eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
843 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع گفتم که چهره ی از آن دلگشاتر است گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟ گفتم جمال ، بسی با صفاتر است 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
‍ 🌸🍂🕊🍂🌸 🕊🌹 💠از تنور تا تدریس خدا💠 ✍همانند دفعات گذشته که می­ رفتیم نانوایی محل، رفت کنار شاطر و خواست که نان­ ها را از تنور بیاورد بیرون و باز هم همان کارهای همیشگی؛ این­ که هنگام درآوردن نان­ ها از تنور، مکث کند و دستش را و صورتش را نگه­ دارد بالای آتش تنور. اما این­ بار اتفاق تازه ­ای افتاد. هنوز چند لحظه ­ای نگذشته بود که حسین بی­هوش افتاد کف نانوایی. دویدیم سمتش و به همان حالت او را بردیم خانه­ شان. ✍انگار زبانش بند آمده باشد، تا ساعت­ ها حرف نمی ­زد. فقط سکوت بود و سکوت و ما هرلحظه نگران ­تر از لحظه­ ی پیش که بازهم چه حالتی بر او گذشته است. کم­ کم زبانش به گفتن چندین کلمه باز شد و فقط مدام تکرار می­ کرد: «آتش خیلی گرم بود . . . خیلی گرم بود . . . خیلی سخت بود . . .!» و ما همین­ طور زُل زده بودیم به حسین و او انگار نه انگار که کسی کنارش باشد مدام زیر لب به خودش نهیب می ­زد:«آتش جهنم رو چطور باید تحمل کنم؟ » ✍چند روز از آن اتفاق گذشت و حسین همچنان در بستر افتاده بود و در تب می­­ سوخت. همه­ ی این اتفاقات در اثر دیدن صحنه­ ای بود که ما هر روز می­دیدیم، اما نمی­ دانم حسین در ورای شعله ­های آتش تنور نانوایی چه می ­دید که این­ چنین قرار از کف می­داد. عادت داشت که با دیدن هر صحنه ­ای، درسی بگیرد و از نردبان کمال یک پله­ ی دیگر بالاتر برود. نگاه حسین با نگاه ما خیلی تفاوت داشت. حسین دنبال کمال بود، برای وصال. : ماشاءالله مقامیان زاده https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شرح فراق شهید شاهچراغ از زبان معلمش 🔹علی‌اصغر لری گوئینی تنها دانش‌آموز کلاس دوم مدرسه ابتدایی روستای چاه‌قوسکیِ سیرجان بود. او با پدر و مادربزرگ و پدربزرگش به شیراز رفته بود که در شاهچراغ به شهادت رسید. 🔹معلم علی‌اصغر می‌گوید: روز سه‌شنبه آمد و گفت آقا اجازه من می‌خواهم دو روز به مدرسه نیایم. پرسیدم چرا علی‌اصغر؟ گفت: می‌خواهم بروم مسافرت. می‌خواهم بروم شیراز زیارت شاهچراغ. به او گفتم برو اما سوغاتی آقا معلم یادت نرود. با خنده‌ گفت حتما آقا، هم برای شما و هم برای همه بچه‌ها. 🔹در این دو سالی که شاگردم بود، مدام به بقیه می‌گفتم نظم و انضباط را از علی‌اصغر یاد بگیرند. به‌شدت منظم و درس‌خوان بود. آخرین درسی که به او دادم از کتاب هدیه آسمانی بود. یادم هست انقدر خودش در مورد درس توضیح داد که گفتم علی‌اصغر آفرین. فکر بقیه بچه‌ها هم باش. اما حالا با خودم می‌گویم کاش آن روز بیشتر توضیح می‌داد تا زنگ صدایش بیشتر در گوشم می‌پیچید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️ 6⃣ خاطرات سردار مهدی باکری (لشکر ۳۱ عاشورا) ••• 🔹 بعضی از بچه ها خسته شده بودند. بهم گفتند «برو به آقا مهدی بگو کارِ ما تموم شده، می خوایم برگردیم عقب» گفتم «کی گفته کارتون تمام شده؟» گفتند «فرمانده گروهانمون. حالا هم خودش زخمی شده، بردنش» با حمید توی یک سنگر نشسته بودند و دیده بانی می کردند. به شان گفتم که بچه ها چه پیغامی دادن. گفت «جاده راهش بازه. هر کی می خواد بِره بِره. من و حمید خودمون دوتایی می مونیم» 🔸 بهش گفت «پاشو حمید آقا. الان وقت نشستن نیست» بی سیم چیش گفت «راستش حمید آقا توی کمرش تیر خورده. اگه اجازه بدین استراحت کنه» آقا مهدی خنده ای کرد و رو به حمید گفت «دو تا گروهان باید الحاق بشن. باید عراقی ها رو بکشن پایین. می تونی راه بری؟» حمید گفت «آره» گفت «پس یا علی» ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁩🌷🍃 دورکعت عشق👇 🔻درحال پیشروی بودیم که احساس کردم عراق به عمد منطقه را خالی کرده است. به معاون گروهان، برادر صفری گفتم:داود جان ما دیگر بر نمی گردیم، دشمن به طور عمدی خود را به عقب کشیده است. داود که خود متوجه مسئله شده بود گفت: می دانم، ولی فرماندهان امر فرموده اند که ماعملیات را ادامه دهیم و هم باید تابع فرمان آنان باشیم. عملیات رمضان که به پایان رسید پیکر مطهر سرداررشیداسلام "داودصفری" میهمان خاک مقدس جنوب شد و پس از 13سال جسم متبرکش بر دوش همسنگرانش تشییع شد. هجران او طاقت پدر ومادر را گرفته بود در رجعت هیچ کدام از این دو بزرگوار در عالم مادی نبودند تا اشک حسرت جاری سازند. خاطره از کانون فرهنگی غدیر اندیمشک حماسه جنوب - شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نواهای ماندگار 🔻 با نوای حاج صادق آهنگران ای شهید ولا زائر کربلا ای شهید ای شهید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️ 6⃣ خاطرات سردار مهدی باکری "لشکر ۳۱ عاشورا" ••• 🔹 توی قرارگاه تاکتیکی بودیم. دو نفر اسیر عراقی آوردند. تا آقا مهدی دیدشان. گفت «به خدا اون یکی تیربارچی شونه. اولین کسی بود که آتیش رو شروع کرد» عراقیه هم آقا مهدی را شناخت. گفت «این اولین نفرتون بود که اومد جلو» 🔸همه داشتند سوار قایق می شدند. می خواستیم برویم عملیات. یکی از بچّه ها، چند ماهی دست کوموله ها اسیر بود. هنوز جای شکنجه روی بدنش بود. وقتی سوار شد، داد زد «پدر شون رو در می آریم. انتقام می گیریم» تا شنید گفت «تو نمی خواد بیای. ما واسه انتقام جایی نمی ریم» ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣️
❣ از فرماندهان نامدار پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، می توان به شهید مهدی زین الدین اشاره کرد که با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، نقش موثری در خنثی کردن حرکت های انحرافی و ضدانقلابی گروهک های تروریستی داشته است. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1