eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃🌷🍃 هر صبحم را، به یڪ لبخندت پیوند مےزنم؛ ڪه گردد عاقبتم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
💢️به تاریخ اعتبار کارت ملی شهید دقت فرمائید. ‏چه تقارن عجیبی! پایان اعتبار کارت ملی: ١۴٠١/٠١/١٨ تاریخ شهادت: ١۴٠١/٠١/١٨ 🔹روحش شاد با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰❣🔰❣🔰❣ نویسنده: خانم طیبه دلقندی 💥 به ساختمان تازه ساز، ملحق گفته می شد. ملحق جزء بند یک بود . بـراي همین غذایشان از طریق آسایشگاه ما تأمین مـی شـد . ملحـق الـف، ششـصد و شصت و ملحق ب، پانصد و هفتاد اسیر داشت . با افزایش تعداد اسرا روز به روز مریض ها بیشتر می شدند. براي همـین مجبور شدند درمانگاه درست کنند . بیش از هر چیز اسـهال خـونی و گـال بـه شدت شایع بود . تعدادي از بیماران را به اجبار از درمانگاه اردوگاه بـه بیمارسـتان منتقـل می‌کردند. بعد از مدتها بیخبري می آمدنـد و از مـا اسـباب و اثاثیـۀ آنهـا را می‌خواستند. با کنکاش از میان حرفهایشان می فهمیـدیم کـه دوسـتانمان شـهید شده‌اند. بعضی از نگهبان هاي شیعه که دلشان از صدام خون بود بـه گـوش مـا می‌رساندند که دانشجویانشان از جنازه هاي عزیزان ما براي کالبدشکافی استفاده میکنند. حتی پیکر مطهر شهدا را در نایلون و همراه زباله‌هـاي اردوگـاه بیـرون می‌بردند. از شنیدن این اخبار، غم و اندوه عالم در دلمان جا گرفت ولی کـاري از دستمان بر نمی‌آمد . بیماري طولانی یکی از بچه‌ها را خیلی ضعیف کرده بود . عاقبـت بـراي درمان اسهال خونی اش با تعدادي دیگر ، از اردوگاه به بیمارستان صـلاح الـدین منتقل شد . طول کشید تا دوباره او را دیدم . میدانست که من حـوادث مهـم را یادداشت و نگهداري می کنم. روي چند تکه کاغذ با خط ریز چیزهـایی نوشـته بود. کاغذها را به من داد و گفت : - اینها را هم با بقیۀ نوشته‌هایت نگهدار ! در فرصتی مناسب گوشه‌اي نشستم و شروع به خواندن کردم : در یکی از بخش هاي بیمارستان صلاح الدین پذیرش شدم . این بخـش هفـت اتاق کوچک دارد . یک توالت و یک حمام . اینجا همه مبتلا به اسهال خونی انـد . به طور طبیعی گنجایش این اتاق ها بیست و شش نفر است ، اما گاه تا سیصد نفـر بستري می شوند. میان بیماران تعدادي مبتلا به پا درد، کلیه درد و نـاراحتی قلبـی هستند . اسهال خونی و چرکی بیداد می کند. در تنها توالت این بخش در تمـام شـبانه روز ده نفر ایستاده اند. توالت‌ها نه آفتابه دارد و نه آب براي شستـشو . بعـضی از بیماران براي مداواي سایر دردها می‌آیند، اما بدون بهبودي و با اسهال خـونی بـه اردوگاه بر میگردند . در دادن غذا به نیاز بیمار و نـوع بیمـاري هـیچ تـوجهی نمـی شـود . بـراي اسهالی‌ها صبحانه کره و شام آبگوشت می آورند. البته بهتـر اسـت بگـویم آب و مقداري سس . بدتر از این وضع ، خوردن غذاست . هر پنج تا ده نفر در یک ظرف و بدون قاشق. دستهاي آلوده، انواع میکروبها را میان اسرا رد و بدل می‌کند . براي سیصد نفر آب سردکن گذاشته اند که بچه‌ها اسمش را به آبگرمکن تغییـر داده‌اند. آب کم است، چه براي خوردن چه براي شستشو و طهارت . بعد از انتقال بیماران گاه بیست و چهار ساعت یا حتّی دو روز طول می کشد که دکتر آن هـا را معاینه کند این نابسامانی ها خیلی ها را از ما گرفت . یکی ا ز بچه‌ها به نام نورا الله اسداللهی که حدود پنجاه سال داشت را براي بیمـاري قلبـی از اردوگـاه ۱۶ اعـزام کـرده بودند. بعد از چند روز دکتر حتّی یک بار او را ندید . نوراالله اسهال خونی گرفت و در مدت کوتاهی به شهادت رسید . https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🔰❣🔰❣🔰❣🔰
شدن اتفاقی نیست اینطور نیست که بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد.. رضایت‌نامه دارد...🥀 و رضایت نامه‌اش را اول و علمدارش امضا میکنند و بعد مُهر میخورد...!❤️ 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
قنوت امشب زهرا فقط شده مـادر به روی سینه مادر نهاده سر،کوثر الهی مادر یاســـم غریب می میـرد غریب بود و غریبانه جــان دهد آخـر حضرت خدیجه_ام_المومنین_علیها_السلام تسلیت باد
خط پدافندي شرهاني سال ٦١ از چپ شهيد عبدالامير إقبال منش ، شهيد معتمد زرگر ، محسن توده شوشتري
🌙 از سرِ شب تا سحر ، در هر دو رکعت در نماز ... فاش گویم در قنوتم آرزو کردم "تو" را 😔✋ شهيد مدافع حرم
❣ مادرم! می دانم که.... بعد از شهادت برادرم محمد به شما خیلی سخت گذشت اما خدا شاهد است که من تحمل ماندن در خانه را نداشتم، دلم می خواست که همراه سایر برادرانم در جبهه باشم و برای حفظ اسلام برزمم، اما اگر آن مدت را که در خانه ماندم صرفاً به خاطر تو و ساقط کردن تکلیف توسط فرماندهان عزیز بوده است، اما دیگر جای تأمل نیست و جبهه نیاز دارد و باید رفت و من خدا را شکر می کنم که باز هم توفیق  آمدن به جبهه را به من داد. پس مادرجان صبور باش زیرا که: "ان الله مع الصابرین". مطمئن باش ان‌شاءالله روزی به ما خواهی پیوست و من و محمد تا ابد در کنارت خواهیم بود. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1