eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
837 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
شرهانی یعنی تفحّص... نه تفحّص شهدا. تفحّص خودت وجودت،زندگیت. شرهـانی راباید لمس کرد. @defae_moghadas2
هـمـیـشـہ ڪـارے ڪـنـ ڪـہ اگـہ خـــدا تـو رو دیـــد خــوشـشــ بـــیـاد نــہ مــــردمـ ... @dedae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نگاهت به من دوخته شده🍂 مگر میتوان دست از پا خطا کرد؟ تو هم هم و هم ❤️ کمکم کن گناهی که رفاقت با تو و امام زمانم را خدشه دار میکند، کنار بگذارم...🙏 📸شهید مدافع حرم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
« حُبّ حسین {علیه السلام} سِرّالاسرار شهدا است فَاَیْنَ تَذهَبُون ؟ اگر صراط مستقیم می جویی بیا از این مستقیم تر راهی وجود ندارد حبّ حسین {روحی له الفداء} » والسلام 📸شهید مدافع حرم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🔻پسری متولد در خانواده ای و روحانی... احمد مکیان دلداده به ❤️ در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد... در قم مشغول به درسِ شد و زیر سایه در مدرسه علیمه امام‌رضا مشغول تحصیل. می‌گویند: کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است... چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه و لبی عطشان، در دامانِ مولایش به دیدار پروردگار رفت... احمد انتخاب شده بود... برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارند و روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ پیکرش را زیر سایه در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 📸شهید مدافع حرم 📅تاریخ تولد: ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ 🥀مزار شهید: قم، بهشت معصومه 🕊محل شهادت: حلب_سوریه
بزرگی‌میگفٺ: تڪیه‌ڪن‌به‌شهداء شهدا تڪیه‌شان به ‌خداست؛ اصلا‌ڪنار گل ‌بشینی بوی گل می‌گیری پس‌گلستان‌ڪن‌زندگیت را‌با‌یادشهدا 📸شهید مدافع حرم
این داستان اما عباسی دیگر با نام ، قهرمانی از دیار مدافعان حرم، از مریدان قمر بنی هاشم و دلسوختگان (س) همانی که دل و جان را فدای کرده بود و تا ندای اذان میشنید، دعوت پروردگار را با آغوش باز پذیرا میشد؛ حتی زمانی که به سن تکلیف نرسیده بود صبح ها این صدای مناجات او بود که در فضای خانه میپیچید. متعهد شده بود به قرائت پس از نماز صبح و تا آنجا که میتوانست برای مولایش امام زمان دلبری میکرد. حتی دور بودن محل برگزاری نماز جمعه هم مانع پرداختن او به این امر خدایی نبود؛ مسیرش را برگزیده بود و در این راه با انجام و مستحبات خودرا ثابت قدم میکرد🙂 چتر دستگیری او، سقف میشد برسر همگان و او بود که در پاسخ به تمامی حرف ها تنها دل میسپرد به آیه قران و میگفت: «هر کس در راه خدا چیزی یا پولی قرض دهد، خداوند ۱۰ برابر به وی برمیگرداند» نهایت اما جسم خسته و بیتابش او را به سوریه کشاند؛ جایی که قرار بی قراری هایش شد. عباس وار جنگید، دفاع کرد و نگذاشت حتی لحظه ای قدوم نحس تکفیری ها به حرم عمه جان برسد✌️ اما آسمان او شد. آغوشش را به روی محمد باز کرد و اورا به دست (ع) سپرد... برای خدا بود و به سوی او پرکشید! این چنین است سرنوشت ‌‌و شیفتگان مکتب قمر ام البنین :) باشد که ما هم تا ابد دلسوخته بمانیم💔 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۶ تیر ۱۳۶۸ 🗓تاریخ شهادت: ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ 🕊محل شهادت : تدمر سوریه 🥀مزار شهید : گُتوند خوزستان
شرهانی یعنی تفحّص... نه تفحّص شهدا. تفحّص خودت وجودت،زندگیت. شرهـانی راباید لمس کرد.
حماسه جنوب،شهدا🚩
🔻دخترک با چشمانی خیس، به کادوهای بسته‌بندی‌شده نگاه می‌کرد. چه رؤیاهایی که شبانه بافته بود و با رج به رج آن خندیده بود، کرده بود از شدت خوشحالی، اشک ریخته بود از شوق و بو کشیده بود را که روی این تارهای بافته نشسته بود. حالا چند روزی است که این تار بافته‌شده ریش‌ریش شده، از هم رفته و دیگر عطر تن هیچ‌کس از آن به مشام نمی‌رسد! بوی می‌آید، بوی و خاک، صدای هیاهو و زنان و کودکان از این تارهای از هم‌رفته به گوش می‌رسد... تصویر زخمی بر تارهایش نقش بسته، دخترک صاحب پیکر را می‌شناسد. روزی در او کلمه را هجی کرده بود. او در این هیبتی که درون تصویر متلاشی شده قد کشیده بود... نوازش‌های صاحبش را چشیده، را شنیده و به خاطر سپرده بود. دختر این‌بار نگاه غمبارش را به تابلوی روی دیوار می‌دهد و بعد نگاهش نام نشسته در گوشه قاب را هدف می‌گیرد: ! پدرش در کوت عبدالله چشم باز کرده بود. خلق و خویش آیینه تمام‌نمای بود اینطور دیده بودند و می‌گفتند! برای دفاع از که رفته بود پدرش ناراضی بود، ناغافل رفت! ناغافل هم شد... دخترک روزهای خوش قبل از این واقعه را دور می‌کند. روز تولدش بود، خانواده در تکاپو بودند کادوهایش را زودتر بگیرند و آماده کنند. قرار بود سوپرایز شود. اما قضیه برعکس شد! پدرش کادوی تولدش را زودتر از خویش دریافت کرد و او بود که با خبر پروازش خانواده‌اش را سوپرایز کرد، زودتر از لحظه ، ناغافل! حالا اما دخترک از بین این همه فقط بغض غافلگیر کردن پدر و رؤیایی که بافته بود به دلش ماند... رؤیایی که رؤیا ماند و تحقق نیافت... ♡سالگرد بهترین بابای دنیا!♡ 📸 شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۲۳ آذر ۱۳۶۱ 🗓تاریخ شهادت: ۱ آذر ۱۳۹۳ 🥀مزار شهید: گلزار شهدای اهواز 🕊محل شهادت: سوریه https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
♥️ چه زیباست رفاقت با شهدا و داشتن کسی که پیش از پیش تو را به خدایت برساند...❤️ 💔 🥀