🍂
🔻قافیه
راوی : عبدالرحیم کاووسی
قبل از عملیات کربلای چهار با گردان فتح بهبهان درروستای گسوه آبادان مستقر شدیم . روز قبل از اعزام هر کدام از نیروها مشغول کاری بودند . یکی وصیت نامه می نوشت ، دیگری اسلحه اش را تميز می کرد آن یکی خاطره می نوشت . نگاهم افتاد به "مهدی شاهدی" او دانشجوی رشته ادبیات شهید چمران اهواز بود گفتم: آقا مهدی داری چکار می کنی؟ گفت: دارم شعر می نویسم. ببین چطوره؟ وتک بیت شعری را که نوشته بود برايم اين چنين خواند :
عاشق که شدی تیر به سرت باید خورد
زهری است که مانند شکر باید خورد.
گفتم : شعرت از نظر محتوی و مضمون عالی است از نظر وزن هم خوب است اما قافیه ندارد گفت: چه بگويم. گفتم :
عاشق که شدی تیر به سر باید خورد
زهریست که مانند شکر باید خورد
خوشحال شد و گفت : عالی شد همین را می نویسم.
عملیات کربلای 4 در بدو شروع به دلیل عدم فتح متوقف شد و نوبت به گردان ما نرسید. چند روز بعدگردان ما به شهر فاو اعزام شد و درخطوط پدافندی منطقه عملیاتی مستقر شدیم . نیمه های یک شب "فضل الله عصایی" فرمانده دسته مرا از خواب بیدار کرد و با چشمان اشکبار گفت: می دانی برادر مهدی هم رفت. جا خورده پریدم وگفتم : کجا؟ گفت: چند دقیقه قبل سر پست نگهبانی تیرقناسه عراقی به سرش خورد و شهید شد. قطره اشکی بر گونه ام چکیده با خودم زمزمه کردم : عاشق که شدی تیر به سرت باید خورد... و دیگر نیازی به وزن و قافیه ندارد.
منبع : ( زراعت پیشه ، نجف ، 1398،تپه عرفان: خاطراتی از روزهای یکدلی ،مشهد ، انتشارات شاملو )
#شهید_رضا_شاهدی
#شهید_مهدی_شاهدی
@defae_moghadas
🍂