eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مَولا 🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجدالنبی(ص) آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند پس رو کرد به که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد: "خلیفه‌ی نبی و امین او چه کسیست؟" ❓پس جمعیت حاضر، را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ 🔹ابوبکر گفت، نامم "عتیق" است ❓راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ 🔹ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است ❓راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ 🔹ابوبکر گفت "نه هرگز" ▫️پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. 🔹ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ ▫️راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدیم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از چند سوال بپرسیم، پس اگر به سوالات ما دهد تمام این ارزنده را به او تا و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز می‌گردیم 🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ▫️راهب گفت باید بمن تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم 🔹و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس ▫️راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1⃣ ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2⃣ ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیز است که در نزد خدا نیست؟ 3⃣ ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمی‌داند؟ پس پس از گفت باید از کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، که از پاسخ پس بدنبال فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند این چه چه سوالیست که می‌پرسی؟ 🔺خدا همه چیز دارد و همه چیز را می‌داند ▫️راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت این‌ها و هستند اما به خود شدند و قصد بازگشت به روم کرد که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن(ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. 🔹ابوبکر خطاب به راهب گفت، آنکه در و هستی ، پس از علی (ع) ! ▫️راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ 🔸امام علی(ع) فرمودند: ☀️نامم ☀️ ☀️ ☀️ و است ▫️پس راهب گفت: نسبتت با نبی(ص) چیست؟ 🔸امام(ع ) فرمود: او و من است و من نیز هستم ▫️پس راهب گفت: به قسم که و _من_تو_بودی ▫️پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد ☀️امام علی(ع) پاسخ دادند: 🔆 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است 🔆 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است 🔆 و آنچه خدا نمی‌داند، شریک و همتا برای خود است 🌏 فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🌕 پس با شنیدن این پاسخ‌ها، کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت، امام علی ع را به و بین دو چشم مبارکش را و گفت: ✋🤚 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدرسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در حیدر است پس براستی تو بر حق پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد ✍ عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقي‌ست كه نصيب هركسي نمي‌شود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هرچه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک گفتم و عمریست، دهانم عسلی‌ست حرف شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند نجفِ اشرفِ مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هرچه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم؟ زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش؛ در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بس که بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط : ♥️ غلام خانه زاد توست کاری به غیر از نوکری کردن بلد نیست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يا ابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
این روزها صحبتشان با نگاه بود از بس فضای خانه پر از درد و آه بود این جا کسی عیادت زهرا نمی رود تنها کسی که سر زده شب، نور ماه بود شهر پیمبر است مدینه، ولی در آن یاریِ اهل بیت پیمبر گناه بود از سنت رسول به غیر از اذان نماند شالوده های دین مدینه تباه بود اصلاً عجیب نیست که هیزم بیاورند وقتی که قلب مردم یثرب سیاه بود می گفت با نگاه: بمان فاطمه، نرو... تنها جواب فاطمه هم یک دو آه بود از لب جدا نمی شود عجل وفاتی اش در انتظار مانده و چشمش به راه بود : 💔 گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی همسر تازه جوانم نکند خسته شدی نکند باعث تنهایی بشوی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هرچه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک گفتم وعمریست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هرچه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم؟ زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش، در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بس که بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط : فِطر ما بر دوش صاحبخانه ای افتاده است کز نگاهش یک جهان جیره مواجب میخورند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شبی به ذکر علی از لبم عسل می ریخت به روی دفتر شعرم قلم غزل می ریخت دل شکسته ی من با علی علی گفتن برای مشکل خود طرح راه حل می ریخت به یاد صحن نجف سینه در طپش افتاد چقدر دل که به پایت در آن محل می ریخت مرا اسیر خودت کرده ای تو تنها با ملاحتی که از آن حُسن لم یزل می ریخت برای درک تو دریای عشق در کامم خدا دو قطره عطش کاش لااقل می ریخت من از تبار تو هستم به آن نشان که خدا غبارِ پای تو را در گلم ازل می ریخت : گر بُوَد عمر به میخانه روَم بار دگـر به خادم زوار تو گردم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست در آسمانِ عاطفه اختر نبود و نیست دار و ندار تو همه وقف حسین بود مانند تو، به پای برادر نبود و نیست حتی تو از عصاره‌ی جانت گذشته‌ای در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست آیینه‌ی شکسته‌ی صحرای کربلا مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست بر شانه‌ی صبور تو بار رسالت است مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند: اصلاً کسی شبیه تو نبود و نیست شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست زینب شدی که زینت شیر خدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست : چه چیز بهتر از این در ستایشت بانو که بعد مـادر خود سَـروَر زنـانـی تـو.... سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخیر، ولادت با سعادت قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله‌ی بنی هاشم، حضرت (س) و مبارک.🌺
این روزها صحبتشان با نگاه بود از بس فضای خانه پر از درد و آه بود این جا کسی عیادت زهرا نمی رود تنها کسی که سر زده شب، نور ماه بود شهر پیمبر است مدینه، ولی در آن یاریِ اهل بیت پیمبر گناه بود از سنت رسول به غیر از اذان نماند شالوده های دین مدینه تباه بود اصلاً عجیب نیست که هیزم بیاورند وقتی که قلب مردم یثرب سیاه بود می گفت با نگاه: بمان فاطمه، نرو... تنها جواب فاطمه هم یک دو آه بود از لب جدا نمی شود عجل وفاتی اش در انتظار مانده و چشمش به راه بود : 💔 گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی همسر تازه جوانم نکند خسته شدی نکند باعث تنهایی بشوی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط می شود زنجیر را از پای نوکـر وا کنی من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی واسطه چه بهتر از این نام هست که آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی من گرفتاری خود را میبرم امشب تا گره های مرا با دست وا کنی هرشبى كه روزه ام وا مى شود با مى شود رويم حسابى صد برابر وا كنى : لبهای من کویری و چشمم پر از نم است از روضه ی عطش همه جانم پر از غم است در چشم نوکرت رمضان هم مـحـرم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هرچه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک گفتم و عمریست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند نجفِ اشرفِ مولاست، که زیباست فقط هرکه دنبال طلا رفته خبردار شود هرچه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم ؟ زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش؛ در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بس که بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری ام گیر یک امضاست فقط : ♥️ غلام خانه زاد توست کاری به غیر از نوکری کردن بلد نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام