eitaa logo
استاد آیت الله نیکزاد
375 دنبال‌کننده
42 عکس
69 ویدیو
287 فایل
این کانال توسط شاگردان و دوستداران فقیه، مفسر و فیلسوف معاصر استاد عباس نیکزاد ایجاد شده است؛ در این کانال تلاش می‌شود نظرات، اندیشه‌ها و جلسات علمی استاد به اشتراک گذاشته شود. آدرس ایتا: https://eitaa.com/darseostadnikzad آیدی مدیر کانال: @shm1901
مشاهده در ایتا
دانلود
داشت و برای آراء مردم نقش و اعتباری قائل شد، قطعاً چنین نیست نمونة آشکار آن حکومت جمهوری اسلامی ایران است که به تعداد سنواتی که از آغاز تشکیل و تأسیس آن گذشته است، انتخابات داشته و شاهد حضور چشمگیر و کم نظیر مردم در پای صندوق های رأی بوده است، حضوری که در کشورهای به ظاهر دموکراتیک مشابه آن کمتر اتفاق می افتد. این در حالی است که دست اندرکاران و بنیانگذاران حکومت جمهوری اسلامی ایران، عمیق ترین اعتقاد و ایمان را به مهدویت و امام زنده غائب داشته و دارند. و اگر مقصود این است که پس از عصر ظهور و حضور امام زمان(ع) در صحنه جامعه، مردم در تشکیل حکومت جهانی حضرت نقشی ندارند باز قطعاً چنین نیست زیرا اگر بنا بود که امام زمان تنها با قدرت خارق العاده عینی خود جهان را تصرف کند و حق و عدل را به اجرا درآورد دیگر نیازی به این همه غیبت طولانی نبود. حتی امام می توانست از همان آغاز، غیبت اختیار نکند و با قدرت غیبی، اهداف و مقاصد خویش را در جهان به اجرا درآورد. نفس غیبت امام و تأخیر ظهور وی، حاکی از ضرورت آمادگی مردم و نقش و دخالت آنها در ظهور امام زمان و تشکیل حکومت جهانی است. والعاقبة للمتقین. https://eitaa.com/darseostadnikzad
مهدی: بسمه تعالی شهید مطهری در کتاب قیام و انقلاب مهدی می‌نویسد: ریشه فساد ها و تباهی ها نقص روحی و معنوی انسان است انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می‌کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می‌رود نه شر و فساد لازمه لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدن فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد آینده ای بس روشن و سعادت بخش و انسانی که در آن شر و فساد از بیخ و بن برکنده خواهد شد در انتظار بشریت است. این همان استدلال عقلی است. حکمت و ربوبیت الهی اقتضا می کند که بشر به تدریج با کسب تجربیات از مرحله طفولیت فکری و فرهنگی بیرون آید و به تدریج استعدادها و توانمندی های او به بالندگی و شکوفایی برسد. حکمت و عنایت و رحمت الهی ایجاب می کند که در نهایت جبهه حق بر جبهه باطل پیروز شود و صالحان و مومنان تدبیر جهان را به عهده بگیرند و پرچم توحید در بساط زمین به اهتزاز درآید و شرک و باطل و ظلم و فحشا از صفحه گیتی برچیده شود. اتفاقاً آنچه که دین می گوید مقتضای همان حکمت و رحمت و عنایت الهی است https://eitaa.com/darseostadnikzad
❇️ یکی از دعاهای عالیة المضامین این دعا است و در کتاب "مفاتیح" در اعمال نیمه شعبان ذکر شده است: ❇️ "اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک، و من طاعتک ما تبلغنا به رضوانک، و من الیقین ما یهون علینا به مصیبات الدنیا. اللهم أمتعنا باسماعنا و أبصارنا و قوتنا ما أحییتنا، واجعله الوارث منا، واجعل ثارنا علی من ظلمنا، وانصرنا علی من عادانا، و لاتجعل مصیبتنا فی دیننا، و لاتجعل الدنیا أکبر همنا، و لامبلغ علمنا، و لاتسلط علینا من لایرحمنا، برحمتک یا أرحم الراحمین"؛ 🤲"خداوندا! از خوف و خشیت خودت قسمتی به ما عطا بفرما که بین ما و معصیت تو مانع شود، و از اطاعتت قدری نصیب ما کن که ما را به مقام رضوان تو برساند، و از یقین قسمتی به ما عنایت کن که به واسطه آن تحمل مصائب دنیا بر ما آسان شود. خدایا تا ما را زنده نگه می‎داری ما را از گوش ها و چشم ها و تمام قوایمان بهره مند ساز و آن بهره را وارث ما قرار بده (یعنی پس از مرگ آن را باقی بدار). خدایا ما را بر آن که بر ما ستم می‎کند پیروز گردان و بر کسی که با ما دشمنی می‎کند یاریمان نما، و مصیبت ما را در دینمان قرار مده، و دنیا را بزرگ ترین هم و غم ما و نهایت بینش ما قرار مده، و کسی که به ما رحم نمی کند بر ما مسلط مگردان؛ به رحمت خودت ای بخشنده ترین بخشندگان". نقل شده است که پیامبراکرم (ص) این دعا را زیاد می‎خواندند .https://eitaa.com/darseostadnikzad
آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا.... این باد اندر هر سری سودای دیگر می پزد سودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما  ۱۲- حافظ، شب جدایی و فراق و هجران به سر آمد و عطر دل انگیز روزگار وصال به مشام رسید ، ای عاشق بیقرار شادی و سرور این عید وصال بر تو مبارک باد. https://eitaa.com/darseostadnikzad
غزل شماره ۴۹۲. حافظ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی   تفسیر غزل بالا ۱- ای سرکرده زیبارویان عالم ، فریاد از اندوه جدایی و تنهایی و دوری تو ، دل ما عاشقان در داغ هجر تو به تنگ آمده، حالا دیگر بس است هنگام آن است که بازگردی و ما عاشقان را از غم فراقت راحت سازی.  ۲- گل باغ و بوستان، دائما شاداب و خرم و باطراوت نمی ماند، هنگام توانایی، ضعیفان و ناتوانان را یاری رسان. برخی این بیت را به این معنا گرفتند که ای معشوق همیشه تو سرزنده و شاداب نیستی حالا که وقت شادابی توست ما بیچارگان را دریاب. به نظر می رسد این تفسیر با سیاق این غزل همخوانی ندارد تفسیر دیگر این است که عاشق بی قرار و تشنه وصال خطاب به معشوق می گوید همیشه این آتش وصال معشوق در درون عاشق شعله ور نخواهد ماند حالا که آتش این عشق شعله ور است مارا دریاب و از جمال دلربای خودت ما را بهره مند ساز.  ٣- دیشب با باد صبا از دست نیافتنی بودن وصال گیسویش، شکایت کردم او در پاسخ گفت: تو در اشتباهی، از این اندیشه باطل که بتوانی به راحتی به زلف یار دسترسی پیدا کنی بگذر.  ۴. زیرا صد باد صبا در حالی که اسیر عشق گیسوی معشوقند، عاشقانه و دیوانه وار در حال رقصند، بنابر این نباید انتظار داشته باشی به راحتی به خواسته ات برسی . پس از اندیشه و آرزوی بیهوده ات در گذر. و برای رسیدن به این آرزوی خود عجله نکن ۵- ای معشوق، آرزوی وصال تو در عین فراق و دوری، مرا چنان بی تاب و تحمل کرده است که رشته طاقت و صبر و تحمل را از من خواهد برید. ۶- یارب با چه کسی می توان این نکته به ظاهر متناقض را گفت که معشوق من که در عین اینکه همه جا هست، چهره به کسی نشان نداد. یعنی در عین اینکه آشنا و محبوب همه دلهاست و بلکه تجلی او در همه اشیای عالم مشهود است اما کنه ذات و حقیقت وجودش برای همگان پنهان است. ۷- ای ساقی، بدون تو، چمن و گلزار گل سرخ هیچ جلا و صفایی ندارد. با قامت چون شمشاد خود بخرام تا باغ را زینت ببخشی. شاید منظور این است که از معشوق زیبا روی خود می خواهد با جلوه گری و رخ نمایی خود در جهان از شراب تجلی خود عاشق بی قرار را بهره مند سازد به گونه ای که در در همه جای این باغ عالم رخ یار را ببیند به قول خودحافظ حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد این همه نقش در آیینه اوهام افتاد این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد ۸- ای کسی که در شرایط بیچارگی و درماندگی و بیماری عشق ، دردم را درمانی و در گوشه بی کسی و تنهایی، مونس و همدم منی . ۹- در دایره قضا و قدر تو ، ما سراها تسلیمیم ، هر آنچه تو در مورد ما رقم زنی و تقدیر کنی به خیر و صلاح ما است و ما مطیع و تسلیم فرمان توییم به قول خداحافظ در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست. و یا گفته است: رضا به داده بده وز جبین گره بگشای که بر من و تو در اختیار نگشاد است  ۱۰- فکر و اندیشه خود را داشتن، در عالم رندی معنی ندارد و خودبینی و تکبر در این مذهب، عین کفر است. ظاهراً ادامه بیت سابق است یعنی ما باید در بست تسلیم خواست و اراده و رضا و فرمان معشوق باشیم و از خود بینی و خودخواهی و هواخواهی بپرهیزیم.  ۱۱- از این سپهر نیلگون، جگرم پرخون است، پس از شراب عشقت مرا بهره ای بده تا این مشکل را با نوشیدن ساغر حل کنم. ظاهراً مراد حافظ همان است که در جای دیگر می فرماید: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم. یعنی انسان باید در نگاه و منظر و افق دید خود را نسبت به این جهان بازسازی کند تا جهان را تجلی رخ یار ببیند و چهره زیبای یار را در آینه جهان مشاهده کند و با یاد و نام یار غمهای عالم را از خود دور سازد. و یا مولوی در غزلیات شمس می گوید: ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابه ای تا خود که داند
بسم الله الرحمن الرحیم مطلبی قرآنی به بهانه بهار و زنده شدن زمین و طبیعت قرآن کریم در آیات متعدد به احیای زمین مرده و فاقد حیات پس از بارش باران و فراهم شدن شرایط حیات، اشاره می کند و آن را شاهدی برای احیای اموات در روز رستاخیز معرفی می کند. به عنوان نمونه در آیه ۱۹ سوره روم می فرماید « موجود زنده را از مرده پدید می آورد و از موجود زنده مرده بر می آورد و زمین را پس از آن که خشک و بی جان شد با رویش گیاه، زنده می کند شما آدمیان نیز بسان گیاهان پس از مردن حیاتی دوباره می یابید و از گورها برانگیخته می شوید.» یا در در آیه ۹ سوره فاطر میفرماید: «خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد و آنها ابرهایی را به حرکت در آوردند و منتشر ساختند آنگاه ابرها را به سوی سرزمین مرده راندیم و بدین وسیله زمین را پس از آن که مرده بود با رویش گیاهان و درختان زنده ساختیم . زنده ساختن انسانها و برانگیختن آنان در روز قیامت نیز همین گونه است.» در آیه ۴ و ۵ سوره حج به مسئله خلقت انسان از خاک و تبدیل خاک مرده به نطفه و سپس به انسان زنده و نیز احیای زمین مرده با بارش باران و رویش انواع گیاهان بر روی آن اشاره می کند و به دنبال آن به موضوع احیای انسان در رستاخیز توجه می دهد. نکته ای که باید دقت داشت این است که قرآن کریم به زنده شدن زمین مرده و فاقد حیات با رویش گیاهان و نباتات تصریح دارد نه زنده شدن درختان بعد از خواب زمستانی. تفاوت این دو مسئله در این است که رویش گیاهان و نباتات از خاک فاقد حیات، حقیقتاً احیا است یعنی خداوند با بارش باران و فراهم کردن شرایط لازم در خاک مرده و فاقد حیات، افاضه حیات می کند. این نکته در مورد شکوفا شدن گیاهان و درختان بعد از خواب زمستانی صادق نیست چون درختان و گیاهان در زمستان نیز دارای حیات اند بنابراین احیا در مورد آنها صادق نیست. در مورد خاک فاقد حیات، حقیقتاً حیات بخشی صادق است به تعبیر دقیق به خاک جمادی و فاقد نفس نباتی با بارش باران و فراهم شدن شرایط لازم، از جانب خداوند افاضه حیات و نفس نیاتی می شود. خداوند حشر و بعث اموات در رستاخیز را حقیقتا احیای موتی معرفی کرده است. البته معلوم است که حیات یافتن مردگان در روز رستاخیز از نوع حیات نباتی نیست بلکه حیاتی است فراتر از آن. حال این پرسش مطرح می شود که با توجه به اینکه ما معتقدیم انسان ها پس از مرگ در عالم برزخ زنده اند و دچار مرگ واقعی نمی شوند چگونه می توان بعث انسان ها در روز رستاخیز را حقیقتاً احیا نامید؟ شاید بدین جهت باشد که انسان با انتقال از نشئه برزخی به نشئه اخروی، با افاضه الهی، واجد مرتبه ای از حیات می شود که قبلاً فاقد آن بوده است. و یا شاید به این خاطر احیا نامیده شده است که با باز گشت روح به بدن انسان ها، به بدن افاضه حیات می شود و احیای بدن صورت می‌گیرد و مجازا احیای بدن، احیای انسان نامیده شده است. تعبیر به احیای موتی برای بعث و حشر اخروی در قرآن کریم ممکن است به یکی از دو وجه بالا باشد، چنان که ممکن است در این تعبیر، هر دو وجه منظور شده باشد. والله العالم. https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی نیکزاد چهار نکته مهم قرآنی ازایه ۱۰۵ سوره مائده بر اساس تفسیر المیزان «يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا عَلَيْكُمْ أَنفُسكُمْ لا يَضرُّكُم مَّن ضلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلي اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ‏(105)» «اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد بر شما باد رعايت نفس خودتان ، چه آنان كه گمراه شده‏ اند گمراهيشان به شما ضرر نمي‏ رساند اگر شما خود در راه هدایت باشید (راه هدایت را از دست ندهيد) ، بازگشت همه شما به خداست و پس از آن آگاهتان مي‏كند به آنچه عمل مي‏ كرديد .» علامه طباطبایی رحمه الله علیه در ذیل این آیه نکات جالبی را بیان می فرمایند که به برخی از آنها اشاره می کنیم. نکته اول ذیل آیه به هدایت و ضلالت اشاره می کند می دانیم که این دو مفهوم، دو وصف راه هستند یعنی راه هدایت و راه گمراهی. همین نشان می‌دهد که همه انسان‌ها در راهند برخی در راه هدایت و برخی در راه ضلالت. نکته دوم راه و هدایت و ضلالت در راه، در جایی مطرح می شود که غایت و مقصدی در کار باشد. نکته سوم ذیل آیه که می فرماید بازگشت همه شما به سوی خدا است بیانگر این نکته است که مقصد همه خداست یعنی همگان به سوی خدا می روند ( انا لله و انا الیه راجعون ) یعنی چه آنهایی که در راه هدایت اند و چه آنهایی که در راه صلالتند به سوی خدا می روند برخی با پیمودن راه هدایت و برخی با پیمودن راه ضلالت. در آیه ۶ به بعد سوره انشقاق آمده است:(يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ....) اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد. به دنبال آن به دو گروه اصحاب یمین و اصحاب شمال که دو فرجام متضاد دارند اشاره می کند. از این آیات هم به وضوح فهمیده می‌شود که فرجام همه انسانها لقای پروردگار است اما با دو وضعیت متضاد. نکته چهارم ازایه مورد بحث استفاده می شود که راه همان نفس انسان است یعنی هر انسانی در درون خودش در سیر و سلوک است. زیرا بعد از این که به انسان امر می کند که خود را دریاب و به خویش توجه کن، به راه هدایت و راه ضلالت اشاره می کند. به صورت طبیعی جا داشت که به انسان سفارش کند که مواظب راهت باش زیرا تو خواهی نخواهی در راهی و دو راه در پیش پایه تو است: راه هدایت و سعادت و راه ضلالت و شقاوت، اما به جای آن به انسان سفارش می کند که مواظب خودت باش. به تعبیر دیگر به جای اینکه بفرماید مواظب راهت باش می فرماید مواظب خودت باش، همین نشان می‌دهد که انسان همان راه است که باید مواظب آن باشد. بنابراین همه انسان ها در خود سیر می کنند یعنی هر انسانی هم راه است و هم رونده راه . روی این حساب هر انسانی باهر فکر و عقیده و باهر عمل و اخلاق و رفتار در حقیقت در خود در حال سیر و سلوک است . همه انسانها در پایان سیر و سلوک خود به لقای پروردگار خود می رسند بادو فرجام متضاد. روی این حساب نمی توان گفت آنها که در راه هدایت اند به لقای خدا می رسند و آنها که در راه ضلالت اند به لقای خدا نمی رسند بلکه باید گفت هر دو گروه ه به لقای پروردگار خود می رسند. هدایت یافتگان به لقای پروردگار خود یعنی پروردگار رحمت و مغفرت و لطف و عنایت می رسند و گمراهان و منحرفان هم به لقای پروردگار خود یعنی پروردگار غضب می رسند. تجسم این دو گونگی لقای پروردگار، همان بهشت و جهنم است. بهشت مظهر رضای پروردگار و جهنم مظهر خشم و غضب پروردگار است. هم بهشتیان و هم جهنمیان پروردگار متناسب با وضعیت خود را ملاقات می کنند. بارخدایا ما را به راه راست هدایت فرما راه آنان که به آنها نعمت دادی نه راه گمراهان و نه راه غضب شدگان. آمین یا رب العالمین https://eitaa.com/darseostadnikzad
💠امام کاظم علیه‌السلام: لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ عَالِمٍ إِلَّا عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْخَمْسِ إِلَی الْخَمْسِ مِنَ الشَّکِّ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ نزد هر عالِمی ننشینید، جز عالمی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز سوق دهد: از شک به یقین، از تکبّر به تواضع، از ریا به اخلاص، از دشمنی به نصیحت، و از رغبت به دنیا به بی اعتنایی نسبت به آن. 📚بحارالانوار ج۱ ص۲۰۵ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» می توان گفت اساساً در نگاه دین و روایات معصومان، تعریف عالم همین است. کسی که واجد این اوصاف باشد عالم حقیقی مورد قبول دین است. وگرنه حقیقتا جاهل است https://eitaa.com/darseostadnikzad
AUD-20220310-WA0090.mp3
3.81M
👆 مناجات شعبانیه مهدی سماواتی
باسمه تعالی پاسخ به یک پرسش دقیق توحیدی مهمترین دلیل توحید و یگانگی خداوند چیست؟ می دانیم که متکلمین و فیلسوفان ادله متعددی در این رابطه اقامه کرده اند. به نظر حقیر مهمترین و اصلی ترین دلیل برای اثبات توحید، این است که در نامحدود و کامل مطلق، فرض اثنینیت و تعدد ، فرض معقولی نیست. (البته این دلیل برای اثبات توحید مبتنی بر اثبات وجود واجب الوجود و نیز اثبات نامحدود و کامل مطلق بودن واجب الوجود است.) اولاً به این دلیل که اثنینیت و تعدد، اقتضای تغایر دارد یعنی هرکدام غیر از دیگری است بنابراین احتیاج به وجود ما به الاختلاف است. به تعبیر دیگر هر یک از این دو دارای وصف ویژه‌ای می باشند. با توجه به اینکه هر دو کامل مطلق هستند باید این وصف ویژه، وصف کمال باشد لازمه ی آن این است که کامل مطلق فاقد این وصف کمالی باشد. این امر با فرض کامل مطلق بودن آن دو در تناقض است. ثانیا کامل مطلق، جا برای موجود دیگری چه محدود و چه نامحدود در عرض او باقی نمی گذارد. مراد از موجود در عرض او موجودی است که معلول و وابسته و عین ربط و فقر به او نباشد. دلیل این امر این است که وجود موجودی در عرض واجب الوجود معنایش این است این موجود کمال وجودیش را از واجب الوجود نگرفته است. به تعبیر دیگر مستقل از واجب الوجود و منعزل از کامل مطلق است. لازمه این امر این است که کامل مطلق، احاطه و قیومیت و اشراف وجودی بر او نداشته باشد. معلوم است که این امر در تضاد با کامل بودن مطلق بودن اوست. نیکزاد https://t.me/kazimustadi/20572
AUD-20220325-WA0007.opus
5.41M
👆درس خارج فقه تشریح و کالبدشکافی(۱) از آیت الله نیکزاد 🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی كامل مطلق در متون ديني همه موحدان بر اين باورند كه خداوند موجودي است مبرّاي از هر عيب و نقص و ضعف و كاستي. او كامل مطلق و هستي لايتناهي است. اين عقيده از بنيادى‏ترين باورهاي موحدان، و به ويژه مسلمانان است. بسياري از آیات و روایات و اوراد و ادعيه ما به تصريح يا تلويح ناظر بر اين باورند. سبوح و قدوس بودن ذات حق، به اين معناست كه او از هر نقص و عيب و كاستي منزّه و مبرّاست. هر جا از تسبيح و تقديس او سخن به ميان می آيد همين موضوع در نظر است. از اين گذشته، برخي تعابير كه درباره حمد و ستايش او آمده است، بر همين امر دلالت دارند: مانند : «حمدا لامنتهي لحدّه و لاحساب لعدده و لامبلغ لغايته و لا انقطاع لأمده «خداوند را سپاس و ستايش می كنيم به گونه‏ اي كه حد آن را انتها، و عددش را شمارش، و پايانش در دسترس، و مدت آن تمام شدني نيست.»(صحیفه سجادیه/ دعای اول/ بند۲۹) حمد و ثنا در برابر كمال و جمال است، و حمد بی پايان و مطلق بدون كمال و جمال مطلق، مفهوم ندارد. در نهج البلاغه آمده است: الحمدلله الذي لايبلغ مدحته القائلون و لايحصي نعمائه العادّون و لايؤدّي حقّه المجتهدون الذي لايدركه بُعد الهمم و لايناله غوص الفطن الذي ليس لصفته حدّ محدود و لانعت موجود و لاوقت معدود و لااجل ممدود» «سپاس خدايي را كه سخن‏وران در ستودن او بمانند و شمارگان نعمت‏هاي او ندانند و كوشندگان حق او را گزاردن نتوانند؛ خدايي كه پاي انديشه تيزگام در راه شناسايي او لنگ است و سر فكرت ژرف، به درياي معرفتش بر سنگ، صفت‏هاي او تعريف‏ ناشدني است و به وصف درنيامدني و در وقت ناگنجيدني و به زماني مخصوص نابودني.»(نهج البلاغه، خطبه۱) اين عبارت نيز بر كمال بودن ذات حق دلالت دارد. امام چهارم عليه‏ السلام به ابوحمزه می فرمايد: «اي اباحمزه، همانا خدا به هيچ محدوديتي وصف نشود. پروردگار ما بزرگ‏تر از وصف است. چگونه به محدوديت وصف شود آن كه حدي ندارد؟»(کافی، ترجمه مصطفوی،ج۵ ، ص۱۰۰) در روايتي از امام كاظم عليه‏ السلام آمده است: «منزه است آن خدايي كه حدي ندارد، و به وصف در نيايد، و چيزي مانند او نيست، و او به چيزي نماند، و او شنوا و بيناست.»(همان،۱۰۲) در روايتي ديگر آمده است كه راوي می گويد: «به امام موسي عليه‏ السلام نوشتم و درباره اين جمله دعا كه سپاس خداي راست تا نهايت علمش، از او نظر خواستم. حضرت به من نوشت: نگو نهايتِ علمش؛ زيرا علمش را نهايت و حدي نيست. بگو نهايت رضايش.»(همان،۱۰۷) قرآن كريم نيز بر نامتناهي بودن صفات خداوند تكيه و تأكيد فراوان كرده است؛ جملاتي مانند: «ان الله علي كل شى‏ء قدير»(آل عمران/۱۶۵)«ان الله بكل شى‏ء عليم»(عنکبوت/۶۲) «ربنا وسعت كل شى‏ء رحمة و علما»(غافر/۷) و همه آیاتی که دال بر تسبیح مطلق خداست بر اين امر دلالت دارند. به هر روي، اعتقاد ما مسلمانان اين است كه خداوند واجب‏ الوجود و علت هستي بخش و خالق همه جهان است. بلكه او كامل مطلق و غني من جميع‏ الجهات است. ذات و صفات او در مرتبه اطلاق و لاحدّي است. او دارای هستي، علم، قدرت و حيات بی پايان و نامتناهي است. حکما و متکلمین ادله متعددی بر اثبات وجود کامل مطلق آورده اند. دو دلیل روان و کوتاه ذیر را می توان بر این مدعا اقامه کرد: ۱-كامل مطلق بالضروره در خارج وجود دارد؛ زيرا اگر معدوم باشد به دليل قاعده «الشى‏ء ما لم‏ يمتنع لم يعدم» ممتنع خواهد بود؛ ممتنع بالذات يا ممتنع بالغير. با توجه به اينكه نه امتناع بالذات درباره كامل مطلق معقول است و نه امتناع بالغير، نتيجه می گيريم كامل مطلق معدوم نيست. دليل ممتنع بالذات نبودن كامل مطلق اين است كه وجود كامل مطلق متضمن يا مستلزم تناقض نيست ، و دليل ممتنع بالغير نبودن آن اين است كه امتناع بالغير درباره چيزي قابل فرض است كه اگر بخواهد وجود يابد نيازمند علت و پديد آورنده است؛ زيرا در صورت وجود علت، معلول وجوب بالغير پيدا می كند و در صورت عدم وجود علت، معلول امتناع بالغير می يابد؛ در حالي كه فرض نيازمند بودن كامل مطلق به علت يا به تعبير ديگر، فرض معلوليت كامل مطلق فرضي نامعقول است؛ زيرا معلوليت مساوق است با ضعف و فقر و تأخر مرتبه وجودي، و اين اوصاف با كامل مطلق بودن منافات دارد. ۲-هر شى‏ء مفروض، يا واجب‏ الوجود است، يا ممتنع‏ الوجود و يا ممكن‏ الوجود. به تعبير ديگر، هر شیئ مفروض يا ضرورت وجود دارد يا ضرورت عدم دارد و يا نه ضرورت وجود و نه ضرورت عدم، باز به تعبير ديگر، يا حتما و ضرورتا در خارج هست، يا حتما و ضرورتا در خارج نيست و يا ممكن است باشد و ممكن است نباشد. كامل مطلق نيز بنابه فرض عقلي يا واجب‏ الوجود است يا ممتنع‏ الوجود و يا ممكن‏ الوجود. كامل مطلق ممتنع‏ الوجود نيست؛ زيرا متضمن يا مستلزم نقيضين نيست و ممكن‏ الوجود نيست، زيرا امكان مساوق با معلوليت است و معلوليت مساوق با تأخر و ضعف و وابستگي و نيازمندي وجودي است، كه با كامل مطلق بودن سازگاري ندارد. پس كامل مط