حماسه جنوب،خاطرات
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠 آبراه هجرت 🔴 خاطرات رزمنده اندیمشکی پرویز پورحسینی ( عملیات کربلای 4
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
#آبراه هجرت
خاطرات رزمنده اندیمشکی
پرویز پور حسینی
( عملیات کربلای 4 )
🔺قسمت سوم 🔻◾️
حدود دو ماه از آموزش غواصی 🏊 نگذشته بود که خبر رسید ماموریت عوض شده است . علتش را هم نگفتند . ما را پشت پادگان کرخه مقر لشکر ۷ولی عصر برگرداندند .
ماموریت که عوض شد بالطبع وسایل نظامی هم تغییر کرد و به جای لباس غواصی به ما حمایل ، فانسقه ، قمقه، ماسک شیمیایی دادند . ده روز آموزش خاکی داشتیم . بعد ازظهر ۳ آذر به همراه برادر عزت یک مرخصی ۱۲ ساعته گرفیتم تا سری به خانه بزنیم .
همین که به پادگان رسیدم صدای چند هواپیمای جنگنده عراقی🛩🛩🛩 را شنیدم و صدای بی وقفه شلیک ضدهوایی ها را ...
آری ... اندیمشک و مردم بی دفاعش مورد تهاجم ۵۴ هواپیماهای عراقی قرار گرفته بود . حدود یکساعت بیشتر اندیمشک 🚀بمباران شد و شهر را به یک ویرانه تبدیل کردند .
بعد از گذشت آن روز ، با بچه ها در بیرون از چادر نشسته بودیم و با هم صحبت می کردیم که دیدم #یعقوب در حالی که با صدای بلند گریه می کرد به طرف ما می آید .
از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است?😢😱
اما اشک به او امان حرف زدن نمی داد . با صدای بلند فریاد زدم :
یعقوب می گی چی شده یا نه ؟
عاقبت به زبان آمد و گفت :
در بمباران صبح برادر #عزت حسین زاده به شهادت رسید .
آن شب هیچ کس نخوابید . از هر گوشه ی آن بیابان صدای گریه😭 بچه ها به گوش می رسید .
صبح فردا ، صبحی دگر بود . بچه ها با بی حالی در میدان صبحگاه به خط شدند . فرمانده گردان نتوانست صبحگاه را برگزار کند و به جای ایشان برادر #جاری ، فرمانده گروهان فتح میکروفن را گرفت تا برنامه صبحگاه را اداره کند . ناگهان تمام بچه ها با صدای سوزناکی😭💔 زدند زیر گریه ...
آن شب و صبح ... از یاد هیچ کدام از بچه های گردان نمی رود و تمام بچه ها آن خاطره تلخ را به یاد دارند .
_________/\________
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃