eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش به خاک هویزه ۶۷ خاطرات یونس شریفی قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 صبح روز شانزدهم دی‌ماه فرا رسید. آن روزها من آگاهی چندانی از مسائل رزمی و نظامی نداشتم و هیچ دوره خاصی هم ندیده بودم. اما صبح زود که از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که فرماندهان ارتش با صادر کردن دستور توقف عملیات دچار چه اشتباهی مهلک تاکتیکی شده‌اند و حدود پانزده ساعت به دشمنی که به‌طور کامل شکست‌خورده بود، مجال داده‌اند تا خود را جمع و جور کرده و بازسازی و تقویت کند. حقیقت این است که عراق از فرصت پیش‌آمده حداکثر استفاده را کرد و موفق شده بود نیروهای رزمی و تانک‌های تازه‌ای همراه با سربازان تازه‌نفس وارد منطقه کند و به مصاف ما بیاورد. ما به‌طور عجیبی زمان را از دست داده و به‌دست خودمان این زمان را به دشمن داده بودیم. دشمن از غفلت ما حداکثر استفاده را کرد و لشکر ده خود را که در منطقه جفیر و پادگان حمید مستقر بود، به منطقه‌ای که ما در آن بودیم، آورد و اقدام به انجام پاتک علیه نیروهای ما کرد. در تمام طول شب که ما خواب بودیم، عراقی‌ها بیدار بوده و تدارک پاتک سنگینی علیه ما را می‌دیدند. قبل از طلوع آفتاب، دشمن شروع به ریختن آتش تهیه روی مواضع ما کرد. هواپیماهای دشمن هم شروع به بمباران مواضع ما کردند. حسابی نیروهای ارتشی مستقر در منطقه دستپاچه و غافلگیر شده بودند، به‌طوری‌که نظم همه‌چیز به هم خورد. نیروهای ما تازه از خواب بیدار شده بودند که مورد هجوم توپخانه و نیروی هوایی دشمن قرار گرفتند. نفربری که من داخل آن شب را به صبح آورده بودم، مورد حمله قرار گرفت. بر اثر ترکش گلوله توپ، هر دو پای بی‌سیم‌چی نفربر قطع شد. صحنه هولناکی بود. سربازی که پاهایش قطع شده بود، با ناباوری دو پای قطع‌شده‌اش را نگاه می‌کرد و وحشت‌زده جیغ می‌کشید و فریاد می‌زد. شدت گلوله‌باران و بمباران دشمن چنان بود که ظرف چند دقیقه بسیاری از تجهیزات ما مورد هدف قرار گرفت و آسیب جدی دید. یک جهنم به تمام معنا بر پا شد. عده‌ای از ارتشی‌ها بر اثر انفجار و ترکش توپ در آن ناحیه شهید و زخمی شدند. صدای انفجار توپ‌های دشمن و بمب‌هایی که بر سرمان می‌ریخت، کر کننده بود و همه را هراسان کرده بود. متأسفانه فرماندهی جنگ بعد از توقف عملیات، با وجودی که امکانات لجستیکی و مهندسی داشت، حتی اقدام به احداث یک خاکریز هم برای جان‌پناه بچه‌ها نکرد و نیروهایش را در دشت مسطح رها کرد. من که یک بسیجی بودم، عقلم می‌رسید که باید برای دفاع، جلوی دشمن خاکریز درست شود، اما نمی‌دانم چرا این ایده به ذهن فرماندهان عالی عملیات نرسید. ما پانزده ساعت وقت داشتیم و واحد مهندسی ارتش می‌توانست با خیال راحت خاکریز بلند و محکمی بسازد. تعداد زیادی لودر داشتیم و همین تعداد را نیز از دشمن به غنیمت گرفته بودیم. حالا چرا از این همه تجهیزات حتی برای احداث یک خاکریز ساده استفاده نشد، موضوعی است که هنوز هم بعد از سال‌ها که از آن واقعه می‌گذرد، ذهن مرا به خود مشغول داشته و نمی‌توانم جواب قانع‌کننده‌ای به آن بدهم. هواپیماهای دشمن چندین تانک ما را شکار کردند و به آتش کشیدند. عده‌ای از خدمه تانک‌ها در همان داخل تانک ماندند و ذغال شدند. من در آن هیاهو برای اینکه از شر ترکش‌های توپ و بمب در امان بمانم، به زیر خودرویی خزیدم و مدتی همان‌جا ماندم. آتش تهیه دشمن که کمتر شد، ناگهان دیدیم از دور یک سیاهی بزرگ به طرف ما می‌آید. معلوم شد تانک‌ها و نیروی زرهی دشمن خود را به منطقه عملیاتی رسانده‌اند و پاتک سنگینی را علیه ما آغاز کرده‌اند. در این فاصله، علم الهدی که نمی‌دانست به زودی مورد هجوم هماهنگ دشمن قرار می‌گیرد، به نیروهایش دستور داد تا جمع شوند و کنار تانک‌های چیفتن خود آماده انجام مرحله دوم عملیات شوند. غافل از اینکه دشمن دست فرماندهی ارتش را خوانده بود. نیروهای تحت امر علم الهدی جلوی تانک‌های چیفتن مستقر شده بودند که به ناگهان بمباران‌ها و آتش تهیه دشمن شروع شد و حسابی آنها را غافلگیر کرد. تانک‌های دشمن لحظه به لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شدند و با شلیک مستقیم توپ، نیروهای ما را هدف قرار می‌دادند. جهنمی درست کردند ترس‌آور و وصف‌ ناشدنی. در این اثنا، ضرباتی به بچه‌های سپاه وارد آمد و چند نفر از آنها شهید و مجروح شدند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 دین‌دار آن است‌كه، در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه.... در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آن‌جا كه شرط دین‌داری جز نمازی غُراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد. از جملات عاشورایی شهید سید مرتضی آوینی        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 یادش بخیر..... 🔅 یادش بخیر جنگ و روزهای سخت اش... هر روز صبح ساعت های چهار صبح صدای بلندگو های 📡📡بوقی چادر تبلیغات با نوای قرآن شروع صبحی دوباره را به ما نوید می داد. آروم آروم بلند می شدیم. به طرف تانکرهای آب کنار چادرها حرکت می کردم. نگاهی به اطراف اردوگاه می انداختم. یادمه بچه ها اسم اردوگاه پشت پادگان کرخه رو که با حصیر درست شده بود، حصیر آباد گذاشته بودند. چراغ های نفتی چادر ها یکی یکی پر نور تر می شد. در هرکدام از چادرها 🎪 یکی خارج می شد. همین موقع ها بود که ابراهیم تو میکروفونی که دستش بود داد میزد عجلو به الصلاه🤲....برادرا. ..مهیا شوید برا نماز جماعت. 🔅 وقتی وارد چادر 🎪 نمازخونه می‌شدم نور ضعیف و گوشه های تاریک نماز خونه رد پای بچه های نماز شب خوان گردان را می دیدی که هنوز در سجده بودند و شانه هاشان مانند بید می لرزید. ...الهی العفو اونا آهنگ خاصی برای همه ما داشت.... کاشکی یکبار دیگه اون بچه‌ها میومدن و دوباره سجاده نمازشون رو پهن می‌کردن نمازی که به اهلش شجاعت و دلاوری می‌داد و نمی‌ذاشت جلو دشمن کم بیارن و علم مقاومت‌شون همیشه بالا بود چیزی که امروز خیلی جاش خالیه ، همون جونهایی که با هیچکس تعارف نداشتن و خط قرمزشون امام‌شون بود و بس. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻  هنگ سوم | ۳۹ خاطرات اسیر عراقی دکتر مجتبی الحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 روز ۲۹ مارس ۱۹۸۱ (فروردین ۱۳۶۰)، بنی‌صدر بار دیگر طرح نظامی خود را طی یک عملیات نظامی تجربه کرد، ولی این بار نیز موفقیتی به دست نیاورد. منطقه عملیاتی در نزدیکی روستای «کوهه» قرار گرفته بود. آن روز تمرکز آب در حد فاصل خاکریزهای ما و ایرانی‌ها حائلی بین نیروهای طرفین ایجاد کرده بود. نیروهای مهندسی حجم آب را در منطقه ممنوعه که شب و روز بر میزان آن افزوده می‌شد، اندازه‌گیری می‌کردند. با وجود اینکه نیروهای ایرانی از تمامی امکانات خود برای غرق کردن نیروهای ما در آب بهره‌برداری نمودند، ولی نیروهای مهندسی با استفاده از وسایل موتوری توانستند سدهای خاکی محکمی احداث کنند. قبل از شروع عملیات نظامی، نیروهای ایرانی سطح آب را در جفیر، مرکز تدارکات ۱۱۹، منطقه ممنوعه را تا بالاترین حد خود افزایش دادند و دو روز پس از این جریان، دست به یک عملیات برق‌آسا زدند. هدف این عملیات، از یک سو خراب کردن سدهای خاکی و به جریان انداختن آب به سمت نیروهای ما و از سوی دیگر، وادار کردن آنها به عقب‌نشینی بود. این عملیات از نظر تئوری در عقب راندن نیروهای عراقی از شهر اهواز، دور نگه‌داشتن این شهر از تیررس توپخانه سنگین و جلوگیری از پیشروی عراقی‌ها به سمت اهواز تأثیر بسزایی داشت، ولی در عمل شکل دیگری پیدا کرد. ایرانی‌ها که قصد داشتند سدهای خاکی محکم و حفاظت‌شده توسط نیروهای آموزش‌دیده و مجهز را مورد تهاجم قرار دهند، می‌بایست از امکانات نظامی بالا و کادر مجرب استفاده می‌کردند تا با منهدم شدن سدها از چند نقطه، آب را با شدت تمام به سمت نیروهای عراقی به جریان بیندازند. آنها در ساعت ۱۲ شب ۲۹ مارس ۱۹۸۱ / ۹ فروردین ۱۳۶۰، گلوله‌باران مواضع نیروهای تیپ بیستم را با استفاده از توپخانه سنگین، خمپاره‌اندازها و گلوله‌های کاتیوشا آغاز کردند. در جریان این گلوله‌باران، مواضع هنگ یکم و سوم زیر آتش سنگین قرار گرفت. ایرانی‌ها برای درهم کوبیدن مواضع ما از توپ سنگین ۲۰۳ میلی‌متری استفاده کردند. در نتیجه این گلوله‌باران شدید، افراد هنگ یکم در مواضع خودشان مخفی شدند و نیروهای مهاجم به راحتی توانستند با قایق‌های کوچک پلاستیکی خود را به خاکریز ما برسانند. این نیروها از یک هنگ نیروهای ویژه دریایی تشکیل یافته بودند. وقتی که نیروهای ایرانی سد خاکی را تصرف کردند، تانک‌ها از ترس اینکه مبادا به وسیله گلوله‌های آرپی‌جی هدف قرار گیرند، عقب‌نشینی کردند. ایرانی‌ها سد خاکی را از چند نقطه منفجر کردند، ولی هجوم نیروهای ما با پشتیبانی از آتش تانک‌ها، فرصت کافی را از نیروهای ایرانی گرفت و اجازه نداد سد خاکی توسط نیروهای مهاجم کاملاً تصرف شود. در نتیجه این نیروها با به جا گذاشتن چهار کشته و یک اسیر، به وسیله قایق‌های کوچک خود فرار کردند.  در جریان این عملیات تهاجمی، فقط یک نقطه از سد آسیب جزئی دید که بلافاصله توسط نیروهای مهندسی مرمت شد و از نشت آب جلوگیری به عمل آمد. در این رویارویی، دو نفر از افراد جیش الشعبی نیز کشته و هفت نفر دیگر مجروح شدند. عواملی که در شکست این عملیات دخالت داشتند به شرح زیر می‌باشند:  استفاده نکردن از نیروهای مجرب و مناسب برای حمله و اکتفا به ۲۵۰ نفر که همگی از یک محور حمله را آغاز کرده بودند. برای انفجار سد خاکی، از چند نقطه دور از هم باید اقدام می‌شد که نیروهای ما موفق به ترمیم سریع آن‌ها نشوند. واحد توپخانه از نیروهای ایرانی پس از استقرار آن‌ها در سد خاکی، پشتیبانی نکرد، در حالی که می‌بایستی حملات توپخانه‌ای شدید علیه نیروهای ما در پشت سد همچنان ادامه می‌یافت تا عراق قادر به پاسخگویی نمی‌شد. همچنین می‌بایستی یک نیروی کافی برای سرگرم نمودن عراقی‌ها در نظر گرفته می‌شد تا نیروهای ایرانی می‌توانستند سد را به نحو شایسته و از چند نقطه منفجر کنند.  در طی بازجویی از سرباز اسیر ایرانی، معلوم شد که بنی‌صدر شخصاً بر اجرای عملیات نظارت داشت. این شکست که به شکست‌های قبلی بنی‌صدر اضافه شد، موقعیت سیاسی او را سست‌تر کرد. تشدید اختلافات و تضادهای سیاسی و نظامی در برخورد با مساله جنگ و از طرف دیگر، شکست‌های نظامی در جبهه، اثر سویی بر موقعیت بنی‌صدر و جناح سیاسی هوادار او بر جای گذاشت و تشدید اختلاف بین او و جناح هوادار امام خمینی گردید. تا این که امام، در اثر آشفتگی اوضاع نظامی و سوء مدیریت صحنه نبرد، دستور برکناری بنی‌صدر را از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح در اوایل آوریل ۱۹۸۱ / نیمه‌های فروردین ۱۳۶۰ صادر کردند.         ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 سختی‌ها را تحمل کنید این انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی امام زمان "عج" اتصال پیدا می‌کند. شهید ابراهیم همت        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران        ‌‌‍‌‎‌┄═❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کلیپی خاطره انگیز از دوران دفاع مقدس ...تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، ما ایستاده ایم پیروزی حسین(ع)، رمز شهادت است فیض و وصال حق، اوج شهادت است سرمایه حیات، در استقامت است این سیر مکتبی، تا بی نهایت است آیینه دل از، عشق تو یا حسین(ع)        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 مرا مهمان سفره مهربانی خود کنید دلم گرفته از آشوب شهر دلم یک جرعه سادگی می‌خواهد ...       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈لینک عضویت           ◇◇ حماسه جنوب ◇◇    🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گزارش به خاک هویزه ۶۸ خاطرات یونس شریفی قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در انبوه بمباران‌ها، ناگهان خمپاره‌ای کنار ما افتاد و منفجر شد. من و چند تن از ارتشی‌هایی که با هم بودیم به هوا پرتاب شدیم. من از ناحیه سر مجروح شدم. وقتی ترکش خوردم، برای لحظاتی احساس کردم کور شده‌ام و نمی‌توانم جایی را ببینم. دستم را پشت سرم کشیدم و دیدم دستم مرطوب شده است. معلوم شد ترکش خمپاره به پشت سرم خورده است. یکی از بسیجی‌ها کنارم بود و روده‌هایش از شکمش بیرون ریخته بود. او عبدالنبی نیسی، از بچه‌های هویزه بود. در کمتر از یک ساعت، پیروزی کامل و مسجل ما به یک شکست کامل و همه‌جانبه تبدیل شد. بر اثر شدت گلوله‌باران دشمن، عده زیادی مجروح و شهید شدند. بچه‌های ارتشی روحیه‌شان را باخته و دچار وحشت شده بودند. بینایی‌ام را به دست آوردم و با چشمان خود جهنمی را که بر پا شده بود، دیدم. امدادگران ارتش آمدند و زخم سرم را پانسمان کردند. دلم نمی‌آمد در آن وانفسای عجیب، منطقه را ترک کنم و اگرچه سرم خیلی درد داشت، اما ماندم. در این مرحله، سید حسین علم الهدی که دید تانک‌های عراقی در حال پیشروی به طرف ما هستند، عده‌ای از بچه‌های آرپی‌جی‌زن سپاه را برداشت و به طرف تانک‌های مهاجم دشمن رفت. فردی به نام یابر سکینی را پشت سر خود گذاشت و به او دستور داد که هیچ کس به طرف آنها نیاید. کمی بعد، تانک‌های دشمن نزدیک‌تر شدند. علم الهدی و گروه همراهش با آرپی‌جی‌هفت به جان تانک‌های مهاجم افتادند و با دشمن درگیر شدند. علم الهدی و بچه‌های همراهش با شکار چند تانک، پیشروی تانک‌های دشمن را متوقف کردند. اما آنها با رگبار مسلسل و گلوله تانک شروع به هدف قرار دادن علم الهدی و بچه‌هایش کردند. دشمن از صبح تا حوالی ظهر به ریختن آتش تهیه خود ادامه داد. متأسفانه در این مرحله، نیروهای ما دچار پراکندگی شدند. عده‌ای از خدمه، تانک‌های خود را رها کردند و جمعی نیز دست به عقب‌نشینی زدند. گروه علم الهدی بی‌عقبه و تنها ماند. تقریباً ساعت دو بعد از ظهر، فاصله‌ای بین نیروهای ارتش و بچه‌های علم الهدی افتاد. آنها در جلو با آرپی‌جی با تانک‌های عراقی می‌جنگیدند، ولی مابقی نیروهای زرهی از منطقه عقب نشستند. شاید حدود سه یا چهار کیلومتر میان زرهی و گروه علم الهدی فاصله افتاد و ما به درستی ندانستیم که آنها دچار چه سرنوشتی شدند. آیا خیانتی صورت گرفته بود؟ یا اشتباه تاکتیکی فرماندهان بود؟ یا چیز دیگری اتفاق افتاده بود؟ نمی‌دانم. امیدوارم روزی این معمای آزاردهنده تاریخی به طور کامل و همه‌جانبه‌ای روشن شود. در گرماگرم عقب‌نشینی بودیم که سید مرتاض شنیده بود من مجروح شده‌ام و با موتورسیکلت به سراغم آمد. مرا که دید، پرسید:  «شنیده‌ام مجروح شده‌ای؟»  «بله، مجروح شده‌ام، اما چیز مهمی نیست.»  «ترکش خورده‌ای و باید خودت را به درمانگاه برسانی. تکلیف‌مان هنوز مشخص نیست و نمی‌دانیم چه باید بکنیم.» سید مرتاض با لحن قاطعی گفت.  «نه، تو باید هر طور شده برگردی.» مرا با موتورسیکلت به درمانگاهی در هویزه بردند. آن موقع درمانگاه در مکان بانک ملی فعلی هویزه قرار داشت. سید مرتاض مرا به آنجا رساند. چند نفر زن و مرد به عنوان پرستار آنجا بودند و مجروحان را مداوا می‌کردند. خواهری سرم را باندپیچی کرد و گفت:  «شما باید برای درمان اصلی به اهواز بروید. ممکن است زخم سرتان عفونت کند.»  اما من اهمیتی ندادم و دوباره با موتور سید مرتاض به جبهه و صحنه عملیات برگشتم. وقتی برگشتم، دیدم تانک‌های ما لب رودخانه کنار همدیگر صف کشیده‌اند و هر از چندگاهی دشمن یکی از آنها را با گلوله می‌زند و منفجر می‌کند. همه نیروهای خودی در هم ریخته بودند و هر کس سعی می‌کرد جانش را از آن مهلکه به در ببرد. کسی را با کسی کاری نبود. هیچ خبری از علم الهدی و بچه‌های همراهش نداشتم. نگران آنها بودم و می‌ترسیدم برایشان اتفاقی افتاده باشد. نیروهای ما تقریباً شکست را پذیرفته و با عجله در حال عقب‌نشینی بودند. در این حین، سید کاظم، برادر علم الهدی، سر رسید. دل نگران برادرش بود. ماشین نیسانی آوردیم تا با آن به جلو و نزد علم الهدی برویم، اما حجم آتش دشمن به اندازه‌ای شدید و زیاد بود که عملاً کاری از پیش نبردیم و نتوانستیم حتی چند متر با آن ماشین جلو برویم. لب رودخانه زمین‌گیر شدیم و نتوانستیم از جای خود حرکت کنیم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂