🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠
آبراه هجرت
🔴 خاطرات رزمنده اندیمشکی
پرویز پورحسینی
( عملیات کربلای 4 )
🔺قسمت دوم
حوالی ظهر به پلاژ رسیدیم . بعد از تقسیم بندی بچه ها در گروهان ، من به دسته ۲ با فرماندهی علی محمد #طاهری منتقل شدم .
بعد از چند روز دوره آموزش غواصی ما شروع شد . مربی غواصی ما برادر #برومند بود . روز اول از ما امتحان شنا گرفتند . بیشتر بچه ها شنا بلد بودند . همه اصول غواصی را به ما یاد می دادند که از مهمترین آنها شنا در حالت سکوت بود .
آموزش ها تا پاییز طول کشید . برودت آب به بدنهای نحیف بچه ها فشار می آورد . اما ایمان آنها باعث تداوم کارشان می شد .
با فرا رسیدن محرم ، گروهان ما یک تکیه زد . همه ما احساس می کردیم باید به ائمه اطهار بیشتر توسل کنیم . تمام شبهای محرم در تکیه مراسم داشتیم .
در یک شب سرد و ابری خبر رسید دسته ما یک ماموریت پدافندی در یکی از جزایر کنار پادگان دارد . البته به دسته ۱ هم ماموریت داده بودند از فاصله چند کیلومتری به آب بزنند و به خاکریز حمله کنند و آنجا را به تصرف دربیاورند . برادر طاهری به همه ما سپرده بود خیلی مراقب باشیم و با هوشیاری نگهبانی بدهیم تا بتوانیم همه آنها را به اسارت در بیاوریم .😉
دو ساعت نگهبانی من تمام شده بود . کنار خاکریزها روی خاک های نرم و سرد دراز کشیدم و به خواب رفتم . بعد دوساعت دوباره نگهبانی را تحویل گرفتم . هنوز دقایقی نگذشته بود که صدای خش خشی به گوشم رسید . خوب که دقت کردم ، فرمانده طاهری را دیدم که گروه پیشتاز را اسیر کرده بود . همه آنها را در چادری که به همین منظور آماده کرده بودیم جای دادیم . 😊
_______/\_______
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃