🍂
🔻 دفاع آخر ۱۵)
آبادان در روزهای دفاع
خاطرات سید مسعود حسینی نژاد
┄┅┅┅❀🌴❀┅┅┅┄
🔹 یک وانت تویوتا دیدم دست بلند کردم ایستاد. اکبرصادقیان و جمشید ثقفی داخلش بودند. فوری سوار شدم. دردم زیاد شده بود و بدون خجالت شروع کردم به آخ و ناله کردن، اکبر بهسرعت مرا به بیمارستان رساند.
چند ساعت بعد که درد معده ام آرام شد و به سپاه مراجعه کردم بچه ها با خوشحالی اخبار شکست و عقب نشینی دشمن از ذوالفقاری را به هم دیگر میگفتند.
سراغ کاپیتان عزیز و فرمانده دلاور دسته مان را گرفتم،
منصور چهره افروز.
چه روزهایی با هم فوتبال بازی کردیم و چه شب هایی با هم نگهبانی دادیم. امروز صبح هم اگر گمشان نمیکردم در کنار هم یک جنگ جانانهای میکردیم.
تلخترین خبر آن دیام را شنیدم و شیرینی های پیروزی آن روز به کامم زهر شد، "منصور شهید شد".
در همان نخلستان، شاید بدست همان ۶ نفر کماندو،
شاید با ترکش خمپاره، ن
میدانم.
هر چه بود، او دیگر بین ما نبود و سبقت گرفت و رفت.
خدایا تو شاهد باش جوانان دلاور این مرز و بوم با خونشان از آرمانهای امام و انقلاب دفاع کردند و همچنان مانند کوه استوارند.
•┈••✾○✾••┈•
پایان
#دفاع_آخر
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
13.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 مجموعهای از عکسهای مرتبط با خاطرات دفاع آخر
@defae_moghadas
🍂
🍂 حماسه دولاب 2⃣
▪︎محمدرحیم حمهویسی
┄❅✾❅┄
🔸 در اسفندماه سال ۵۹ اعضای کومله وارد روستا شدند و در آن زمان به زور ۲۸۷ هزار تومان را با عنوان «یارمهتی» یا کمکی از مردم روستا جمعآوری کردند و در نهایت اقدام به مصادره کامل تکیه دولاب کرده، قرآنهای موجود در آنجا را از بالای پشت بام به داخل گل و خاک پرت کردند، تکیهای که در اعتقاد نه تنها مردم روستا بلکه اکثر مردم منطقه جایگاه والایی داشت.
مردم روستای دولاب از این حرکت کومله بسیار ناراحت و عصبانی شدند و دیگر تحمل این همه جور، ظلم و ستم آنها را نداشتند لذا تعدادی از جوانان روستا در مسجد دور هم جمع شدیم، وضو گرفتیم و دست روی قرآن گذاشتیم و قسم خوردیم که در دفاع از روستا و ایستادگی در مقابل ظالم و مشی ضد دینی این گروهکها با هم همپیمان شویم و مسلح شویم.
صبح به همراه تعدادی از این افراد پیش حاج میکائیل حمهگلانی از فرماندهان پیشمرگ مسلمان کُرد در روستای نشور رفتیم و گفتیم قصد داریم مسلح شویم اسلحه و تسلیحات در اختیار ما قرار دهید وی گفت: جنگ کردن با آنها سخت است امکان دارد تعداد زیادی از مردم روستا کشته و زخمی شوند آیا این را در نظر گرفتید؟
گفتیم بله مرگ بهتر از این است که آنها هر روز به بهانهای وارد روستا شوند و به زورگیری و مصادره اموال مردم روستا بپردازند.
به سپاه سنندج آمدیم، مدارک لازم را تحویل دادیم و برگشتیم که در بین راه به ما اطلاع دادند که ضد انقلاب از اینکه مردم دولاب قرار است علیه آنها مسلح شوند خبردار شدهاند و مطمئنا شب به روستا حمله میکنند لذا به روستا برنگشتیم و پیش حاجی میکائیل رفتیم. وی ۱۲ قبضه اسلحه به ما داد و با پای پیاده مسیر روستای نشور تا دولاب را در برف سنگینی که تا کمر میآمد طی کردیم.
┄❅✾❅┄
پیگیر باشد
#حماسه_دولاب
• جهاد تبیین 👈 نشر مطالب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 نوروز جبهه
از عهده سفره هفت سین در جبهه برآمدن کار هر کسی نبود! بعضیها که حال بیشتری داشتند و به دنبال تغییر روحیه دیگران بودند پیشدستی کرده و بی سر و صدا در صدد کاری بر میآمدند.
سیر و سرکه و سمنو هم که نه در دسترس بود، نه همخوان با فضای آنروزها داشت. پس به شکل ابتکاری هر آنچه "سین"، اول نامش بود و با جنگ مرتبط بود شانس نشستن بر سفره عید رزمندگان یا همان چفیه پر رمز و راز را به بدست میآورد.
از سر نیزه و سمینوف (نوعی اسلحه) و سنبه و مین سوسکی و سیم خاردار گرفته تا سرسبزی طبیعی بیشتر مناطق که در بهار، بکرترین مناطق را در دشت و دمن بهخود میگرفتند.
و چه پر مفهوم میشد، وقتی «سین» هفتسین، بهانهای میشد برای رسیدن به «شین» شهادت، در نیتهای عاشقانهشان. همان سفرههای ساده و بدون ادعای نوروز رزمندگان که مملو بود از عشق، اخلاص و ایثار که همه را از دعاهای این سفره سیراب میکردند.
شاید معنویترین لحظات، هنگام تحویل سال بود و زمانی که همه دستها بسوی درگاه الهی بلند میشد و دعای «یا مقلب القلوب و الابصار» با همه وجود روی لبها جاری، و فرج حضرت صاحبالامر را طلب میکردند.
و پس از آن، گوش سپردن به پیام نوروزی حضرت امام و رئیس جمهور مکتبی و نیز پپام همرزمان و جانبازان که در دوران دفاع مقدس کاری معمول و لازم بود.
گاها سکه و پول و سربندهایی که به دست امام متبرک شده بود بعنوان هدیه بسیار دوستداشتنی توسط نمایندگان و یا روحانیون به رزمندگان داده میشد و برای حفظ و نگهداری آنها بسیار توجه میشد.
تدارکاتچیها هم که از روزها قبل حواسشان به این روز بود، با تهیه میوه و شیرینی و بعضی سالها با انداختن سفره ناهار وحدت، یک گردان ۳۰۰ ، ۴۰۰ نفره را کنار هم غذا میدادند و روحیه برادری را ترویج و محکم میکردند..
..واما در روزهای دلتنگی، حواسمان باشد، باز هم با بهره بردن از فرهنگ غنی آن سالها، قبل از دیر شدن به دیدارخانواده های معظم شهدا برویم و بگوئیم که هنوز ما هستیم و این فرهنگ پابرجاست. آنهم در دورانی که کوچه، پس کوچه های شهرمان با نام شهیدان محل آذین شده اما در برخی محلات، خانواده این شهدا به خصوص پدران و مادران را نمی شناسند.
همت کنیم و نوروز امسال به منزل آنها برویم و پای ناگفته ها و خاطراتشان بنشینیم.
@defae_moghadas
🍂