eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 آخرین شب در خرمشهر 4⃣ 🔸خاطرات سرهنگ عراقی، کامل جابر ▫️▪️▫️▪️ نابودی گردان یکم، در حکم آغاز نابودی سیستم دفاعی نیروهای ما در قسمت راست خرمشهر بود. این گردان، شاهرگ دفاعی خرمشهر محسوب می شد که با نابودی آن، نیروهای ایرانی توانستند قوای زرهی خود را وارد منطقه کنند. ورود نیروی زرهی باعث شد شکاف بزرگ تر شود؛ در نتیجه، گروه های بیشتری از نیروهای ایرانی وارد منطقه شدند. روحیه نیروهای ما که در قسمت راست مستقر بودند، از هم فرو پاشید؛ طوری که اولین سربازان فراری، از گردان ما بودند؛ چون فرمانده گردان و تعداد دیگری از فرماندهان کشته شدند و این یك فرصت طلایی برای فرار سربازان بود. محاصره سربازان فراری ما توسط نیروهای اسلامی، از ساعت ۲۳ شب ۱۹۸۲/ ۵ / ۲۳ آغاز شده بود. هر کس در فکر جان خود بود. گویی زمین دهان باز کرده بود تا کشته های ما را ببلعد. قهرمان کسی بود که می توانست خود را از این مهلکه نجات دهد. هوا آن قدر گرم بود که اگر با آتش دشمن هلاك نمی شدی، از هوای گرم جان سالم به در نمی بردی. گویی پرندگان ابابیل از آسمان فرود می آمدند تا ما را با سجیل سنگباران کنند! هیچ پناهگاهی نبود تا در آن پناه بگیریم؛ چرا که تمام سنگرها در خاکریز میانی نابود شده بود. جسد افسران همرده خود را می دیدم که با آتش قوی زرهی ایران می سوخت. از خدا كمك خواستم تا مرا از آن جهنم نجات دهد. فریاد كمك كمك سربازان ما که پارچه های سفید را به علامت تسلیم بالا برده بودند، به گوش کسی نمی رسید. جسد سرهنگ ستاد صبحی الدليمي، رییس دایره مهندسی و مسؤول نظامی سپاه سوم که مسؤول ویرانی خرمشهر بود، زیر پای سربازان لگدکوب می شد. من نیز جسد او را عمدا لگد کردم؛ چرا که آن شب به اشتباهی که در خرمشهر مرتکب شدیم، پی برده بردم. صبح ۱۹۸۲/ ۵ / ۲۳ تمام مواضع خاکریز میانی به تصرف نیروهای اسلامی در آمد؛ در حالی که نیروهای کمکی ایرانی را می دیدم که به این منطقه اعزام می شدند تا مواضع به دست آمده را تقویت کنند. ▫️▪️▫️▪️ دنبال کنید... @defae_moghadas 4 🍂
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق، حکایت کنیم از آن‌ها که پیمانۀ «لا» زدند دل عاشقی را به دریا زدند ببین خانقاه شهیدان عشق صف عارفان غزل‌خوان عشق چه جانانه چرخ جنون می‌زنند دف عشق با دست خون می‌زنند به رقصی که بی‌پا و سر می‌کنند چنین نغمۀ عشق سر می‌کنند: بزن زخم، این مرهم عاشق است که بی‌زخم مردن غم عاشق است.. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 گفتگو با برادر مهدی عادلیان 7 🔰بیسیم چی سردار حاج اسماعیل فرجوانی 〰🔹〰🔹〰🔹〰 🔻🎤 بقیه گردان کی پیش شما به سنگر 106 آمدند؟ با تماس شهید سعید جهانی, حاج علیرضا معینیان و بقیه گردان که درقایق ها مستقر بودند، حرکت کردند و از آنجا ماموریت را ادامه دادند و به محلی که طبق نقشه برای گردان معین شده بود، رسیدند. پس از آن گردان جعفرطیار هم با قایق ها آمدند و پیشروی را بعد ازگردان ما ادامه دادند. 🔻🎤 کی به عقب منتقل شدید ? شب در اثرخونریزی خوابمان می آمد و تا چرت می زدیم بچه های سالم و با تجربه داد می زدند که نخوابید و بیدار بمانید. وقتی علت را جویا می شدیم می گفتند اگر در حال خونریزی بخوابید کار تمام می شود و میروید آن دنیا. دم دمای صبح بود که یک قایق توانست خود را به ما برساند و جلو بیاید. علی بهزادی و چند نفر از مجروحین را با همین قایق به عقب انتقال دادند. در آن ساعات گلوله های توپ و خمپاره رد و بدل می شد و چون بچه ها پیشروی کرده بودند ما از درگیری ها دور شده بودیم. 🔻🎤آن عکس داخل سنگر را چه کسی از شما گرفت ? من یک دوربین عکاسی داشتم. در مسجد بهبهانی ها به شهید علی ماپار داده و به او گفتم چون تو با قایق می آیی دوربین را بگیر و جلو بیار. اگر سالم بودم از تو می گیرم ولی اگر هر طور دیگر بودم از من عکس بگیر .صبح در سنگر بودم که صدای علی ماپار را شندیم که می پرسید عادلیان کجاست؟ به او گفتند مجروح شده و در سنگره. تا مرا دید گفت دوربین را آوردم. چه کارش کنم؟ گفتم عکس بگیر دو عکس از ما در سنگر 106 گرفت و پتو را از روی شهید سرخانی برداشتم و گفتم یک عکس هم از او بگیر . 🔻🎤فکر همه جا را در آن شرایط کرده بودید ? بله من احتمال هر اتفاقی را می دادم . من به علی گفتم : علی حاج اسماعیل هم درسنگر بغلی است برو و از او هم عکس بگیر و بعد برو . من هر وقت شما را در اهواز دیدم ، دوربین را ازت می گیرم. او هم چشمی گفت و رفت. 〰🔹〰🔹〰🔹〰 ادامه دارد @defae_moghadas 🍂
🔺بازار سیف خرمشهر در دو نگاه متفاوت @defae_moghadas 🍂
🔴 شهدای خرمشهر| شهید هنرمند و معروف به شکارچی تانک مشغول خلق اثری ماندگار روی درب ترکش خورده ای که اکنون در موزه جنگ خرمشهر در معرض دید بادیدکنندگان است. @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا