eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 کربلای ۴) 4⃣ 🔅 محتوای جلسات فرماندهی عملیات ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ ساعت ۱۱ صبح روز سوم دی‌ماه است. آخرین گزارش شناسایی و تحرکات روز گذشته دشمن بررسی و احتمال هرگونه اتفاق بین رشید و رضایی بحث می‌شود. سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ طراحی و آماده‌سازی عملیات کربلای ۴ نوار ۲۰۸۸۳ رحیم صفوی: اگر فلر جاهای دیگر هم انداخته باشد، مثل همین زدن منورهایش عادی است. ولی اگر جاهای دیگر فلر (منور) نینداخته باشد و بعد فقط اینجا فلر ریخته باشد! غلامعلی رشید: نه فلرش (پرتاب منور) که مشکوک (آگاهی دشمن) است. اگر می‌آمد توپخانه‌های بصره را بزند یا دیشب روی بصره کار کردند. یک بار هم این کار را کرده بود. دیشب که بصره را نمی‌زدند. توی آن لحظات که این فلر را انداخت! محسن رضایی: یک احتمالش برای این است که دهانه کارون (عقبه عملیات) را ببینند. این یک احتمال است. یک احتمال دیگر هم این است ببینند در شهر (خرمشهر)‌ چه خبر است. وگرنه فلر را اگر برای درگیری بزند،‌ یکبار که نمی‌زند. غلامعلی رشید: نه برای کسب اطلاعات بوده... • نیروهای خط‌شکن کربلای ۴ هنوز برای حضور نیروهای خط شکن میان فرماندهان اختلاف‌نظر است. اما تا این لحظه در شکل کلی مانور، نیروها اتفاقی نیفتاده است. در فایل صوتی جلسه این مسأله مشهود است: طراحی و آماده‌سازی عملیات کربلای ۴ نوار ۲۰۸۸۶ محسن رضایی: (موج اول حمله) یک گردان ۱۴ (حسین خرازی)، یک گردان ۴۱ (قاسم سلیمانی) نه، (لشکر) ۳۱ یک گردان ۲۱، این برای ساعت ۸:۳۰ به همان  ترتیب. غلامعلی رشید: پس الان ۱۰ (شب) باید راه بیافتد (غواصان) که ۱۰:۳۰  برسند. علی شمخانی: اگر ۱۰ راه بیافتند آنجا (ام الرصاص) درگیر شده باشد که فایده ندارد. غلامعلی رشید: همین می‌گویم یک جوری حرکت کنند که ۱۰:۳۰ اینجا (تنگه ام الرصاص) باشند. الان (ساعت) ۹ طبق گفته عزیز(جعفری) اینجا هستند در تنگه، یک ساعت زودتر! این (ساعت حرکت) باعث می‌شود بتوانند جزیره را اینجوری (محور حمله) ادامه دهند. همان‌جا پای (لشکر ۱۴) امام حسین(ع) برای ما کافی است. کار سخت قرارگاه نجف در کربلای ۴ بنابراین طبق این سناریو، چهار قرارگاه نجف، قدس، کربلا و نوح به اهداف خود حمله می‌کنند و با پیشروی به ابوخصیب، عقبه و پشتیبانی سپاه هفتم عراق را منهدم و عملاً کار بزرگ‌ترین سپاه بعث را تمام می‌کنند. طبق تصمیم فرماندهان، قرارگاه نجف وظیفه دارد با سپاه سوم درگیر شود. این سپاه وظیفه دفاع از شمال بصره را بر عهده دارد. اما این درگیری از نظر فرماندهان سخت است. چون برای ایرانی‌ها، دژ شلمچه یا دژ پنج‌ ضلعی بعثی‌ها غیرقابل نفوذ است. آخرین بار که در این منطقه چهار سال پیش در عملیات رمضان بوده است. ┄┅┅❀❀┅┅┄ پیگیر باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
احمد کاظمی را در جنگ بیشتر به اسم می‌شناختم ولی احساس عجیبی به او داشتم. البته احساس من با عقل امتزاجی داشت که خود حکایت دیگری دارد. اسم او را چندبار در قرارگاه و از زبان فرماندهان می‌شنیدم. دوست داشتم روزی ببینمش ولی نشد. عاقبت روزها، ماه‌ها و عملیات‌ها سپری شدند و جنگ با پذیرش جام زهر به پایان رسید ولی خبری نشد. با فرماندهان زیادی حشرونشر داشتم. چشم من از احمد کاظمی محروم بود؛ علی‌رغم این که احمدهای زیادی را می‌شناختم. احمد را به نام فرمانده لشکر نجف اشرف وفرماندهی نیروی هوایی و زمینی و اصلاً او را به‌عنوان فرمانده نمی‌شناختم؛ چون فرماندهی شأنی برای او نبود، بلکه این او بود که به فرماندهی شأن می‌داد. احمد قهرمان ملی نظام جمهوری اسلامی بود که اختصاصی به مجموعه سپاه پاسداران نداشت. •••• http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 سردار، هر ماه ۱۰ هزار تومان به شخصی كه عليل بود و روی ويلچر  می نشست می داد . در ماه آخر كه به سراغش رفته بود ، بيست هزار تومان به او داده و گفته بود : شايد ماه ديگر نباشم . اين قضيه را بعد از شهادتش شنيدم و آن مرد برای هر كس تعريف می كرد .   (شهيد جواد حاجی خداکرم) http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یازده / ۹ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ چهل شاهد عملیات فتح المبین اواخر اسفند ماه زمزمه عملیات جدیدی به گوش می رسید. نمی خواستم این عملیات را هم مثل عملیات قبلی از دست بدهم، چون نزدیک تعطیلات عید بود به پدرم گفتم:"می‌خوام با مدرسه برم اردو!" مادر رو به پدرم گفت: «نذار بره دروغ میگه می‌خواد بره جبهه». پدرم مشکوک شد اما به روی خودش نیاورد و گفت: «احمد دروغ نمیگه» و بالاخره مادرم را راضی کرد از اینکه مجبور شده بودم به پدرم دروغ بگویم ناراحت بودم. خودم را به بسیج اهواز در بیست و چهار متری رساندم. برای اولین بار یک گردان مستقل از بچه های اهواز به نام "گردان نور" تشکیل شده بود. آن موقع اهوازیها تیپ مستقلی نداشتند و به همین خاطر به تیپ ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام قم مأمور شده بودند. می‌خواستم به بچه های گردان نور بپیوندم ولی چون آنها در منطقه مستقر شده بودند نتوانستم به گردان بروم. اعزام انفرادی صد جور ادا اطوار داشت. شرایط سنی و رضایت نامه می‌خواست. اگر بر می‌گشتم خانه که رضایت نامه بگیرم دستم رو می‌شد و همه چیز از دست می رفت. شنیده بودم یک گروه از تهران برای ثبت مستند تاریخ جنگ آمده اند و نیاز به نیروی فیلم بردار دارند. رفتم سراغ آنها و خوشبختانه مسئله بدون رضایت نامه حل شد. با گذراندن یک دوره کوتاه فیلم برداری با دوربین های کانن ۸۱۴ و ۱۰۱۴ ناخواسته شدم کمک فیلم بردار صحنه های جنگ! این بود که کوله ای پر از فیلم‌های سه دقیقه ای کداک و آگفا در اختیارم گذاشتند و در عملیات فتح المبین به عنوان کمک فیلم بردار گروه معروف "چهل شاهد" به منطقه اعزام شدم. توی منطقه ۲۰ تیم دو نفره فیلم برداری تقسیم شدیم و هر تیم را به بخشی از منطقه عملیاتی اعزام کردند. خدا خدا می‌کردم قسمت ما تیپ ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام، محل استقرار گردان نور باشد اما نشد. ما را به منطقه عملیاتی تیپ نجف اشرف اصفهان اعزام کردند. به محض رسیدن توی چادر تبلیغات تیپ مستقر شدیم. خیلی دوست داشتم اسلحه ای پیدا کنم و بروم قاطی بچه ها تا بتوانم بجنگم اما وقتی نظم تیپ را دیدم متوجه شدم بدون جایگاه تعریف شده ورود به صحنه جنگ کاری خلاف نظم و قانون جبهه است. لذا به داشتن یک اسلحه برای محافظت از خودم اکتفا کردم. منطقه ای که ما به آن جا مأمور شده بودیم رقابیه نام داشت. منطقه ای با تپه های رملی که فاصله زیادی با دشمن داشت. اما تبادل آتش - خصوصاً کاتیوشا و خمسه خمسه - آن قدر زیاد بود که مرتب تلفات می دادیم. چند شب قبل از عملیات فتح المبین دشمن تک سنگینی در اکثر مناطق عملیاتی کرده بود که باعث شد میدانهای مین برای عملیات باز شوند. آن شب و شب عملیات را در منطقه بودیم. دیدن شهدا و زخمی هایی که به عقب می بردند دوباره حالم را بد می‌کرد. باز هم خودم را جای زخمی ها فرض می کردم و سعی می‌کردم خودم را برای هر پیش آمدی آماده کنم. آنجا یک رزمنده معروف ترک زبان به نام صمد را دیدیم که به خاطر مصاحبه های شیرینش با صدا و سیما معروف شده بود. از او فیلم گرفتیم و مصاحبه کردیم. صمد با لهجه شیرین و آب و تاب بخصوصی وقایع جنگ را تعریف می‌کرد و همین باعث معروف شدن و محبوبیتش شده بود. روزهای بعد به دلیل احتمال تک، دشمن از قسمت دیگری به منطقه رقابیه اعزام شدیم در همان منطقه از رادیو، پیام امام خمینی قدس سره الشريف به مناسبت این عملیات بزرگ پخش شد. ایشان فرمودند: من بر دست و بازوان شما رزمندگان بوسه می زنم و بر این بوسه افتخار می‌کنم... اشک در چشمان رزمندگان حلقه زده بود و همه متأثر از این پیام شده بودند. در یکی از صحنه های نبرد با رزمنده ی کم سن و سالی مصاحبه کردیم که می گفتند با دست خالی چند عراقی را اسیر کرده بود. حاصل کارگروه چهل نفره ما فیلم چهل شاهد بود که هنوز هم خیلی از فیلم های تولیدی این گروه اکران عمومی نشده است. در این عملیات تعدادی از فیلم بردارها به خیل شهدا پیوستند. از بچه های مسجد جواد الائمه علیه السلام هم در این عملیات پنج نفر شهید شدند که جسد مطهرشان مدتی در بیابان ماند و بعد چند روز بازگردانده شد. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد لینک عضویت کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 یادش بخیر روزهای اعزام همان موقع‌هایی که فکر و ذکرمان می‌شد رسیدن به خط مقدم. خطی که حسابی بوی خدا می داد و شهادت. باید با شکوه و جلال خاصی می‌رفتیم. اون ساعات انگار روی دور تند می‌افتادیم و تند و تند بار و بندیل جمع می کردیم و با سر وصدا و شور و شوق بخط می‌شدیم. چشمها دو دو می زد تا کمپرسی‌ها کی برسند و ما را بار کنند ببرند... و خالی کنند همانجایی که ماه‌ها انتظارش را می کشیدیم. با چهره‌های خسته و خاک گرفته که همان شکوه و جلال‌مان بود، پیاده می‌شدیم و هوایی تازه می کردیم و سجده شکری ... http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا