🍃🍂
😔🍲چرا آبگوشت نخوردیم؟
🔮 قسمت سوم
حاجی حرکت کرد و ما هم وسایل را جمع کردیم . من نفربر حمل مهمات را جهت تعویض روغن و گازاییل⛽️ فرستادم و خدمه آن را همراه خودم با لندکروز بردم .
در برگشت چندین گلوله خمپاره 🚀نزدیکی ما به زمین اصابت کرد یکی از لاستیک های لندکروز بر اثر اصابت ترکش پنچر شد. با زحمت چرخ لندکروز را تعویض کردیم و دوباره راه افتادیم . ساعت هشت صبح به مقر رسیدیم .
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که بیسیم به صدا درآمد :
عباس عباس عباس، حمزه ....عباس کجایی؟ مهمان داری!😢
گفتم :از کجا
بغداد.... در خدمت هستم !
- بیا موقعیت همت..... چشم آمدم !
به ناچار صبحانه ☕️🍩نخورده بعد اینکه نیروها را پیاده کردم به طرف موقعیت شهید همت راه افتادم . در بین راه با بچه ها هماهنگ کردم که حتما نهار🍲 را بیاورند. وقتی به موقعیت شهید همت رسیدم ملک علی زاده فرمانده محور شهید منصوری را به من معرفی کردند تا مکان مهمانهای ناخوانده 👹را به من نشان دهد . ما تا جایی که می شد با ماشین رفتیم ولی بعد پیاده شدیم و شروع به پیادهروی کردیم .
در بین راه وقتی از کنار سنگر های بچه های مستقر در خط مقدم رد می شدیم چنان بوی آبگوشتی به مشام می رسید که دل ضعف مرا دو چندان می کرد .
بالاخره به سنگر کمین رسیدیم کمی جلوتر سنگر دیدگاه بود به زحمت خودم را داخل سنگر جای دادم .
#پایان
راوی: غلام عباس براتپور
گردان ضد زره ائمه
حماسه جنوب، خاطرات
@defe_moghadas
🍂🍃
🍂
شرهانی میعادگاه عشق 3⃣
💠رضا خدری
🔻فقط باید غروب شرهانی را ببینی، خیره شوی به خورشید با آن رعنا قامتان حرف بزنی و از آن ها بخواهی که با تو هم راز شوند. از خود بگوئی، از دنیایی که در آن غرقیم و از دلتنگی هامان.
این جا شرهانی است. رازهای شرهانی را باید از تپه ها و شن های این سرزمین پرسید. وقتی که در آن شب های نورانی، آسمان
می غرید و دویرج سیلابی بود و بسیجی هایی که در آب غوطه
می خوردند. مگر می توان شب دهم بهمن 1361 را از یاد برد. باید گوش سپرد به خاطرات آن دریا دلان تا از آن شب بگویند.
شرهانی روزگار سختی را به یاد دارد. جنگاورانی که با دستان خالی با نبرد با دشمن رفتند. در آن روزها و شب ها، در هر گوشه این دیار خون می بارید. و اگر خوب گوش بسپاری، می توانی زمزمه شبانه جنگ آوران را با گوش دل بشنوی و صدای چکاچک اسلحه هاشان را.
باید آداب زیارت را به جا آورد نیت کرد و با شهیدان هم کلام شد.
کفش ها را در آورد و پا برهنه شد، آنگاه گام برداشت بر هر گوشه این خاک، همانند آن که بر کربلا و مشهد شهیدان قدم می گذاری.
شهدا راهنما هستند، برای همه ما از قافله جاماندگان .
در شرهانی می توان چشم دل باز کرد. در این جا می توان نفس را زیر پا گذاشت ، در شرهانی می توان خدا را پیدا کرد و به شهر بازگشت. در شهری که خیلی ها فقط بفکر خویش هستند.
#پایان
@defae_moghadas
🍂
حماسه جنوب،خاطرات
🍂 #اولین_اعزام5⃣ خاطرات ارسالی رزمندگان دفاع مقدس بعد از شکست سنگین مهاجمان عرا
🍂
🔻 #اولین_اعزام6⃣
📝 خاطرات ارسالی
رزمندگان دفاع مقدس
تانک ها و خودروهای عراقی در آتش می سوخت و منطقه را روشن کرده بود. تعداد زیادی از نیروهای بعثی عراق به هلاکت رسیده بودند. با هماهنگی نیروهای چپ و راست به پیشروی ادامه دادیم. بعد از چند ساعت حرکت در تاریکی شب دوباره با مقاومت نیروهای عراقی مواجه شدیم.با رشادت و فدکاری نیروهای رزمنده باز عراقیها با گذاشتن تلفات، پا به فرار گذاشتند.
تا نزدیکی صبح به حرکت و مقاومت پراکنده بعثی ها به پیشروی ادامه دادیم. قبل از روشن شدن هوا به خط مرزی ایران و عراق رسیدیم. منطقه ای به نامه "شلمچه". ما اولین کسانی بودیم که به این منطقه پا نهادیم. منطقه ای که بعد ها وجب به وجب خاک آن آغشته به خون مردان این سرزمین شد و سالها مهمترین عملیات های ما در این منطقه صورت گرفت. منطقه ای که بعد کربلای دیگری شد به نام زیبای شلمچه.
با فرا رسیدن صبح و روشن شدن هوا سیل رزمندگان و تانکها و نفر برها برای پشتیبانی سرازیر شده بود و خرمشهر به محاصره رزمندگان در آمد.تا ظهر به استحکامات مواضع خود پرداختیم و عراق مقاومت چندانی به علت شکست سنگین دیشب نداشت. بعد از ظهر با سازماندهی دوباره، پاتک سنگیی را شروع کردند و باز با مقاومت بی نظیر رزمندگان با شکست نیرو های مهاجم عراقی به پایان رسید و من نیز با اصابت تر کش خمپاره، مجروح شدم و به این ترتیب اولین اعزام من به پایان رسید. در تاریخ سوم خرداد ۱۳۶۱ این شهر ازاد وبه میهن اسلامی باز گردانده شد.
امید وارم در فرصتی مناسب بتوانم عملیاتها و خاطرات دیگر و از جان گذشتگی و فداکاری رزمندگان هشت سال دفاع مردان این آب و خاک را برای شما بنویسم و بدانیم که آرامش و امنیت امروز این کشور را مدیون خونهای شهدا و از جان گذشتگی این مردان گمنام می باشیم. پایان خاطرات از عملیات پیروز مندانه بیت المقدس که با فتح خرمشهر به پایان رسید.
#خاطره_اصغر_قضاوی
#پایان
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 سرگردان میان
موج، موشک، اسکله
قسمت آخر 👇
🔸 اعلایی وقتی به این بخش از خاطرهاش میرسد به قدری آن را رنگی تعریف میکند که انگار ماهم با او در این صحنهها حضور داریم. دور و برمان را نگاه میکنیم که مبادا ناوچه دشمن نزدیک شود: «چشم به هر طرف میگرداندیم، دریا بود و دریا. خدا خدا میکردیم که عراقیها اسیرمان نکنند. یک ساعت بعد صدای بالگرد آمد. از طرفی خوشحال شدیم که شاید بالگرد ارتش خودمان باشد از طرفی هم نگران بودیم نکند بالگرد عراقی باشد. وقتی بالگرد نزدیک شد متوجه شدیم بالگرد خودمان است. آنها مجروحان را با بالگرد بردند و قایق سبکتر شد و توانستیم به سکوی ابوذر برسیم. آنجا گفتند که باید به سکوی نوروز برگردیم و مدارک و اسناد را جمعآوری کنیم. من داوطلب شدم و با بالگرد برگشتم. وقتی به شعاع 10 کیلومتری سکوی نوروز رسیدیم احتمال دادیم عراقیها برای درگیری با ما کمین کرده باشند اما با تعجب دیدیم 40 – 30 عراقی که جلیقه نجات به تن دارند روی آب معلق هستند و از ما کمک میخواهند.
با بوشهر تماس گرفتیم و گفتند که شب گذشته یکی از ناوچههای کشورمان به ناوچه عراقی شلیک کرده و آن را بهطور کامل از بین برده. تصمیم گرفتیم اسیر بگیرم. یکی گفت بگیریم یکی گفت نه، ولی بالاخره تصمیم گرفتیم کمکشان کنیم. سیم بکسل انداختیم پایین و 12 نفرشان را آوردیم بالا. روی سکوی نوروز نشستیم، تجدید قوایی کردیم و به عراقیها که 24 ساعت چیزی نخورده بودند هم غذا دادیم. بعد از جمعآوری اسناد و مدارک و اسلحههای بهجا مانده، برگشتیم به سکوی ابوذر. چند ساعت بعد سوار ناوچهای شدیم که به ناوچه عراقی شلیک کرده بود. بعد رفتیم بوشهر که مردم از خوشحالی برایمان گاو و گوسفند قربانی کردند.»
او تعریف میکند بعد از پایان خدمت، شرکت نفت از او دعوت کرده و بعد از قدردانی پیشنهاد کار در شرکت را داده و او هم برای زنده نگه داشتن خاطراتش این منطقه را برای انجام وظیفه انتخاب کرده و حالا 34 سال از آن زمان میگذرد. او خاطرات زیادی دارد و میگوید اگر بخواهد همه را تعریف کند باید یک هفته را در بهرگانسر بمانیم.
اعلایی با لهجه شیرین قشقایی شهرکردیاش میگوید: «کسی نمیداند زمان جنگ روی سکوها بر ما چه گذشت. هر لحظه فکر میکردیم موشکی به سکو میخورد و همه میرویم روی هوا. وقتی برای خانوادهام کار کردن روی سکو مخصوصاً تابستانها را تعریف میکنم نمیتوانند شرایط را تصور کنند. خیلی هم اصرار میکنند که حتی برای یکبار هم که شده به سکو بیایند و از نزدیک کارمان را ببینند ولی مقررات اجازه نمیدهد. شما از شرایط ما در روزنامه بنویسید شاید بتوانند گوشهای از کارمان را درک کنند.»
#پایان
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 همایش واکاوی عملیات شهید
علی غیور اصلی ۶
قسمت آخر
✍ سردار غلامپور
ناگفته نماند که در منطقه شمال خوزستان از نوار مرز تا کرخه که بعد از آن شهرهای شوش و دزفول و اندیمشک قرار دارند، مناطق جمعیتی قابل ملاحظه ای وجود ندارد. یکسری روستاهای پراکنده هستند و به دلیل فاصله ای که از مجموعه مرکزیت نظام نسبت به اینها وجود دارد، عراق به راحتی می آید. در این زمان، در منطقه چزابه، لشکر 9 و در منطقه کوشک لشکر 5 عراق قرار داشت.
طرح عراق این بود که به وسیله لشکر 1 و 10، با عبور از رودخانه کرخه، با اشغال شهرهای شوش، دزفول، و اندیمشک، گلوگاه جاده و پل حسینی را که ارتباط جاده ای شمال و جنوب خوزستان از همدیگر قطع می شود به تصرّف درآورد. در منطقه میانی، عراق بنا داشت با لشکر 9 زرهی از محور چزابه و لشکر 5 مکانیزه آمده و با استفاده از جاده اهواز-خرّمشهر با تصرّف پادگان حمید به سمت اهواز بیاید.
لشکر 9 نیز با عبور از چزابه و با اشغال بستان، سوسنگرد، و بعد حمیدیه در نهایت در اهواز به لشکر 9 ملحق شود. یعنی عراق دو لشکر را برای اشغال اهواز گذاشته بود. جالب اینجا بود که عراقی ها در طرح ریزیشان این دقّت را هم کرده بودند که یک تیپ از لشکر 9 زرهی حدفاصل و شکاف وسیعی را که بین لشکر 5 و 9 وجود داشت پر کند.
عراق در منطقه چزابه هم لشکر 3 زرهی و یک تیپ مخصوص را قرار داده بود که با عبور از مرز شلمچه به سمت خرّمشهر برود. پس می بینید که عراق یک لشکر را برای عبور از خرّمشهر، دو لشکر را برای عبور از اهواز و دو لشکر را هم برای محور شوش -دزفول -اندیمشک گذاشته بود. این طرح ریزی عراق بود و بنا بود که ظرف سه روز این اهداف را اشغال کند.
خب این سه روز به دلیل مقاومت هایی که در منطقه صورت می گیرد، طولانی شد. پس روز نهم مهر ماه که شبش عملیات شهید غیور اصلی انجام می شود، وضعیت عراق به این گونه است که در محور شلمچه، حدفاصل شلمچه تا پل نو که فاصلۀ حدود چهار پنج کیلومتری هم تا خرّمشهر مانده است، درگیر است. در محور کوشک، لشکر 5 پادگان حمید را اشغال کرده و تا منطقۀ سید طاهر در فاصله حدود بیست کیلومتری اهواز آمده و متوقّف شده تا تکلیف لشکر 9 مشخّص شود. لشکر 9 که قرار بوده سه روزه خود را به هدف برساند، روز سوم تازه بستان را اشغال کرد، و به دلیل مقاومت هایی که در این مسیر صورت گرفت، روز ششم سوسنگرد را اشغال کرد و روز نهم به حمیدیه رسید. لشکر 1 و 10 در حاشیۀ کرخه مترصّد این بودند که ببینند موفّقیت های این یگان ها چه می شود تا بعداً حرکتشان را ادامه دهند، چرا که حرکت هماهنگی است و نمی تواند بدون هماهنگی صورت گیرد، یعنی یگانی بدون هماهنگی چپ و راستش بخواهد جلو برود دچار مشکلات می شود؛ چون به هر حال ارتش عراق در مناطق اشغالی، شهرها و مناطقی جمعیتی آمده و همسویی و همزمان حرکت کردن برایشان خیلی مهم است.
پس توقّفی در اینجا صورت می گیرد و به دلیل مقاومت هایی که صورت می گیرد، و زمان بندی عراق در حمیدیه و محور خرّمشهر به هم می خورد.
روز نهم که شب آن شبیخون غیور اصلی در حال طرّاحی است، دشمن بنا دارد که فردایش که ده مهر ماه است، با لشکر 2 و 5 هجوم آورده و به هدف نهایی خود که اهواز است حمله کنند. یعنی تصوّر کنید که اگر روز دهم مهر ماه این شبیخون اتفاق نمی افتاد، و عراقی ها اهواز را اشغال می کردند، به طور قطع شرایط برای پیشروی یگان های بالا مهیّا می شد.
عراقی ها حرکتشان را به سمت جنوب شروع کردند. اهواز مرکز استان و مرکز ثقل مقاومت در استان بود. همه جبهه ها در خرّمشهر، در آبادان، در چزابه، در دزفول و ... با محوریت، تصمیم گیری و پشتیبانی اهواز کارشان را انجام می دادند. اگر اهواز در دهم مهر ماه سقوط می کرد، اتفاقی چون مقاومت خرّمشهر و حتّی حصرآبادان و اتفاقاتی از این دست صورت نمی گرفت.
این عملیات درست است که از لحاظ استعداد نیرو و طرح و برنامه در قالب یک شبیخون بود، اما شبیخونی است که نتایج بسیار راهبردی برای ایران به وجود آورد و همین شبیخون به ظاهر کوچک تبدیل به عملیاتی گردید که به طور قطع می توان گفت برد عراق و شرایط جنگ را به ضرر عراق و به نفع ایران تغییر داد.
#پــایــانــ
@defae_moghadas
🍂
🍂
🎤مصاحبه با سردار
شهید احمد سوادگر
#نقطهی_عطف ۸
🔅 در مورد خیبر چه حرفی مانده که فکر میکنید باید از زبان شما گفته شود؟
خیبر ابتکاری بود که اگر همهی جوانبش در نظر گرفته میشد، شاید اثر آن از والفجر ـ 8 هم بیشتر میشد. یعنی اگر پشتیبانی بهتر و بیشتری از ما در خیبر و بدر صورت میگرفت، ما بسیار زودتر به نتیجه میرسیدیم. اگر در خیبر ما به ساحل دجله و هورالحمار وصل میشدیم، ارتباط سپاه سوم و چهارم دشمن را کاملاً قطع میکردیم و این امر تا خود بغداد را ناامن میکرد. از همین هور، تا بغداد و سامرا و کربلا در دید ما بود.
در این صورت دسترسی به سامراء، کربلا و بغداد سهل میشد. ولی کاستیهای ما یا عدم هماهنگی ارتش و سپاه و یا محدود بودن تواناییهای ما باعث شد که به جزایر مجنون قناعت کنیم که البته این هم کاری بزرگ و پیروزی شیرینی بود.
برای مثال توپخانهای که داشتیم باید پشتیبانی درستی از نیروها میکرد و یا هلیکوپترهای ما محدود بودند و ما با ایثارگری پیش رفتیم. کوسهچی، مرتضی قربانی و بچههایی که به اهداف اولیه رسیدند هم دنبال پشتیبانی آتش بودند. هواپیمای PC7 که میآمد، راحت دنبال قایقهای ما میکرد تا آن را بزند.
اگر یک همبستگی بیشتری مثل فتح المبین بود و امثال باباییها قوت میگرفتند و کمک میکردند بالاخره PC7 را میشد با کبری درگیر کرد، یا با یک پوشش هوایی با موشکهای سام هفت جلوی حملههای هوایی را گرفت. با کلاشینکف که نمیشد هواپیما زد یا با هلیکوپتر درگیر شد. با این وجود بچهها حماسههایی آفریدند.
🔅 شیرینترین خاطرهای که از خیبر دارید چه بود؟
شیرینترین خاطراتم در خیبر رفتن توی هور و ماهی خوردنمان و پرنده شکار کردنمان بود. یک روز آقای عزیز جعفری آمد و گفت: بیاییم ببینیم تو یک هفته میری توی هور چه کار میکنی؟ بردمش، پرنده و ماهی گرفتیم و کباب کردیم و او گفت: شما با وجود سختیها و مرارتهای فراوان باز هم روحیهی خوبی دارید. زندگی اجتماعی ما در زمان جنگ به شکلی بود که من مشابه آن را جایی ندیدهام.
نشریه تخصصی فرهنگ و هنر پایداری: پلاک هشت، ش 16، زمستان 1390، ص 24
#پایان
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 گفتگو با سردار صفوی 5⃣1⃣
🔅 من جایی خواندم که در مسئله ی کشته شدن دیپلمات ها در افغانستان شما آماده ی حمله به افغانستان بودید و به نوعی رهبری نظر دادند که این کار انجام نشود.
من نمی خواهم وارد جزئیات شوم. آن زمان من فرمانده ی سپاه بودم. ظرف چهل و هشت ساعت دو لشکر را در مرز افغانستان مستقر کردیم. ما برای اولین بار با هواپیما تانک پیاده کردیم. این کار در تاریخ ترابری هوایی ایران بی سابقه بوده است. آن موقع حضرت آقا مشهد مشرف بودند. ما اجازه خواستیم که به آنها یک گوشمالی بدهیم اما حضرت آقا قبول نکردند و گفتند به مصلحت نیست. با دلایل بسیار منطقی با این کار مخالفت کردند. اما ما این قدرت را نشان دادیم که ظرف چهل و هشت ساعت می توانیم دو لشکر پیاده کنیم درضمن قدرت برخورد را هم داریم اما آقا اجازه ندادند. بعداً من یک اجازه ای از حضرت آقا گرفتم و به صورت دیگری آنها را تنبیه کردیم. و آنها دیگر مشکلی برای ما ایجاد نکردند.
🔅 عده ای کلاً رابطه با آمریکا را رد می کنند، عده ای آن را ضروری می دانند و عده ای نیز می گویند باشرط و شروط بپذیریم. نظر شما چیست؟
آمریکایی ها و صهیونیست ها دو دشمن بزرگ ایران هستند. در این سی و چهار سال که از انقلاب اسلامی می گذرد. البته اسرائیلی ها و انگلیسی ها خیلی خبیث تر هستند. یعنی در خیلی از جاها انگلیسی ها به آمریکاییها خط می دهند. سابقه ی تاریخی انگلیس در ارتباط با ایران، عراق، افغانستان دارد و این منطقه دست انگلیسی ها است. آنها بسیار پیچیده عمل می کنند و بعضی وقت ها عقل آمریکایی ها را این ها بدست می گیرند. آمریکایی ها قدرت، زور و اقتصاد قوی دارند. قدرت نظامی قوی هستند.
تا زمانی که آمریکایی تعهد ندهند که به دنبال براندازی ایران نیستند و این تحریم ها را از سر ایران برندارند ما مشکل داریم. محور اصلی این تحریم ها آمریکا است. آنها یک ستادی را برای این امر درست کرده اند. با این شرایط نمی توان با آمریکایی ها کنار آمد. مگر اینکه آنها شروط ایران را بپذیرند و به عنوان دو کشور مستقل یکدیگر را بپذیرند. البته سیاست خارجی دست رهبر معظم انقلاب اسلامی است. یعنی ما نظامی ها نباید در سیاست خارجی وارد شویم. این تحریم ها از نظر من یک جنگ است و آمریکایی ها باید دشمنی خود را با ما تمام کنند.
آنها با این تحریم ها پوتین خود را بر روی گلوی ملت ما گذاشته اند. در ضمن تجربه ی لیبی باید جلوی چشم ما باشد. آنها تمام آنچه را که داشتند به آمریکایی ها دادند اما آمریکایی ها یک امتیاز هم به آنها ندادند. ما بعد از ماجرای افغانستان به نوعی با آمریکایی ها همکاری کردیم اما آنها هیچ امتیازی به ما ندادند.آمریکایی ها با انقلاب اسلامی صادق نیستند.
بدتر از آن نفوذ صهیونیست ها در آمریکا است. البته من تهدید نظامی را برآورد نمی کنم. آمریکایی ها هرگز مسئله ی افغانستان و عراق را تکرار نخواهند کرد. جمهوری اسلامی نیز آنقدرقوی شده که هر نوع تهدید نظامی را با قدرت برتر پاسخ می دهد. اطمینان دارم که نه صهیونیست ها و نه آمریکایی ها خطر نظامی برای ما نیستند.
#پایان
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 #دفاع ، از دیروز تا امروز
گفتگویی دوستانه با محسن رضایی
قسمت سیزدهم ( آخر )
سوال بعدی این بود؛ آیا این ادعا که داشتههای امروز ما در عرصه امنیت و نظامی، مرهون دفاع مقدس است واقعیت دارد یا شعار است؟ فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، پاسخ داد:
این یک واقعیت است. ما در زمینه امنیت و اقتدار روی ریل افتادهایم و روز به روز در حال پیشرفت هستیم، اما در اقتصاد هنوز روی ریل نیستیم. یعنی میلیاردها دلار هم اگر بیاید و برود اتفاقی نمیافتد. اگر آقای احمدینژاد بهجای هفتصد میلیارد دلار، هزار و پانصد میلیارد دلار درآمد داشت و یا به آقای روحانی همین امروز هزار میلیارد دلار بدهند، تا این ریل درست نشود کاری انجام نخواهد شد و این پولها از یک طرف میآید و از طرف دیگر میرود و اتفاقی بهوجود نمیآید. ریل اقتصاد باید مثل ریل اقتدار، روی دور بیفتد. روزی نیست که شما یک اختراع جدید در عرصه نیروهای مسلح نبینید. روز به روز موشکهای ما به برد بیشتری رسیده و دقت بیشتری هم پیدا میکند.
پاسخ سردار رضایی در مورد اینکه اگر جنگ دیگری آغاز شود و او فرمانده آن جنگ شود تکیهاش بر کدام نیروی هوایی، زمینی یا دریایی خواهد بود، اینگونه بود: ما متناسب با تهدید عمل میکنیم و سعی میکنیم از امکاناتی که داریم به نحو احسن استفاده کنیم. ضمن اینکه اگر تاکتیک خود را اعلام کنیم، تفکر ما لو خواهد رفت و ما دستمان را هیچوقت رو نمیکنیم. البته ما واقعا به دنبال جنگ نیستیم و تلاش میکنیم از هر نوع جنگی جلوگیری کنیم ولی اگر کسی جنگی را به ما تحمیل کند، قطعا ما سیلی محکمی به او خواهیم زد.
سرلشکر رضایی در مورد حضور مستشاران ایرانی در سوریه، عنوان داشت: اگر ما فعالیتهای مستشاری خود را در عراق و سوریه انجام نداده بودیم، امروز ایران به یک ناامنی بزرگ دچار شده بود و داعش به مرزهای ایران میآمد و بسیاری از استانهای مرزی ما امروز ناامن بود و خسارات بسیار زیادی را متحمل میشدیم.
در بخش پایانی این برنامه مجری، از دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، خواست تا در مورد شخصیتهایی که نام میبرد توصیف یک یا دو کلمهای بیان کند. توصیفات دکتر رضایی چنین بود: شهید همت، پرتلاش؛ شهید زینالدین، مخلص؛ سردار (شهید) سلیمانی، خستگیناپذیر؛ شهید مهدی باکری، محجوب و متواضع؛ شهید حمید باکری، دانشمند ساکت؛ شهید بروجردی، مسیح؛ مرتضی قربانی، شجاع؛ شهید موحددانش، متفکر؛ رحیم صفوی، انسان فداکار و هوشمند؛ حاج احمد متوسلیان، مقاوم؛ شهید حسن باقری، انسان بینظیر؛ حسین باقری، جوان با استعداد و آبدیده؛ غلامعلی رشید، استراتژیست؛ شهید صیاد شیرازی، ارتشی آزاده و بسیجی و محسن رضایی، سرباز ملت ایران و رهبر انقلاب.
#پایان
@defae_moghadas
🍂