بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمیدانی..
پس برخاست و برفت. مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت مرا با او كار است، شما نمیدانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید.
بهلول گفت از من چه میخواهی؟ تو كه آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمیدانی، آیا آداب خوابیدن خود را میدانی؟
عرض كرد آری... چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم، پس آنچه آداب خوابیدن كه از حضرت رسول (علیهالسلام) رسیده بود بیان كرد.
بهلول گفت فهمیدم كه آداب خوابیدن را هم نمیدانی. خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمیدانم، تو قربهالیالله مرا بیاموز.
بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانكه اینها كه تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است كه لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریكی دل شود.
جنید گفت: جزاك الله خیراً! و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاك باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت كه بگویی آن وبال تو باشد. پس سكوت و خاموشی بهتر و نیكوتر باشد.
و در خواب كردن اینها كه گفتی همه فرع است؛ اصل این است كه در وقت خوابیدن در دل تو بغض و كینه و حسد بشری نباشد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📚داستان کوتاه
روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند ميرود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را ميشنود قصد رفتن ميکند و با خود ميگويد وقتي صاحبخانه بر سر مال خود با اعضاي خانوادهاش اين طور دعوا ميکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خانه باز ميشود و مرد ثروتمند از خانه بيرون ميزند و فقير را جلوي خانه ميبيند. از او ميپرسد اينجا چه ميکند؟ مرد فقير هم ميگويد کمک ميخواسته اما ديگر نميخواهد و شرح ماجرا ميکند. مرد غني با شنيدن حرفهاي او، لبخندي ميزند، دست در جيب ميکند مقداري پول به او ميبخشد، و مي گويد: حساب به دينار، بخشش به خروار
از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را ميبخشند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ داستان زیبای عنایت امام زمان(عج) به جوانی که یاد ایشان می کرد
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💢قسمت21
💢سرگذشت زندگی پاییزی بنام بهار
خیلی زود من و سینا نامزد شدیم...
سینا از کارش به شدت پشیمون شده بود یبار گفت :وقتی گفتی که با یه پسر دیگه رابطه داری فکر کردم منظورت رابطه ی.....
من هم میخواستم تلافی کنم که این مدت نقش دختر های پاکو برام بازی کردی...
اما نمیدونستم که....
شاید روزی هزاران هزار بار میگفت منو ببخش اما هیچ فایده ای نداشت....
دستامو که میگرفت میخواستم بالا بیارم...حتی وقت هایی که از ته قلبش میبوسیدتم باز هم ازش متنفر میشدم....
من و مامان به خواست سینا از شهرمون رفتیم...شهری که با هر کوچه و پس کوچش با فرزادم خاطره داشتم....مامان همونجا خونه گرفت و دیکه سینا هر شب پیشم بود...
این برام عذاب بود اما اون نمیخواست بفهمه....
زن عموم که از همون اول هم از من خوشش نمی اومد مدام با حرفاش ازارم میداد و گاهی با شوخی میگفت :
خوب شوهری تور زدی برای خودت....ارزوی خیلی از دخترهاس که با سینا باشن....
من هم فقط توی خودم میشکستم و اشک میریختم....کی خبر داشت که سینا چجوری تونست منو تصاحب کنه؟
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💢قسمت22
💢سرگذشت زندگی پاییزی بنام بهار
بعد 6 ماه نامزدی عروسی گرفتیم....یه عروسی مجلل که شاید ارزوی خیلی از دختر ها باشه اما برای من جهنم بود.... از لباس عروسی از جشن از ارایشگاه از همه چیز متنفر بودم....
یادمه تو اتلیه مدام میگفتن چقدرعروس اخموعه....عروس به این خوشگلی چرا نمیخنده؟؟؟
سینا هم همش میگفت عشقم خستس برا همونه.....
بدترین شب زندگیم بعداز اون شب کذایی ؛ شب عروسیم بود....
زندگی مشترک جهنمی ما شروع شد....
از فرزاد بی خبر بودم.....واقعا از زندگیم بیرون رفته بود.....
توی گوشیم عکس هاشو نگه داشته بودم و شب هایی که سینا پیشم نبود با نگاه کردن بهشون اروم میگرفتم....
سینا به شدت عاشقم بود و مدام سعی میکرد کاری کنه که گذشته رو فراموش کنم اما من هر روز سرد تر و بد تر از روز قبل باهاش حرف میزدم....
تا اینکه یکبار سینا رمز گالریمو پیدا کرده بود و بدون اجازم عکس های گوشیو دیده بود... وای که نگم چی شد... اولین باری که تا حد مرگ کتکم زد همون موقع بود....شاید ریشه شکاک بودنش هم از همون شب شروع شد...فکر میکرد که من باهاش در ارتباطم و باور نمیکرد که دیگه هیچی بینمون نبود
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گویند : مرغیست به نام « آمین » !
مرغی آسمانی
در بلندترین نقطهٔ آسمان
آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَرَدو سخن می گوید
او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است
هر چیز را که می شنود ،
دوباره بنام فرد ِ گوینده
آنرا تکرار می کند و آمین می گوید
این است که همهٔ آیین ها می گویند
مراقب کلامت باش !
این است که می گویند
تنها صداست که می ماند
این است که می گویند
دیگران را دعا کنید !
این است که اگر
دیگرانی را نفرین کنیم
روزی خود ِ ما
دچار آن خواهیم بود
مرغ آمین
هر آنچه که بگوئیم را
با اسم خود ِ ما ، جمع می کند
و به خداوند اعلام می کند
آنگاه در انتهای جمله
آمیـن می گوید
پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍به قول شاملو:
“دلهای ما که بهم نزدیک باشد،
دیگر چه فرقی می کند که
کجای این جهان باشیم;
دور باش اما نزدیک…
من از نزدیک بودنهای دور می ترسم..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راضی باش
به هر چی اتفاق افتاد که
اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد و اگه بد بود تو رو "ساخت"
"مدیون باش" به همه آدمای زندگیت که
خوباش بهترین "حسارو" بهت میدن و بداش بهترین "درسارو"
"ممنون باش" از اونی که بهت یاد داد همه شبیه "حرفاشون" نیستن و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره"
زندگی همینقدر ساده ست...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
َ
دنیا را آدمهایی که مرتکب بدی میشون خراب نمیکنند،
دنیا را کسایی از بین میبرند که بدون کوچکترين واکنشی نظاره میکنند…
📕 خیانت_اینشتین
✍🏼 اریک_امانوئل_اشمیت
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شعری زیبااززنده یادسهراب سپهری
❄️زندگی ذره كاهیست،كه كوهش كردیم
🌺زندگی نام نکویی ست كه خارش كردیم
❄️زندگی نیست بجز نم نم باران بهار ،
🌺زندگی نیست بجز دیدن یار ،
❄️زندگی نیست بجز عشق ،
🌺بجز حرف محبت به كسی ،
❄️ورنه هر خار و خسی ،
🌺زندگی كرده بسی ،
❄️زندگی تجربه تلخ فراوان دارد ،
🌺دو سه تا كوچه و پس كوچه
❄️و اندازه ی یك عمر بیابان دارد .
🌺ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
❄️در این فرصت کم ؟! ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه دیدی دلت شکست و دلش شکسته نشد،
به این دلیل نیست که دنیا حساب کتاب نداره؛
واسه اینه که خدا شبایی رو واسشون رقم زده که تو ندیدی،
واسه اینه که خدا آدمایی رو جلوی راهشون گذاشته که تو ندیدی،
اگه احساس میکنی تنهایی، کسیو نداری، زندگیت نمیوفته رو روال،
اینو بدون، خدا به دلی که واسه بقیه خوب بخواد ، معجزه میده!
اونا بد بودن؟! تو فرشته باش،
اونا از آدمای جدید جواب میگیرن،
تو منتظر معجزه ی اصلی باش..
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
❤🍃
#تلنگر
این عکس فوق العادهاس 👌
وقتی تو کار و زندگی دیگران سرک میکشی
یکی دیگه هم هست که تو زندگی تو سرک بکشه...!
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh