eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 جناب قاری : شاید خداوند با این نماز به ملایک مباهات کنه.
🍂 جناب علوی: روشن دل؛ نه....‌چه بگویم ......نمی دانم.... همانا عبد خدایی که هنوز در راه پروردگار آماده است.
تصویر شاخص امروز فضای مجازی @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سلام، شبتون بخیر ☺️👋 خب ظاهرا با تموم شدن خاطرات ملاصالح خیلی سکوت تو کانال حاکم شده. البته کمی طبیعیه ولی تا شروع خاطره دنباله دار بعدی چند خاطره ناب و دست اول مهمون ما باشید و با خوندن این خاطرات کوتاه حال و هوای عوض کنید
🍂 🔻 مداحی من در ماموریتی که گردان امیرالمومنین به پادگان شهید کاظمی کردستان رفته بود، مصادف شدیم با ایام محرم. شب ها در حسینیه ای که در انتهای پادگان بود جمع می شدیم و مراسم سینه زنی بوشهری راه می انداختیم. در یکی از شب ها شهید مصطفی بختیاری رو به من کرد و گفت که باید نوحه بخوانی. چون اولین تجربه خواندن من در جمع بود امتناع کردم و با اصرار مجدد شهید مصطفی به هر شکل بود نوحه " زینب ز سوز سینه رو کرده بر مدینه، گفتا که ای مادرم...." را خواندم که با تشویق مصطفی و دیگر دوستان مواجه شدم و این عاملی جهت نوکری ارباب بی کفن شد و هرساله به یاد شهدا بویژه عزیزان دوران طلایی دفاع مقدس و خصوصاً شهید مصطفی عرض ارادت می کنم. ☄ علیرضا صفاری @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
صبح ما خیر است ای یاران، ز پیغام شما جان ما مست است دائم، از می جام شما کام ما هر صبح شیرین گردد از پیغامتان چون عسل شیرین کند یزدان ما، کام شما 🌹سلام. صبحتون بخیر یاران!🌹 @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 طنز جبهه 🔅 شفاعت 🕊 🔹مثلا آموزش آبی خاکی می دیدیم. یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم ولی نشد.😔 فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و غرق شدن🏊♀، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب با عجله و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است. 😒 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن. و خلاصه نقش بازی کردن😊. نخیر هیچکس گوشش بدهکار نبود، جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن: خداحافظ! اخوی اگه شهید شدی شفاعت یادت نره! 😂 @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 کربلای ۴ یاد همه شهدا بخیر؛ ساعت حدود سه یا چهار شب بود. خیلی خسته بودم، وارد سنگر ۱۰۶ شدم از بین مجروحان که کف سنگر دراز کش بودند در آن تاریکی از لابلای آنها گذشتم و از کنار جسم رنجور و مجروح شهید نادری که رد شدم، صدای ناله اش بلند شد و علی بهزادی که در کنار نادری روی زمین بود خطاب به من گفت احتیاط کن. به ته سنگر رفتم دیدم سعید سرخانی به دیوار سنگر تکیه زده بود. کنارش نشستم و ساعتی سر بر کتف او گذاشتم و خوابیدم. یک دفعه از خواب بیدار شدم و از سعید عذر خواهی کردم ولی فرمانده شهید گروهان نجف اشرف به من گفت با کی حرف میزنی؟ گفتم با سعید؛ گفت سعید شهید شده، در تاریکی سنگر نور باریکی وارد سنگر شده بود و تا انتهای سنگر را روشن کرده بود. باور نمی کردم. آخه همینطور که سعید به دیوار سنگر تکیه زده بود چشمان قشنگش باز بود و خنده ملیحی بر لب داشت، که به چهره اش زیبایی خاصی بخشیده بود. روح تمامی شهدای کربلای چهار و گردان کربلا شاد علی اصغر مولوی @defae_moghadas 🍂