🍂
🔻 گپ دوستانه با دوستان رزمنده
..... راستش در دوران جنگ، اصلا مورد مناسبي برا اسارت نبودم 😎
مجروحم که می شدم بابام كتكم ميزد چون هيچوقت مثل آدم اعزام نشدم.
هميشه بايد تو مينی بوس قايم می شدم تا نبيننم.
و الا رفتن بی رفتن
هميشه می گفت نرو و من فرار می كردم و کار خودم رو می کردم.
مفقودالاثری هم كه بقيه بيشتر اذيت می شدن
راستش با خدا طی كردم
يا سالم، يا شهادت با جنازه سالم
خدا هم همون
يا سالم رو پذيرفت 😂😂😂😂😂😂 و الان در خدمت شمام
ناجی
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 طنز جبهه
🔅 دعایی که مستجاب نشد
🌞 شلمچه بوديم! قيصری گفت : جبهه همه جورش خوبه !
صالح گفت : نه اسير شدن بده!
هركس چيزی گفت تا رسيد به شيخ اكبر. دستاشو بالا برد و گفت: خدايا ! همه اش خوبه ولی من نمی خوام توی توالت شهيد يا مجروح بشم!
نزديك اذان ظهر بود كه رفتيم برای تجديد وضو. دور تانكر آب ايستاده بوديم و حرف می زديم و وضو می گرفتيم كه خمپاره ای پشت توالت منفجر شد و توالتو ريخت رو هم.
هاج و واج، نگاه می كرديم كه صدای جيغ و داد كسی بلند شد. صدای شيخ اكبر بود. از زير گونيا و چوبای خراب شده توالت داد می زد:
آهای نامردا! مُردم! بياييد كمك: نه!نه! نياييد كمك. من لُختم! خاك به سرم شد. همه جام پر از تركش شده. از خنده ريسه رفته بوديم و شيخ اكبر لُخت و زخمی رو از زير گونيا كشيديم بيرون كه داد زد: نامردا ! نگاه نكنيد ! مگه نمی دونيد من نامحرمم! 😂😂
خاك بر سرتان كنند! 😂😂
هنوز حرفش تموم نشده بود كه ديگه نتونستيم ببريمش. شيخ اكبر ولو كرديم رو زمين و حالا نخند و كی بخند.
ما می خنديديم و شيخ اكبر، دم از نامحرمی می زد. جيغ و داد می كرد كه امدادگر از راه رسيد و رفت طرفش.
شيخ اكبر گفت : نيااااااا! كجا ميای؟! امدادگر گفت : چشماتو ببند تا خجالت نكشی ! و بعد نشست كنارش برای پانسمان
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 بهترین های فضای مجازی
👈چه خوب بود که دوربین بود!
⚽️ اون موقعی که بیرانوند پنالتی بهترین بازیکن جهان و مهار کرد و توپ و جوری محکم بغل گرفت که شهره خاص و عام شد
خدا رو شکر دوربین بود!
دوربین بود که ثبت کنه این رشادتها رو!
❣ ولی یه جاهایی هم بود که فرزندان این مرز و بوم جای توپ فوتبال،مین فسفری بغل میکردن که به قدری حرارت داشت که هرچیزی رو تو خودش ذوب میکرد!
داغ بود، خیلی داغ، ولی عملیات نباید لو میرفت!
اما تو اون بیابان و میدون مین،زیر نور ماه، جز خدا و ملائکش هیچ دوربینی و هیچ تماشاگری نبود که ببینه و زوم کنه رو صورت این رزمنده ها که ثبت بشه برای وطن جنگیدن یعنی چی!
⚽️ اونجا که میلاد محمدی توپ و جلو انداخت جوری دویید که همه از جون مایه گذاشتن شو دیدیم!
خدا رو شکر دوربین بود!
❣ یه جاهایی هم یه عده جوون رعنا و تازه داماد بودن،تیربار و آرپیجی روی دوششون میزاشتن و از سینه خاکریز جوری بالا میرفتن، جوری پائین میومدن و جوری به قلب دشمن میزدن که حسرت ندیدن این صحنه ها تا قیامت روی دل ماست!
آره اون موقع ها دوربین نبود!
⚽️ اونجایی که بچه ها با غیرت عجیبی روی خط دروازه جلوی اسپانیا دیوار گوشتی درست کرده بودن و روی هم افتادن تا دروازه ایران باز نشه!
خدا رو شکر دوربین بود!
❣ یه روز هایی هم تو تاریخ این سرزمین بود که تو مرز شلمچه،همین جوون های بیست 25 ساله ایران، جلوی موتور جنگی عراق،جلوی لشگر زرهی، جلوی توپ و تانک دیوار گوشتی ایجاد کردن تا پای اجنبی به شهرها نرسه!
اونجا راوی تو شلمچه میگفت، دیگه کار از نفر و دسته گروهان گذشته بود، گردان گردان جوون میرفت و برنمیگشت،آخه صحبت ناموس بود!
ای کاش، ای کاش دوربین بود ما میدیدیم مردامون چجوری جنگیدن!
❣ یه جاهایی بود تو تاریخ ایران که جای کف و سوت و هورای تماشاچی ها،گاز شیمیایی و عامل اعصاب میزدن!
یه جاهایی بود سه نفر بودن و دوتا ماسک!
❣ یه جاهایی بود که تیربار ضد هوایی رو به موازات زمین گذاشته بودن و مثل داسی که گندم درو میکنه، هرچیزی که ارتفاع داشت و درو میکرد!
ولی یه عده از همین شیر پاک خورده ها بلند میشدن، سر و سینه شونو سپر سرب داغ میکردن تا تیربار و از کار بندازن!
ولی دوربینی نبود که ثبت کنه!
خدا رو شکر تو جام جهانی دوربین بود.
@defae_moghadas
🍂
🔴 پیش بینی حضرت امام (ره)
از امروز کشور در پیام قطعنامه 598
👈 و آنهایی كه تصور مى كنند سرمايه داران و مرفهان بى درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه، بحث قيام و راحت طلبى، بحث دنياخواهى و آخرت جويى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند.
@defae_moghadas
🍂
مدتی بود چیزی ننوشته بودیم و دلمون لک زده بود برا یه شب نشینی و یه همصحبتی با رفقای قدیم و جدید.... تا اینکه با خوندن کتابی از زندگی یکی از شهدا مقداری بهم ریختم
بهم ریختن که نه، ولی یه کمی به خودم اومدم که واقعا چرا اینقدر از اطراف خودمون غافل شدیم و در بی خبری بسر می بریم
خودم رو می گم، کسی به خودش نگیره، بخدا زندگی و سرگذشت شهدا، خوندن داره، یادآوری مشکلات مردم لازمه، فقط می تونم بگم خدایا بی توجهی ما رو به بی اطلاعی مون ببخش 🙏
خدا نکنه با گفتن یه عزیزم به دختر یا پسرمون، فرزند شهیدی از کنارمون رد شده باشه و صدامون رو شنیده باشه
خدا نکنه تن زن و بچه مون لباس آنچنانی کرده باشیم و تو مراسمی به چشم آدمای ندار اومده باشه،
خدا نکنه تو صف نون و اتوبوس و.... با کسی درگیر شده باشیم که ندونسته باشیم این یادگار شهیدیه که باباش رو بخاطر آسایش این روزامون از دست داده
می گن حساب کتاب علما که بیشتر می دونن، سخت تر از عوامیه که نمیدونن......
پس وای بر ما جبهه رفته ها که شهدا رو دیدیم و باشون زندگی کردیم و خودمون جمع شون کردیم 😭 و الان از خانواده هاشون بی خبریم، وای بحالمون اگه فراموش شون کنیم و بی توجهی کنیم
گاهی با پیام خواهر یا برادر شهیدی برخورد می کنیم که بعد از کلی تشکر می گه:" ممنون که از برادرمون مطلب زدید تو کانالتون، آخه این خاطره رو تا حالا نشنیده بودیم، عکسی که تا حالا ندیده بودیم زدید،.....ایشون حتی تو شهر و محله خودش هم غریبه و اسمی ازش نیست و......😔"
تازه می فهمیم چقدر این خانوادهها با کوچکترین توجهی به شهیدشون شاد می شن و چقدر چشم انتظار رفقای بچه شون هستن
وای بر ما که چقدر حرف نگفته از شهدا و جریانات جنگ رو نگفتیم و دنبال دل خودمون رفتیم.....
جاییکه بمون احترام نگذاشتن، دلخور شدیم...... ما رو بالای مجلس جا ندادن، ترک کردیم...... دعوتمون نکردند، قهر کردیم....... پاکتمون سبک بود، نرفتیم......... جواب رد شنیدیم، از پا افتادیم.....
یادش بخیر روزایی که خلوص چاشنی کارمون بود و خوبیها رو به پای رفقامون میذاشتیم..... به شهر میومدیم و اول خونه بچه های تو جبهه سر میزدیم کار اونا زمین نباشه.....مجروحیت خودمون رو پنهان می کردیم تا ریا نشه......نمازمون رو فقط برای خدا می خوندیم و بس.....
فکر نکنید با خودم هستم، نه، ما که از این ها مبرا بودیم..... با همونایی هستم که اجرشون رو گرفتند و الان همنشین خوبا هستن و شایدم گوشه ای دارن می سوزن و می سازن
فقط یادمون نره، جنگ که تموم شد.......تازه کار ما شروع شده بود..... تازه تکلیفمون شروع شده و باید این حماسه ها رو تثبیت می کردیم....... همین
👋