eitaa logo
دعبلانه
409 دنبال‌کننده
707 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان نسیم می‌کشد از شوق بر سرت شانه دوان پی تو می‌افتد به راه، پروانه عبور می‌کنی از کوچه، هر چه پنجره است صدات می‌زند ای جان! بیا به این خانه عبور می‌کنی از دشت و سرسلامتی‌ات چه لاله‌ها که به هم می‌زنند پیمانه شنیده‌ام به ضعیفان به لطف می‌نگری که از پی تو می‌آیم، امیدوارانه سفیدبخت، هر آن کس که هست مجنونت سیاه‌بخت، هر آن کس که نیست دیوانه تویی برابر من، یک سکوت باعظمت منم برابر تو، کودکی که پر چانه... سخن بگو که بیفتد دوباره از رونق بساط هرچه شراب است و هرچه میخانه مرا جوابِ سلامی کفایت است از تو بگو؛ که جان بسپارم به تو به شکرانه @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
گفتی‌ام مرد اگر گریه کند نیرنگ است گفتم ابرم که مرا گریه نکردن ننگ است دلنشین بود سخن گفتنت آنقدر که ما مانده بودیم که این شعر کدام آهنگ است تو همان چشمه‌ی آبی که زلال است آنقدر که سرِ داشتنش بین قبایل جنگ است از دلت جای وفا، رنج به دست آوردم گنج می‌جستم و حال آنچه که دارم سنگ است تازه‌مهمانِ دلِ ساده‌ام! ای عشق ببخش میزبان چند صباحی‌ست که دستش تنگ است ما دو محکومِ دو سلول جداییم که راه بینمان یک قدم و فاصله صد فرسنگ است تا نباشی قفس و لانه چه فرقی دارد؟ آسمان بی تو برایم همه جا یکرنگ است @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست سیاه‌جامه‌ی سوگت لباس فاخر ماست سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست تویی که نام غریبت خودش به تنهایی اثرگذارترین روضه‌ی منابر ماست بگو چگونه نگویم که دوستت دارم که این حدیث شریف از امام باقر ماست:  《خبر کنید کسی را که دوستش دارید》* خدا کند برسد، این پیام آخر ماست مرا که در سفر آخرت امیدی نیست مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است بگو به لطف خود این روسیاه شاعر ماست  *امام باقر(علیه السلام): هر کسی را دوست دارید، گاه و بی‌گاه به او یاد‌آوری کنید.  «وسائل الشیعه» @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
تقدیم به امام محمد باقر علیه‌السلام چون قطره‌ی مشتاق به فهمیدن دریا عمری نرسیده‌ست به توصیف تو دنیا یاسین که تو را نام نهاده‌ست《محمد》 پیداست تویی آینه در آینه طاها تو میوه‌ی باغ علی و فاطمه هستی در نام تو جمعند حسینی‌حسنی‌ها فهمید تو را جابر و زد بوسه به دستت یعنی که تویی اصل تولّا و تبرّا گشته صدف سینه‌ات ای گوهر پنجم گنجینه‌ی اسرار خداوند تعالی از فیض تو فاضل شده صد جابر جُعفی در صدر احادیث همه نام تو پیدا دیده‌ست نگاه تر تو شعله به شعله در ظهر عطش حادثه‌ی کرب و بلا را ده سال منا رخت عزای تو به تن کرد تا اینکه بماند عَلم عشق تو بر پا خورشید بقیعی که بر آن مرقد خاکیت ساییده سرش را به ادب گنبد مینا @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
غزلی برگرفته از فرازهای دعای عرفه: «ياصاحبی فی وحدتی» یاور ندارم با تو ولی باکی از این لشکر ندارم از ابتدای راه گفتم «حسبى الله» نقشی به جز این روی انگشتر ندارم من آسمانم را به تو تقدیم کردم دور و برم یک ماه، یک اختر ندارم «یا رادّ یوسف علی یعقوب» بنگر دیگر علی اکبر... على اكبر ندارم «يا رازقَ الطّفلِ الصّغير» اصغر فدایت غير از همین لاله، گلی دیگر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیست که یاور ندارم دارم سر و سِرّی در این هنگامه با تو می‌آید آن ساعت که دیگر سر ندارم با عضو عضو پیکرم می پ‌گویم اینک ترسی ز تیر و نیزه و خنجر ندارم هر زخم با تو حرف‌هایی تازه دارد ذکری، مناجاتی از این بهتر ندارم این شمرها احساسشان را سربریدند این‌ها مسلمانند؟ نه باور ندارم هم زنده‌ام با اشک، هم مقتول اشکم از راز خود پرده چگونه برندارم @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
صلی الله علیک یا چشم‌هایت دو رود شورانگیز، سینه‌ی غرق آتشت دریاست لب خشکت -حدود سی سال است- وارث داغ‌های کرب و بلاست کوهی از خاطراتِ شعله‌وری، آب هم می‌زند تو را آتش اشک‌های مدامِ هر روزت، جلوه‌ی کل یوم عاشوراست تو علی هستی و شبیه علی، مرد میدان فتنه‌ها هستی در هیاهوی کارزار نفاق، دست‌های تو ذوالفقار دعاست هر قیامت شکوه افلاک است، هر قعودت شرافت خاک است آسمان‌زاده‌ای و سجده‌ی تو سببِ اتّصالِ ارض و سماست کربلا اوج لطف معبود است، پیش چشمان عارفانه‌ی تو و تو هم مثل عمه‌ات زینب(س)، هرچه آن روز دیده‌ای زیباست @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
در کوله‌ی دلخستگی‌ام جز غم نیست در هستی من توشه‌ی حسرت کم نیست چندی‌ست که خالی است دستم یارب! یارب! نکند دست تو در دستم نیست؟ @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
آیینه‌ی جمال و جلال خدا، حسن مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن مهرش کنار چشمه‌ی چشمش روان شده کوه کرم، اَريكه‌ی آتش‌فشان شده «حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ»۱ شده خِجلت‌زده سپهر، کران تا کران شده بر سفره‌اش نشسته امیر و گدا، حسن خاک درش به فرق شهان تاج افتخار گوید تبارک‌الله از این خلق، کردگار چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار «آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»۲ سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن افتاده دل به دام سیه‌زلفِ در شکن کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن وِرد لب غریب به هر کوی «یا حسن!» نقاش جان! به صفحه‌ی خاکش حرم بکش دستی برآر و خط عدم روی غم بکش پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل» شمشیرِ شيرِ معركه‌ی شیر با جمل خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل تا پا نَهَد به معرکه‌ی اشقیا، حسن او را جمال طلعت شمسش زبانزد است مه‌رو، کشیده‌ابرو و گیسو مُجَعّد است در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّد است؟ یا مجتبی محمّد! و یا مصطفی حسن! ای نور دیدگان علی، فاطمه، نبی! کز مصطفی و حیدر و زهرا، لبالبی! گر آفتاب روی تو پیدا شود شبی جز مهر تو مباد دگر هیچ مذهبی آیینه‌ای به آیتِ شمس‌الضّحي، حسن! محبوس عشق و پادشه فتحِ باب، تو! سوره به سوره آیه‌ی اُمُّ الكِتاب، تو! ای رمز و راز ادعیه‌ی مستجاب، تو! کس را نکرده‌ای پسِ این در، جواب، تو! دستی ز ما بگیر، شه ذوالعطا! حسن! عشق تو بود و چشم و شراب طهوری‌ات ما را گرفت جذبه‌ی آفاق نوری‌ات با این دلم چه‌ها که نکرده‌ست دوری‌ات ای کوه صبر! جان به فدای صبوری‌ات کز صبر توست قائمه، دين خدا، حسن! آن دم که خصم، گرم به لافِ گزاف بود صلح تو ذوالفقار برون از غلاف بود کآنگونه با دورویی و کین در مصاف بود دین بی تو زخم خورده‌ی صد انحراف بود صلح تو بود آینه‌ی كربلا، حسن! ۱و۲ مرحوم آیت الله غروی اصفهانی(مفتقر) @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
می‌جوشم و در من خروشی نیست گوشم به پیغام سروشی نیست عالم همه جاده‌ست؛ پایم کو؟ یک آسمان بار است و دوشی نیست صد مثنوی حرفم ولی افسوس اندازه‌ی یک بیت گوشی نیست پرهیز داری می فراوان است وقتی که می‌خواهی بنوشی نیست گفتم به نقد جان خریدارم گفتند خوشحالی فروشی نیست با هیچ‌ کس از خود نگو ای دل وقتی رفیق عیب‌پوشی نیست @Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
با نگاه روشنت پلک سحر وا می‌شود تا تبسم می‌کنی خورشید پیدا می‌شود خط به خطّ صفحه‌ی پیشانی‌ات اشراقی است صبح صادق در همین تصویر معنا می‌شود فیلسوفان را اشارات تو عاشق می‌کند آرزومند شفایت ابن سینا می‌شود مست از یاقوت سرشار کلامت می‌شویم با جواهرهای نابت فقه پویا می‌شود از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا می‌شود احسن‌الصدق است هر بیتی که در وصف شماست شعرهای صادقانه بهترین‌ها می‌شود @Aftab_gardan_ha