تا ماه بنی هاشمی از راه می آمد
انگار جناب اسدالله می آمد
خسف القمر
#نقاشی
#حسن_روح_الامین
#احمد_علوی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#احمد_علوی
▶️
با خیالت غزلی در شُرف آغاز است
در هوای تو دلی منتظر پرواز است
طرح انگور ضریح تو یادم آورد
که در میکده ات رو به خلایق باز است
ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم
مستی از دست تو یک مستی بی اندازه ست
باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح
به امید دم تو در صدد اعجاز است
هر طرف می نگرم روی تو را می بینم
دائم از مأذنه نام تو طنین انداز است
@hosenih
دل که با حال و هوای تو هوایی باشد
مقصد راه قرار است رهایی باشد
دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد
عاشقت فرق ندارد که کجایی باشد
از تمنای وصال تو فقط باید گفت
راوی شعر اگر شیخ بهایی باشد
من به نادانی خود معترفم میدانم
محفل انس تو باید علمایی باشد
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
تا کجا بین من و دوست جدایی باشد
من فقط چشم به راهم که ببینم روزی
گنبد همسرتان نیز طلایی باشد
@hosenih
ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته
شده یک عمر به مدح تو قلم وابسته
وسط این همه وابستگی بی حاصل
شکر بسیار که هستم به حرم وابسته
هر غریبی که به ایوان نجف می آید
می شود با زدن چند قدم وابسته
جنس بازار تو عشق است و امید است و رضاست
شده ام سخت به این پند قلم وابسته
در دم و بازدم من جریان داری تواست
نفس های تو هستم همه دم وابسته
عاشقان تو به فقری ابدی خو کردند
تا نباشند به دینار و درم وابسته
ما از آن پاک دلانیم که آرامش ما
هست چون موج خروشان به عدم وابسته
ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور
بینهایت شده بودید به هم وابسته
@hosenih
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و نادعلی سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند
جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید
جرعه ای نیز به مقداد و ابوذر دادند
گاهی اوقات به این فکر می افتم که چرا
به یکی کم به یکی چند برابر دادند
کاش می شد که میان همه تقسیم کنند
ساغر معرفتی را که به قنبر دادند
معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها
همه را جمع نمودند و به حیدر دادند
@hosenih
مستم از جام شرابی که پر از آگاهی ست
شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست
مستم آنقدر که دیوانه خطابم کردند
مستم آنقدر که گفتند علی اللهی ست
شرح این قصه بلند است بلند است بلند
در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست
تا در آغوش غزل های صغیر افتادم
روحم آشفته تر از وحدت کرمانشاهی ست
چاه ها بی خبرند از غم بی پایانت
راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست
جاده ای که به تو ای شاه نجف ختم نشد
آخرش دربدری، بی خبری، گمراهی ست
@hosenih
آبرومند تر از نام علی نامی نیست
چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست
نام تو نام خدا، نام خود قرآن است
تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست
قاضیان از تو بریدند که در این دوران
پرچم عدل برافراشته بر بامی نیست
روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی
دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست
ابر و چاه و مه و خورشید و فلک می دانند
که شب چشم تو اصلاً شب آرامی نیست
دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت
که شرابی به جز از عشق تو در جامی نیست
خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست
او خبر داشته بی لطف تو الهامی نیست
@hosenih
مولوی مست شد و از نفست وام گرفت
شهریار آمد و از دست خودت جام گرفت
عشقت آتش شد و در خرمن عمان افتاد
هر که مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد
نیّر از نور وجود تو منور گردید
محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد
غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد
چشم هر کس که به سالار شهیدان افتاد
بوستان شیفته ی آل محمد گردید
سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد
چارده بند به پروانه عنایت شد و بعد
کشتی شعر در امواج خروشان افتاد
یازده میکده در خوشه ی انگورت بود
که یکی نیز به دامان خراسان افتاد
چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت
قرعه ی فال به نام من و باران افتاد
@hosenih
سرخوشانی که در این میکده پیری دارند
مثل تو از غم دنیا دل سیری دارند
باید از میثم تمار و ابوذر پرسید
چه امیری چه امیری چه امیری دارند
دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است
عاشقان تو عجب راه خطیری دارند
اهل بیت تو سر سفره ی افطاریشان
چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند
دید محراب که در لحظه ی شق القمرت
ابروانت چه مراعات نظیری دارد
شعر ما تشنه ی نقد است تو نقادی کن
شاعران روحیه ی نقد پذیری دارند
@hosenih
باز در حلقه ی ذکر تو نشستیم علی
ما مسلمان شده ی روی تو هستیم علی
تا تو بر حقی و حق دور سرت می گردد
ما بر آنیم که جز حق نپرستیم علی
توبه کردیم نگوئیم خدایی اما
باز هم در حرمت توبه شکستیم علی
دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم
به تو پیوسته و از خلق گسستیم علی
شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست
ما یتیمان همگی کاسه به دستیم علی
ادامه شعر👇👇👇
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#احمد_علوی
▶️
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
همه عمر برندارم سر خود از آستانش
که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
@hosenih
به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه
لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه
ملکی به گرد پایش نفسی رسیده یا نه
به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه
نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش
@hosenih
چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند؟
جریان چشمه ها را به کویر می رساند؟
خبر جناب خم را به غدیر می رساند؟
چه کسی سلام ما را به امیر می رساند؟
خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش
@hosenih
به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را
متجیرم چه نامم بشر خدانما را
بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را
علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟
که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش
@hosenih
شده لطف بی دریغش همه عمر شامل من
به خدا نشسته یادش همه شب مقابل من
احدی خبر ندارد که په کرده با دل من
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست بنما سر سفره میهمانش
@hosenih
غمی از خزان نباشد که بهارمان می آید
شبی از مسیر دریا به دیارمان می آید
دم احتضار بی شک به کنارمان می آید
دو جهان بدون حیدر به چه کارمان می آید؟
نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش:
@hosenih
خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری
که علی ست اصل ثابت، که علی ست فیض جاری
که علی ست جان احمد، که علی ست نور باری
که علی ست خشم ایزد که به تیغ ذوالفقاری
زده ریشه ی ستم را به دو دست پرتوانش
@hosenih
نشنیده اند آیا که خدای حی سرمد
شب و روز می فرستد صلوات بر محمد
و به این دلیل روشن که علی ستجان احمد
رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش
@hosenih
دل خویش را به جز او به کسی دگر نبستم
چه عنایتی نموده که هنوز مست مستم
چه کنم که عهد خود را نشکست و من شکستم
نبرید و من بریدم نگسست و من گسستم
من و لطف بی دریغش من و فیض بی کرانش
@hosenih
سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم
غم او دوباره خیمه زده گوشه ی اتاقم
چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم
چه شود اگر که امشب دل غرق اشتیاقم
برسد به کاروانی که علی ست ساربانش
@hosenih
به طواف دوست رفتم چه حریم آشنایی
چه فضای روح بخشی چه نسیم دلربایی
نکند به من بگوید پس از این همه جدایی
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟
به درون خانه ای که ملک است پاسبانش
@hosenih
به حریم او ملائک همه گرم خوشه چینی
همه ی پیمبران در حرمش به شب نشینی
پر عطر آسمان ها شده زائری زمینی
دل الغدیری من شده عاشق امینی
که به جز علی نبوده همه عمر بر زبانش
@hosenih
نه به من که مست اویم می بی حساب داده
به تمام عاشقانش قدحی شراب داده
نه از این می مجازی، که از افتاب داده
ز کدام باده ساقی به من خراب داده؟
که هنوز هیچ مستی ننموده امتحانش
@hosenih
همه شب در این امیدم در دوست باز باشد
که به شب خیال رویش خوش و دلنواز باشد
غزل از علی سرودن چه کم از نماز باشد؟
شب شاعران بیدل چه شبی دراز باشد
شب بی ستاره ای که فقط اوست در میانش
@hosenih
به طواف کعبه هرکس که به دیده ی تر آید
همه هست آرزویش که علی ز در درآید
نظری اگر نماید شب بی کسی سر آید
خود کعبه نیز باید به طواف حیدر آید
به فدای آن امیری که خداست مدح خوانش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
تقدیم به حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها
_______________
از پنجره ی عرش به دنبال رصد بود
از روز ازل ، حامل اسرار ابد بود ...
مبهوت احد ، محو تماشای صمد بود
ام اسد الله که فرزند اسد بود ...
این شیرزن از هاشمیان نام و نشان داشت
در رگ رگ او سوره ی کوثر جریان داست
سر سلسله ی هرچه نکو فاطمه بوده است
سر چشمه ی اسرار مگو فاطمه بوده است
در آیه ی تطهیر ، وضو فاطمه بوده است
هم همسر و هم مادر او فاطمه بوده است
آن حیدر کرار که شاه دو جهان است ...
نامش به خداوند قسم روح اذان است
جز عشق در این جاده کسی همسفرش نیست
جز نور خدا ، آینه ای دور و برش نیست
جز احمد مختار ، کسی تاج سرش نیست
انگار نه انگار ، محمد پسرش نیست ...
این زن که پس از آمنه شد مادر احمد
این زن که در آیین ادب بود سرآمد ...
دریا شده با دیدن او غرق تلاطم ...
باران شده هر قطره پر از نور و تبسم
دیدند که گردیده در آغوش خدا گم
از کعبه برون آمد و در روز چهارم ...
گردید گرامی تر از آسیه و مریم ...
مکه پس از آن بود که گردید مکرم
ایزد صدف و گوهر خود را به تو بخشید
شمس و قمر و اختر خود را به تو بخشید
دردانه ی پیغمبر خود را به تو بخشید
تسنیم ترین کوثر خود را به تو بخشید
در عرش ، عروس تو شده حضرت زهرا
تو ام علی هستی و او ام ابیها ...
توفیق ابوطالب از اذکار تو بوده است
خوشبخت اسیری که گرفتار تو بوده است
خاک قدم جعفر طیار تو بوده است
دل باخته ی حیدر کرار تو بوده است
حیدر پسرت گوهر تابنده ی کعبه است
ای آنکه قدوم تو شکافنده ی کعبه است
کعبه پس از این واقعه لبخند به لب شد
شعبان رمضانی ست که مبهوت رجب شد
زیتون که به قربان علی رفت رطب شد
فرزند تو فخر عجم و شاه عرب شد ...
حیدر همه ی عمر ، تو را سرور خود خواند
پیغمبر اسلام تو را مادر خود خواند ...
نشناخت کسی قدر علی را به خدا ، آه
یک عده در این میکده ها چون من گمراه
گفتند پس از ذکر سحرگاه و شبانگاه ...
لاحول و لا قوة الا به یدالله ...
کفر است ولی بر من مجنون حرجی نیست
بی حیدر کرار امید فرجی نیست ...
#احمد_علوی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
والاتر از هر آنچه که والا پیامبر
ساحل علیست حضرت دریا پیامبر
آغوش امن آمنه را چون بهشت کرد
وقتی که پا گذاشت به دنیا پیامبر
قد می کشید رو به افق های دور دست
در دامن حلیمه وصحرا پیامبر
مثل مسیح بود که تابید وجلوه کرد
در چشمهای خیس«بحیرا»پیامبر
شد جایگاه آمد ورفت فرشتگان
رونق گرفت غار حرا با پیامبر
«اقرا بسم ربک» را جبرئیل گفت
وقتی که بود غرق تماشا پیامبر
بعد از چهل بهار به بعثت رسیده بود
بشکوه وعاشقانه وزیبا پیامبر
این مرد برگزید ترین مرد عالم است
خاتم نبوده هیچ کس الا پیامبر
لبریز از تصور معراج جبرئیل
مبهوت در «دنی' فتدلی'» پیامبر
تنها پناه مردم محروم از بهشت
تنها امید آدم وحوا پیامبر
با لطف بیکرانه ی احمد در آسمان
موسی پیامبر شد وعیسی پیامبر
جاریست نام اعظم پیغمبر خدا
در خطبه های روشن صدها پیامبر
با دوستان همیشه مروت نموده است
با دشمنان همیشه مدارا پیامبر
روز غدیر خم شد وبا امر کردگار
بالا گرفت دست خدا را پیامبر
آیینه تمام نمای خدا علی ست
تنها کسی که بوده سراپا پیامبر
در آیه ی مباهله ترسیم کرده است
شرح زلال انفسنا را پیامبر....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#احمد_علوی
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح
#چارپاره
ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد
چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست اما دل
آنقدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد
صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
دو برادر نگو دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کمسپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکی است
او چرا گنبدش طلایی شد؟
کربلا ومدینه وکوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم ونفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
🔹دعبلانه🔹
◾️◾️◾️◾️
آن پنجمین امام که در پنج سالگی
دنبال کاروان اسیران دویده بود
او یادگار کوچک صحرای کربلا ...
او داغدار هر گل در خون تپیده بود
◾️◾️◾️◾️
#احمد_علوی
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
خورشیدِ عشق در شب ظلمت دمیده بود
او را خدا شبیه نبی آفریده بود ...
با اشک های حضرت سجاد انس داشت
یک عمر ناله های پدر را شنیده بود
جابر سلامِ نابِ نبی را به او رساند
وقتی به فیض دیدن رویش رسیده بود
آن باقر العلوم که با چشمِ صادقش
چیزی به غیر رنج در عالم ندیده بود
پنجاه و هفت سال سرافراز و سربلند
مانند سرو بود ولی قد خمیده بود ...
میراث دار غربت و تنهایی حسن
فریادِ بی صدای گلویی بریده بود
آن پنجمین امام که در پنج سالگی
دنبال کاروان اسیران دویده بود
با عمه ی سه ساله در آن سال های دور
در راهِ شام ، زهرِ اسارت چشیده بود
او یادگار کوچک صحرای کربلا ...
او داغدار هر گل در خون تپیده بود
او دیده بود کودک شش ماهه ای چقدر
بر روی دست های پدر قد کشیده بود
از غربت بقیع نوشتم دلم گرفت ...
بارانِ اشک بر صفحاتم چکیده بود
#احمد_علوی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem2
بیست و دوم ذی الحجه
شهادت میثم تمار علیه السلام
مرد خرما فروش در زندان راوی سرنوشت مختار است
حرف هایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
رطبش طعم نیشکر دارد، تا خدا نیت سفر دارد
از سر انجام خود خبر دارد، شوق پرواز او چه بسیار است
زخم های دلش نمک خورده، بار ها این چنین محک خورده
از علی گفته و کتک خورده، این برای هزارمین بار است
یاد آن روز های خوب بخیر، که علی بود و میثم و سلمان
جمعشان جمع بود و می گفتند، رطبت کو؟ که وقت افطار است
در طلوعش غروب پیدا بود، آخر قصه خوب پیدا بود
چوبه دار او همین ئخل است، لیف خرما طناب این دار است
با زبان علی تکلم کرد، رو به جمع غریب مردم کرد
تا دم مرگ هم تبسم کرد، گفت: این آرزوی تمار است
که بمیرد فقط به عشق علی، که علی دست قادر ازلی است
رشته ی ما سوا به دست علی است، سر این رشته نا پدیدار است
رشته اتصال محکم شد، کمر نخل ناگهان خم شد
لحظه های عروج میثم شد، که همان لحظه های دیدار است
#احمد_علوی
هدایت شده از شعر هیأت
19.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 عرض ارادت شاعران به علمدار انقلاب
🌷سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
💠 سفر پنجم: پهلوانها نمیمیرند
📹 به روایت #احمد_علوی
✅ @ShereHeyat