل عمران/۱۱۰) و نیز « الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج/۴۱)
خلاصه، وجوب تعلیم عقاید و اخلاق و احکام و لزوم ارشاد و هدایت مردم و امر به معروف و نهی از منکر با مراتب مختلف آن و دعوت به خیر و تشکیل هستههایی برای اجرای آنها بخشی از برنامه فقه اسلامی برای مقاصد بالا است.
۶-راهکارهایی که در فقه اسلام برای تشکیل خانواده و حفظ و حراست از آن ارائه داده است برنامه فقه خانوادگی اسلام به حساب میآید مانند تاکید و ترغیب به امر ازدواج و بیان فضیلتهای آن و بیان اشکال مختلف ازدواج و بیان وظایف و حقوق زن و شوهر در کانون خانواده مانند مهریه و نفقه و تمکین و قسم و خروج زن از خانه و انجام کار در خارج از خانه و بیان کراهت شدید طلاق و البته تجویز آن در صورت مصلحت و ضرورت و انواع طلاق و مسئله لعان و بیان وظایف و حقوق والدین و فرزندان و ...
۷- راهکارهایی که شریعت اسلام و سیره پیشوایان دینی برای مدیریت و حاکمیت بر جامعه ارائه داده است برنامه فقه مدیریتی و حکومتی اسلام به حساب میآید.
مانند بیان وجوب تشکیل حکومت و کارگزاران و نهادهای حکومتی و شرایط حاکمان و شیوه انتخاب آنها و نظارت آنها بر جامعه و نظارت جامعه بر آنها و نیز بیان ضوابط سیاست خارجی و ارتباط با کشورها و ملل دیگر و حتی بیگانگان و کفار و نیز فریضه جهاد ابتدایی و دفاعی و تکلیف غنائم جنگی و نیز صلح و شرایط آن و بیان اموال عمومی و دولتی و لزوم جلوگیری دولت از احتکار و کم فروشی و ربا و ...
۸-دیدگاه اسلام درباره انواع اموال و انواع مالکیت ها مانند اموال و مالکیت خصوصی و عمومی و دولتی مانند فیئ و انفال و غنائم و ... و بیان جزئیات هر یک از آنها و نیز دستورات اسلام در باب انواع کسب و کارها و راههای مختلف کسب درآمد و شیوه های توزیع و مصرف و ... را میتوان برنامه اقتصادی اسلام به حساب آورد.
۹- دیدگاهها و راهکارهای اسلام برای کاهش دعاوی و منازعات و مرافعات و جرائم و رفع آنها در صورت وقوع، مانند همه آنچه که در فقه در باب قضا و شهود و حدود و دیات و قصاص و تعزیرات آمده است برنامه اسلام در باب مسائل حقوقی و کیفری به حساب میآید.
۱۰-محرماتی مانند ظلم و تبعیض و دروغ و غیبت و تهمت و افترا و اشاعه فحشا و قذف و زنا و لواط و در نقطه مقابل واجبات و یا مستحباتی مانند رعایت عدالت و انصاف و سخاوت و بخشش و عفو و کظم غیظ و راستگویی و تواضع و دادرسی از مظلوم و حفظ آداب اسلامی و حفظ حرمت و حقوق افراد و اصل برائت برای متهم و اصالة الصحه در افعال دیگران و اعتبار سوق مسلمین و توصیه به احسان و احترام به والدین و ... بخشی از برنامه اسلام برای زنده کردن اخلاق و آداب اسلامی در شریعت به حساب میآید.
۱۱-در بیان آقای دکتر سروش آمده بود که ارائه برنامه کار علم است نه کار فقه، در نقد آن می توان گفت، علم، محصول عقل است و عقل مانند کتاب و سنت یکی از منابع فقه اسلامی است. راهکارهایی که عقل برای حل مشکلات جامعه و شیوه های زندگی ضروری و بایستنی می داند راهکارها و برنامه های فقهی اسلام به حساب می آید.
نیکزاد
#فقه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
تفاوت مفهوم تساوی و تساوق
تساوی در جایی است که دو مفهوم متفاوت از جهت مصداق همسان باشند به تعبیر دیگر هر مصداقی که یکی از این دو مفهوم بر آن صادق است مفهوم دیگر نیز بر آن صادق است، خواه حیثیت صدق آن دو یکی باشد یا نباشد، مانند دو مفهوم ضاحک و ناطق که از لحاظ مصداق مساوی اند. یعنی هر مصداقی که مفهوم ضاحک بر آن صادق است مفهوم ناطق نیز بر آن صادق است، اما حیثیت ضحک با حیثیت نطق متفاوت است.
اما تساوق در جایی است که هم از لحاظ مصداق و هم از لحاظ حیثیت صدق همسان باشند، به تعبیر دیگر حیثیت صدق هر یک به دیگری قابل ارجاع باشد.
مانند مفهوم وجود و مفهوم تشخص، هر چیزی که وجود دارد از آن حیثیت که وجود دارد تشخص دارد و از آن حیثیت که تشخص دارد وجود دارد.
یا مانند مفهوم وجود و مفهوم شیئ، هر چیزی که وجود دارد از آن حیثیت که وجود دارد شیئیت دارد و از آن حیثیت که شیئیت دارد وجود دارد.
میان دو مفهوم تساوی و تساوق، نسبت عموم و خصوص مطلق است. یعنی هر تساوق ، تساوی است، اما تساوی ممکن است تساوق باشد و یا نباشد.
نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
💠 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
💎 عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ:
👈صَلاَةُ اَلْإِحْدَى وَ اَلْخَمْسِینَ
👈وَ زِيَارَةُ اَلْأَرْبَعِینَ
👈وَ اَلتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ
👈وَ تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ
👈وَ اَلْجَهْرُ بِبِسْمِ اَلله اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ.
💧پنج چیز از نشانه های مؤمن است:
۱. گزاردن پنجاه و یک رکعت نماز واجب و نافله
۲. زیارت اربعین
۳. انگشتر در دست راست کردن
۴. پیشانی بر خاک ساییدن
۵. بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
📚 بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۱۰۶
قدرت نرمی که خداوند در قیام امام حسین ع قرار داده است در تاریخ بینظیر است
حجت الاسلام والمسلمین دکتر نیکزاد روز شنبه سوم شهریور ۱۴۰۳ در جمع نمازگزاران مسجد امام علی علیه السلام دانشگاه علوم پزشکی بابل، از جمله برکات و معجزات قیام امام حسین علیه السلام را ظرفیتهای متعددی دانست که خداوند در قیام امام حسین ع قرار داده است؛ یکی از این ظرفیتها درس آموزی این قیام است که تمام نمی شود و در طول تاریخ افراد متناسب با سطح درک و فهم شان از آن بهره مند شده اند و همچنان ادامه دارد.
ظرفیت دوم قدرت الهام بخشی این قیام برای نهضتها و قیامهای مختلف در طول تاریخ بوده است چه در دوره اموی و چه در دوره بنی عباس و در دورههای بعد؛
ظرفیت سوم در این قیام قدرت احساسی و عاطفی و روانی است که در این قیام وجود دارد، انگیزهها احساسات عشقها ارادتها و در واقع قدرت نرمی که خداوند در این قیام قرار داده در طول تاریخ و در دنیا بینظیر است اینکه در روایتَ میفرماید ان للحسین محبه مکنونه یا میفرماید ان لقتل الحسین حرارته فی قلوب المومنین
لاتبرد ابدا بیانگر همین مطلب است
و ظرفیت چهارم قدرت برگزاری تجمعات و مراسمات برای عزاداری است که این همه اجتماعات در ماه محرم و صفر و بزرگترین آنها همین راهپیمایی اربعین است که میلیونها نفر به سوی حرم امام حسین علیه السلام رهسپار میشوند همه اینها به خاطر این است که امام حسین علیه السلام هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم حق و حقیقت کرد.
🇮🇷 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی بابل
باسمه تعالی
نقد دیدگاه آیت الله فیاضی در مورد قاعده فلسفی« الشیئ ما لم یجب لم یوجد»
فلاسفه معتقدند که یک شیئ مادامی که وجوب وجود پیدا نکند وجود پیدا نمیکند. بر همین اساس قائلند علت تامه به معلول ایجاب وجود میکند و پس از آن ایجاد میکند. این همان چیزی است که به نام «وجوب بالغیر» در قانون علیت معروف است.
از میان فیلسوفان آیت الله فیاضی در ارتباط با این قاعده سه ادعا دارد، در اینجا به نقد و بررسی این ادعاها میپردازیم
۱- ایشان این قاعده را منکر است و معتقد است دلیلی که فیلسوفان برای آن آورده اند یعنی استحاله ترجیح بلامرجح، مصادره به مطلوب و فاقد دلیل است. ایشان میپذیرد که تحقق معلول وابسته به وجود علت تامه است یعنی تحقق معلول بدون علت تامه ممکن نیست اما معتقد است علت تامه بدون اینکه وجود معلول را ایجاب کند آن را ایجاد میکند به تعبیر دیگر در عین اینکه وجود و عدم وجود معلول هر دو، ممکن و محتمل است علت تامه آن را ایجاد میکند. در حقیقت برای اینکه علت تامه معلول را ایجاد کند لازم نیست اول آن را از حالت تساوی و امکان خارج کند و به حالت وجوب درآورد و سپس ایجاد کند.
در نقد این بیان همان گونه که فلاسفه گفتهاند باید گفت اگر وجود معلول به حد وجوب نرسد لازمه اش این است که حتی با وجود علت تامه، امکان عدم وجود معلول وجود دارد و در این صورت اگر معلول وجود پیدا کند جای این است که پرسیده شود با اینکه امکان عدم وجود آن میرفت چرا وجود پیدا کرد؟ این سوال هر گز منقطع نمیشود جز در صورتی که امکان عدم وجود معلول به کلی منتفی شود. به نظر میرسد صحت این استدلال تام و غیر قابل خدشه است. این استدلال مصادره به مطلوب نیست. از این گذشته اگر با وجود علت تامه، وجود معلول حتمیت پیدا نکند و وجود و عدم آن در حالت تساوی باشد معنایش این است برای وجود یافتن معلول، هنوز منتظر تحقق چیز دیگری هستیم و این خلف فرض وجود علت تامه است. از این گذشته اگر با بود علت تامه برای وجود معلول، امکان وقوع عدم معلول باشد لازمه اش این است در عین اینکه علت عدم معلول وجود ندارد، عدم معلول محقق شود که محال است.
۲- آیت الله فیاضی معتقد است نه تنها برای قاعده مزبور دلیلی نیست بلکه دلیل بر محال بودن آن وجود دارد. دلیل ایشان چنین است:
شیئ معدوم در حال معدوم بودن ضرورت عدم دارد این ضرورت، ضرورت لاحق و به شرط محمول است. وقتی عدم برای او ضروری است وجود برای او ممتنع است. وقتی وجود برای او ممتنع است قهرا وجود برای او واجب نخواهد بود. در نتیجه شیئ معدوم در عین این که ضرورت عدم دارد محال است ضرورت وجود پیدا کند. بنابراین وجوب یافتن معلول معدوم، از ناحیه علت تامه محال خواهد بود.
در نقد این دلیل میتوان گفت ضرورت عدم برای معدوم، ضرورت لاحق و به شرط محمول است یعنی عدم برای معدوم به وصف معدوم بودن و به شرط معدوم بودن ضروری است اما وجوب وجود از ناحیه علت تامه، ضرورت سابق و بدون شرط محمول و بدون لحاظ وصف معدوم بودن است میان آن ضرورت عدم و این ضرورت وجود، تنافی نیست.
۳-آیت الله فیاضی معتقد است قاعده « الشیئ ما لم یجب لم یوجد» با اختیار فاعل مختار ناسازگار است. زیرا در تعریف فاعل مختار گفته اند: « کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لم یشأ لم یفعل»
حال میپرسیم مراد از مشیت در تعریف اختیار در این عبارت چیست دو احتمال وجود دارد یکی اینکه مشیت به معنای اراده باشد این احتمال نادرست است زیرا میپرسیم آیا خود اراده اختیاری است یا نیست اگر نیست فعل ناشی از اراده هم اختیاری نخواهد بود و اگر اختیاری باشد معنایش این است که اراده مسبوق به اراده است و هلم جرا و لازمه آن تسلسل باطل است.
احتمال دیگر این است که مراد از مشیت در تعریف اختیار، سلطنت ذاتی فاعل مختار بر فعل و ترک است. همین معنا درست است و این معنای از اختیار با ضرورت سابق فعل اختیاری قابل جمع نیست.
در نقد این سخن میتوان گفت:
فاعل مختار فاعلی است که فعلش را از روی رضا و خواست و حب درونی خویش انجام دهد.
انسان ذاتا حب به خویش و منافع خویش دارد، این حب و خواستاری در کمون ذات هر انسان موجود است و همین باعث می شود چیزی را که صد در صد مطابق با منافع و خیر خویش تشخیص داد به صورت پویا و خودکار و خودجوش با میل و رضا، اقدام به انجام آن کند.
بر این اساس تشخیص خیر و کمال فعل با انضمام حب کامن و نهادینه در نفس نسبت به هر خیر و کمال، لزوما باعث اقدام رضایتمندانه خودجوش و خودکار نفس می گردد.
در این صورت لزوم و وجوب اقدام به فعل اختیاری، منافی و مناقض رضایتمندانه و مختارانه بودن فعل نخواهد بود. بر این اساس حتی با تحقق علل و عوامل مؤثر برای اقدام فاعل مختار، انجام فعل اختیاری از روی حب و رضایتمندی و خواستاری است. در این صورت عبارت إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل که در تعریف فاعل مختار گفته اند صادق میباشد.
زیرا صدق قضیه شرطیه به صدق تلازم میان مقدم و تالی است اعم از اینکه تحقق مقدم ضروری و یا ممتنع باشد. بنابراین ضرورت تحقق مشیت انجام فعل منافی با صدق قضیه شرطیه بالا نیست
نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
سلام علیکم
لطفا ۳ پرسش زیر را پاسخ دهید
۱-همراهان امام رضا(ع)از مدینه به مرو مشخصا چه کسانی بودند؟
۲- آیا خانواده امام رضا علیه السلام همراه ایشان بودند؟
۳- اینکه به امام رضا ع لقب غریب دادند صحیح است؟
پاسخ پرسش ۱
همراهان علی بن موسی الرضا علیه السلام در این سفر ۵ گروه بودند
فرستادگان خاص مأمون که سرکرده آنان رجاءبن ابی ضحاک و معاون او فرناس بوده و افراد دیگری نیز مسئولیت کاروان را برعهده داشتهاند.
شیعیانی که اجازه یافتند همراه امام رضا باشند که معروفترین آنها اباصلت است که از فقها بوده و در طول این سفر تا روز شهادت رضا خدمتکار مخصوص او بود. همچنین یکی از غلامان امام موسی بن جعفر ع و مردی از فرزندان قنبر غلام امام علی ع در این سفر همراه کاروان بودهاند.
عدهای از بنیهاشم و آل ابی طالب که به دستور مأمون همراه این کاروان آورده شدند که یکی از نوادگان امام سجاد ع به نام علیبنابراهیم ذکر شدهاست.
حاجیانی که پس از ایام حج به عراق یا ایران بازمیگشتند و گروهی که مقصدشان خراسان بود. در این عده شیعه و غیرشیعه دیده میشد. افرادی چون فتح بن یزید جرجانی، مخول سجستانی موسی بن سیار و مردی از اهل بلخ از این قبیلاند.
ساربانان و غلامان و خدمتگزاران قافله که مسئول طبخ غذا و شستشو و رسیدگی به حیوانات و آوردن هیزم و آب و خرید لوازم بودهاند.
در ارشاد شیخ مفید آمدهاست که سرکردگی هیئت انتقال علی بن موسی الرضا ازمدینه به مرو، بر عهده عیسی جلودی بود؛ اما در خرائج و الجرائح آمده است که رجاء بن ضحاک که از خویشاوندان فضل بن سهل بود به این کار گماشته شده بود. بیهقی در تاریخش از همراهی یاسر خادم با رجاء بن ضحاک یاد شدهاست. بنابر گزارش شیخ مفید، جمعی از آل ابیطالب نیز به همراه امام علی بن موسی الرضا به مرو فراخوانده شدند.
پاسخ پرسش ۲
با آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام علیه السّلام با اهل بیت خویش به سمت مرو رهسپار شود تا مایه تأیید حکومت او باشد، حضرت علیه السّلام کسی را با خود نبرد بلکه تنها فرزندش را نیز در مدینه گذاشت و این امر به خاطر اطلاع آن حضرت از آینده این سفر بود. مؤید این امر وداع امام علیه السّلام با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و طرز خروج حضرت از مدینه بود که همه دریافتند ناگزیر و بالاجبار پای در راه سفر نهاده است و امنیت و آرامش و برگشتی وجود ندارد.
بنابراین چون آمدن حضرتش به ایران به اختیار خود نبود وتحت الحفظ توسط مأموران مأمون به ایران آمدند به جز برخی از غلامانش مثل اباصلت هیچ کس از خاندان حضرت به ایران نیامد. اهداف مأمون از آوردن حضرت به ایران، سیاسی بود که تحت نظر بودن حضرت و خاموش شدن شورش های علویان و شیعیان از جمله آنها بود که همراه بودن خانواده امام هرگز در صلاح نبود لذا حضرت تنها به ایران تشریف آوردندتا هدف مامون محقق نشده وخانواده اش تحت نظر او نباشند.
پاسخ پرسش ۳
وصف غریب برای امام رضا طاهرا در برخی از زیارتنامه ها آمده است.( السلام علیک ایهالامام الغریب)
و نیز در برخی از روایات از خود امام رضا ع آمده است که هر کس بعد از مرگ من در سرزمین غربت و دور از خانه ام مرا زیارت کند .....و مشابه همین از امام جواد علیه السلام در مورد پدرش امام رضا ع آمده است .
نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
913.9K
رابطه دلیل اجتهادی با اصول عملیه عقلیه و شرعیه)از استاد آیت الله نیکزاد
#اصول
🆑 @darseostadnikzad
2.34M
آیا امامان علیهم السلام به زمان مرگ خویش آگاهی داشتند؟ پاسخ استاد نیکزاد به پرسش بالا
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikza
4.65M
راز و رمزهای موفقیت پیامبر اکرم صلوات الله و سلام علیه و آله در بیان استاد نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikza