#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت11
لبخند زدم. خیالم کمی راحت شد. حالا دیگر او باید جواب مثبت بدهد.
–سن من خنده داشت؟
با شنیدن حرفش نگاهش کردم.
–نه اصلا. بعد سرم را پایین انداختم.
صدای چند پیام پشت هم از گوشیاش باعث شد نگاهی به صفحهاش بیندازد و اخم کند. آرام گفت:
–اگه سوالی دارید بپرسید.
کاش میشد بگویم، من سوالی ندارم فقط یک درخواست دارم و آن هم این که با من ازدواج کن.
–من سوالی ندارم. اگر شما چیزی میخواهید بدونید بپرسید.
خیلی جدی گفت:
–سوالی که نه، بعد عمیق نگاهم کرد و بعد از مکثی گفت:
–چهرتون اصلا به سنتون نمیخوره. کم سنتر به نظر میایید.
از تعریفش ذوق کردم.
–میخواستم در خواستی ازتون بکنم. دلشوره گرفتم و مبهوت نگاهش کردم.
وقتی تعجبم را دید پرسید:
–طوری شده؟
دستپاچه گفتم:
–نه، نه بفرمایید. "نکند بگوید از اتاق که بیرون رفتیم جواب منفی بدهم. نکند از من خوشش نیامده.
خدایا درخواستش این چیزها نباشد."
به روبرو خیره شد.
–قبول دارم درخواستم سخته، میتونید قبول نکنید.
"جون به لبم کردی بگو دیگه."
–راستش طبقهی بالای خونهی ما خالیه. فقط گاهی که برامون مهمون میاد یا برادرم با همسرش از خارج میان برای چند روز میرن اون بالا.
تصمیم دارم با همسر آیندهام اونجا زندگی کنم. کنار مادرم خیالم راحته.
"پس جاری خارجی دارم. بهتر از این نمیشه."
برای این که در گفتن جواب مثبت کمکش کنم گفتم:
–اتفاقا با مادر شوهر زندگی کردن خیلی هیجان انگیزه.
–واقعا؟
–نظر منه.
–البته من مشکل مالی برای اجارهی خونه ندارم. فقط اینطور صلاح میدونم.
"این حرفش یعنی جوابش مثبت است؟ وای خدایا ممنون، ممنون. "
–یه مطلب دیگه این که همسر آیندهی من باید همه جا با خودم بره، اصلا حق نداره تنهایی جایی بره.
با چشمهای گرد شده نگاهش کردم.
–مشکلی هست؟
نمیدانم این حرف مضحک چه بود گفتم:
–آخه هر جا که نمیشه.
یک ابرویش را بالا داد:
–چرا؟
با کمی مِن ومِن گفتم:
–خب بعضی جاها آقایون نمیشه بیان.
بالاخره این موجود بد اخلاق لبخند زد.
–خب اون موقع مادرم هست. حتما باهاتون میاد.
–خب اگه ایشونم کار داشتن چی؟ کمی فکر کرد.
–خب صبر میکنید تا کارش تموم بشه.
–اگه کارم واجب بود چی؟
اخم ریزی کرد.
–کلا اصلا دلم نمیخواد همسر آیندهام پاش رو تنها از خونه بیرون بزاره. یه مورد دیگه این که من حرف رو یک بار میزنم، اگه انجام نشه اونقدر عصبانی میشم که خون جلوی چشمهام رو میگیره. همیشه حرف آخر رو اول میزنم و حوصلهی مخالفت ندارم.
با ابروهای بالا رفته نگاهش کردم.
"این چه طرز خواستگاریه؟ خب یهو بگو نمیخوام زن بگیرم دیگه، تو که زن نمیخوای برده میخوای. حیف که من تصمیمم قطعیه برای ازدواج، وگرنه یه جواب منفی بهت میدادم که صداش تو کل محل بپیچه."
دوباره صدای پیام گوشیاش آمد. نگاهش کرد و بعد بلند شد.
–فکرهاتون رو بکنید. البته به نظرم بهتره هر دومون فکر کنیم. "خدایا این دیگه کیه؟ اون دیگه چرا میخواد فکر کنه؟ من که شرایطی براش نزاشتم." وارد سالن شدیم. نمیدانم چرا اخمهایش در هم بود من که چیزی نگفتم. آنقدر غرق فکر بودم که متوجه نشدم چقدر طول کشید که رفتند. در مورد حرفهای راستین به کسی چیزی نگفتم.
دو روز از روزی که آمده بودند گذشت ولی خبری نبود. زنگ نزده بودند. مادر با ناراحتی میگفت حتما نپسندیدند و دیگر زنگ نمیزنند، ولی من امیدوار بودم.
وقتی از سرکار به خانه برگشتم.
مادر را دیدم که سر در گریبان کرده و گوشهایی نشسته. تمام بدنم یخ زد. دنیا جلوی چشمهایم تیره و تار شد. بغض گلویم را گرفت. بعد از دو روز انتظار این رسمش نبود. نمیتوانستم باور کنم. اشارهایی به امینه کردم.
–زنگ زدن گفتن کنسله که مامان اینقدر ناراحته؟
امینه سری جنباند.
–نه بابا کاش اونا زنگ میزدن.
هراسان پرسیدم خب پس چی شده؟ یعنی اونا هنوز زنگ نزدن؟
–نه، حالا دیگه زنگم بزنن جواب مثبت بدن فکر نکنم مامان چندان خوشحال بشه. با این تورمی که روز به روز بالاتر میره.
–چی شده امینه؟
–این همسایه طبقهی هم کف امد بالا کلی واسه مامان درد و دل کرد. به خاطر گرونی و تورمی که به وجود امده خیلی ناراحت بود. الانم که یهو قیمت گوشت این همه کشیده بالا مونده چیکار کار کنه.
آخه میدونی که اونا یه بچه مریض دارن که رژیم غذایی خاصی داره، گوشتم جزوه رژیمشه. به جز اون دخترشم نامزده میگفت این جور پیش بره جهیزیهی دخترم رو چیکار کنم. مامان براش خیلی ناراحت شد. امینه صدایش را پایینتر آورد.
–فکر کنم به فکر جهیزیهی تو هم افتاده، حسابی فکرش مشغول شده. البته دیشبم بابا میگفت به خاطر گرونی گوشت قیمت غذاهای گوشتی رو مجبوره بالاتر ببره. اعصابش خرد بود، میگفت دیگه رستوران سود نداره. با امیر محسن مشورت میکردن که چیکار کنن.
ادامه دارد.....🍃🌸
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشت
✅یکی از علتهای واجب شدن روزه
✍میتوان در ماه مبارک رمضان دور از چشم دیگران، غذا خورد و اظهار به روزه داری کرد، اما روزه از عبادتهایی است که اخلاص را بالا میبرد، یعنی تو میتوانی در تنهایی غذا میل کنی اما چون خدا را ناظر میدانی، امتناع میکنی
امام علی(ع):
خداوند روزه را واجب كرد تا به
وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.
📚غررالحکم و دررالکلم ص۱۷۶
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
➣
🌷آیت اللہ حق شناس(ره) :
در مواردی کہ #دنـیا بہ آخرت
مزاحــمت ایـــجاد مےڪند اگر
دنیا را انتخاب ڪردید از هـــر
دو باز مےمانید.
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهاول
نوری تابان از انوار خدا
سخنم را با این اشعار جالب جامی در شأن حضرت رضا(ع) آغاز میکنم:
سَلامٌ عَلی آلِ طه وَ یاسین سَلامٌ عَلی آلِ خَیْرِ النَّبِیّین
سَلامٌ عَلی رَوْضَةٍ حَلَّ فِیها اِمامٌ یُباهِی بِهِ الْمُلْکُ وَ الدِّینُ
امام بحقّ شاه مطلق که آمد حریم درش قبلهگاه سلاطین
شه کاخ عرفان، گل شاخ احسان دُر دُرج امکان مه برج تمکین
علیّبن موسیالرّضا کز خدایش رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
ز فضل و شرف بینی او را جهانی اگر نبودت تیره چشم جهان بین
پی عطر روبند حوران جنّت غبار درش را به گیسوی مشکین
اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هرچه جز اوست برچین
سخن ما از شخصیّت والای دهمین ستارهی درخشان آسمان عصمت و هشتمین اختر برج امامت؛ آسان نیست، بلکه برداشتن قطرهای از دریای بیکران است. ولی همین قطره، دریای دیگری است که تشنگان معرفت را سیراب میکند.
امام بزرگواری که مطابق حدیث لَوْح خداوند او را اینگونه توصیف کرد:
«وَیْلٌ لِلْمُفْتَرِینَ الْجاهِدِینَ... فِی عَلِیٍّ؛ وَلیِّی وَ ناصِرِی، وَ مَنْ اَصْنَعُ عَلَیْهِ اَعْباءَ النُّبُوَّةِ، وَ اَمْتَحِنُهُ بِالْاِضْطِلاعِ بِها یَقْتُلُهُ عِفْرِیتٌ مُسْتَکْبِرٌ:
وای بر دروغ بندان و منکران علیبن موسی الرّضا(ع) دوست و یاور من، و آن کسی که مسؤولیّتهای سنگین نبوّت (ولایت) را بر دوش او بگذارم، و او را در انجام آن مسؤولیّتها بیازمایم، او را عنصری پلید و گردنکش به قتل رساند.»
مشخصات
معصوم دهم، امام هشتم، حضرت رضا(ع)
نام: علی بن موسی (ع).
القاب: رضا، صابر، رضیّ، وفیّ.
کنیه: ابوالحسن(ع).
پدر و مادر: امام موسی بن جعفر(ع)، نجمه علیها السلام.
وقت و محل تولد: پنجشنبه 11 ذیقعده 148 هـ.ق در مدینه
وقت و محل شهادت: آخر صفر 203 هجری قمری در سن 55 سالگی، به وسیلهی مأمون، مسموم و در سناباد نوقان (که امروز یکی از محلههای مشهد است) به شهادت رسید.
مرقد شریف: مشهد مقدس (یکی از شهرهای بزرگ ایران).
دوران زندگی: در سه بخش؛
1. قبل از امامت، 35 سال (148 تا 183 هـ . ق)
2. بعد از امامت، 17 سال در مدینه.
3. بعد از امامت، سه سال در خراسان، که حساسترین دورهی زندگی اجتماعی و سیاسی آن حضرت، در این سه سال بود.
طاغوتهای عصر امامتش عبارتند از: هارون، محمد امین و عبدالله مأمون، که ده سال آن، در عصر خلافت هارون، و پنج سال آن در عصر خلافت امین، و پنج سال آخر در عصر خلافت مأمون گذشت.
💖💖🌹💖💖🌹💖💖🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
✨❤️ امام على علیه السلام :
گرسنگى كشيدن، نيكو ياورى است براى به بند كشيدن نفس و درهم شكستن عادتهاى آن
📚«ميزان الحكمه ج1 ص191»
#درمحضراهل_بیت
#ماه_مبارک_رمضان
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منه ده باخ...
استوری📲
حاج مهدی رسولی
#ماه_مبارک_رمضان
[@mahdirasuli1]
#پندانه
🔴 زیبایی انسان در چیست؟
✍روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند: استاد زیبایی انسان در چیست؟ حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده و درونش زهر است و دومی کاسهای گِلی و درونش آب گواراست؛ شما کدام را انتخاب میکنید؟
شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را. حکیم گفت: آدمی نیز همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درون و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ...
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#نسخه_اےمجرب
#براےرسیدن_روزےازجائےڪه_گمان_نمیرود
🔘✍🏻نقل شده است ڪه هر ڪس سوره ے عادیات را به عدد اسم مبارڪ حضرت علی علیه السلام ۱۱۰ بار بخواند ( این سوره در شان آن حضرت نازل شده است ) روزے اواز جایی می رسد ڪه گمان نداشته باشد و هر ڪس این سوره را بسیار بخواندقرضش ادا شود و از همه مخلوقات محفوظ خواهد بود ان شاء الله تعالی
▪️✔️قاعده:
اگر براے قرض میخواهید ختم ڪنید
تا ۷ روز روزے ۱۱۰ بار بخوانید
اگر براے روزے فراوان میخواهید بخوانید
باید به این صورت بخوانید
🔘✍🏻به مدت هفت روز روزے ۱۱۰ بار بخوانید و قبل آن یڪ لیوان آب تهیه و هر بار ڪه سوره را میخوانید داخل آب فوت ڪنید و بعد از آن اب را ڪمی بنوشید و مابقی آن را در چهار ڪنج منزل یا مغازه بپاشید و ڪمی هم توے حیاط یا جلوے در بپاشید.و بعد از آن در اولین شنبه هر ماه یڪ بار اینم عمل را بجا بیاورید یعنی ۱۱۰ بار سوره را بخوانید و هر بار ڪه میخوانید در اب بدمید.و اب را مطابق دستورات فوق عمل نمایید
▪️✔️ذڪات عمل:
همیشه بعد از عمل دو رڪعت نماز براے حضرت علی(ع) بخوانید و ۱۴ صلوات بفرستید و هدیه به مولا علی (ع) ڪنید
مبلغ به اندازه دو قرص نان وجه نقد بیرون ذڪات ڪنید
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#یک_پند_یک_معرفت
🍄✍گاهی گمان میکنیم «ضرر نرساندن به کسی» این است که در گوشهای سرگرم خودمان باشیم و سرمان در لاک خودمان باشد. مثال: اگر ببینیم دو برادرمان با هم درگیر هستند٬ ما اصلا دخالت نمیکنیم٬ به خیال خود گمان میکنیم به کسی ضرر نرساندهایم و سرمان در لاک خودمان است و انسان خوبی هستیم٬ در حالیکه برخی جاها دخالت نکردن خودش گناه است. چرا که وقتی که میبینیم دو برادرمان باهم درگیر هستند و اگر ما دخالت کنیم از وقوع درگیری و اتفاقات ناگوار بعدی پیشگیری خواهیم کرد، این دخالت نکردن بزرگترین مردم آزاری و ضرر رساندن به همنوع و معصیت الهی است.🍄
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
4_6019561944275490020.mp3
5.14M
#تلنگری
اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ...
▫️ مهمترین کار ما در ماه مبارک رمضان چیست؟
- چطور باید آن را انجام دهیم؟
✨ #ماه_مبارک_رمضان
🎤 #استاد_شجاعی
با دقت گوش کنید🌸🌸
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو🌻🌻🌻
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.
خدایا، قرار ده مرا در این ماه از آمرزش جویان و از بندگان شایسته فرمان بردار و از اولیای مقرّبت ( دوستان نزدیکت )،به مهربانی خودت ای مهربان ترین مهربانان.
💖🌟🌹💖🌟🌹💖🌟🌹
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
دلم هوای باران دارد...
ترنمی که چشمانم را بشوید و نگاه غبار گرفته ام را زلال کند...
مگر با نگاه اندود شده با گناه ؛ می توان تو را نظاره کرد؟
یا مهدی عجل الله...
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها
تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است.
صبح زیباتون بخیر، روزتون سرشار از امید..
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
اسرار روزه _2.mp3
11.09M
#اسرار_روزه ۲
🔅مهمانیِ عجیبی است، با قوانینی دقیقاً برعکسِ همهی مهمانیهای عالم!
٭ حتماً عزیزترین مهمانانش هم، عجیبترین مهمانان این مهمانیاَند!
یعنی چگونهاَند؟
#استاد_شجاعی 🎤
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
اسرار روزه _4.mp3
8.23M
#اسرار_روزه ۴
▫️بعضی وقتها، که حس میکنی، نَفْس بر تو غالب شده، و هواهایِ نفس، فرصت و قدرتِ جولان مییابند ؛
میتوانی با روزه، این هواها را خاموش نموده، و نفس را تضعیف و در کنترل خویش درآوری!
※ روزه چگونه، چنین آثاری را در نفس ایجاد میکند؟
#استاد_شجاعی 🎤
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
اسرار روزه _3.mp3
7.98M
#اسرار_روزه ۳
ـ چگونه گرسنگی، میتواند به رشد انسانیت کمک کند؟
ـ جسم، و محدودیتهای آن، چه ارتباطی به روح و رشد آن دارد؟
#استاد_شجاعی 🎤
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهدوم
امام رضا(ع) دستیار فرهنگی و سیاسی پدر
حضرت رضا(ع) درست در نخستین سال امامت پدرش امام کاظم(ع) (سال 148) چشم به جهان گشود. بنابراین از آغاز ولادت خود تا هنگام شهادت پدر (سال 183) در برابر حوادث بسیار سخت و تلخ قرار داشت، و از آن وقتی که خود را شناخت، دستیار و پشتوانهی توانا برای پدر بود، به ویژه در دو بُعد فرهنگی و سیاسی، چشم نافذ، و بازوی پرتوان پدر بود.
دستیار علمی و حوزوی پدر
در مورد بُعد فرهنگی، در کلاس پدر، و در حوزهی علمیّهی آن حضرت، شاگردی ممتاز بود، و نقش به سزایی در توسعهی حوزه، و تربیت شاگرد، و راهنمایی آنها به صراط مستقیم داشت، و با انجام بخشی از کارهای پدر، کارهای آن حضرت را سبک میکرد، و پشتوانهی علمی استواری برای پیشبرد آرمانهای فرهنگی خاندان رسالت بود.
با این که امام کاظم(ع) دارای 19 پسر بود مکرّر میفرمود:
«هُوَ اَفضَلُ وُلدی:
حضرت رضا(ع) برترین فرزند من است.»
یکی از علمای معروف اهل تسنن، حاکم در کتاب تاریخ نیشابوری در شأن امام رضا(ع) مینویسد:
«وَ کانَ یُفتِی فِی مَسجِدِ رَسُولِ اللهِ وَ هُوَ اِبنُ نِیفٍ وَ عِشرِینَ سَنَةٍ:
حضرت رضا(ع) در مدینه در مسجد رسول خدا(ص) در سنّ بیست و چند سالگی، در مسند فتوا مینشست و فتوا میداد.»
روایت شده: امام کاظم(ع) آن حضرت را حتی در حیات خود به عنوان وکیل و نمایندهی خود معرفی میکرد، و به گونهای رابطه تنگاتنگ با حضرت رضا(ع) داشت، که همهی شیعیان و حاضران میفهمیدند که حضرت رضا(ع) یگانه دستیار و پشتیبان پدر است، برای روشن شدن این مطلب، نظر شما را به سه روایت زیر جلب میکنم:
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دلنوشته رمضان
💞یا رب الرمضان،،،
⚜در این ضیافت بارانی دلهای ما را با شبنم مهربانی ات سیراب کن،
⚜در این سحر گاه عاشقی،تمام وجود ما را سرشار از حس بودن کن.
⚜در این طلیعه با تو بودن، دامنه کلام ما را به حدیث معرفت نفس برسان.
⚜در این سرور عارفان پاک باز،چشمان ما را به جلوه طهارت عشق منور کن.
⚜در این وادی حضور،در این بارش باران نور،دستان التماس ما را به اجابت آینه ها برسان،
💞یا رب،،،
⚜نيازمند به درگاهت می آیم، تا آزمند نباشم،
💞الهی
⚜چنانم کن که در مسیر عبودیت،سبکبار به سوی آشیانه مهربانی ات پرواز کنم.
💞ای خدای مهربان،،،
⚜به حرمت این صیام، مائده های آسمانی ات را بر کویر تفتیده آرزوهایم نازل کن، و طراوت باران را بر لبان ترک خورده اشتیاقم ارزانی دار،
☘آمین
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو 💖💖💖
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهی رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
خدایا، مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار،بحق احسان ونعمتهای بی شمار تو ای حد نهایی علاقه واشتیاق مشتاقان.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
➡️🌷🌼💝
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیـــدار شو
همه چیز مهیاست
آرامش صبح
نفس های بهاری
هدفی داشته باش
و حرکت را آغاز کن
با یاد نام خدا . . .
صبح بهاریتون بخیر و شادی
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
❣ #سلام_امام_زمانم❣🌸🍃🌸🍃
آتش بزن به سینه ی آتش گرفته ام
آتش گرفته را مگر آتش کند خموش
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت13
جلوی سینک ایستادم و شروع به شستن ظرفها کردم. فکر این که باز هم تنهایی نصیبم میشود و برای پیدا شدن یک خواستگار دیگر باید دوباره دست به دعا بردارم و خدا خدا کنم عذابم میداد.
در همین دو روز چه رویاهایی که برای خودم نساخته بودم. خدایا مگر من از دیگر دخترها چه کم دارم. همهی دوستان دورهی دبیرستانم ازدواج کردند و الان خانه و زندگی و بچه دارند. فقط یکی از آنها طلاق گرفته و یکی هم شوهرش معتاد است. گاهی آنقدر فشار رویم زیاد است که با خودم فکر میکنم اصلا شوهر معتاد داشتن هم خوب است. حداقل به امید این که شاید بتوانم ترکش بدهم و زندگی خوبی داشته باشم زندگی میکنم.
از این فکرهای از سر عصبانیت خسته شدم و دوباره بغضم را قورت دادم.
امینه کنارم ایستاد.
–اونورتر وایسا تا منم آب بکشم.
همانطور که ظرفها را آب میکشید با خوشحالی گفت:
خوب شد زنگ زدما، حسن میگه آخر هفته عقد نوهی عموش دعوتیم. میبینی چقدر مغروره، اگه من زنگ نمیزدم اونم انگار نه انگار. البته الان که خوب فکر میکنم میبینم تقصیر خودمم بوده، اون موقع خیلی عصبانی بودم.
–حالا این نوه عموش چند سالشه؟
–کی؟
نگاهش کردم.
او که انگار تازه یادش آمد چه گفته ابروهایش را بالا داد.
–آهان اون رو میگی. حسن میگفت تازه دیپلم گرفته. هنوز دانشگاه نرفته.
آهی کشیدم و گفتم:
–حدودا هفده، هجده سالشه دیگه؟
–چیه بابا، هنوز بچس. اینقدر بدم میاد دختر رو زود شوهر میدن.
کمی مایع ظرفشویی روی اسکاجم ریختم. بوی تند سرکه بینیام را تحریک کرد. عطسهایی کردم.
امینه گفت:
–بیا اینم شاهدم. دختر تو این سن باید خوش بگذرونه.
فقط نگاهش کردم.
با مِن و مِن گفت:
–نه این که کار بدی باشه. البته بستگی به خود دختر داره. لابد این آمادگیش رو داره دیگه.
–تو الان پشیمونی؟ کمی سکوت کرد و گفت:
–خب الان نه، ولی وقتی از دست حسن عصبانیم همش فکر میکنم چرا اینقدر زود ازدواج کردم. راستش فکر کنم اگه ما پولدار بودیم هیچ وقت این فکر رو نمیکردم.
مشکلات ما همش مالیه. الانم که با این گرونی حتما دعوامونم بیشتر میشه.
وسط آن بغض و ناراحتی از حرفش خندهام گرفت.
دلخور گفت:
–آره بخند. تو نخندی کی بخنده؟ شوهر که کردی اون موقع حالت رو میپرسم.
الان نمیفهمی من چی میگم چون دستت تو جیب خودته و واسه خودت راحت خرج میکنی.
–من حاضرم ماهانه بهت یه مبلغی بدم عوضش تو برام یه مورد ازدواج پیدا کنی. ببین دختره هفده ساله داره ازدواج میکنه، من که دو برابر اون سن دارم هنوز اندر خمه یک کوچهام.
–بابا ول کن اُسوه، اگه تو میخواستی مثل اون ازدواج کنی تا حالا صد بار شوهر کرده بودی.
–مگه پسره چطوریه؟
–حسن میگفت درسش که در حد دیپلمه، دانشگاه هم نرفته. کارشم تو یه مغازهی نجاری شاگرده، پول مولم نداره.
نگاه عاقل اندر سفیهی به خواهرم انداختم.
–کاش اون موقع ها، مثل الان فکر میکردم. ولم کن امینه، پول و درس رو میخوام چیکار، این چیزا شعور نمیاره. خب پسره کار میکنه زندگیش رو میسازه.
–وای اُسوه، تو چرا قدر موقعیتت رو نمیدونی. اصلا ایشالا یه خواستگار اون مدلی برات پیدا بشه، ببینم زنش میشی.
نفس عمیقی کشیدم.
–فعلا که بختم بسته شده.
انگار چیزی یادش آمد با هیجان گفت:
–راستی میخواستم یه مسئلهایی رو بهت بگم مامان نذاشت. البته فکر کنم به خاطر هزینش مخالفت کرد. اگر هزینهاش رو خودت بدی فکر نکنم حرفی بزنه.
–چی؟
سرش را نزدیک گوشم آورد.
#ادامهدارد...
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
🌷 مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط :
☘ برای نماز به مسجد رفتم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است و هاله ای از نور دور سر اوست.
☘ پیش خود گفتم بروم با او مأنوس شوم و ببینم که چه خصوصیتی دارد که در نماز چنین حالتی برای او پدیدار است.
☘ پس از نماز با او همراه شدم، نزدیک در مسجد، او با خادم بگو مگویی پیدا کرد و بعد دیدم آن هاله نور از دور سرش محو شد.
📝 کیمیای محبت ، ص ۲۴۲
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
🌷🌷🌷
حکمت ۲ نهجالبلاغه
#راه_درمان_ترس
⚜ امام علی علیه السلام فرمودند:
💎 هنگامی که از چیزی می ترسی، خود را در آن بیفکن،زیرا گاهی ترسیدن از چیزی،از خود آن سخت تر است.
📚 نهجالبلاغه،حکمت ۱۷۵«اخلاقی،علمی، تربیتی»
↘️💖🌻🌷
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>