🌹✔️
دیگر نیازی به صابون نبود
شهید مسعود شادکام
یک شب بیدار شدم دیدم کسی در اتاق نیست! رفتم بیرون.
چون معمولا" صابون در دستشویی نبود کورمال کورمال به داخل تدارکات دسته رفتم.
ناگهان یکه خوردم. پشت کارتن های تغذیه قامتی بلند ولی خمیده با گردنی کج دیدم😔 رفتم داخل.
زیر نور مهتاب چهره ملتهب و گریان و دستان به التماس🙏 بلنده شده مسعود شادکام نمایان شد.
مدتی نشستم و با صدای ناله گریه مسعود همنوا شدم.
در قنوتش داشت تند تند با اشک و ناله مناجات شعبانیه را از حفظ می خواند و اشک میریخت.😔😭
دیگر نیازی به صابون نبود شسته شده بودم و پاک ...!!!
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
🌹✔️
فرق ما این بود،
تو نماز را ناز میخوانے
و ما با ناز...
همین شد ڪہ نصیب تو شھادت شد
و نصیب ما یڪ دلِ تنگ
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#گردان_کربلا_اهواز
سلام صبح بخیر👋🌺
@defae_moghadas2
🍃🌺🍃🌸🔶🌸🍃🌺🍃
🔶 چلو پتو
🔹 قبل از عملیات والفجر هشت( دی ماه ۶۴) توی پلاژ اندیمشک مستقر بودیم و مشغول آموزش غواصی برای عملیات بودیم.
🔹 یه روز در زمان استراحت در بین چادر ها و محوطه پلاژ بودم که #شهید_مهدی_حسین_زاده نزد من آمد و دست انداخت دور گردنم واحوال پرسی کرد و بطور غیر منتظره من رو باخودش برد بسمت یکی از چادرها که اتفاقا چادر تبلیغات گردان بود .
🔹و به محض رسیدن به چادر با اصرار من رو تعارف کرد که اول باید شما بروید داخل ; و همچنین از داخل چادر دو تا از بچه ها هم خیلی گرم تعارف کردند ؛ ما هم که تشنه این تعارفات بودیم یا علی گفتیم و وارد شدیم .
🔹 اما چشمتون روز بد نبینه که یکدفعه همه جا تاریک شد و تا به خودمون آمدیم دیدیم توی پثو پیچیده شدیم و مشت و لگد است که نوش جان می کنیم و آنجا بود که معنی #چلو_پتو رو بخوبی درک کردیم .و پس از صرف این پذیرایی مهدی دوباره رفت سراغ طعمه بعدی و من نیز همراه آنها آماده پذیرایی از نفر بعدی شدیم… ..
🌺یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد …
راوی : فرهاد مریدی
@defae_moghadas2
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🍂
🔻 #رسم_خوبان
همراه با آقا اسماعیل
از سه راه خرمشهر به سمت خط
در حرکت بودیم ...
خودروی ما یک استیشن کولردار بود
چندنفر از بسیجیها به محض دیدن استیشن، دست بلند کردند. من هم مشتاقانه پا روی ترمز نهادم و آنها را سوار کردم.
یکیاز آنان ، همین که سوار شد و هوایِ خنکِ داخل را احساس کرد ، با لحن خاصی گفت: «واای ، شما چه جای خنکی نشسته اید!»
آقا اسماعیل با شنیدن این جمله
در خود فرو رفت و چیزی نگفت
ولی وقتی آنان پیاده شدند
به کولر اشاره کرد و گفت:
«خاموشش کن!»
بعد آن روز ...
دیگر سوار خودروی کولر دار نشد و
به تردد با یک ماشین آمبولانس قناعت کرد!
روزی در آمبولانس سر صحبت را باز کرد و
گفت : « من چون فرمانده هستم خودرویِ
کولردار سوار شوم و بچه بسیجیها
در هوای گرم به سر ببرند ؟! »
نگه جهان نوردی ، قدمی ز خود برون آ
که زخویش اگر گذشتی، همهجا رسیده باشی
📚 بدرقه ماه ص ۸۰
#شهید_سرلشکر_اسماعیل_دقایقی
#فرمانده_قهرمان_تیپ۹بدر
@Defae_moghadas2
❣
🍃🍂
مسابقه فوتبال در شرائط جنگی
با محاصره ابادان و اتش دشمن بر روی شهر ، بعد از مدتی نگاه به ورزش و خصوصا فوتبال در وجودشان شعله ور شده و در سخت ترین شرائط در استادیوم ورزشی تختی ابادان نه تنها فوتبال را ادامه دادند بلکه مسابقاتی چند جانبه را هم شکل دادند .
سال ۱۳۶۰
@defae_moghadas2
🍃🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
درویش بینوای توام یاابالحسن
چون کمترین گدای توام یاابالحسن
من حلقه کوب درگه میخانهات شدم
مست از خم ولای توام یاابالحسن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..
التماس دعا ..
❤️روزتون امام رضایی❤️
حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهید_محمود_جهان_پناه🕊🌹 نام پدر: عزت الله تاریخ تولد: ١٣٤٢/٠٤/٠٩ محل تولد: بهبهان تاریخ شهادت: ١٣٦٥/
#فرازهایی_از_زندگینامه📜
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
در ۱۳۴۲ در شهرستان بهبهان ديده به جهان گشود . همان زمان كه رهبرش فرمود « سربازان من هم اكنون در گهوارهها شير ميخورند » چهارساله بود كه پدرش در مبارزه با سوداگران مرگ جان خود را از دست داد و پس از مدتي يكي از برادرانش در دفاع از مظلومي مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دار فاني را وداع گفت .
@defae_moghadas2
⤵️
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
در چنين شرايطی خانواده وي به اراك نقل مكان كردند و محمود با مشكلات بسيار زياد ولي با ارادهاي مردانه و قوي و ايماني راسخ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را بهمراه جلسات قرآن و مجالس مذهبي با موفقيت به پايان رسانيد . با شروع مبارزات ملت حزب الله با دلي محكم و ايماني سرشار در تظاهرات و راهپيمايي ها شركت فعال جست وحتي مورد ضرب و شتم چكمه پوشان طاغوت قرار گرفت كه تا مدتها اثر پوتينهاي آن دژخيمان بر صورت نوراني و معصومش بجاي مانده بود .
از آن زمان بود كه محمود ديگر نه به خود بلكه به خانوادهاش نيز تعلق نداشت و چون شمعي ميسوخت تا اسلام را به عينيت برساند .
@defae_moghadas2
⤵️
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
با پيروزي انقلاب محمود به پاسداري از آن بر خاست و همزمان با ادامه تحصيلات خود در انجمن اسلامي دبيرستان و بسيج به مبارزه با منافقين و گروهكهاي وابسته پرداخت . پس از اتمام دوره دبيرستان و اخذ ديپلم در سال ۱۳۶۰ به عضويت سپاه درآمد و در همان سال بود كه بهمراه برادرش حميد مورد توطئه ترور قرار گرفت كه دراثر پرتاب بمبي به داخل منزلشان با خواست خدا جان سالم بدر بردند .
@defae_moghadas2
⤵️
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
محمود با اصرار زياد به مسئولين سپاه ، بارها عازم جبهه ها شد و در عمليات شياكوه مورد اصابت تركش قرار گرفت و درعمليات فتح المبين و بيت المقدس شركت نمود و در عمليات رمضان برادر بزرگترش ( حميد ) شهيد و مفقود الاثر گرديد .
@defae_moghadas2
⤵️
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر ۲ و ۳ شركت كرد و پس از مراجعت ازدواج نمود . در عمليات والفجر ۸ از ناحيه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت .
در سال ۶۵ خداوند به او يك پسر بنام محمدحسين عطا كرد .
@defae_moghadas2
⤵️
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
هنوز محمدحسين ۲۰ روزه بود كه مجدداً عازم جبهه شد و اين بار با سمت فرماندهي گردان قمر بني هاشم (ع) در عمليات فكه شركت نمود و در اولين روز ماه مبارك رمضان مورد اصابت گلوله مستقيم تانك بعثيان كافر قرار گرفت و سرش را چون مولايش حسين (ع) در راه معشوق هديه نمود و بي سر به ملاقات يار رفت .
@defae_moghadas2
چــه زيبامَلائِك شُدند،زيسَتند
همانهاكه هستند، ولی نيستند
کســـانیكه درجمعِ ما بوده اند
ولی حیــف نفهمـــيده ايم کیستند
#شهيد_محمود_جهان_پناه 🕊🌹
@defae_moghadas2
#کلام_شهید :
#شهيد_محمود_جهان_پناه🕊🌹
اماما ! ای کاش صد جان می بود تا در راهت که راه خداست بمیرم .
آنگاه مرا بسوزانند و خاکسترم را بر باد دهند ،
آنگاه زنده ام کنند
و تا صد بار تکرار نمایند
و باز خواهم گفت :
تا خـــون در رگ ماســت
خمـــیـــنی رهـــبـر ماسـت
@defae_moghadas2