eitaa logo
💕دلبرونگی💕
109.6هزار دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
650 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 دوسه سال اول زندکیم عالی بود وهمه چیزخوب پیش میرفت..بعدازدوسه سال شوهرم با رفیق هایی افتادکه اهل صیغه بودن واینم یادگرفت جوری که ... 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 دوسه سال اول زندکیم عالی بود وهمه چیزخوب پیش میرفت..بعدازدوسه سال شوهرم با رفیق هایی افتادکه
🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه جان خواهش میکنم مطالب منم بذارید تاراهنماییم کنن که چکارکنم....۱۸ساله ازدواج کردم ثمره زندکیم سه تابچه ست یه دختر‌.دوتاپسر....دوسه سال اول زندکیم عالی بود وهمه چیزخوب پیش میرفت..بعدازدوسه سال شوهرم با رفیق هایی افتادکه اهل صیغه بودن واینم یادگرفت جوری که دیگه کارش شده بود پنهون کاری وصیغه منم بسیارحساس بودم واونم باپنهون کاری صیغه میکرد چندباری فهمیدم وزندکیم اشوب میشد اون موقع بچه نداشتم جرات طلاقم نداشتم چون همه مارو خوشبخت میدیدن بعدازچندباری که متوجه شدم شوهرم گفت تورفیق باشی باهام من بهترمیشه حساسیتت منوحریص کرده ..منم رفیق شده باهاش وگفت بذاربااطلاع خودت صیغه کنم یکی دوبارصیغه کرد ومنم خبرداشتم ..یه بنده خدایی روکه اشنا بود معرفی کردکه اینو صیغه کنم منم کاملا مخالفت کردم وبعدا متوجه شدم که اونو صیغه کرده ‌.کلی دعوا وبحث داشتیم ورفتم قهر..باالتماس وقول زیاد برگشتم ولی بعدازبرگشتنم ده باری هست که فهمیدم پیامکی درارتباطن وهربارم باقسم وقول منو راضی کرده که طلاق نگیرم..دیگه بهش اعتمادندارم...همش استرس ‌واعصاب خردی دارم باسه تابچه هم نمیتونم طلاق بگیرم بگید چکارکنم من ..توروخدا کمکم کنید😭😭😭😭 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 📚پسر چوپان پاک 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 📚پسر چوپان پاک 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 📚پسر چوپان پاک روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست. به او گفتند در سه فرسنگى شهر چوپانى هست که مهمان مى‌پذيرد. پادشاه به آنجا رفت. چوپان به درويش گفت زنم آبستن است و نمى‌تواند از مهمان پذيرائى کند. درويش اصرار کرد. و چوپان قبول کرد. بعد از شام، زن چوپان شروع کرد به آه و ناله. چوپان به درويش گفت: زنم در حال زائيدن است و من هم همين يک اتاق را دارم. شاه‌عباس گفت: يک مقدار هيزم به من بده در ايوان آتش روشن مى‌کنم و مى‌نشينم. چوپان رفت دنبال قابله. زن چوپان يک پسر به دنيا آورد. صبح رمالى آوردند. رمال رمل انداخت و گفت: اين پسر با دختر شاه‌عباس عروسى مى‌کند. شاه‌عباس تصميم گرفت پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد. به چوپان گفت: من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مى‌دهم، پسرت را به من بفروش. چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت: ما باز هم بچه‌دار مى‌شويم. بچه را بده. زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاه‌عباس به اندازهٔ دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد. شاه‌عباس دو وزير داشت. يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. شاه‌عباس بچه را به وزير مسلمان داد و گفت: ببر و او را بکش. وزير بچه را بود ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت. بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود، خونين کرد و آورد پيش شاه فردا که شد چوپان گله را به بالاى آن کوه برد. به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد. وقتى چوپان گله را برگرداند، صاحب بز ديد و شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد. روز دوم هم همين‌طور شد. روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد. ده سال گذشت. در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد. پس از پانزده سال، شاه‌عباس با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت. غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟ چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابه‌اى پيدا کرده‌ام. شاه‌عباس فهميد که پسر همان است که قرار بود وزير او را بکشد. نامه‌اى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند. پسر نامه را برداشت و برد نزديکى‌هاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه که از حمام برمى‌گشت پسر را ديد و عاشقش شد. ديد گوشهٔ نامه‌اى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند. آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر را از پسر وزير بگيرند و براى پسر حامل نامه عقد کنند و رفت. پسر بيدار شد. نامه را به‌ دست وزير داد. وزير نامه را خواند، ملائى را خبر کرد. طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند. پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت: آنچه خدا خواهد همان خواهد شد. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🌸 به پسری که سرمایه نداره دختر بدیم؟ 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🌸🍃 سرگذشت دختری به نام نقره... 🍃
💕دلبرونگی💕
🌸🍃 سرگذشت دختری به نام نقره... 🍃
🍃🍃🍃🍃🌸 زن عمو ادامه داد فكر علي رو به كل أز سرت بنداز بيرون ..علي با أين همه خوشتيبي و باسوادي عمرا اگه تو رو بگيره ..تو لياقت بردگي علي هم نداري چه برسه به همسري..من اجازه نميدم كلفتي مثل تو رو بگيره .. الان همه ي دختراي تاجراي سرشناس و دختر هاي خانزاده واسه علي سر و دست ميشكنن ..برای علی بهترینا ها رو ردیف میکنم ..اگر با احمد ازدواج نكني و بري تبريز.. وقتي علي بياد بهش ميگيم خواستگار إز تبريز برات اومد و خودت با كولي بازي و اصرار رفتي .. و ما نتونستيم جلوت رو بگيريم ..با تمام خشم به زن عمو نگاه ميكردم شيطاني براي خودش بود در لباس إنسان ..بعد أز چند دقيقه زن عمو بهم گفت :نميخواد الان جواب بدي تا فردا فك كن و جواب بده .. فردا ظهر جواب قطعي رو بده .. و بعد صداي خندش بلند شد و با حالت زشتي گفت اميدوارم عاقل باشي . حالا برو ..از اتاق اومدم بيرون و به سمت زير زمين رفتم ..به فكر بدبختيام بودم كه سكينه رو گوشه حياط ديدم .. با ديدنش تمام وجودم گر گرفت پر أز خشم شدم دلم ميخواست أين خشم رو روي يكي خالي كنم.. تصميم گرفتم أين خشم رو روي سكينه خالي كنم به سمت سكينه حمله كردم و با تمام وجودم داد ميزدم ...چرا سكينه؟؟ چرا دروغ گفتي ؟به روز تو كلفت من و پدرم بودي ..جز خوبي أز ما چي ديدي ؟با مشت و لگد به جون سكينه افتاده بودم ..سكينه زير دست و پام جيغ ميزد و التماس ميكرد..أما انقد عصباني بودم كه كسي جرأت اومدن طرف من رو نداشت .. بعد أز اينكه حسابي زدمش رفتم به سمت زير زمين من ديگه چيزي براي أز دست دادن نداشتم..تو سكوت دور أز چشم همه اشك ريختم و أز بخت سياهم پيش خدا شكايت كردم ..من اون روز خيلي فك كردم و گفتم شايد تبرير براي من شروعي دوباره باشه ..أز ظلم وستم هاي زن عمو به سطوح اومده بودم ..و أز فكر اينكه حتي بخوام زن آدم بيشرفي مثل احمد بشم تمام وجودم ميلرزيد ..چشمام رو بستم قطرات اشك گلوله گلوله روي صورتم ليز ميخورد به علي فك كردم ..اگر علي ميفهميد چه بلايي قراره سر من بياد هيچوقت نميرفت.. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ″ماه رجب بود... در رحمت خدا خیلی باز بود...″ 👌صدای شهید آقا مصطفی صدرزاده رو می‌شنوید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃🍃🍃🍃🌸 سلااام بخاری قدیمی مادربزرگم که از خونه پدریش اورده بودجهاز براخونه خودش 😍اوردیم باغ 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 ➕زن دوستداشتنی ➖برای شوهرتان، ادای روانشناس ها را در نیاورید دقت کرده اید وقتی شوهرتان به جای گوش دادن به مشکلتان دائما سعی میکند, راه حل تحویل بدهد چقدر نفرت انگیز می شود؟ ➖ بله آقایان هم از این کار بدشان می آید. ➖ آقایان از خانمی که دائما در حال آنالیز کردنشان است و توصیه هایی ارائه می کند که اصلا از او درباره آنها چیزی نخواسته بدشان می آید. ➖ اگر می خواهید همسر، نامزد یا … چیزهای مهمی که برایش پیش آمده را برایتان بگوید گوش خوبی باشید و روانشناس بودن را کنار بگذارید. ‌‌‌ 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 گفت: ‏"یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم" ‏یعنی بنده‌ من ‏نگران فردایت نباش ‏از اَفعال آدم‌ها دلگیر نشو ‏کاری از آنها ‏برنمی‌آید دستت را به من بده ‏تا من نخواهم برگی از درخت نمی‌افتد🌹 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸 بسم الله الرحمان الرحیم ❤امام صادق علیه‌السلام: ⚘إِذَا قُرِئَتْ عَلَی مَنْ بِهِ عَیْنٌ زَالَتْ عَنْهُ الْعَیْنُ بِقُدْرَهًِْ اللَّهِ تَعَالَی.🍃 🍃اگر سوره همزه، بر کسی که چشم خورده خوانده شود، به قدرت خداوند متعال، چشم زخم از او برطرف می‌گردد.⚘ 📚البرهان في تفسير القرآن ج ۵، ص ۷۵۵ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! 🍃🌸 آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸