🍂
🔻 شفاعت نامه
امروز رفتم تا خبر شهادت شهیدی 🌷را به خانواده اش بدهم . عده ای از بچه ها می گفتند :
- پدرش طاقت ندارد !😢
و عده ای دیگر می گفتند :
- مادرش حالش خوب نیست !😔
به هر سختی بود خبر را گفتیم . گریه امانم نمی داد و هر طوری بود رو به آنها گفتم :
جنگ است و این همه #شهادت را به همراه دارد . باید توان محکمی را بدست بیاوریم . ما تازه اول راه هستیم و تا مقصد هزاران هزار منزل فاصله است .
مادر شهید وقتی حرفهایم را شنید در جواب به من گفت :
- امروز حس می کنم در محضر #رسول خدا رو سفید هستم . امیدوارم پسرم نزد #سیدالشهداء ع در حق من شهادت بدهد .
پدر شهید آرام از پشت عینک همسرش را می پایید و مدام می گفت :
- امام به سلامت باشد ...🍀🌷🍀
🔮آیینه های خاک
سرلشکر شهید #دکتر احمد سوداگر
@defae_moghadas
🍂
#شهـــــادت یعنے؛
زنـــــدگے ڪـــن، امــا!
#فقط_برای_خدا...
اگـــــر شهـــــادت میخواهید
زنـــــدگے ڪنـــــید #فقط_برای_خدا...
@defae_moghadas
میگویند
"آرزوهای بزرگ داشته باشید"
قد و قواره شهدا نیستم
اما
خدا خودش می دونه که بزرگترین آرزومون بعداز آرزوی فرج مولا صاحب الزمان عج
#شهادت است.. #شهادت..
#نسئل_الله_منازل_الشهداء🕊
چند لحظه ای که گذشت، آن نیرويي که برای تهیه گونی رفته بود، با تعدادی گونی در دست، بازگشت و ما را دید که مشغول پُرکردن گونی هستیم. با ناراحتی گفت: "من رو فرستاده بودید دنبال گونی، اینها از کجا رسیدن😳؟"
ماجرا را برای او تعریف کردیم. او گفت:"چند لحظه، پیشِ خمپاره اندازِ گروهانِ 👮 کناری بودم که شهید شده بود. رفتم تا به جابه جایی این شهید کمک کنم." تازه متوجّه شده بودم آن #شهيد همان کسی بوده که چند لحظه پیش برای ما گونی آورد و مثل کسی که سالها ما را می شناسد و با ما خوش و بِش مي کرد.
خيلي سريع برگشته بود و همچون امام حسین(ع) در حالی که سَر از بدنش جدا شده بود، به #شهادت رسید.😔
راوی : امید امیدی .
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
هر طرف که می نگری
#شـــهیدی را میبینی که
با چشـماڹ نافذ و عمیـقش
نگـراڹ توسـت که
تـو چـه میکنی؟
#شهادت زیباست
آڹ را به خاطر بسپـاریم
@defae_moghadas
🍂
عاشق که باشی؛
لحظه لحظه ات را وقف معشوق میکنی و راهش
اینجاست که خستگی معنایی ندارد...
و تکرار مکرراتت می شود ؛
#استراحت_باشد
#بعد_از #شــهادتـــ
@defae_moghadas
🍂
🔻 نشان كرده ها
اسفندِ سال 1362 بود و ما را به منطقه طلائیه اعزام کرده بودند 🚶. با کلاس های توجیهی و رزم های شبانه که گذرانده بودیم، فهمیده بودیم عملیاتی در پیش است. شب 🌘 عملیات، شبی به یاد ماندنی بود.
بازار خداحافظی و حلالیّت طلبيدن داغِ داغ بود.
در آن سرمای❄️ هوا، وارد کانال هایی شدیم که از قبل توسطّ برادرانِ مهندسیِ رزمیِ ایجاد شده بود و منتظر آغاز عملیات بودیم. همه چیز برای یک عملیات سنگین مهیّا شده بود. قسمتی که گروهان، در آن سنگر گرفته بود، نسبت به قسمت های دیگر، ارتفاع کمی داشت. به همین خاطر تصمیم گرفتیم قدری ارتفاع آن را بالا ببریم. یکی از برادران رفت تا مقداری گونی بیاورد و پُر کنیم. هنوز چند لحظه ای بیشتر نگذشته بود که یکی از برادران، درحالی که لبخند زیبایی 😃به لب داشت، با مقداری گونی به سمت ما آمد و با همه ما احوال پرسی و روبوسی کرد. آنقدر گرم و صمیمی بود که همه کنجکاو بودیم بدانیم او کیست و ما را از کجا می شناسد؟ همان طور که همه با تعجّب 😳به هم نگاه می کردیم، او گفت: "برادرا، این هم گونی." اين را گفت و برگشت. با شنیدن این صحبت، فکر کردم 🤔 او مسئول تدارکات است.
چند لحظه ای که گذشت، آن نیرويي که برای تهیه گونی رفته بود، با تعدادی گونی در دست، بازگشت و ما را دید که مشغول پُرکردن گونی هستیم. با ناراحتی گفت: "من رو فرستاده بودید دنبال گونی، اینها از کجا رسیدن😳؟"
ماجرا را برای او تعریف کردیم. او گفت:"چند لحظه، پیشِ خمپاره اندازِ گروهانِ 👮 کناری بودم که شهید شده بود. رفتم تا به جابه جایی این شهید کمک کنم." تازه متوجّه شده بودم آن #شهيد همان کسی بوده که چند لحظه پیش برای ما گونی آورد و مثل کسی که سالها ما را می شناسد و با ما خوش و بِش مي کرد.
خيلي سريع برگشته بود و همچون امام حسین(ع) در حالی که سَر از بدنش جدا شده بود، به #شهادت رسید.😔
راوی: امید امیدی
@defae_moghadas
🍂
40.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 #نماهنگ
#شهادت
حضرت زهرا سلام الله علیها
🔻با مداحی
حاج مهدی رسولی
انگار نه انگار، دیروز همینجا
کسی خورد به دیوار😭
#توسل
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
چند لحظه ای که گذشت، آن نیرويي که برای تهیه گونی رفته بود، با تعدادی گونی در دست، بازگشت و ما را دید که مشغول پُرکردن گونی هستیم. با ناراحتی گفت: "من رو فرستاده بودید دنبال گونی، اینها از کجا رسیدن؟"
ماجرا را برای او تعریف کردیم. او گفت:"چند لحظه، پیشِ خمپاره اندازِ گروهانِ کناری بودم که شهید شده بود. رفتم تا به جابه جایی این شهید کمک کنم." تازه متوجّه شده بودم آن #شهيد همان کسی بوده که چند لحظه پیش برای ما گونی آورد و مثل کسی که سالها ما را می شناسد و با ما خوش و بِش مي کرد.
خيلي سريع برگشته بود و همچون امام حسین(ع) در حالی که سَر از بدنش جدا شده بود، به #شهادت رسید.😔
امید امیدی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 شهادت امام محمد باقر(ع)
🔹 مداحی حاج محمود کریمی
تنهاترین غریب دیار مدینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود
شهادت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #نماهنگ
#شهادت
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂