4_5947487496785887894.mp3
6.01M
به یاد #شهدا
سلام بر اربابم حسین علیه السلام
@defae_moghadas2
📗✨📕✨📗
#ادامه_داستان_واقعی👇
#بدون_تو_هرگز📚
💠قسمت بیست و یکم: یا زهرا
اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ...
اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ...
علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود ..
اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ...
با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ...
بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ...
@defae_moghadas2
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
📗✨📕✨📗
#بدون_تو_هرگز📚
#قسمت_بیست_و_دوم: علی زنده است
ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید ...
ما همدیگه رو می دیدیم ... اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمی شد ... از یک طرف دیدن علی خوشحالم می کرد ... از طرف دیگه، دیدنش به مفهوم شکنجه های سخت تر بود ... هر چند، بیشتر از زجر شکنجه ... درد دیدن علی توی اون شرایط آزارم می داد ... فقط به خدا التماس می کردم ...
- خدایا ... حتی اگر توی این شرایط بمیرم برام مهم نیست... به علی کمک کن طاقت بیاره ... علی رو نجات بده ...
بالاخره به خاطر فشار تظاهرات و حرکت های مردم ... شاه مجبور شد یه عده از زندانی های سیاسی رو آزاد کنه ... منم جزء شون بودم ...
از زندان، مستقیم من رو بردن بیمارستان ... قدرت اینکه روی پاهام بایستم رو نداشتم ... تمام هیکلم بوی ادرار ساواکی ها ... و چرک و خون می داد ...
بعد از 7 ماه، بچه هام رو دیدم ... پدر و مادر علی، به هزار زحمت اونها رو آوردن توی بخش ... تا چشمم بهشون افتاد... اینها اولین جملات من بود ... علی زنده است ... من، علی رو دیدم ... علی زنده بود ...
بچه هام رو بغل کردم ... فقط گریه می کردم ... همه مون گریه می کردیم ...
⬅️ادامه دارد ....
@defae_moghadas2
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷جمعه یعنی
✨عطر نرگس در هوا سر میکشد
🌷جمعه یعنی
✨قلب عاشق سوی او پرمیکشد
🌷جمعه یعنی
روشن از رویش بگردد این جهان
🌷جمعه یعنی
✨انتظار مَهدی صاحب زمان
السلام علیک یامهدی‹ع›💚
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🇮🇷گرامی باد چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران🇮🇷
🌹آغاز جشن های 40 سالگی انقلاب اسلامی مبارک باد.🌹
〰💠〰💠〰💠
🍁دورکعت عشق🍁
تنها چیزی را که به هیچ کس نمی داد جا نماز کوچک اش بود، حتی به من که نزدیک ترین دوست او بودم و هر چه از او می خواستم به من می بخشید چندین بار از او خواستم جا نمازش را به من بدهد و نداد.
شب عملیات والفجر 8 بود، وقت خداحافظی و آخرین دیدارها ، وقتی با او خداحافظی می کردم، جا نمازش را در کف دستم گذاشت و گفت مواظب اش باش.
بعد از عملیات وقتی می خواستم با آن نماز بخوانم، دیدم پشت آن اسامی تعداد زیادی از حضرات معصومین(ع)، شهدا و بچه های بسیجی نوشته شده و در زیرهمه آنها با خط خودش آمده است:
"الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا"
اوبسیجی مخلص " منصور بصیری فر" بود که در ادامه ی آن عملیات همراه با برادرش "عبدالرضا" تا رضوان الهی پرواز کرد.
ارسالی از بنیاد شهید انقلاب اسلامی🇮🇷 انديمشك
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
〰💠〰💠〰💠
شهیدان هوایی دگر داشتند
ز غیرت دلی شعله ور داشتند
شهیدان که دل را به دریا زدند
عجب پشت پایی به دنیا زدند
📸شهدای مدافع حرم
#جاسم_حمید (شهادت ١٢بهمن٩۶)
#مصطفی_رشیدپور
دلایل_شهید_برای_حضور_در_جبهہ
« همسرم داوطلبانہ بہ جبهہ دفاع از حرم رفت و میگفت : اگر قرار باشد بالای منبر مردم را بہ جهاد دعوت ڪنم ، شایستہ است پیش از همہ آنها خودم قدم در میدان بگذارم .»
وقتی بهش گفتم : « ما تازه ازدواج ڪردیم و فرزند ما ڪوچڪہ ؛ اگر میشود چند سال دیگر برو .»
« ایشان گفتند : فڪر ڪن الان امام حسین (ع) بہ ما نیاز دارد ، من میتوانم بگویم امام حسین (ع) الان صبر ڪنید چون من اول زندگیام هستم ، چند سال دیگر میآیم .»
« اصلاً شاید چند سال دیگر بہ من نیاز نداشتہ باشند .» « امام حسین (ع) هم بچہ ڪوچڪ داشت و شما میخواهید فردا بہ حضرت فاطمہ (س) بگویید بہ وظیفهام عمل نڪردم چون بچهام ڪوچڪ بود !»
حجت_الاسلام_شهید_مصطفی_خلیلی
سالروز_شهادتشان
ولادت : ۶۷/۶/۱۸ ، خوزستان
شهادت : ۹۴/۱۱/۱۲ ، سوریہ
🍃🍃🍃🍃🍃