eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 *زنان بهشتی*🌺 📍🌺 دختر جوانی می گوید : وقتی که در بازار قدم می گذارم و انواع وسایل و لباسهای نازک و تنگ زنانه را می بینم شیطان وسوسه ام می کند و می گوید همه زنان اینکار را می کنند تو چرا اینکار را نمی کنی ؟ 📌 اما این آیه به یادم می آید :👇🏻 🌺 و‌ هر کس از مقام پروردگارش بترسد و نفس خود را از هواهای پوچ دور کند براستی که بهشت جایگاه همیشگی او خواهد بود ... 📌 پس به خودم برمی گردم و به تربیت نفسم بر بهشت خداوند که از پارچه و لباسی بی ارزش بسیار برایم گرانبهاتر است ... ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
.۱ بعد از ازدواج از شهرم جدا شده بودم و به تهران آمده بودم. تهران برای من که تنها بودم چیزی شبیه اقیانوس بود یا بیابانی که یه نفر در آن تک و تنها است. خانه ما مانند لونه است؛ تا بخواهی بری یک طرف جلویت یک دیوار سد می‌شود. من مرغی در یک قفس بودم که گاهی از پنجره آسمان را نگاه می‌کردم و به یاد گذشته‌ام می‌افتادم. گذشته، آه دلم پر می‌کشد برایش. رمان خواب‌هایم بیشتر صفحاتش پر از اتفاقات گذشته است. هرچه این خواب‌ها را مرور می‌کنم خسته نمی‌شوم؛ آنقدر گذشته برایم شیرین بوده که در بیداری هم روحم پر می‌کشد و می‌رود در آن ایام. بارها و بارها با تکان دادن دست شوهرم از خیالاتم بیرون می‌آیم. شوهرم مرد خوبی است و عاشقانه مرا دوست دارد. وقتی می‌خواهد به سر کار برود و آخرین لحظه‌ای که خداحافظی می‌کند و از لای در نگاهی می‌کند، ناراحتی در من موج می‌زند. تا مدتی قبل فکر ‌می‌کردم در کنار او هیچ غم و غصه‌ای ندارم؛ اما همین که به او گفتم از تنهایی بیزارم و در طول روز در و دیوار می‌خواهند مرا قورت بدهند، دلواپس من شد و بعد از آن هر روز از سر کارش چند مرتبه تماس می‌گیرد و جویای حال من می‌شود. یک روز گفت: خیلی ناراحتم که احساس تنهایی می‌کنی. به نظرم اگه دانشگاه درس بخوانی هم رشد علمی می‌کنی و هم از این حالت خارج میشوی. هنوز حرفش تمام نشده بود که از شادی بلند شدم و داد زدم خیلی عالیه، فکر بکریه، چرا به فکر خودم نرسیده بود. ... ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
.۲ شوهرم ثبت نامم کرد و من مشغول درس شدم. چیزی نگذشت که زندگیم ردیف ردیف شد و او گاهی از روی رضایت وقتی می‌دید، درس می‌خوانم تبسم معناداری می‌کرد، برام چایی، بیسکویت و… می‌آورد. صدای تلویزیون همیشه پایین بود. زندگیم روی شیرینش را به من نشان داده بود البته بماند که گاهی هم گرگ غم هنگام یادآوری خاطرات گذشته به گله حواسم می‌زد و بعد قطرات اشک از ناودان چشمانم سرازیر می‌شد. در دانشگاه زود با چندتا خانم دوست شدم گاهی با هم سالن مطالعه می‌رفتیم و زمانی نیز در پارکی با هم قدم می زدیم. یک روز منتظرشون بودم، دیر کرده بودند. با خودم گفتم تماس بگیرم ببینم کجایند و چرا تا حالا نیامده بودند. وقتی تماس گرفتم پسر جوانی جواب داد تازه متوجه شدم که شماره را اشتباه گرفتم. چند کلامی بین ما رد و بدل شد. او چند تا تکه بارم کرد و من هم جوابش را دادم. یک روز وقتی در سالن مطالعه بودم برای رفع خستگی مونده بودم چکار کنم که به ذهنم زد که اس ام اسی به آن پسر بدهم. بعد از چند ثانیه پس از ارسال او تماس گرفت. قصد خاصی نداشتم با خودم گفتم کمی سر کارش بگذارم ازم پرسید چه کاره‌ام واقعیت را گفتم. پرسید چند سال دارم گفتم: ۲۳ سال ولی الکی به او گفتم ازدواج نکرده‌ام. .. ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
🍃🌸 🌸🍃 سلام علے آل یاسین دنيا بہ روے سرم شد آوار بيا در سينہ دوباره غم شد انبار بيا تکرار نبودن تو، تقصير من است دل خسته ام از اين همه تکرار بيا ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۹ شهریور ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 31 August 2021 قمری: الثلاثاء، 22 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️12 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️27 روز تا اربعین حسینی ▪️35 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️36 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
••🍃💔•• آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم :📚 💔دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است! 💔دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود...! 💔دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..! 💔دبیر فیزیک نگفت که محور گردش عالم خال گونه توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...! 💔دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..! 💔دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد.. 💔دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است! 💔دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است... فدای غربتت شوم مهدی جان... ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
❇️ *۹ توصیه شیخ رجبعلی خیاط* 🎐 *نكته ۱ :* اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح می شود. 🎐 *نكته ۲ :* تو برای خدا باش، خدا و همه ملائكه اش برای تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه». 🎐 *نكته ۳ :* سعی كنيد صفات خدايی در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد. 🎐 *نكته ۴ :* دل جای خداست، صاحب اين خانه خداست آن را اجاره ندهيد. 🎐 *نكته ۵ :* كار را فقط برای رضای خدا انجام دهيد، نه برای ثواب يا ترس از جهنّم. 🎐 *نكته ۶ :* اگر انسان علاقه ای به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمی رسد. 🎐 *نكته ۷ :* اگر كسی براي خدا كار كند، چشم دلش باز می شود. 🎐 *نكته ۸ :* اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمی بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمی شنوند، شما می شنويد. 🎐 *نكته ۹ :* هركاري می كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست» همه را از او بدانید. کپی با ذکر صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعداعهم 🌺🌹🎋🌷 ⭕️ @dastan9 🏴 ⭕️ Splus.ir/dastan9 🏴 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
#داستان‌عبرت‌آموز #ناسپاس.۲ شوهرم ثبت نامم کرد و من مشغول درس شدم. چیزی نگذشت که زندگیم ردیف ردیف
پسر خوبی بود کمی من را نصیحت کرد و گفت که این کار عاقبت خوبی ندارد و نباید با پسران ارتباط داشته باشم. خلاصه دلسوزم بود و به حرف‌هایم گوش می‌داد. هرباری که حوصله‌ام سر می‌رفت با او تماس می‌گرفتم از این که می‌دیدم بین ما جملات عشقی رد و بدل نمی‌شود و گناهی نمی‌کنیم خیالم راحت بود به همین دلیل نگرانی خاص و احساس گناهی نداشتم. از بیست بار که تماس می‌گرفتیم حدود هفده بارش را من تماس می‌گرفتم. اس ام اس زیادی برایش می‌فرستادم. شوهرم کاری به گوشی من نداشت و من از اعتمادش خیالم راحت بود وقتی صدای رسیدن اس ام اسی در خانه می‌پیچید می‌گفت: خیلی خوشحالم که تونستی زود چندتا رفیق صمیمی برای خودت پیدا کنی…یک روز صبح شوهرم طبق معمول بلند شد و برای نماز من را صدا کرد من هم مدتی بود که حال حوصله نداشتم، با بلند میشم بلند میشم گفتن می‌دیدم که نمازم قضا شده او هم با مهربانی نصیحتم می‌کرد که نسبت به نماز بی‌تفاوت نباشم. آن روز وقتی بلند شدم وقت نماز گذشته بود رفتم در آشپزخانه صبحانه رو آماده کردم و بعد آمدم صدایش کنم، دیدم به سجده رفته و در حال دعا کردن است. در دعایش از خدا تشکر می‌کرد که خانم خوبی خدا نصیبش کرده است ... ⭕️ @dastan9 🏴
داستانهای کوتاه و آموزنده
#داستان‌عبرت‌آموز #ناسپاس_3 پسر خوبی بود کمی من را نصیحت کرد و گفت که این کار عاقبت خوبی ندارد و
نخواستم دعایش به هم بخورد؛ پس سریع برگشتم در آشپزخانه. نفسم تند شده بود و رنگم قرمز. انگاری قلبم هرچی زور داشت رو به کار برده بود تا خون را به سرم پمپاژ کند. چشمانم دو تا جام خون شده بودند. خیلی حالم گرفته شد آخه این دعا را بارها و بارها در سجده‌اش شنیده بودم با صدای پای او به خودم آمدم سریع چند مشت آبی به صورتم زدم. وقتی شوهرم آمد قبل از این که حرفی بزند پیش دستی کردم و گفتم نمی‌دونم چرا با سر درد از خواب بیدار شدم. فرشید که دیرش شده بود با اشاره من چند لقمه سرپایی برداشت و با اصرار من آماده شد برای رفتن سر کارش. دلواپسم شده بود و من به او می‌گفتم نگران نباش چیزی نیست کمی بخوابم خوب می‌شوم. وقتی برای خداحافظی از من جدا می‌شد دستش را دراز کرد بهش دست دادم بعد از فشردن دستم آن را بوسید. تاب نگاه کردن در چشمان مهربانش را نداشتم. احساس گناه مانند غول بیابان دست‌هایش را بیخ گلویم گذاشته بود و داشت من را خفه ‌کرد. با هر جان کندنی بود خودم را کنترل کردم تا شوهرم برود. او که رفت بلند بلند گریه کردم و با مشت روی سنگ اپن کوبیدم و خودم را لعن و نفرین کردم. وقتی عکس او را می‌دیدم که با لخند گل رز بزرگی را به من داده، حالم بدتر می‌شد. ... ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴