هدایت شده از آفتابگردانها
غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه:
«ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
از ابتدای راه گفتم «حسبى الله»
نقشی به جز این روی انگشتر ندارم
من آسمانم را به تو تقدیم کردم
دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم
«یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر
دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم
«يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت
غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم
دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است
درد من از این نیست که یاور ندارم
دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو
میآید آن ساعت که دیگر سر ندارم
با عضو عضو پیکرم می پگویم اینک
ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم
هر زخم با تو حرفهایی تازه دارد
ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم
این شمرها احساسشان را سربریدند
اینها مسلمانند؟ نه باور ندارم
هم زندهام با اشک، هم مقتول اشکم
از راز خود پرده چگونه برندارم
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از شعر هیأت
🔸حال نشانههای به کار رفته در شعر و فضای حاکم در شعر را با هم بررسی میکنیم.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
بیت اول میتواند اشارهای شاعرانه به بیمار بودن امام سجاد علیهالسلام در شام غریبان داشته باشد.
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
بیت دوم میتواند دعا برای سلامتی حضرت باشد. علاوه بر اینکه اشارهای به مقام امامت دارد که طبق آنچه در روایت آمده اگر لحظهای امام بر روی زمین نباشد زمین اهلش را در خود فرو میبرد و هستی از بین میرود.
جمال صورت و معنی ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
بیت سوم نیز حرف از صحت است که با بیماری حضرت مرتبط است. هرچند بهخاطر حضور واژههای دژم و نژند قابل استفاده در هیأت نباشد.
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در بیت چهارم کلمه خزان این ظرفیت را دارد که استعاره از قاتلان سیدالشهدا علیهالسلام باشد که پس از شهادت حضرت، دست به غارت خیمهها زدند و هرچه در خیمهها بود را به یغما بردند. در مصرع بعد دعا میکند که آسیبی از این آشوب به جان امام نرسد که جان عالم فدای او باد.
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
با توجه به زندگینامه حضرت، بیت پنجم میتواند اشاره به طعنههایی باشد که حضرت در کوفه و شام از دشمنان میشنیدند.
هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو به جز جان او سپند مباد
در بیت ششم نیز واژه آتش، به تب داشتن حضرت در شام غریبان میتواند اشاره داشته باشد، علاوه بر اینکه شاید، تصویر در آتش بودن خیمهها را هم به نوعی برای مخاطب تداعی کند. شاعر دعا میکند دود این آتشی که دشمنان به راه انداختهاند در چشم خودشان رود و نتیجه این سوء رفتار به خودشان بازگردد.
🔹پیداست که نشانههای «طبیبان، سلامت، صحت، خزان، یغما، طعنه و آتش» به همراه فضای کلی شعر، حال و هوای شام غریبان را در شعر حاکم کردهاند. مضاف بر این مطلب، سیر شعر که با مدح آغاز میشود و به مرثیه ختم میشود، کاملا با فضای شعر مناسب اجرا در هیأت همخوانی دارد.
مهم نیست که حافظ هنگام سرودن این شعر نیمنگاهی به ماجرای شام غریبان و امام سجاد علیهالسلام داشته است یا نه، مهم این است که یک ستایشگر با کمی دقت میتواند شعر را در مرثیه ایشان اجرا کند. بیشک اجرای شعر عاشقانه حافظ در مرثیه این امام بزرگوار، برای مخاطب بسیار جذاب خواهد بود و احساس او را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
✍🏻 #عباس_همتی
🌐 shereheyat.ir/node/5176
✅ @ShereHeyat
برای مردم مظلوم غزه
باز توأمان شدند، اشک و شعر جوششی
پس چرا نشستهاید، شاعران ارزشی؟
تا کجا فقط نگاه؟ تا کجا فقط سکوت؟
پس چه شد دو بیت شعر؟ پس کجاست کوششی؟
بین نیل تا فرات، جاری است العطش
غیر قطره اشک نیست، احتمال بارشی
لا حقوق نا بشر، سازمان بی ملل
حرفهای واهیاند، بازی نمایشی
بین قلبتان و عشق، حائلی کشیدهاید
از شما ندیده است، غنچهای نوازشی
ما هلال احمریم، درد ما صلیب سرخ
بین سرخ و سرخ هست، اختلاف فاحشی
بمبهای فسفری، آمدند بازدید
بمبهای خوشهای،آمدند سرکشی
دکتر تو گفته است: دارویت شهادت است
تا که نوبتت شود، در صف پذیرشی
بمب از آسمان رسید، بمب ناگهان رسید
بمب، وقت آن رسید... غرق تیر و ترکشی
زیر سقف ریخته، گلحماسه ریشه زد
ریزشی که میشود، ابتدای رویشی
فرع و اصلتان شهید، هفت نسلتان شهید
در کدام طایفه است، اینچنین درخششی؟
::
آی قلدران دهر! ما همه قلندریم
یک به یک بسیجی و، دانه دانه ارتشی
قدس بیسپاه نیست، پس سپاه قدس چیست؟
حاج قاسمیم ما، ای یهود داعشی!
فتح، با شهید ماست، جمعه، صبح عید ماست
ندبه، هم نوید ماست، میرسد گشایشی
#عباس_همتی