eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
790 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
#یک_دقیقه_تفکر چه ایده‌ی بدی بوده دایره‌ای ساختن ساعت!!! احساس میکنی همیشه فرصت تکرارهست...قرار بوده هشت صبح بیدار شوی و می‌بینی شده هشت و پانزده دقیقه! می‌گویی اشکال ندارد، تا ۹ می‌خوابم بعد بیدار می‌شوم!!! قرار بوده دیشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه‌ی کتاب کنی، می‌بینی کتاب نخوانده، ۱۰ شده!!! می‌گویی اشکال ندارد، فردا شب ساعت ۹ می‌خوانم... ساعت دروغ نمی‌گوید...زمان دور یک دایره نمی‌چرخد... زمان روی خط مستقیم می‌دود و #هیچگاه_هیچگاه_هیچگاه باز نمی‌گردد!!!!! ایده‌ی ساختن ساعت به شکل دایره، ایده‌ی جادوگری فریبکار بوده است... ساعت خوب، ساعت #شنی است... که هرلحظه به تو یادآوری می‌کند که #عمری که رفت دیگر باز نمی‌گردد... اگر روزی خانه‌ی بزرگی داشته باشم به جای همه‌ی دکورها و مجسمه‌ها و ستونها‌، ساعت #شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و می‌گویم در آن ساعت شنی آنقدر شن بریزند که تخلیه‌اش به اندازه‌ی متوسط #عمر یک #انسان طول بکشد تا هر لحظه که روبرویش می‌ایستم به یاد بیاورم که زمان #خط است نه دایره ... و #زمان_رفته_دیگر_باز_نمیگردد ... پس قدر لحظات عمرمان رو بدانیم... و از #عمر_گرانبهامون استفاده‌ی صحیح و شایسته و #خداپسندانه کنیم... باشد که مورد رضایت حق تعالی واقع شود. دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔺🔺 مدیر کوتوله و مدیریت کوتوله‌پروری دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist 👇👇👇
▪️مدیر کوتوله و مدیریت کوتوله‌پروری⁉️ اکثر شرکتها، سازمانها و نهادهایی که دچار بحران شده‌اند با این نوع مدیریت به چالش کشیده شدند و دچار بحران گردیدند. 👤 به مدیری اطلاق می‌شود که دارای و و میباشد و پست مدیریت در اختیار وی گذاشته می‌شود. این نوع مدیر و مدیریت علاقه زیادی به دارد و برای این نوع مدیریت رو دوست دارد و سعی می‌کند که محیطی این چنینی برای خود به وجود بیاورد. ↩️مدیر کوتوله: و افرادی رو انتخاب می‌کند که از خود کوتاه‌تر باشد و توان تحمل کسی را که کمی از وی بلندتر باشد را ندارد، پس مدیر کوتوله مدیران میانی کوتاه‌تر از خود انتخاب می‌کند و این مدیران که هستند در رده میانی شرکت افراد کوتاه‌تری از خود را بر می‌گزینند و بعد از مدتی دچار می‌شود. این نوع مدیر هست اما این نوع مدیریت می‌تواند سالهای سال در سازمان باقی بماند. 📉در این نوع سازمانها می‌شوند و به کشیده می‌شوند و یا از شما خواهند شد. ⭕️▪️کوتوله‌ها را بهتر بشناسیم: 1️⃣مدیر اجازه رشد و ارتقا به دیگران (زیر مجموعه و پرسنل سازمان ) را نمی‌دهد. 2️⃣در این سبک از مدیریت مدیر مربوطه فقط به آدم‌های ناتوانتر از خودش پست و موقعیت می‌دهد. 3️⃣هر کس در مجموعه سازمانی‌ش را به منزله تهدید می‌بیند. (همواره به دنبال کسانی است که عنوان دشمن و رقیب خود می‌پندارد) 4️⃣فاقد دانش و توانائی و کفایت لازم برای مدیریت است. 5️⃣به جای آنکه قابلیت سودآوری برای مجموعه خود را داشته باشد در صدد حذف منابع مالی برای دیگران و زیرمجموعه‌اش است.(اسمش را می‌گذارد صرفه‌جوئی) 6️⃣فقط به فکر منافع شخصی‌اش است. 7️⃣از قربانی کردن نزدیکترین افراد در مجموعه‌اش نیز اگر در موقعیت تهدید قرار گیرد ابائی ندارد. 8️⃣آنچنان بلوائی سر کوچکترین مسائل راه می‌اندازد که گوئی جنگ جهانی راه افتاده است. 9️⃣اگر به کسی در مجموعه بخواهد ارتقا مقام دهد فقط میزان نزدیکی به او، وفاداری به او و حتما و الزاما سطح دانش کمتر از او شرایط احراز برای ارتقا را فراهم می‌سازد. 🔟همیشه به دنبال فراهم کردن رضایت مافوق است تا اهداف مربوط به پیشرفت سازمان. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۲۵ 🔅•✾••┈ ماجرای جنگ (عایشه) با در تاریخ باقی خواهد ماند و همه امت درباره آن سخن خواهند گفت. نشان و علامت این جنگ آن است که تو بر سوار خواهی شد که است. در مسیر این جنگ، با و حواب مواجه خواهی شد. تو در آن مکان به بازگشت اصرار می‌کنی و به شهادت خواهند داد که آن محل نیست. آنگاه به سوی شهری حرکت می‌کنید که اهل آن شهر اصحاب و یاران تو هستند. آن مکان دورترین شهرهاست از آسمان و نزدیک‌ترین شهر هاست به دریا. تو از آن جنگ با و باز میگردی. علی در آنروز تو را باجمعی از و به سوی وطن باز میگرداند. او خیرخواه توست و بیش از آنکه تو خیرخواه خود باشی او برای تو است. در آن حادثه، علی تو را نصیحت خواهد کرد که کاری نکن ارتباط همسری تو را بار سول خدا قطع کنم و در قیامت همسر پیامبر نباشی! آری، علی می‌تواند بعد از وفات من ارتباط همسری هر یک از همسرانم را با من پایان دهد و در روز قیامت نیز و جدایی خواهد بود! با شنیدن این سخنان گفت: ایکاش بیش از رسیدن آن روز بمیرم! پیامبر فرمودند: ، هیهات! . . . سوگند به خدایی که جان من در اختیار اوست، آنچه گفتم ؛ چنان که گویی من این ماجرا را با چشم خود می‌بینم. سپس رو به من کردند و فرمودند: علی جان، برخیز که وقت نماز ظهر رسیده است. برویم تا بلال اذان و اقامه بگوید . به مسجد رفتیم و بلال اذان و اقامه را گفت و نماز را به امامت رسول خدا خواندیم. ☀️مسدود شدن همه درها به جز درِ خانه‌ی من رسول خدا دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او به دست هارون تطهیر شود. من نیز از خدا خواسته‌ام که مسجد مرا به دست تو و نسل تو تطهیر کند. رسول خدا پس ازاین توضیح به سراغ فرستادند و دستور دادند که درِ خانه‌اش را که به مسجد باز می‌شود، مسدود کند.  او ابتدا کلمه به زبان آورد و سپس از دستور خدا اطاعت کرد و درِ منزل خویش را مسدود کرد. رسول خدا پس از وی، به سراغ و نیز فرستادند و دستور بستن درِ خانه‌ها را به آنها نیز ابلاغ کردند. پس از این اقدامات، رسول خدا به اصحاب خویش چنین توضیح دادند: من به میل و خواست خود ورودی خانه‌های شما را به مسجد نبستم و به خواست خودم اجازه باز بودن در خانه علی اصرار نکردم. این هر دو دستور از جانب خداوند بود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽د☾ قابل‌توجه آنکه #اشعار و #سخنان_زنان_قریش در #تحریک مردان برای #جنگ با #م
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾ برای نتیجه‌گیری از بحث پیرامون (ص) و و در شهادت ایشان، باید بگوییم که نقشه قتل پیامبر(ص) یکبار در و چندبار به و بارها تدارک دیده شده‌بود که همه نقش برآب شد. در تمام این سوء قصدها دیده می‌شود. و ، سرانجام حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. بی‌گمان قاتل ایشان از نفوذی ، در نظام و یا حتی در پیامبر(ص) است که به ایشان است؛ خواه آن را بنامیم، خواه ، خواه . ولی باتوجه به شواهد و روایات، که تنگاتنگی با و مدینه داشته است عامل مسموم نمودن پیامبر(ص) است ولی تاریخ او را معرفی کرده‌است. در حالی که این ترور از ترورهای نافرجام پیامبر(ص) است ولی همگان می‌پندارند ایشان با همان به شهادت رسیده است، در حالی که زهر زن منافق، کارگر شده است. و لذا در«بحارالانوار» از «تفسیر عیاشی» از عبدالصمدبن بشیر از امام صادق(ع) روایت می‌کند که آن حضرت سؤال کردند که آیا می‌دانید که پیغمبر(ص) وفات کرد یا کشته شد؟ خدا می‌گوید «افإن مات او قتل إنقلبتم علی اعقابکم» (21) سپس فرمودند: از ، داده شد، به درستی که آن دو زن او را زهر دادند. پس ما گفتیم: آن دو زن و پدرانشان بدترین کسانی هستند که خدا خلق فرموده است. و در جای دیگر «بحارالأنوار» نقل فرموده: آن دو زن را کردند و لذا به نظر علما جمع این دو روایت به این است که آن دو زن و به امر پدرانشان و ، حضرت را مسموم کردند. چنانچه در«منهاج البراعه»(22) شرح نهج‌البلاغه خویی از کتاب «بحارالأنوار» از کتاب «الطرف» ابن‌طاووس نقل می‌کند تا اینکه عایشه گفت (به علی علیه‌السلام) برای چه امری پیغمبر تو را از نزد خود خارج کرد و در این ساعت ( یا ) بدون حضور تو با دخترش خلوت کرد؟ علی(ع) فرمود: می‌دانم چیزی که به خاطر آن با دخترش خلوت کرده و به جهت آن دخترش را خواست، قسمتی بود از آنچه پدرت و دو همراهش مشغول آن بودید (او را مسموم کردید) پس عایشه دهانش بسته شد و چیزی نگفت. ▫️ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾ برای نتیجه‌گیری از بحث پیرامون #شهادت_پیامبر(ص) و #نقش و #توطئه_زنان د
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽و☾ ▪️▫️ج) زنان پیامبر: رسول خدا(ص) مواجه با وسیعی جهت بدست آوردن موقعیت ویژه پیامبر(ص) بود. علیرغم تأکیدات مکرّر پیامبر(ص) بر (ص) از ابتدای دعوت علنی در تا آخرین روزهای دعوت در و حتی پس از آن، گروهی تلاش می‌کردند تا علی(ص) در قرار نگیرد. در این تحولات سیاسی برخی زنان پیامبر(ص) نقش مؤثر و فعالی داشتند. در تاریخ بیان شده که چگونه در آخر عمر حضرت رسول(ص)، و همسران ایشان را به می‌دادند و بدینوسیله آنان را در فراهم نمودن یاری می‌کردند. علیرغم تصریح تاریخ براینکه و هر دو جزء گروهی بودند که پیامبر(ص) در رفتن آنها به داده بودند.(23) حضور مکرر آنها در روزهای آخر عمر پیامبر(ص) در و گاه بر بالین پیامبر(ص) با همکاری این دو زن، نشان دهنده می‌باشد. ابن‌عباس نقل می‌کند که رسول خدا(ص) در فرمود که به بفرستند. گفت: چه می‌شد اگر را می‌خواستی؟ گفت: چه می‌شد اگر را طلب می‌کردی؟ همه جمع شدند. رسول خدا(ص) فرمود مطلبی نیست، بروید، اگر خواستم در پی شما خواهم فرستاد.(24) موردی دیگر آنکه پیامبر(ص) در اواخر عمر خویش آنگاه که در بستر بیماری بودند تا مردم بخوانند، اندکی بعد مردم در مسجد به مشغول به نماز شدند. این واقعه در زمانی پیش آمد که پیامبر مکرر تأکید داشتند از جمله باید در باشند و کیلومترها تا مدینه فاصله داشته باشند. حتی یکبار با به مسجد آمده و که تخلف کنند(25). از نقل‌های متعدد در موضوع این نماز، فهمیده می‌شود که پیامبر(ص) تنها به گفت که به مردم بگوید نماز بخوانند اما را معین نفرمود از جمله می‌گوید: پیامبر را معین نکرد تنها به من فرمود تا به مردم بگویم نماز بخوانند(26). در ارتباط با این مسئله که پس چه شد که نماز به امامت ابوبکر واقع شد، گوید: بر این بود که همسر پیامبر(ص)، زمینه‌ای را فراهم نمود تا برای مردم نماز بخواند او می‌گوید که علی(ع) این مطلب را بارها در برای خود بیان می‌کرد(27). ▫️ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۳۴ 🔅•✾••┈ ☀️امتناع از بیعت بعد از بیعت مردم با ، مرا نزد وی بردند و خواستند که با او بیعت کنم. در پاسخ آنان گفتم : «من از او به این مقام شایسته‌ترم و برا ی شما بهتر است که بیعت کنید. شما در مقابل انصار، به نزدیک بودن خود به رسول خدا استدلال کرده و از این راه، اولویت خود را بر انصار ثابت کردید و آنها نیز دلیل شما را نپذیرفتند و در مقابل شما تسلیم شدند و زمام حکومت را به شما سپردند. ولی نوبت که به ما رسید، با آنکه می‌دانید از به رسول خدا(ص) کسی نیست، می‌خواهید جانشینی آن حضرت را از ما دریغ کنید. من نیز با همان منطق و برهانی که شما با انصار سخن گفتید، با شما سخن می‌گویم و احتجاج می‌کنم : به رسول خدا(ص)، چه در حال حیات آن حضرت و چه بعد از ارتحالش، از همه شما نزدیک‌ترم. من و . و او نزد من به گذاشته شده است. من و . من به رسول خدا و کننده اویم. در میدان جهاد، من بیش از همه با مشرکان مبارزه کرده و سپر بلا شده‌ام. من بیشتر از همه به کتاب خدا و سنت رسولش . من به دین خدا و عواقب امور . زبان من و دلم و قلبم است . پس دیگر برای چه در مسئله خلافت با من منازعه می‌کنید؟! اگر در دل خود از مخالفت با خدا بیم دارید، خودتان انصاف داشته باشید و با همان دلایل که انصار شما را سزاوارتر دیدند، شما نیز حق و اولویت مرا در نظر بگیرید؛ وگرنه دیری نمی‌پاید که به ستمکاری‌تان اعتراف می‌کنید. بعد از این سخنان، گفت: اکنون زمان این حرفها گذشته است، مردم با ابوبکر بیعت کرده‌اند و تو نیز تا بیعت نکنی، رهایی نخواهی داشت. به او گفتم: شیر خلافت را بدوش؛ زیرا از آن، سهمی نیز به تو خواهد رسید. پا فشاری امروز تو بر این کار برای بهره برداری است که فردا نصیب خواهد شد و به خدا سوگند، سخنت را نمی‌پذیرم و دوست ندارم با تو همنشین باشم و بیعت نیز نخواهم کرد. ابوبکر که سخن مرا شنید، گفت: اگر بیعت نکنی، تو را به آن مجبور نخواهم کرد. از جای برخاست و گفت: ای پسر عمو، ما هرگز انکار تو را نداریم. تو با رسول خدا در اسلام، در دین و به مسلمانان در مواقع حساس جای انکار ندارد؛ اما نکته مهم این است که تو هنوز و در مقابل، ابوبکر مردی جاافتاده و پرتجربه از میان قوم توست. او برای تحمل سنگینی مسئولیت خلافت تواناتر است. به علاوه اینکه مردم با وی بیعت کرده‌اند و کار تمام شده است؛ پس بهتر است تو نیز در برابر او تسلیم شوی. البته اگر در آینده عمری برای تو باقی باشد، خلافت را به تو واگذار می‌کنند و در آن روز هیچ کس با تو مخالفت نخواهد کرد؛ چرا که تو شایسته آنی. این تذکر را هم به تو بدهم که در اوضاع حساس فعلی نباید آتش فتنه را تو شعله ور کنی؛ زیرا خود می‌دانی که دل اکثر عرب با تو همراه نیست و از تو کینه‌ها در دل‌ها وجود دارد. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۵۲ 🔅•✾••┈ ... در نتیجه مخالفت با من و دست یاری ندادن به من موجب کفر و نزول بلا بر امت می‌شد، همانگونه که امت موسی بدلیل مخالفت با هارون گرفتار کفر و بلا شدند. به این دلیل بود که دست به قیام نزدم و به این جمع بندی رسیدم که در آن اوضاع، تاسف خوردن و صبوری کردن تا هنگامی که خداوند گشایشی قرار دهد، مفیدتر است و اجر و پاداش مرا بیشتر می‌کند و برای جامعه اسلامی که توصیف کردم نیز آسان‌تر است. ناگفته نماند اگر آن ملاحظات و مصلحت اندیشی‌ها برای اسلام و مسلمانان نبود و فقط به دنبال گرفتن حق خود بودم، توانایی به دست آوردن آن را داشتم؛ زیرا همه اصحاب رسول خدا(ص) چه آنان که از دنیا رفته‌اند و چه اینان که حاضرند، می‌دانستند که نیرو و امکانات من از دیگران بیشتر و قوم و قبیله من نیرومندتر و یاران و پیروانم فرمان‌پذیرتر از دیگران بودند و دلایل آنها برای حمایت از من بسیار واضح و روشن بود. از سوی دیگر، و من از همه آنان بیشتر بود. من علاوه بر داشتن و علاوه بر که با رسول خدا(ص) و که از ایشان داشتم، به موجب صریح ایشان و که برگردن متصدیان خلافت داشتم، . رسول خدا(ص) هم وقتی دنیا را ترک کردند که و بعد از خود را در کرده بودند و برای آنان که متصدی خلافت شدند، هیچ سهمی در خلافت قائل نشده بودند. به راستی خاندان رسول خدا(ص) که خداوند هرگونه پلیدی را از آنها دور کرده و آنان را پاکیزه و طاهر ساخته بود، پس از آن حضرت برای خلافت و جانشینی ایشان سزاوارتر بودند و همه ویژگی‌های خلافت و شایستگی‌های لازم در آنها جمع بود. ☀️شتر خلافت هنگامی که در پی ، مردم با بیعت کردند و زعامت امت را به وی سپردند، در جمله‌ای به وی گفتم: را و نصف آن برای تو ماند! در برای ابوبکر از مردم تا امسال برای تو بیعت گرفته شود. ☀️مشاور امین و منتقد دلسوز 🔹تنها مشاور خلیفهء دوم من خلافت را حق خود می‌دانستم و اگر ضرورت امت اسلامی نمی‌طلبید، به بیعت با ابوبکر و عمر حاضر نبودم؛ اما وقتی آنان قرار می‌گرفتم، با و ، آنان را به مصالح اسلام و مسمانان می‌کردم. که پس از دوست خود زمامدار مسلمانان شد، در کارهای خود با من می‌کرد و در و و ، از نظر می‌خواست و عمل می‌کرد و را مطابق . ، و کس دیگری را نمی‌شناختم که همانند من طرف مشورت و معتمد او باشد. ☀️مشورت خلیفه با من در یکی از جنگ‌ها در جریان یکی از جنگ‌ها، خلیفه دوم قصد داشت خود نیز همراه لشکر به جانب دشمن رود. در این باره با من مشورت کرد. به او گفتم: خداوند به پیروان این دین وعده داده است که اسلام را سربلند و ضعف‌های مسلمانان را جبران کند. او مسلمانان را به هنگام کمبود نفرات یاری کرد و آنگاه که نمی‌توانستند از خود دفاع کنند، از آن‌ها دفاع کرد. آن خدا اکنون زنده است و هرگز نمی‌میرد. هرگاه خود به جنگ دشمن بروی و شخصا با آنان روبرو شوی و آسیبی به تو وارد شود، مسلمانان تا دورترین شهرهای خود، دیگر پناهگاهی نخواهند داشت و پس از تو کسی نخواهد بود که به وی مراجعه کنند. این است که امروز را به سوی دشمن روانه کنی و جنگ آزمودگان و خیرخواهان را همراه او حرکت دهی. اگر خدا پیروزی داد، چنان است که تو دوست داری و اگر وضعیت دیگری پیش آمد، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۵۷ 🔅•✾••┈ ☀️ممانعت از اجرای حدّ بردیوانه زن دیوانه‌ای را برای جاری ساختن حد نزد می‌بردند. من از قبل، از بیماری و حال آن زن آگاه بودم؛ ولی متوجه شدم که عمر حکم به اجرای حد داده است. 🔸گفتم: آن زن را نزد عمر برگردانید و به او بگویید: مگر نمی‌دانی که این زن از فلان است و رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «تکلیف از دیوانه برداشته شده است تا هنگامی که سلامت خود را بازیابد؟!» این زن عقل خود را از دست داده است و برخورد تسلطی ندارد. آن زن را نزد عمر بازگرداندند و مطلب مرا با وی در میان گذاشتند. 🔹عمر گفت: در کار گشایش دهد، نزدیک بود با حد زدن براین زن، هلاک شوم. ☀️شورای شش نفره خلافت 📍آخرین کار خلیفه دوم هنگامی که به طور ناگهانی و وی در بستر مرگ افتاد، می‌رفت تا با و به دست من رسد تا بتوانم بدون اینکه مشکل خاصی پیش بیاید، در فضای سالم و آرام به در قبال عمل کنم و و را رقم زنم. اما در بستر مرگ گرفت. وی را برای خلافت کرد و مرا یکی از آن شش تن قرار داد و هیچ یک از مرا به ؛ حتی از آن افراد را بر من داد. گویا وی تمام من از جمله و رسول خدا(ص) و با آن را کرده بود و هیچ کدام از اعضای شورا، و من در اسلام را . در هر حال، خلافت را میان شش تن به گذاشت تا با اکثریت آرا، فردی را از میان خود برای تعیین کند و را نیز گماشت تا اگر کسی را از میان خود به خلافت برنگزیدیم و امر او را اجرا نکردیم، همه ما را بزند. ☀️شگفتا شگفت! مرا از شش تن قرار داد و به فرمان داد که با مردم بخواند. از آن طرف، را طلبید و به وی گفت: با از قوم خود مراقب باش تا هریک از این شش نفر از اجرای دستور خودداری کرد و راضی نشد، او را به برسانید. ❗️تعجبم از بی‌خبری مردم بود که می‌پنداشتند ابوبکر را رسول خدا(ص) به جانشینی خود منصوب کرده است که اگر این مطلب درست بود، از انصار پوشیده نمانده بود. از برده بودند که خود آنان با ، با ابوبکر بیعت کردند و ابوبکر فقط با اراده و خواست شخصی خود، این مسئولیت را به عمر واگذار کرد و عمر نیز با نظر خود، این انتخاب را در میان شش تن قرار داد. بسیار جای تعجب و شگفتی است از اختلاف و تفاوت عملکرد ایشان! و من دوست نمیدارم سخن او را تکرار کنم که گفت: رسول خدا(ص) در حالی از دنیا رفت که از این جماعت راضی بود. پس شگفتا عمر چگونه به کشتن جماعتی امر کرد و گفت رسول خدا(ص) از آن راضی بوده‌اند؟ واقعا که شگفت‌آور است! دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۶۰ 🔅•✾••┈ ☀️نصیحت به اعضای شورا 🔸خطاب به اعضای شورا گفتم: حمد و سپاس به آن خدایی اختصاص دارد که محّمد(ص) را از میان ما به عنوان پیامبر برانگیخت و به عنوان فرستاده به سوی ما فرستاد. پس ما خاندان نبوت و معدن حکمت و امان برای اهل زمین و نجات برای کسانی هستیم که در پی سعادت هستند. که اگر به ما بدهند، آن را بگوییم و اگر نه، ؛ اگرچه روزگاران درازی طول بکشد. اگر رسول خدا(ص) تعهدی از ما گرفته‌اند، بدون ضعف و سستی آن را به انجام می‌رسانیم و اگر سخنی به ما گفته‌اند، تا پای جان برای تحقق آن مبارزه می‌کنیم. هیچ کس پیش از من، دعوت حق را اجابت نکرد و من که و حق رسول خدا(ص) را ادا کردم و "لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم". را خوب کنید و را با دقت در نظر بگیرید. شاید پس از این جلسه، از کشیده شود و و برخی شوند و . ☀️خودداری از قبول پیش شرط عبدالرحمان در شورا، رای خود را به واگذار کرد و به و نیز به رای دادند. در این وضعیت، رای عبدالرحمان سرنوشت ساز شد؛ یعنی او با هر کدام از دو نفر باقی مانده که من و عثمان بودیم بیعت می‌کرد، او زمام امر خلافت را دردست می‌گرفت. عبدالرحمان ۳۰بار از ما دو نفر پرسید: «کدام یک از شما امر خلافت را می‌پذیرید، مشروط بر اینکه به سیره رسول خدا(ص) عمل کند و همانند دو صحابی ایشان، ابوبکر و عمر رفتار کند و از روش آن دو تجاوز نکند؟» 🔸پاسخ من در هر بار چنین بود: من خلافت را می پذیرم، مشروط بر اینکه در میان امت اسلام به اندازه‌ای که امکان تلاش هست و در طاقت من می‌گنجد، و (ص) رفتار کنم و برای موفقیت در این امر از خدایم یاری می‌طلبم. 🔹و عثمان در پاسخ جواب مثبت می‌داد و به و را می‌پذیرفت. بدین ترتیب با بیعت کرد و نتیجه رای‌گیری در شورای ۶ نفره، انتخاب عثمان برای خلافت شد. ☀️مقصود از سنت ابوبکر و عمر عبدالرحمن مقصود خویش از سنت شیخین را در قالب این سخن رساند: «من با تو بیعت می‌کنم، به همان شرطی که مدنظر عمر بود؛ یعنی کسی از بنی‌هاشم را بر مصدر امور نگماری.» 🔸من در پاسخ او با قاطعیت گفتم: وقتی مسئولیت اداره حکومت را به من واگذار می‌کنی، دیگر به تو چه ارتباطی دارد که من به چه کسانی مسئولیت می‌دهم. وظیفه من این است که تمام سعی و تلاش خود را برای اداره امت اسلامی به کار بندم و هرکسی را که توانا و امانت‌دار یافتم، برای اداره به کار گیرم، چه از میان بنی‌هاشم باشد یا از میان غیربنی‌هاشم. 🔹عبدالرحمان پاسخ داد: نه، به خدا سوگند، تا این شرط را نپذیری با تو بیعت نمی‌کنم. 🔸من هم با صراحت گفتم: به خدا سوگند تا ابد چنین تعهدی به تو نمی‌دهم! دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۶۲ 🔅•✾••┈ 🔸 سومین مرتبه به اعضای شورا یادآور شدم به خدا سوگند، مردم در حالی با بیعت کردند که من از همه به امر خلافت شایسته‌تر بودم و ، حق ورود به آن عرصه را داشتم. اما همراهی و اطاعت کردم؛ زیرا نگران بازگشت مردم از دین بودم و می‌ترسیدم که مخالفت من زمینه را برای جنگ داخلی فراهم سازد و مردم شمشیر به دست بگیرند و باهم بجنگند. زمینه را برای با فراهم ساخت و زمام خلافت را به دست وی سپرد؛ با اینکه به خدا سوگند، من از او به امر خلافت شایسته‌تر بودم و . ولی بازهم همراهی و اطاعت کردم و دلیل آن همان نگرانی بود که قبلا داشتم و می‌ترسیدم زمینه برای بازگشت مردم از دین فراهم شود و مردم باهم به نزاع بپردازند. اکنون که از دنیا رفته است، شا تصمیم گرفته‌اید با بیعت کنید و خلافت را به وی بسپارید؛ ولی این بار همراهی نمی‌کنم و زیر بار نمی‌روم. عمر مرا در کنار پنج نفر قرار داده است و من نفر ششم شده‌ام! او به جایگاه و صلاحیت من هیچ توجهی نکرده است و دیگران نیز به اعتنایی ندارند و حق مرا نادیده می‌گیرند، گویی ما همگی یکسان هستیم! به خدا سوگند، اگر بخواهم لب به سخن بگشایم و حقایقی را درباره خودم بیان کنم، هیچ کس نمی‌تواند حتی یک جمله از سخنان مرا نقض کند. ☀️اتمام حجت با اعضای شورا  هنگامی که اعضای شورا خلافت عثمان را پذیرفتند و به بیعت با وی تصمیم گرفتند، برای اتمام حجت با آنها برخاستم و به بخشی از سوابق خود اشاره کردم و در پایان هر بخش، آنها به درستی سخنانم اعتراف کردند. 🔸ابتدا به آنان گفتم: من دوست دارم آنچه می‌خواهی بگویی بگو. 🔸از آنها پرسیدم: شما را به خدایی سوگند می‌دهم که بر ضمیر شما آگاه است. اگر راست بگویید، او از راست گویی شما آگاه است و اگر دروغ بگویید، او دروغ شما را می‌داند. 🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و در مقابل دو قبله نماز گزارده باشد؟ 🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند متعال درباره‌اش چنین بفرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت کنید و رسول خدا و اولی‌الامر 🔸آیا درمیان شما جز من کسی هست که پدرش، رسول خدا(ص) را یاری کرده و سرپرستی‌اش را بر عهده گرفته باشد؟ 🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟ 🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من، خدا را به یکتایی شناخته و هرگز شریکی برای خداوند نگرفته باشد؟ دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۶۳ 🔅•✾••┈ 🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که سرور شهیدان باشد؟ 🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که سرور جوانان اهل بهشت باشند؟ 🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که سرور زنان اهل بهشت باشد؟ 🔸آیا در میان شما کسی است که به و و به (ص) آگاه‌تر از من باشد؟ 🔸آیا جز من کسی در میان شما هست که خداوند متعال او را در از قرآن، نامیده باشد؟ 🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که با رسول خدا(ص) کرده و برای هر بار نجوای با ایشان داده باشد؟ 🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند که 📍هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست. 📍خداوندا، یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن. حاضران این سخنان را به غایبان برسانند)؟ 🔸آیا در میان شما مردی است که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند: (فردا پرچم را به دست مردی می‌دهم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. حمله کننده ای که نمی‌گریزد و پشت نمی‌کند و خداوند به دستان او گره از کار جنگ می‌گشاید)؟ آن هنگام که و ، شکست خورده، بازگشتند و حضرت رسول که چشم درد داشتم، فراخواندند و به چشمانم آب زدند و فرمودند: (خداوندا، از او گرما و سرما را دور کن.) و من پس از آن، از گرما و سرمایی آزار ندیدم. سپس پرچم را به من دادند و من به میدان رفتم و خداوند با دستان من خیبر را فتح کردند. آنگاه جنگجویانشان را کشتم و مرحب نیز در میانشان بود و فرزندانشان را اسیر کردم. آیا کسی جز من چنین کرده است؟ 🔸آیا در میان  شما کسی جز من هست که وقتی رسول خدا فرمودند: (خدایا اکنون محبوب‌ترین آفریدگان نزد خودت و خودم و علاقه‌مندترینشان به من و خودت را به سویم بفرست تا از این غذا با من بخورد) آمده باشد و همراه ایشان از آن غذا خورده باشد؟ 🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا(ص) درباره‌اش فرموده باشند: ای یا دست برمی‌دارید یا مردی همچون خودم را به سوی شما می‌فرستم که اطاعت از او اطاعت از من و نا فرمانی از او نا فرمانی از من است تا با عصا شما را بزند یا با شمشیر شما را بکوبد)؟ دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
☀️ مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مَولا 🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجدالنبی(ص) آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند پس رو کرد به که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد: "خلیفه‌ی نبی و امین او چه کسیست؟" ❓پس جمعیت حاضر، را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ 🔹ابوبکر گفت، نامم "عتیق" است ❓راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ 🔹ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است ❓راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ 🔹ابوبکر گفت "نه هرگز" ▫️پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. 🔹ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ ▫️راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدیم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از چند سوال بپرسیم، پس اگر به سوالات ما دهد تمام این ارزنده را به او تا و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز می‌گردیم 🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ▫️راهب گفت باید بمن تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم 🔹و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس ▫️راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1⃣ ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2⃣ ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیز است که در نزد خدا نیست؟ 3⃣ ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمی‌داند؟ پس پس از گفت باید از کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، که از پاسخ پس بدنبال فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند این چه چه سوالیست که می‌پرسی؟ 🔺خدا همه چیز دارد و همه چیز را می‌داند ▫️راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت این‌ها و هستند اما به خود شدند و قصد بازگشت به روم کرد که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن(ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. 🔹ابوبکر خطاب به راهب گفت، آنکه در و هستی ، پس از علی (ع) ! ▫️راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ 🔸امام علی(ع) فرمودند: ☀️نامم ☀️ ☀️ ☀️ و است ▫️پس راهب گفت: نسبتت با نبی(ص) چیست؟ 🔸امام(ع ) فرمود: او و من است و من نیز هستم ▫️پس راهب گفت: به قسم که و _من_تو_بودی ▫️پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد ☀️امام علی(ع) پاسخ دادند: 🔆 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است 🔆 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است 🔆 و آنچه خدا نمی‌داند، شریک و همتا برای خود است 🌏 فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🌕 پس با شنیدن این پاسخ‌ها، کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت، امام علی ع را به و بین دو چشم مبارکش را و گفت: ✋🤚 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدرسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در حیدر است پس براستی تو بر حق پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد ✍ عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقي‌ست كه نصيب هركسي نمي‌شود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۷۶ 🔅•✾••┈ ☀️اطرافیان مسلط بر عثمان درباره چندین بار به تذکر دادم. 🔹روزی عثمان در پاسخ من گفت: تو به من ایراد می‌گیری که از معاویه برای اداره منطقه شام استفاده کرده‌ام؛ با اینکه می‌دانی قبل از من، او را به برگزیده بود. 🔸به او گفتم: تو رابه خدا سوگند، آیا نمی‌دانی که چه اطاعتی از می‌کرد؟ او از که غلام عمر بود، در برابر وی و بود. سیاست عمر چنین بود که وقتی کسی را به استانداری محلی می‌فرستاد، بر وی سخت می‌گرفت و گوشش را می‌کشید؛ اما رفتار تو چنان است که اطرافیان بر تو سوار می‌شوند و خواست خویش را بر تو تحمیل کرده و بی‌توجه به تو و گفت‌هایت، حکومت می‌کنند. ☀️برداشت نادرست عثمان از اعتراضات مردم ▪️تلاش عثمان برای فرافکنی! عثمان با مشکلات متعددی روبه رو شده بود. روزی به دیدار من آمد و گفت: ، نمی‌دانم که زنده بودن تو برای من بهتر است یا مرگ تو! اگر بمیری، دوست ندارم بعد از تو زنده باشم و اگر زنده باشی، مخالفان و منتقدان من همواره تو را تکیه‌گاه خود قرار می‌دهند و به تو پناه می‌آورند. اصلا نمیدانم با تو و مخالفان چه کنم! تو همانند فرزند ناخلفی هستی که اگر بمیرد، مصیبتی برای پدرش خواهد  بود و اگر زنده بماند، از دست او در عذاب است. یا تسلیم باش که ماهم با مسالمت با تو برخورد کنیم یا جنگ کن تا ما هم با تو بجنگیم. فقط مرا بین زمین و آسمان متحیر رها مکن. به خدا سوگند، اگر مرا به قتل برسانی، بعد از من روی خوش نخواهی دید و اگر من هم تو را بکشم، بعد از تو راحت نخواهم شد و فتنه‌گر نمی‌تواند زمام امر این است را در دست بگیرد. 🔸در پاسخ وی گفتم: چه شده است که مخالفان و منتقدان به من تکیه کرده‌اند؟! این تصور تو که مرا پناهگاه مخالفان و منتقدان و سرزنش کنندگان خود می‌پنداری، از بدگمانی و سوء ظنی که به من داری سرچشمه می‌گیرد و موجب می‌شود در دل خود اینگونه قضاوت کنی. اگر از من نگران هستی، من به تو اطمینان میدهم که از طرف من آسیبی به تو نخواهد رسید و عهد و پیمان خدایی با تو می‌بندم که "تا وقتی دریا پشم را خیس می‌کند"، از ناحیه من مشکلی تو را تهدید نخواهد کرد و به یقین مراعات حال تو را خواهم کرد. اما چه کنم که کارهای من در نظر تو ارزش چندانی ندارد و برای تو سودی نمی‌بخشد. اما اینکه گفتی مرگ و فقدان من تو را درهم می‌شکند، هرگزچنین نیست. تا هنگامی که و را داری، از فقدان من درهم شکسته نخواهی شد. ☀️عثمان؛ گرفتار تحلیل غلط از اوضاع جامعه عثمان خیال می‌کرد که من مردم را علیه وی می‌شورانم. روزی به من گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که مبادا باب تفرقه را بگشایی. من به یاد دارم که تو با ابوبکر و عمر از در سازگاری وارد شدی، گویی از رسول خدا(ص) اطاعت می‌کردی. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علی‌اززبان‌علی /قسمت ۱۴۹ 🔅•✾••┈ 🔸اما ای احنف، اگر آنچه در ابتدای سخنم برایت بازگفتم، فراموش
┈••✾•🔅 /قسمت ۱۵٠ 🔅•✾••┈ ⭕️ در خانه زیاد بن عبید به دیدار زیادبن‌عبید رفتم. منزل وی مملو از اصحاب رسول خدا بود. ، ، و بسیاری از اهل بدر حضور داشتند. نامه‌ای از شام رسید که معاویه مردم را به خون‌خواهی عثمان دعوت می‌کند و آنان را علیه من می‌شوراند. در این جمع سخنرانی کردم و بعد از حمد و ثنای الهی گفتم: 🔸از زمانی که رسول خدا رحلت کردند، چه صحنه‌های عجیبی از این امت مشاهده کردم: 📍عمر و یارانش بر ضد من متحد شدند و ابوبکر را به پا داشتند و با او بیعت کردند. 📍در آن هنگام، من مشغول غسل رسول خدا و کفن و دفن ایشان بودم. هنوز از آن فراغت نیافته بودم که با او بیعت کردند. 🔸به خدا سوگند، عمر و کسانی که با وی همراه و هم‌صدا شدند، به یقین می‌دانستند که من نسبت به ابوبکر، برای خلافت سزاوارترم. 📍وقتی اجتماع آنان بر خلافت ابوبکر و بی‌اعتنایی آنان به خودم را دیدم، آن را به خدای متعال قسم دادم و فاطمه را بر مرکبی سوار کردم و دست دو پسرم، حسن و حسین، را گرفتم و به سراغشان رفتم تا شاید برگردند. 📍از تک‌تک اهل بدر و سابقه‌داران مهاجر و انصار کمک خواستم و آنان را درباره حق خود قسم دادم؛ 📍ولی درخواست مرا نپذیرفتند و مرا یاری نکردند. شما، ای کسانی از اهل بدر که حاضر هستید، می‌دانید که من جز حق نگفتم. 🔸از طرفی، مردم هنوز خاطره جاهلیت را در سر داشتند و من از و اختلاف میان آنان نگران بودم و آنچه رسول خدا با من عهد کرده بود به یاد داشتم؛ چه اینکه آن حضرت به من اطلاع داده بود چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد و به من دستور داده بود که «اگر کسانی به یاری‌ام آمدند، با کمک آنان برای احقاق حق جهاد کنم، ولی اگر کسی به یاری من نیامد، دست نگه دارم و خون خود را حفظ کنم». 🔸پس از سپری شدن دوران ، وی خلافت را به واگذار کرد؛ بااینکه به خدا سوگند، او به یقین می‌دانست که من نسبت به عمر، برای خلافت سزاوارترم. 🔸با این حال، باز هم تفرقه را خوش نداشتم، لذا بیعت با عمر را پذیرفتم و گوش فرا دادم و اطاعت کردم. سپس عمر مرا در بین شش نفر قرار داد و کار را به دست عبدالرحمان عوف سپرد. ابن‌عوف هم با عثمان خلوت کرد و خلافت را به او سپرد. به شرط اینکه بعد از خود، خلافت را به وی واگذار کند! و بعد با او بیعت کرد. 🔸بازهم تفرقه و اختلاف‌افکنی را خوش نداشتم. البته عثمان به عبدالرحمن‌بن‌عوف وفادار نماند و خلافت را از او دور نگه داشت. ابن‌عوف هم از او اظهار برائت کرد و طی خطابه‌ای، عثمان را از خلافت خلع کرد، همانطور که کفش خود را از پایش درآورد. و سپس از دنیا رفت و وصیت کرد که عثمان بر جنازه او نماز نخواند. فرزندان ابن‌عوف هم چنین پنداشتند که عثمان او را مسموم کرده است. 🔸بالاخره عثمان هم کشته شد و مردم سه روز جمع شدند و درباره حکومت به مشورت پرداختند. سپس نزد من آمدند و با رغبت و بدون اجبار، با من بیعت کردند. پس از بیعت، زبیر و طلحه نزد من آمدند تا برای انجام عمره از من اجازه بگیرند. من از آنان پیمان گرفتم که بیعت مرا نشکنند و برای من نقشه نکشند و بر ضد من فتنه‌‌ای برپا نکنند. آنها به مکه رفتند و بعد عایشه را همراه خود، نزد اهل شهری آوردند که جهلشان بسیار و فهم‌شان از دین کم بود و آنان را به شکستن بیعت من و حلال شمردن خون من وادار کردند. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
.┈••✾•🌹 #جوان‌آگاه‌ایرانی /قسمت ۵🌹•✾••┈ ✅ حسادت به صاحب امارت مومنان 🔸بریده ادامه داد: وقتی از مجل
┈••✾•🌹 /قسمت ۶🌹•✾••┈ ✅ حذیفه در بستر بیماری 🔸بعد از این گفتگو، حذیفه به منزل خود برگشت. مردم هم متفرق شدند. 🔸عبدالله‌بن‌سلمه می‌گوید: در آن زمان بیماری که حذیفه از دنیا رفت، روزی برای عیادتش رفته بودم. همان روزی که از کوفه آمده بودم و هنوز امیرالمؤمنین به عراق تشریف نیاورده بود. در همان وقت که من نزد حذیفه بودم، آن جوان ایرانی انصاری نیز آمد، حذیفه به او خوش آمد گفت و او را نزد خود جای داد. 🔸[پس از مدتی] عیادت کنندگان از پیش حذیفه برخاستند و رفتند. جوان ایرانی روبه حذیفه کرده، گفت: 🔘ای اباعبدالله! روزی از شما شنیدم که از بریدة‌بن‌حصیب اسلمی تعریف می‌کردی که او از یکی از آن‌هایی که رسول‌الله به آن‌ها دستور داده بود که به علی‌بن‌ابیطالب به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند، شنیده بود که به رفیقش میگفت: «ندیدی که محمد چگونه پسرعمویش را گرامی داشت و مقام بلندی به او داد تا جایی که اگر می‌توانست اورا پیامبر می‌کرد؟!» رفیقش به او گفت: «برایت مهم نباشد! هر وقت محمد از بین ما برود! حرفش زیر پایمان گذاشته خواهد شد» من از صدا زدن بریده به آن دو که روی منبر بودند [بعد از دنیا رفتن پیامبر و بازگشت بریده از سفر] گمان کردم که این دو نفر از این سخنان را گفته باشند؟ 🔸حذیفه گفت: بلی، گوینده آن سخن بود و آن که جواب داد، 🔘 جوان ایرانی گفت: انالله و اناالیه راجعون، به خدا اینها (توطئه‌گران) نابود شدند و اعمالشان تباه گشت. 🔸حذیفه گفت: این‌ها همیشه بر همان ارتداد (برگشت از دین) قرار داشتند. و آنچه که خدا درباره آن‌ها می‌داند؛ بیش از این است. 🔘جوان گفت: دوست داشتم این کارهایشان را می‌فهمیدم ولی می‌بینم بیمار هستید و دوست ندارم با سخن و پرسشم شما را خسته کنم. 🔸و برخاست که برود حذیفه گفت: نه، بنشین برادرزاده! داستان آنان را از من فرابگیر گرچه برایم سخت است، چون گمان می‌کنم از بین شما می‌روم؛ دوست ندارم فریب منزلت آن‌ها بین مردم را بخوری که به این اندازه می‌توانم برای تو خیرخواهی کنم و امیرالمؤمنین و رسول‌الله اطاعت کنم و منزلت آن حضرت را بیان می‌کنم. 🔘جوان ایرانی گفت: ای اباعبدالله! چیزهایی را که از آن‌ها می‌دانی برایم بیان کن تا نسبت به کارهایشان بصیرت داشته باشم. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🌹 #جوان‌آگاه‌ایرانی /قسمت ۳۹🌹•✾••┈ ‼️شخصیت‌های کتاب ❌ #حکم‌بن_عاص حَکَم‌بن عاص، عموی عثمان یک
┈••✾•🌹 /قسمت ۴۰🌹•✾••┈ ‼️شخصیت‌های کتاب ❌ او یکی از هفده نفری است که در ماجرای ترور پیامبر در بازگشت از شرکت داشته و حذیفه او را روی گردنه مشاهده کرده‌است. وی یکی از منافقینی است که در ماجرای نسبت جنون - العیاذبالله- به رسول خدا دادند و جبرائیل آیه «و إن یکاد» را نازل کرد. سالم جزو ده نفر نخستی است که در همان معروف با ابوبکر بیعت کردند. از سیاه‌ترین صفحات زندگی این مرد، هجوم او به کانون وحی و بیت سیّدة‌النساء است که به همراه ، ، ، و... مرتکب این جنایت شدند. باید گفت: او یکی از گردانندگان است که حضور فعال و مؤثری در این قضایا داشته است. همچنین او اولین کسی است که بر را پایه‌گذاری کرد. در شرح حال او همین بس که عمر هنگام مرگ گفت: اگر سالم غلام ابی‌حذیفه زنده بود خلافت را به کس دیگری نمی‌دادم! آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
انسانها اگر ارزش زمان را می دانستند. هیچ گاه کفش بندی نمی خریدند. کوتاه ولی بسیار ارزشمند است قدرش را بدانیم.. ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist