eitaa logo
دهکده تربیت🌱
470 دنبال‌کننده
156 عکس
207 ویدیو
1 فایل
نو+جوان=نو جهان سمیه‌سیدتقی زاده🤓 من اینجام👈 @seyedtaghizadeh ✅مامان۵تاجوجو👨‍🎓🧕🏻🧒👩‍🦱👶 ✅مربی جودو و دفاع شخصی ✅موسس بزرگترین مجموعه تربیتی دختران کشور تجربه۱۵سال فعالیت تربیتی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیدر البیاتی مداح مشهور عراقی که سال گذشته مداحی دلنشین (سفره الی الله ) را خوانده بود امسال نیز پیشاپیش خیرمقدم گویی جالبی به چند زبان گفته است https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا جبل الصبر یا زینب کبری.س. .روز دوم چرا دروغ بگویم...ما هنوز همگی تو روز دوم جاموندیم.دلمان آنجاست.تمام حواسم به این بود بهترین خاطره برای بچه ها شکل بگیره،از همه جهت،اینها هم که خودشون اوستاهستن.اهالی روستا برای اینکه یه ذره از داغ گرمای ظهر عراق کم کنن،با آب پرفشار زوار و خیس میکردند.و بچه ها کلی کیف کردن.غروب جایی نشستیم برای استراحت دیدم صدای جیغ از تو حیاط میاد و عبدالهادی دوساله شلنگ گرفته دستش داره همه رو خیس میکنه🙃از روز دوم بگم....مسیر وارد جاده شط شد...بوی آب و تشنگی،رائحه ی فاطمه.س.توی نخلستان ها پیچیده بود....وارد بهشت شدیم...سکوت بود...نمیشه توصیف کرد چطور بود.🥺بچه ها خسته شده بودند،رسیدیم به یه خونه ی روستایی با یه گله گاو و گوساله و گوسفند.. انگار دنیا رو به این جوجوها دادن.یک ساعتی استراحت کردیم و با زور بردیمشون.عبدالحسین اصرار میکرد یه دونه از این بره ها هم با خودمون ببریم تو کالسکه که جا هست... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر یا ام المصائب .روزسوم با خودم عهد کرده بودم،سمیه!هر اتفاقی افتاد بهترین اتفاق ممکنه....بی صبری ممنوع⛔️ تفاوت سفر اربعین با بقیه سفرها دراینه....هرچی رو آرزو کنی،بهش میرسی.😊 طریق العلما موکب کم ه کلا و روستا به روستا پیش میریم.توراه جایی که هییییچی نبود چرخ کالسکه ها شکست ما موندیم و پنج تا کوله و سه تا بچه ی کوچیک....موندیم چه کنیم.بی تابی و بی صبری ممنوع..میگفتم اینم بهترین اتفاق بوده حتما..بچه ها هر کدوم‌ازیه طرف فرار میکردن..یه بنده خدا که تو جیبش انبردست و سیم داشت،ناگهان نازل شد و ماراه افتادیم. نمیدونم چرا....کلا از همه چی راضی بودم. تازه دوستان خوبی هیاتی ام همراهمان شدن و بچه هام شدن ۱۰ تا😄 داشتم میگفتم‌ازهمه چی راضی بودم حتی موندن‌تو خونه ای که پر از مارمولک بود و صاحبخانه که مشخص بود وضع مالی آنچنان خوبی ندارن انقدر احترام کرد خجالت میکشیدیم چهارتا بچه داشت،کلی تعحب کرد فهمید یه ایرانی پنج تا بچه داره.بعد شام بچه های من افتادن به جون هم.مثلا بازی همراه با کتککاری.بچه های عرب با تعجب اینا رو نگاه میکردن.🤭🤓مادرشون منو...که با آرامش میگفتم شلوغ نکنید آروم همو بزنید😃 کاش الانم بشه.به اون‌مقامات رسید. *سفر با بچه خیلی سخته...بخصوص با بچه های مصیبت زده... اونم‌سفر نه آوارگی...عمه جانم ببخش مرا که کم گریه کرده ام... https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر،یا زینب.س. آدمی نبودم که پاپس بکشم،ازبچگی اینجوری بزرگ شدم‌،مادری بسیاااار صبور که مارو هیچوقت لوس و ننر بارنیاورد.همیشه میگفت دلم میخواهد جوری بزرگ بشید بتونید گلیمتونو از آب بکشید بیرون،روی پاهای خودتون بایستید،مشکلات تونو گردن بقیه نندازید،خودتون فقط وابسته ی خداباشید و تکیه گاه همه....اولین کربلایی که قسمتم شد تازه جنگ آمریکا و عراق تمام شده بود.من و همسرم واسما هفت ماهه که هنوز پابه دنیا نگذاشته بود،علیرغم تمام مخالفتهاراهی شدیم.هرکی ام‌تو کاروان متوجه میشد شروع میکرد سرزنش.با اتوبوس اینهمه راه....تازه مرز هم دست منافقین بود..واون سفر شد شروع سفرهای کربلای ما با بچه‌ها..اولین اربعین مرز زمینی ایران بسته بود‌‌،سال ۸۹،با دوتا از بچه ها رفتیم سوریه،دست بوسی عمه جانم و بعد زیارت اربعین....و اینچنین بود به لطف اربابم فرزندانم توراه شما قد کشیدند..همه آرزوشون سفر اربعینه...عبدالرضام نه سال زائر اربعینه و امسال....آقا.... ما این روزا راه آشنای طریق و عمود و خیمه ایم...😭 نذر کرده بودم و دعای همیشگیم توراه این بود بهترین خاطره برای بچه ها رقم بخوره و....به کرم و لطف آقا همین شد.برگشتیم هرروز صبح کالسکه های عروسکها رو میاوردن و کوله هاشونو مینداختن و میگفتن بریم کربلا...و من اون لحظه نمیدونستم خداروچه جوری شکر کنم،وقتی دیدم عبدالحسین شش ساله م وقتی فهمید امسال محرومیم و نمیریم اشکهاش ریخت😭🥺 ام https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
السلام علیک یا جبل الصبر.س. خوب‌ که فکر میکنم،ازمن شروع نشد،از تو شروع شد..داشتم با اشک‌چشمهام سنگی سفید را شستشو میدادم،گریه میکردم و سنگ خیس میشد نگاه کردم بالای سنگ،دیدم نوشته السلام علیک یا حامل لواالطف،السلام علیک یا قطع الکفین...با ازخواب پریدم....*تومپندار که مجنون سر خود مجنون گشت*از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد*سقا دستان خودرا باز کرده،نشان علمدار درخادمه های _العباسیه _المقدسه میدرخشد و پرچمی که راهنمای کل عالمین است...یاحامل لواالحسین..اینجا العباس است.عباس.ع.که امیرالمومنین.ع‌‌در وصفش فرمود عالم سلمان میشود با نگاه باب الحوائج. ما،کاروان هشتادنفره خادمین بهشت ثامن.ع.سال ۹۱ پای این پرچم باهم وعده کردیم....تا ظهور ان شالله سادات کاروان باهم قرار گذاشتیم،رسیدیم به این موکب،وظیفه پذیرایی،شست و شو چادرها،ماساژ‌پاها با ما باشه،ماندگااار شد اشکها و گریه هادر همه ی مسیر بخصوص این موکب،سالها بعد که محروم بودم از پیاده روی،هرکدوم از بچه ها از اونجا رد میشدند میگفتند به یادتون هستیم....امسال فقط یه غصه داشتم...حالا که بعد چندسال روزی م شده وما از طریق العلما میرویم...دلتنگی ام از دیدن این پرچم و چه کنم؟؟ماتصمیم گرفته بودیم بخاطر ازدحام و بچه ها یه روز زودتر وارد کربلابشیم.صبح زدیم به جاده بچه ها حسابی خسته شده بودند خصوصا عبدالهادی دوساله م که از همه بیشتر راه رفته بود و به ندرت تو کالسکه می نشست،سوار مینی بوس شدیم مارو ببره تا پل طویرج،راه و بسته بودند و راننده مجبور شد وارد مسیر اصلی شود..و لحظاتی بعد پرچم و از دور دیدم...آموختی ام مهر و خودت سوختی ام...❤این پرچم نشانه است، است تا ظهور ان شالله https://eitaa.com/joinchat/3093168564Cd4be4c23ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا جبل الصبر یا زینب کبری.س. .روز دوم چرا دروغ بگویم...ما هنوز همگی تو روز دوم جاموندیم.دلمان آنجاست.تمام حواسم به این بود بهترین خاطره برای بچه ها شکل بگیره،از همه جهت،اینها هم که خودشون اوستاهستن.اهالی روستا برای اینکه یه ذره از داغ گرمای ظهر عراق کم کنن،با آب پرفشار زوار و خیس میکردند.و بچه ها کلی کیف کردن.غروب جایی نشستیم برای استراحت دیدم صدای جیغ از تو حیاط میاد و عبدالهادی دوساله شلنگ گرفته دستش داره همه رو خیس میکنه🙃از روز دوم بگم....مسیر وارد جاده شط شد...بوی آب و تشنگی،رائحه ی فاطمه.س.توی نخلستان ها پیچیده بود....وارد بهشت شدیم...سکوت بود...نمیشه توصیف کرد چطور بود.🥺بچه ها خسته شده بودند،رسیدیم به یه خونه ی روستایی با یه گله گاو و گوساله و گوسفند.. انگار دنیا رو به این جوجوها دادن.یک ساعتی استراحت کردیم و با زور بردیمشون.عبدالحسین اصرار میکرد یه دونه از این بره ها هم با خودمون ببریم تو کالسکه که جا هست... پ.ن.عکسهای روز دوم @dehkadetarbyat
السلام علیک یا جبل الصبر یا ام المصائب .روزسوم با خودم عهد کرده بودم،سمیه!هر اتفاقی افتاد بهترین اتفاق ممکنه....بی صبری ممنوع⛔️ تفاوت سفر اربعین با بقیه سفرها دراینه....هرچی رو آرزو کنی،بهش میرسی.😊 طریق العلما موکب کم ه کلا و روستا به روستا پیش میریم.توراه جایی که هییییچی نبود چرخ کالسکه ها شکست ما موندیم و پنج تا کوله و سه تا بچه ی کوچیک....موندیم چه کنیم.بی تابی و بی صبری ممنوع..میگفتم اینم بهترین اتفاق بوده حتما..بچه ها هر کدوم‌ازیه طرف فرار میکردن..یه بنده خدا که تو جیبش انبردست و سیم داشت،ناگهان نازل شد و ماراه افتادیم. نمیدونم چرا....کلا از همه چی راضی بودم. تازه دوستان خوبی هیاتی ام همراهمان شدن و بچه هام شدن ۱۰ تا😄 داشتم میگفتم‌ازهمه چی راضی بودم حتی موندن‌تو خونه ای که پر از مارمولک بود و صاحبخانه که مشخص بود وضع مالی آنچنان خوبی ندارن انقدر احترام کرد خجالت میکشیدیم چهارتا بچه داشت،کلی تعحب کرد فهمید یه ایرانی پنج تا بچه داره.بعد شام بچه های من افتادن به جون هم.مثلا بازی همراه با کتککاری.بچه های عرب با تعجب اینا رو نگاه میکردن.🤭🤓مادرشون منو...که با آرامش میگفتم شلوغ نکنید آروم همو بزنید😃 کاش الانم بشه.به اون‌مقامات رسید. *سفر با بچه خیلی سخته...بخصوص با بچه های مصیبت زده... اونم‌سفر نه آوارگی...عمه جانم ببخش مرا که کم گریه کرده ام... @dehkadetarbyat